بیست و هفتم دی‌ماه مصادف است با سالروز شهادت سید مجتبی میرلوحی تهرانی معروف به نواب صفوی. روحانی مبارزی که جمعیت فداییان اسلام را بنیان‌گذاری کرد و در سال ۱۳۳۴ش به همراه تعداد دیگری از اعضای این جمعیت، به جرم ترور حسنعلی منصور (نخست‌وزیر وقت) توسط رژیم پهلوی اعدام شد.

جمعیت فداییان اسلام به رهبری (شهید نواب صفوی) با بیش از یک دهه مبارزه و فداکاری در راه رسیدن به اهداف بلند جامعه اسلامی و برقراری حکومت دینی، مثال بارزی از یک حرکت پویا و تاثیرگذار بر جنبش‌های پس از خود، به ویژه انقلاب اسلامی است؛ چرا که به‌عنوان یک تشکل سیاسی موثر در مبارزه با استبداد و استعمار و جریانات انحرافی جامعه، خط روشنی از مبارزه را برای ارمانخواهان اسلامی پس از خود ترسیم نمود؛ چنان‌که دراخرین وصیت خود قبل از اعدام گفت: ما شهید می‌شویم؛ اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد.‌

سید مجتبی در سال ۱۳۰۳ش در یک خانواده متدین و روحانی در محله خانی‌اباد تهران به‌دنیا امد. پدرش اقا سید جواد میرلوحی که روحانی‌ای علاقه‌مند به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) بود، سید مجتبی را با اموزش‌های ناب اسلامی اشنا کرد. او در سن هفت‌سالگی راهی دبستان حکیم نظامی شد و پس از ان، برای ادامه تحصیل به مدرسه صنعتی المانی‌ها رفت. پس از مدتی سید مجتبی وارد دبیرستان شد؛ در ان‌جا در یک سخنرانی برای نوجوانان اوضاع فرهنگی و سیاسی رژیم پهلوی را مورد انتقاد شدید قرار داد و در این مسیر عده‌ای نیز با وی همراه شدند؛ اما اشتیاق به علوم حوزوی او را بر ان داشت تا دبیرستان را رها سازد و به تحصیل علوم حوزوی روی اورد. بعد از مدتی برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف گردید.

نقش مراجع در مسیر مبارزات نواب

شهید نواب صفوی در مسیر حرکت دینی‌اش همواره از رهنمودهای مراجع و فقهایی همچون حاج‌اقا حسین قمی، علامه امینی سید هادی میلانی، سید محمد حجت، محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و ایت‌الله کاشانی و دیگران بهره می‌گرفت‌. در جریان ترور کسروی که به ساحت مقدس اسلام و پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) توهین نمود و مصایب حضرت فاطمه(س) را دروغ خواند و در ظهور ولی عصر(عج) شبهه ایجاد نمود و ان را مورد انکار قرار داد و اقدام به سوزاندن قران مجید و مفاتیح‌الجنان نمود، فتوای ارتداد از سوی حضرات ایات شیخ محمد حسین کاشف‌الغطاء، حاج‌اقا حسین قمی، علامه امینی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محمد شاهرودی، سید ابوالحسن اصفهانی و دیگران صادر شد و این اقدام جمعیت فداییان اسلام با حمایت زیاد مردم غیور و مسلمان همراه شد. در مورد ترور هژیر نخست وزیر وقت نیز، اقدامات وی در مقابله با منافع ملت، ارتباط نزدیک وی با انگلیس تخلف در انتخابات مجلس شانزدهم و مسیحی‌شدن هژیر از عوامل مخالفت فداییان اسلام با وی و ترور او بود.

مرحوم ایت‌الله بروجردی در جریان مخالفت و مبارزه ایت‌الله کاشانی با هژیر با صدور اعلامیه‌ای حمایت قاطع خود را از مبارزات ایشان در برابر هژیر اعلام نمود؛ در این اعلامیه چنین امده است: (بر جامعه مسلمانان و ملت ایران اعلام می‌داریم در این اوان به زعیم بزرگ و روحانی عظیم‌الشان ایت‌الله کاشانی برای سعادت کشور و صلاح جامعه و دفع ظلم و ستم نهضت دینی نموده‌اند و جدا در مقام مبارزه با استبداد و دیکتاتوری که در نتیجه نخست‌وزیری هژیر در این مملکت واقع می‌شود برامده با عزمی راسخ برای حفظ حقوق حقه طبقات جامعه بالخصوص افراد رنجبر و ضعفا و بینوایان که اکثریت غالب ایران را تشکیل می‌دهند قیام و اقدام نموده‌اند؛ لذا جامعه مسلمین، قاطبه ملت ایران بنا به وظیفه دینی تابع اراده و پیرو مجری قوانین دین حنیف اسلام بوده و با درود و صلوات از ایت‌الله کاشانی پشتیبانی می‌نماییم.)‌

