مهار و فرو بردن غضب
امیرالمؤمنین على فرمود: «شیِعَتُنا… اَلَّذینَ إِذا غَضِبُوا لَم یَظلِمُوا»؛ «شیعیان ما کسانى هستند که هر گاه غضب کنند ظلم نمىکنند».[۱]
امام صادق نیز مىفرماید: «یا شیِعَهَ آلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِک نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ»؛ «اى شیعیان آل محمد، از ما نیست کسى که هنگام غضب نفس خویش را مهار نکند».[۲]
غضب؛ حالت نفسانیهاى است که باعث حرکت روح حیوانى به قصد غلبه و انتقام از درون انسان به خارج مىشود و هرگاه شدت گیرد باعث حرکت شدیدى مىشود که از آن حرکت، حرارتى شدید حاصل شده، دود تیرهاى برمىخیزد و مغز و رگها را پر مىسازد و نور عقل را پوشانده، یا اثر آن را ضعیف مىکند؛ بدین جهت در صاحب غضب شدید، موعظه و نصیحت اثر نمىبخشد؛ بلکه پند و موعظه گاه باعث درشتى و خشم بیشتر فرد غضبکننده مىگردد.[۳]
انسانها در برخورد با تأثیر این قوه سه دستهاند:
دسته اول: کسانى هستند که مطلقاً قوه غضبیه در آنها وجود نداشته یا در حد بسیار ضعیفى وجود دارد؛ اینان در مواردى که عقل و شرع، غضب را لازم دانسته به هیچ وجه از جا برنمىخیزند و بر کسى یا چیزى خشم نمىگیرند.
دسته دوم: کسانى هستند که قوه غضبیه دارند، لیکن از غضب خود به موقع و در جاى خود استفاده کرده، آن را مهار مىکنند و از اعتدال و حد عقل و شرع خارج نمىشوند.
دسته سوم: کسانى هستند که در این زمینه راه افراط را در پیش گرفته، هر گاه قوه غضبیه آنها به غلیان و جوشش در آید، از حد عقل و شرع خارج مىشوند و عقل و هوشى براى آنان باقى نمىماند.
شکى نیست که از میان اقسام سه گانه گفته شده، روش گروه اول، یعنى آنان که در این زمینه تفریط کرده و براى هیچ کس و در هیچ موردى غضبناک نمىگردند، قبیح و مورد مذمت عقل و شرع است.
قوه غضبیه یکى از نعمتهاى الهى است که انسان باید در بعضى موارد از آن استفاده کند و براى پیشبرد برخى امور به خشم آید و غضبناک گردد؛ در غیر این صورت باید او را شخصى بىغیرت و بىتعصب و گاه بىدین به شمار آورد.
روش گروه دوم؛ یعنى کسانى که از قوه غضبیه خود در حد اعتدال استفاده کرده و آن را در مهار خود دارند امرى بسیار پسندیده و مورد رضایت عقل و شرع است و غضبى که در روایات ابتداى بحث و دیگر احادیث، یکى از اوصاف شیعیان اهلالبیت دانسته شده، همین غضب و مقصود از آن نیز همین گروه است.
روش گروه سوم؛ یعنى کسانى که در این امر افراط کرده، از حدود عقل و شرع تجاوز مىکنند، روش بسیار ناپسندى است که در آیات قرآن و روایات بسیار مذمت و نکوهش شده است و غضبى که در روایات به طور مطلق، نکوهش شده و معصومان ، مؤمنان را از آن نهى کردهاند، همین قسم از غضب است و بیشتر مباحث این موضوع نیز مربوط به همین قسم سوم از اقسام غضب است.
افراط در غضب و مهار نکردن آن، از صفات رذیلهاى است که مفاسد فردى و اجتماعى فراوانى را در پىدارد. به این دلیل در روایات به شدت مذمت و نکوهش شده است.
