خشم

اوصاف شیعیان: مهار و فرو بردن غضب

مهار و فرو بردن غضب

امیرالمؤمنین على  فرمود: «شیِعَتُنا… اَلَّذینَ إِذا غَضِبُوا لَم یَظلِمُوا»؛ «شیعیان ما کسانى هستند که هر گاه غضب کنند ظلم نمى‏کنند».[۱]

امام صادق  نیز مى‏فرماید: «یا شیِعَهَ آلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِک نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ»؛ «اى شیعیان آل محمد، از ما نیست کسى که هنگام غضب نفس خویش را مهار نکند».[۲]

غضب و اقسام آن

غضب؛ حالت نفسانیه‏اى است که باعث حرکت روح حیوانى به قصد غلبه و انتقام از درون انسان به خارج مى‏شود و هرگاه شدت گیرد باعث حرکت شدیدى مى‏شود که از آن حرکت، حرارتى شدید حاصل شده، دود تیره‏اى برمى‏خیزد و مغز و رگها را پر مى‏سازد و نور عقل را پوشانده، یا اثر آن را ضعیف مى‏کند؛ بدین جهت در صاحب غضب شدید، موعظه و نصیحت اثر نمى‏بخشد؛ بلکه پند و موعظه گاه باعث درشتى و خشم بیشتر فرد غضب‏کننده مى‏گردد.[۳]

انسانها در برخورد با تأثیر این قوه سه دسته‏اند:

دسته اول: کسانى هستند که مطلقاً قوه غضبیه در آنها وجود نداشته یا در حد بسیار ضعیفى وجود دارد؛ اینان در مواردى که عقل و شرع، غضب را لازم دانسته به هیچ وجه از جا برنمى‏خیزند و بر کسى یا چیزى خشم نمى‏گیرند.

دسته دوم: کسانى هستند که قوه غضبیه دارند، لیکن از غضب خود به موقع و در جاى خود استفاده کرده، آن را مهار مى‏کنند و از اعتدال و حد عقل و شرع خارج نمى‏شوند.

دسته سوم: کسانى هستند که در این زمینه راه افراط را در پیش گرفته، هر گاه قوه غضبیه آنها به غلیان و جوشش در آید، از حد عقل و شرع خارج مى‏شوند و عقل و هوشى براى آنان باقى نمى‏ماند.

شکى نیست که از میان اقسام سه گانه گفته شده، روش گروه اول، یعنى آنان که در این زمینه تفریط کرده و براى هیچ کس و در هیچ موردى غضبناک نمى‏گردند، قبیح و مورد مذمت عقل و شرع است.

قوه غضبیه یکى از نعمتهاى الهى است که انسان باید در بعضى موارد از آن استفاده کند و براى پیشبرد برخى امور به خشم آید و غضبناک گردد؛ در غیر این صورت باید او را شخصى بى‏غیرت و بى‏تعصب و گاه بى‏دین به شمار آورد.

روش گروه دوم؛ یعنى کسانى که از قوه غضبیه خود در حد اعتدال استفاده کرده و آن را در مهار خود دارند امرى بسیار پسندیده و مورد رضایت عقل و شرع است و غضبى که در روایات ابتداى بحث و دیگر احادیث، یکى از اوصاف شیعیان اهل‏البیت دانسته شده، همین غضب و مقصود از آن نیز همین گروه است.

روش گروه سوم؛ یعنى کسانى که در این امر افراط کرده، از حدود عقل و شرع تجاوز مى‏کنند، روش بسیار ناپسندى است که در آیات قرآن و روایات بسیار مذمت و نکوهش شده است و غضبى که در روایات به طور مطلق، نکوهش شده و معصومان ، مؤمنان را از آن نهى کرده‏اند، همین قسم از غضب است و بیشتر مباحث این موضوع نیز مربوط به همین قسم سوم از اقسام غضب است.

نکوهش غضب و پیامدهاى آن

افراط در غضب و مهار نکردن آن، از صفات رذیله‏اى است که مفاسد فردى و اجتماعى فراوانى را در پى‏دارد. به این دلیل در روایات به شدت مذمت و نکوهش شده  است.