بنابراین جمعیت فداییان اسلام در اقدامات خود و ترورهایی که انجام می‌دادند احکام اسلام و مصالح کشور را در نظر داشتند و در راستای وظیفه دینی، مذهبی و ملی خود این اقدامات را انجام می‌دادند و از رهنمودهای برخی علما و فقها در این راه بهره می‌جستند.

شخصیت نواب و حرکت وی در اجرای احکام اسلام هرچند مورد قبول علمای ان عصر بود؛ اما گاه در شیوه اجرا به‌ویژه در مبارزه مستقیم با شاه و ترور اشخاص با بعضی بزرگان اختلاف داشت. برخی از حرکت‌های مرموز در بیت ایت‌الله بروجردی و نسبت‌های ناروا همچون قصد برهم زدن حوزه و ترور ایت‌الله بروجردی توسط نواب این اختلافات را دامن می‌زد‌ و گاه واکنش منفی ایت‌الله بروجردی نسبت به برخی حرکات این گروه را  باعث می‌شد؛ اما از ارادت انان به وی نکاست. حتی حکم اعدام نواب به‌گونه‌ای اجرا شد که علما گمان نمی‌بردند وی را به این زودی به شهادت برسانند و حتی طی صحبت ایت‌الله بروجردی با سران رژیم، ان‌ها به ایشان قول داده بودند به وی اسیبی نرسانند. پس از شنیدن خبر شهادت نیز ایت‌الله بروجردی از شدت ناراحتی به مدت چند روز فعالیت‌های خود را تعطیل نمودند.

نواب صفوی در منظر امام خمینی

بر اساس مدارک تاریخی و خاطرات عنوان‌شده و اسناد و مدارکی که تاکنون در موسسه تنظیم و نشر اثار حضرت امام خمینی(ره) بررسی شده‌‌اند، فتوا و اجازه‌‌ای خاص از جانب امام خمینی در ترور منصور و یا دیگر عناصر رژیم پهلوی وجود ندارد. یاداوری این نکته ضروری است که نهی امام در ترور عناصر رژیم، حداکثر به‌عنوان اختلاف نظر در تاکتیک مبارزه با پیروانش تلقی می‌گردد؛ و گرنه در مفسد‌دانستن رجال وابسته‌‌ای چون حسنعلی منـصور، اختلاف نظری میان امام و یارانش وجود نداشته است. اما در مورد رابطه حضرت امام با فداییان و شخص نواب صفوی، اقای جعفریان در کتاب خود این جمع‌بندی و موارد مسلم تاریخ را بیان کرده‌­اند: اقای واعظ‌زاده درباره موضع امام خمینی نسبت به فداییان می‌گوید یک روز در جلسه خصوصی‌ از ایشان شنیدم که فرمود اینان (فداییان اسلام) بدون هیچ الت و اسلحه‌ای، فقط با سخنرانی، با دستگاه درافتاده‌اند و دستگاه را به وحشت انداخته‌اند. حاج اقا مصطفی نیز با عبدالحسین واحدی دوست بوده و جایی از احساس مثبت خود نسبت به نواب و واحدی و از جریان کتک‌خوردن انان در قم، در خاطرات خود گفته است. خانم زهرا مصطفوی هم از موضع حمایت‌امیز امام خمینی با فداییان اسلام و ناراحتی وی از عدم اعلام حمایت ایت‌الله بروجردی از انان سخن گفته است. بعدها یکی از شاگردان امام در وصف ایشان نوشت: روح او (امام خمینی) روح نوابی بود به اضافه مرجعیت. نیز گفته شده است که امام به‌خاطر ایت‌الله بروجردی از حمایت اشکار فداییان اسلام خودداری کرد. امام خمینی(ره) که با نواب در ارتباط بودند در راستای ازادسازی نواب از زندان تلاش بسیاری نمودند و پس از انقلاب در دیدار با همسر نواب صفوی درباره ایشان فرمودند:  (راه اقای نواب به قدری خالص و بی‌غل‌وغش بود که حد و مرز نداشت… و به قدری خالصانه و صادقانه بود که نیازی به گفتن من هم ندارد).‌