امام صادق مىفرماید:
«اِنَّ هذا الغَضَبَ جَمرَهٌ مِنَ الشَّیطانِ تُوقَدُ فِى القَلبِ»؛ «همانا این غضب؛ جرقه آتشى است از شیطان که در قلب انسان افروخته مىشود».[۴]
آن حضرت در روایتى دیگر مىفرماید:
«الغَضَبُ یُفسِدُ الایِمانَ کَما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ»؛ «غضب، ایمان را فاسد مىکند؛ همچنان که سرکه عسل را».[۵]
همچنین آن حضرت فرمود:
«الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ»؛ «غضب، کلید هر بدى است».[۶]
بسیارى از کارهاى شر و پلید، از غضب سرچشمه مىگیرد. انسان وقتى خشمگین مىشود، مهار خود را از دست مىدهد. جنون و آتش غضب یک لحظه بر عقل او سایه مىافکند و مهار خود را به این قوه افسار گسیخته مىسپارد که در این هنگام مرتکب بسیارى از اعمال زشت و حرام مىشود؛
امام باقر در روایتى دیگر مىفرماید:
«اَىُّ شَىءٍ اَشَدُّ مِنَ الغَضَبِ؟ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَغضَبُ فَیَقتُلُ النَّفسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ و یَقذِفُ المُحصِنَهَ»؛ «چه چیز شدیدتر است از غضب؟ همانا مردى غضب مىکند و در پى آن، نفسى را که خدا حرام کرده، به قتل مىرساند و یا به زن محصنه افترا مىزند».[۷]
در حدیثى دیگر نیز آمده است:
«بِئسَ القَرینُ الغَضَبُ. یُبدِى المَعایِبَ و یُدنِى الشَّرَّ و یُباعِدُ الخَیرَ»؛ «غضب، بد همدمى است؛ عیوب را آشکار مىسازد و شر را نزدیک و خیر را دور مىکند».[۸]
انسان در حال غضب، چون اختیارش دست خودش نیست، هر سخنى را بر زبان جارى مىکند و از بسیارى اسرار که نباید فاش کند، پرده برمىدارد؛ عیوب بسیارى را آشکار مىکند و گاه با غضب خود از بسیارى کارهاى خیر که انجام گرفته و یا در حال انجام گرفتن است، جلوگیرى مىکند و آنها را از بین مىبرد و هنگامى به حالت عادى برمىگردد که کار از کار گذشته است و چیزى جز پشیمانى براى او باقى نمانده است. امیرالمؤمنین على در روایتى دیگر مىفرماید:
«اَلغَضَبُ نارٌ مُوقَدَهٌ، مَن کَظَمَهُ اَطفَأَها و مَن اَطلَقَهُ کانَ اَوَّلُ مُحتَرِقٍ بِها»؛ «غضب؛ آتشى افروخته است که هر کس آن را فرو برد آن را خاموش کرده است؛ اما اگر آن را رها سازد [خود او]، اوّلین کسى خواهد بود که در این آتش مىسوزد».[۹]
کسى که خشم مىگیرد و درصدد مهار آن برنمىآید، ممکن است در حال خشم، سخنان زشت و قبیحى از دهان او خارج شده یا مرتکب اعمال ناشایستى گردد و به اموال خود یا دیگران صدمه وارد کند و یا حتى انسانى را مضروب سازد یا او را به قتل برساند، لیکن اوّلین کسى که در آتش این خشم مىسوزد خود اوست؛ زیرا باید در همین دنیا و یا در سراى آخرت، پاسخ این سخنان و اعمال خود را بدهد.
چون ز خشم آتش تو در دلها زدى **** مایه نار جهنم آمدى
آتشت اینجا چه آدم سوز بود **** آنچه از وى زاد مرگافروز بود
این سخنهاى چو مار و کژدمت **** مار و کژدم گشت و مىگیرد دمت
فضیلت مهار غضب
مهار و فرو بردن خشم، علاوه بر اینکه فواید و برکات دنیایى فراوانى براى فرد و جامعه به دنبال دارد و از بروز مفاسد و گرفتاریهاى فراوانى جلوگیرى مىکند، خداوند نیز پاداش و اجر زیادى به او عنایت مىکند.
قرآن کریم در سوره آلعمران مىفرماید:
«اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِى السَّرّاءِ والضَّرّاءِ والکـظِمینَ الغَیظَ والعافینَ عَنِ النّاسِ… اُولکَ جَزاؤُهُم مَغفِرَهٌ مِن رَبِّهِم و جَنّـتٌ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها ونِعمَ اَجرُ العـمِلین»؛
«همانها که در وسعت و سختى انفاق مىکنند و خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم مىگذرند پاداش آنها آمرزش پروردگار و بهشتهایى است که از زیر درختان آنها نهرها جارى است و در آن جاودانه مىمانند و این چه پاداش نیکى است براى آنها که اهل عمل هستند».[۱۰]
امام باقر مىفرماید:
«مَکتُوبٌ فِى التَّوراهِ ـ فیِما ناجَى اللّهُ بِهِ مُوسى! یا مُوسى، اَمسِک غَضَبَکَ عَمَّن مَلَکتَ عَلَیهِ اَکُفُّ عَنکَ غَضَبِى»؛
«در تورات نوشته شده است ـ در مناجات موسى با خداوند ـ اى موسى! غضب خود را از کسانى که بر آنان تسلط دارى نگه دار تا غضب خود را از تو نگه دارم».[۱۱]
در روایتى دیگر آن حضرت فرمود:
«مَن کَظَمَ غَیظا و هُوَ یَقدِرُ عَلى اِمضائِهِ حَشا اللّهُ قَلبَهُ أمنا و اِیمانا یَومَ القِیامَهِ»؛
«کسى که خشم خود را فرو برد، در حالى که قادر بر تخلیه آن است، خداوند در روز قیامت قلب او را از آرامش و ایمان پر خواهد کرد».[۱۲]
راههاى مهار خشم
براى فرونشاندن خشم، راههاى زیادى وجود دارد که انسان مىتواند به وسیله آن خشم خود را فرو نشانده، از پیامدهاى خطرناک آن جلوگیرى نماید.