امام صادق مى‏فرماید:

«اِنَّ هذا الغَضَبَ جَمرَهٌ مِنَ الشَّیطانِ تُوقَدُ فِى القَلبِ»؛ «همانا این غضب؛ جرقه آتشى است از شیطان که در قلب انسان افروخته مى‏شود».[۴]

آن حضرت در روایتى دیگر مى‏فرماید:

«الغَضَبُ یُفسِدُ الایِمانَ کَما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ»؛ «غضب، ایمان را فاسد مى‏کند؛ همچنان که سرکه عسل را».[۵]

همچنین آن حضرت فرمود:

«الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ»؛ «غضب، کلید هر بدى است».[۶]

بسیارى از کارهاى شر و پلید، از غضب سرچشمه مى‏گیرد. انسان وقتى خشمگین مى‏شود، مهار خود را از دست مى‏دهد. جنون و آتش غضب یک لحظه بر عقل او سایه مى‏افکند و مهار خود را به این قوه افسار گسیخته مى‏سپارد که در این هنگام مرتکب بسیارى از اعمال زشت و حرام مى‏شود؛

امام باقر  در روایتى دیگر مى‏فرماید:

«اَىُّ شَى‏ءٍ اَشَدُّ مِنَ الغَضَبِ؟ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَغضَبُ فَیَقتُلُ النَّفسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ و یَقذِفُ المُحصِنَهَ»؛ «چه چیز شدیدتر است از غضب؟ همانا مردى غضب مى‏کند و در پى آن، نفسى را که خدا حرام کرده، به قتل مى‏رساند و یا به زن محصنه افترا مى‏زند».[۷]

در حدیثى دیگر نیز آمده است:

«بِئسَ القَرینُ الغَضَبُ. یُبدِى المَعایِبَ و یُدنِى الشَّرَّ و یُباعِدُ الخَیرَ»؛ «غضب، بد همدمى است؛ عیوب را آشکار مى‏سازد و شر را نزدیک و خیر را دور مى‏کند».[۸]

انسان در حال غضب، چون اختیارش دست خودش نیست، هر سخنى را بر زبان جارى مى‏کند و از بسیارى اسرار که نباید فاش کند، پرده برمى‏دارد؛ عیوب بسیارى را آشکار مى‏کند و گاه با غضب خود از بسیارى کارهاى خیر که انجام گرفته و یا در حال انجام گرفتن است، جلوگیرى مى‏کند و آنها را از بین مى‏برد و هنگامى به حالت عادى برمى‏گردد که کار از کار گذشته است و چیزى جز پشیمانى براى او باقى نمانده است. امیرالمؤمنین على  در روایتى دیگر مى‏فرماید:

«اَلغَضَبُ نارٌ مُوقَدَهٌ، مَن کَظَمَهُ اَطفَأَها و مَن اَطلَقَهُ کانَ اَوَّلُ مُحتَرِقٍ بِها»؛ «غضب؛ آتشى افروخته است که هر کس آن را فرو برد آن را خاموش کرده است؛ اما اگر آن را رها سازد [خود او]، اوّلین کسى خواهد بود که در این آتش مى‏سوزد».[۹]

کسى که خشم مى‏گیرد و درصدد مهار آن برنمى‏آید، ممکن است در حال خشم، سخنان زشت و قبیحى از دهان او خارج شده یا مرتکب اعمال ناشایستى گردد و به اموال خود یا دیگران صدمه وارد کند و یا حتى انسانى را مضروب سازد یا او را به قتل برساند، لیکن اوّلین کسى که در آتش این خشم مى‏سوزد خود اوست؛ زیرا باید در همین دنیا و یا در سراى آخرت، پاسخ این سخنان و اعمال خود را بدهد.

چون ز خشم آتش تو در دلها زدى ****  مایه نار جهنم آمدى

آتشت اینجا چه آدم سوز بود **** آنچه از وى زاد مرگ‏افروز بود

این سخنهاى چو مار و کژدمت **** مار و کژدم گشت و مى‏گیرد دمت

فضیلت مهار غضب

مهار و فرو بردن خشم، علاوه بر اینکه فواید و برکات دنیایى فراوانى براى فرد و جامعه به دنبال دارد و از بروز مفاسد و گرفتاریهاى فراوانى جلوگیرى مى‏کند، خداوند نیز پاداش و اجر زیادى به او عنایت مى‏کند.