نظر برخی علما درباره شخصیت شهید نواب صفوی

امام خمینی(ره): سید احمد خمینی نظر امام(ره) را این‌گونه بیان می‌کند: امام در قضیه شهادت نواب صفوی خیلی صدمه روحی خوردند. در ان اوضاع و احوال شرایط به گونه‌ای بود که از دیدگاه متحجرین، مبارزه با شاه ننگ بود. یعنی استدلال می‌کردند، حالا که قرار است، یک روحانی اعدام شود، لباس روحانیت را از تن او در بیاورید که به مقام روحانیت بی احترامی نشود. درست نقطه مقابل تفکر امام(ره) که اعتقاد داشتند روحانی باید با کسوت مقدس روحانیت شهید بشود تا مردم بفهمند و اگاه بشوند که این‌ها در صحنه هستند.  از دیدگاه ایشان مبارزات روحانیون بزرگواری همچون شهید نواب صفوی روشنی‌بخش حیات اسلام و انقلاب و راه مبارزین بود.‌

علامه امینی:  نواب ذخیره خدا برای جهان تشیع است.‌ ایت الله کاشانی: نواب خیرالموحدین است.

ایت‌الله خامنه‌ای: (نواب صفوی اولین جرقه‌های انگیزش انقلاب اسلامی را در من به وجود اورد و هیچ شکی ندارم که اولین اتش را در دل ما نواب روشن کرد). ایت‌الله خامنه‌ای رهبر ایران نیز در دست‌نوشته‌ای بر روی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت (سلام بر ان پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما). وی همچنین نواب صفوی را نویسنده کتابی به نام (راهنمایی حقایق) به‌عنوان اولین کسی یاد می‌کند که در قالب این کتاب قانون اساسی حکومت اسلامی را نوشت. ایت‌الله خامنه‌ای  سرمشق و الگوی اغازین مبارزات اسلامی خود را مرهون نواب و پیروزی انقلاب اسلامی را مدیون شهامت‌ها و از جان‌گذشتگی‌ها و سرانجام شهادت ان‌ها می‌داند.‌

ایت‌الله محمدتقی مصباح:  در طول تاریخ اسلام و ایران افراد زیادی تحت ظلم و شکنجه قرار گرفتند و به درجه شهادت نایل شدند؛ اما در میان خیل شهدا تعداد معدودی همانند نواب، نامشان جاودانه و شخصیتشان راهنمای مردم شد.از مرحوم نواب صفوی درس‌های زیادی می‌توان گرفت؛ از جمله این‌که او به شناخت خوبی از اسلام در مسایل اجتماعی و فرهنگی رسیده بود که این به برکت همنشینی با علمای بزرگ بود. دیگر این‌که خودسازی و روحیه شهادت و ایثار و مردانگی داشت و با دنیاپرستی مبارزه می‌کرد.

پی نوشت ‌ها

عبدخدایی، محمدمهدی؛ مروری بر تاریخچه فداییان اسلام، تهران، موسسه‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران‌، ۱۳۸۹ش، ص۲۷۰. [↪]

خوش‌نیت، حسین، سید مجتبی نواب صفوی، اندیشه‌ها، مبارزات و شهادت او، تهران، منشور برادری، ۱۳۶۰ش، ص ۲۱۸.

امینی، داود، جمعیت فداییان اسلام، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی‌، ۱۳۸۵ش، ص۶۴.

همان، ص ۱۶۵؛ طاهری احمدی، محمود و مجید تفرشی، گزارش‌های محرمانه شهربانی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص ۱۴۱.

فصلنامه گنجینه اسناد سازمان ملی ایران، شماره ۳۱ و ۳۲، ص ۹۸.

عبدخدایی، محمدمهدی؛ همان‌جا، صص۵۲ و ۵۳؛ ویژه‌نامه همایش بزرگداشت پنجاهمین سالگرد شهادت نواب صفوی و یاران وفادارش، صص ۵۵-۵۸؛ امینی، داود؛ همان‌جا، صص ۹۶ و ۹۷.

دوانی، علی، مفاخر جهان اسلام، صص۵۳۷-۵۴۶.

مجله فکه، سال اول، شماره ۱۱.

امینی، داود، همان‌جا، ص۳۵۳.

احتشام رضوی، نیره سادات، خاطرات احتشام رضوی، ص۱۴۴.