در اینجا به برخى از این روشها ـ که در روایات ذکر گردیده ـ اشاره مىکنیم:
امیرالمؤمنین مىفرماید:
«داوُوا الغَضَبَ بِالصَّمتِ»؛ «غضب را با سکوت مداوا کنید».[۱۳]
سکوت و سخن نگفتن در حالت شدت غضب و خشم باعث مىگردد، خشم انسان کم کم فروکش کند؛ اما اگر در حالى که خشمناک است به سخن گفتن و نزاع خود ادامه دهد آتش خشم شعلهورتر مىگردد و هم خود و هم دیگران را مىسوزاند.
راه دیگر رفع غضب تغییر حالت است؛ به این معنا که اگر انسان در حالت غضب ایستاده است بنشیند و اگر نشسته است بلند شود یا از خانه و یا از آن صحنهاى که در آن غضب نموده خارج شود.
امام باقر در این باره مىفرماید:
«اَیُّما رَجُلٍ غَضِبَ و هُوَ قائِمٌ فَلیَجلِس فَاِنَّهُ سَیَذهَبُ عَنهُ رِجزَ الشَّیطان و إن کانَ جالِسا فَلیَقُم»؛
«هر فردى که غضبناک گردید اگر ایستاده است باید بنشیند؛ زیرا این عمل، پلیدى شیطان را از او برطرف مىکند و اگر نشسته است باید بلند شود».[۱۴]
در روایتى دیگر پیامبراکرم مؤمنان را به وضو گرفتن هنگام غضب سفارش کرده، مىفرماید: «غضب از شیطان است و شیطان از آتش خلق گردیده و آب، آتش را خاموش مىکند؛ لذا هنگام غضب بپاخیزید و با وضو آتش غضب را خاموش کنید».[۱۵]
امام باقر در حدیثى دیگر در مورد خاموش کردن غضب نسبت به ارحام، مىفرماید:
«أَیُّما رَجُلٍ غَضِبَ عَلى ذِى رَحِمٍ فَلیَدنِ مِنهُ فَلیَمُسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ اِذا مَسَّت سَکَنَت»؛
«هر شخصى که بر خویشاوندان خود غضب نماید باید نزدیک او رفته و او را مس نماید؛ زیرا که رحم وقتى مس گردید آرام و ساکن مىگردد».[۱۶]
راه دیگر خاموش کردن غضب؛ حلم و بردبارى است.
امیرالمؤمنین مىفرماید:
«ضادُّوا الغَضَبَ بِالحِلمِ»؛ «غضب را با حلم و بردبارى برطرف کنید».[۱۷]
بسیارى از اولیاى الهى و بزرگان دین هرگاه بر وجود آنان خشم مستولى مىگردید با حلم و بردبارى بىنظیر خود، آتش خشم را خاموش مىکردند و نمىگذاشتند این آتش از درون آنان به بیرون سرایت نماید و به خود یا دیگرى صدمهاى وارد کند.