قرآن کریم در سوره آل‏عمران مى‏فرماید:

«اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِى السَّرّاءِ والضَّرّاءِ والکـظِمینَ الغَیظَ والعافینَ عَنِ النّاسِ… اُولکَ جَزاؤُهُم مَغفِرَهٌ مِن رَبِّهِم و جَنّـتٌ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها ونِعمَ اَجرُ العـمِلین»؛

«همانها که در وسعت و سختى انفاق مى‏کنند و خشم خود را فرو مى‏برند و از خطاى مردم مى‏گذرند پاداش آنها آمرزش پروردگار و بهشتهایى است که از زیر درختان آنها نهرها جارى است و در آن جاودانه مى‏مانند و این چه پاداش نیکى است براى آنها که اهل عمل هستند».[۱۰]

امام باقر  مى‏فرماید:

«مَکتُوبٌ فِى التَّوراهِ ـ فیِما ناجَى اللّهُ بِهِ مُوسى! یا مُوسى، اَمسِک غَضَبَکَ عَمَّن مَلَکتَ عَلَیهِ اَکُفُّ عَنکَ غَضَبِى»؛

«در تورات نوشته شده است ـ در مناجات موسى  با خداوند ـ اى موسى! غضب خود را از کسانى که بر آنان تسلط دارى نگه دار تا غضب خود را از تو نگه دارم».[۱۱]

در روایتى دیگر آن حضرت فرمود:

«مَن کَظَمَ غَیظا و هُوَ یَقدِرُ عَلى اِمضائِهِ حَشا اللّهُ قَلبَهُ أمنا و اِیمانا یَومَ القِیامَهِ»؛

«کسى که خشم خود را فرو برد، در حالى که قادر بر تخلیه آن است، خداوند در روز قیامت قلب او را از آرامش و ایمان پر خواهد کرد».[۱۲]

راههاى مهار خشم

براى فرونشاندن خشم، راههاى زیادى وجود دارد که انسان مى‏تواند به وسیله آن خشم خود را فرو نشانده، از پیامدهاى خطرناک آن جلوگیرى نماید.

در اینجا به برخى از این روشها ـ که در روایات ذکر گردیده ـ اشاره مى‏کنیم:

امیرالمؤمنین  مى‏فرماید:

«داوُوا الغَضَبَ بِالصَّمتِ»؛ «غضب را با سکوت مداوا کنید».[۱۳]

سکوت و سخن نگفتن در حالت شدت غضب و خشم باعث مى‏گردد، خشم انسان کم کم فروکش کند؛ اما اگر در حالى که خشمناک است به سخن گفتن و نزاع خود ادامه دهد آتش خشم شعله‏ورتر مى‏گردد و هم خود و هم دیگران را مى‏سوزاند.

راه دیگر رفع غضب تغییر حالت است؛ به این معنا که اگر انسان در حالت غضب ایستاده است بنشیند و اگر نشسته است بلند شود یا از خانه و یا از آن صحنه‏اى که در آن غضب نموده خارج شود.

امام باقر  در این باره مى‏فرماید:

«اَیُّما رَجُلٍ غَضِبَ و هُوَ قائِمٌ فَلیَجلِس فَاِنَّهُ سَیَذهَبُ عَنهُ رِجزَ الشَّیطان و إن کانَ جالِسا فَلیَقُم»؛

«هر فردى که غضبناک گردید اگر ایستاده است باید بنشیند؛ زیرا این عمل، پلیدى شیطان را از او برطرف مى‏کند و اگر نشسته است باید بلند شود».[۱۴]

در روایتى دیگر پیامبراکرم مؤمنان را به وضو گرفتن هنگام غضب سفارش کرده، مى‏فرماید: «غضب از شیطان است و شیطان از آتش خلق گردیده و آب، آتش را خاموش مى‏کند؛ لذا هنگام غضب بپاخیزید و با وضو آتش غضب را خاموش کنید».[۱۵]