در ذیل به دو نمونه اشاره مىنماییم:
«روزى امیرالمؤمنین على از بازار خرمافروشان مىگذشت. ناگاه چشمش به زنى افتاد که در حال گریه کردن بود. امام به او فرمود: چرا گریه مىکنى؟ زن گفت: اربابم چند درهمى به من داده تا خرما بخرم و من آمدهام و از این جا مقدارى خرما خریدم و به خانه بردم، اما اربابم این خرما را نپسندید و گفت: برو و این خرما را به صاحبش پس بده. حالا من به این فروشنده مراجعه کردهام تا پولم را بگیرم، اما او قبول نمىکند. حالا من نمىدانم چگونه به خانه و نزد اربابم باز گردم. حضرت به نزد فروشنده رفت و فرمود: اى بنده خدا! این زن، خدمتکار است و از خود هیچ اختیارى ندارد. درهم او را برگردان و خرماها را پس بگیر. فروشنده که آن حضرت را نمىشناخت از جا بلند شد و با دست خود محکم به سینه امام کوبید و گفت: به تو مربوط نیست. خرماها را پس نمىگیرم. مردم که شاهد ماجرا بودند و حضرت را مىشناختند، نزدیک شدند و به آن مرد گفتند: واى بر تو! به امیرالمؤمنین جسارت مىکنى؟! صاحب مغازه با شنیدن نام امام به نفس نفس افتاد و از ترس رنگش زرد شد و فورا خرماها را پس گرفت و به نزد حضرت آمد و شروع به عذر خواهى کرد. امام بدون اینکه در صدد انتقام برآید با حلم و بردبارى فراوان از خطاى او گذشت و تنها به این سخن اکتفا کرد که به شرطى از تو راضى مىشوم که کارت را اصلاح کنى».[۱۸]
سائل بىادب و حلم مرحوم کاشفالغطاء
«روزى شیخ جعفر کاشف الغطاء مبلغى پول بین فقراى اصفهان تقسیم کرد و پس از اتمام پول به نماز جماعت ایستاد. بین دو نماز که مردم مشغول خواندن تعقیبات نماز بودند فقیرى بىادب آمد و به مرحوم شیخ گفت: اى شیخ! مال جدّم ـ خمس ـ را به من بده. شیخ فرمود: قدرى دیر آمدى. متأسفانه چیزى باقى نمانده است. فقیر بىادب با کمال جسارت آب دهان خود را به ریش شیخ انداخت. شیخ نه تنها هیچگونه عکسالعمل خشونتآمیزى از خود نشان نداد، بلکه برخاست و در حالى که دامن خود را گرفته بود در میان صفوف نمازگزاران گردش کرد و گفت: هرکس ریش شیخ را دوست دارد به این فقیر کمک کند. مردم که ناظر این صحنه بودند کمک نمودند و دامن شیخ را پر از پول کردند. سپس شیخ پولها را آورد و به آن فقیر تقدیم کرد و به نماز عصر ایستاد».[۱۹]
چنانکه در ابتداى بحث اشاره کردیم؛ غضب یکى از غرایز و قواى مفید انسانى است که اگر انسان در جاى خود و به اندازه از آن استفاده نماید، برکات فراوانى براى دنیا و آخرت او دارد؛ زیرا به وسیله غضب است که بسیارى از کارها اصلاح مىشود و جلوى بسیارى از مفاسد و مضرات گرفته مىشود. بر این اساس، انسانهایى که قوه غضبیه ندارند و در هیچ جا و براى هیچ امرى غضب نمىکنند و یا انسانهایى که قوه غضبیه دارند، ولى در جایگاه خود از آن استفاده نمىکنند به شدت مذمت شدهاند و در مقابل، کسانى که از این نعمت الهى استفاده کرده، در مقابل حرام و کارهاى باطل خشم مىگیرند، مدح و ستایش شدهاند.
امام زینالعابدین در این باره مىفرماید:
«قالَ موسى بنُ عِمرانَ : یا رَبِّ، مَن اَهلُکَ الَّذیِنَ تُظِلُّهُم فِى ظِلِّ عَرشِکَ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّک؟ قال: فَاَوحى اللّهُ اِلَیهِ… وَالَّذیِنَ یَغضِبُونَ لِمحارِمِى اِذا استُحِلَّت مِثلَ النَّمِرِ اِذا حَرِدَ»؛
«موسى بن عمران خطاب به خداوند عرض کرد: پروردگارا! اهل تو، آنان که در سایه عرش خود ـ در آن روزى که هیچ سایهاى جز سایه تو نیست، جاى دادهاى ـ چه کسانى هستند؟ خداوند به موسى وحى کرد: آنان کسانى هستند که همچون پلنگى که غضب مىکند، در برابر حرام من آنگاه که حلال مىشود، غضب مىنمایند».[۲۰]
امام باقر در روایتى دیگر مىفرماید:
«اَوحَى اللّهُ اِلى شُعَیبِ النَّبِى : اِنِّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِکَ مِائَهَ اَلفٍ، اَربَعیِنَ اَلفا مِن شِرارِهِم و سِتّینَ اَلفا مِن خِیارِهِم. فَقالَ: یا رَبِّ، هؤُلاءِ الاَشرارُ، فَما بالُ الاَخیارِ؟ فَاَوحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیه: داهَنُوا اَهلَ المَعاصِى و لَم یَغضَبُوا لِغَضَبى»؛
«خداوند متعال به شعیب پیامبر وحى کرد که من یکصدهزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد. چهل هزار نفر از بدان امت تو و شصت هزار نفر از خوبان آنان را. شعیب عرض کرد: پروردگارا! علت عذاب بدان معلوم است، اما خوبان چه گناهى کردهاند؟ وحى رسید که آنان با اهل معصیت سازش نمودند و براى من در مقابل گناه آنان خشم نگرفتند».[۲۱]
بنابراین به کار بردن غضب در جاى خود، به ویژه در مقابل حرام و معصیت خداوند، امرى پسندیده و گاه واجب است و عدم وجود این ویژگى در انسان، یک نقص محسوب مىشود که هم از نظر عقل و هم از دیدگاه شرع مذموم و ناپسند است.
امام خمینى(ره) در مورد قوه غضبیه و آثار مفید و سودمند آن براى فرد و اجتماع مىفرماید:«بدان که قوّه غضبیّه یکى از نعمتهاى بزرگ الهى است که به واسطه آن تعمیر دنیا و آخرت شود و با آن حفظ بقاى شخص و نوع و نظام عایله گردد و مدخلیت عظیم در تشکیل مدینه فاضله و نظام جامعه دارد. اگر این قوه شریفه در حیوان نبود از ناملایمات طبیعت دفاع نمىکرد و دستخوش زوال و اضمحلال مىگردید و اگر در انسان نبود، علاوه بر این، از بسیارى از کمالات و ترقیات باز مىماند، بلکه حدّ تفریط و نقص از حد اعتدال نیز از مذامّ اخلاق و نقایص ملکات شمرده مىشود که به آن مفاسدى بسیار و معایبى بىشمار مترتب گردد؛ از قبیل ترس و ضعف و سستى و تنبلى و طمع و کمصبرى و قلت ثبات و راحتطلبى و خمودى و زیر بار رفتن و رضاى به رذایل، فضایح، بى غیرتى و کمهمّتى.
خداى تعالى در صفت مؤمنان مىفرماید: «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»؛ «بر کافران سخت گیرند و با خود مهربان».[۲۲]
اداره امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود و تعزیرات و سایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود، جز در سایه قوّه شریفه غضبیّه. پس آنها که گمان کردند که کشتن قوه غضب و خاموش کردن آن از کمالات و معارج نفس است، خود خطایى بزرگ و خطییه عظیمهاى کردند و از حد کمال و مقام اعتدال غافلند. بیچارهها ندانند که خداى تبارک و تعالى در جمیع سلسله حیوانات این قوه شریفه را عبث خلق نفرموده و در بنىآدم این قوه را سرمایه زندگى مُلکى و ملکوتى و مفتاح خیرات و برکات قرار داده».
حضرت امام خمینى (ره) در پایان این بخش مىنویسد:
«در هر صورت، در باطن ذات انسان و حیوان، قوه غضبیه موجود و مودوع است؛ الاّ آنکه در بعضى خاموش و افسرده است؛ مثل آتشى که زیر خاکستر باشد. باید اگر انسان در خود حالت خاموشى و سستى و بىغیرتى احساس کرد به معالجه به ضد آن حال بیرون آید و نفس را در حال اعتدال درآورد».[۲۳]
[۱]. الکافى، ج ۲، ص ۲۳۷؛ الخصال، ص ۳۹۷٫
[۲]. وسائلالشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۶۱٫
[۳]. معراج السعاده، ص ۲۳۶٫
[۴]. وسائلالشیعه، ج ۱۵، ص ۳۶۱٫
[۵]. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۶۶٫
[۶]. الکافى، ج ۲، ص ۳۰۳٫
[۷]. وسائلالشیعه، ج ۱۵، ص ۳۵۹٫
[۸]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۱۹۴٫
[۹]. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص ۲۲٫
[۱۰]. آلعمران ۳ ۱۳۴ و ۱۳۶٫
[۱۱]. الکافى، ج ۲، ص ۳۰۳٫
[۱۲]. میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۲۶۸٫
[۱۳]. میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۲۶۸٫
[۱۴]. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۵۹٫
[۱۵]. بحارالانوار، ج ۷۰،ص ۲۷۲٫
[۱۶]. الکافى، ج ۲، ص ۳۰۲٫
[۱۷]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۸۴٫
[۱۸]. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۸٫
[۱۹]. سیماى فرزانگان، ص ۳۳۸٫
[۲۰]. المحاسن، ج ۱، ص ۱۶٫
[۲۱]. الکافى، ج ۵، ص ۵۶٫
[۲۲]. فتح ۴۸ ۲۹٫
[۲۳]. چهل حدیث، امام خمینى، ص ۱۳۴ – ۱۳۵٫
منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.