امام باقر  در حدیثى دیگر در مورد خاموش کردن غضب نسبت به ارحام، مى‏فرماید:

«أَیُّما رَجُلٍ غَضِبَ عَلى ذِى رَحِمٍ فَلیَدنِ مِنهُ فَلیَمُسَّهُ فَإِنَّ الرَّحِمَ اِذا مَسَّت سَکَنَت»؛

«هر شخصى که بر خویشاوندان خود غضب نماید باید نزدیک او رفته و او را مس نماید؛ زیرا که رحم وقتى مس گردید آرام و ساکن مى‏گردد».[۱۶]

راه دیگر خاموش کردن غضب؛ حلم و بردبارى است.

امیرالمؤمنین  مى‏فرماید:

«ضادُّوا الغَضَبَ بِالحِلمِ»؛ «غضب را با حلم و بردبارى برطرف کنید».[۱۷]

بسیارى از اولیاى الهى و بزرگان دین هرگاه بر وجود آنان خشم مستولى مى‏گردید با حلم و بردبارى بى‏نظیر خود، آتش خشم را خاموش مى‏کردند و نمى‏گذاشتند این آتش از درون آنان به بیرون سرایت نماید و به خود یا دیگرى صدمه‏اى وارد کند.

در ذیل به دو نمونه اشاره مى‏نماییم:

حلم امیرالمؤمنین على

«روزى امیرالمؤمنین على  از بازار خرمافروشان مى‏گذشت. ناگاه چشمش به زنى افتاد که در حال گریه کردن بود. امام  به او فرمود: چرا گریه مى‏کنى؟ زن گفت: اربابم چند درهمى به من داده تا خرما بخرم و من آمده‏ام و از این جا مقدارى خرما خریدم و به خانه بردم، اما اربابم این خرما را نپسندید و گفت: برو و این خرما را به صاحبش پس بده. حالا من به این فروشنده مراجعه کرده‏ام تا پولم را بگیرم، اما او قبول نمى‏کند. حالا من نمى‏دانم چگونه به خانه و نزد اربابم باز گردم. حضرت به نزد فروشنده رفت و فرمود: اى بنده خدا! این زن، خدمتکار است و از خود هیچ اختیارى ندارد. درهم او را برگردان و خرماها را پس بگیر. فروشنده که آن حضرت را نمى‏شناخت از جا بلند شد و با دست خود محکم به سینه امام  کوبید و گفت: به تو مربوط نیست. خرماها را پس نمى‏گیرم. مردم که شاهد ماجرا بودند و حضرت را مى‏شناختند، نزدیک شدند و به آن مرد گفتند: واى بر تو! به امیرالمؤمنین جسارت مى‏کنى؟! صاحب مغازه با شنیدن نام امام  به نفس نفس افتاد و از ترس رنگش زرد شد و فورا خرماها را پس گرفت و به نزد حضرت آمد و شروع به عذر خواهى کرد. امام  بدون اینکه در صدد انتقام برآید با حلم و بردبارى فراوان از خطاى او گذشت و تنها به این سخن اکتفا کرد که به شرطى از تو راضى مى‏شوم که کارت را اصلاح کنى».[۱۸]

سائل بى‏ادب و حلم مرحوم کاشف‏الغطاء

«روزى شیخ جعفر کاشف الغطاء مبلغى پول بین فقراى اصفهان تقسیم کرد و پس از اتمام پول به نماز جماعت ایستاد. بین دو نماز که مردم مشغول خواندن تعقیبات نماز بودند فقیرى بى‏ادب آمد و به مرحوم شیخ گفت: اى شیخ! مال جدّم ـ خمس ـ را به من بده. شیخ فرمود: قدرى دیر آمدى. متأسفانه چیزى باقى نمانده است. فقیر بى‏ادب با کمال جسارت آب دهان خود را به ریش شیخ انداخت. شیخ نه تنها هیچ‏گونه عکس‏العمل خشونت‏آمیزى از خود نشان نداد، بلکه برخاست و در حالى که دامن خود را گرفته بود در میان صفوف نمازگزاران گردش کرد و گفت: هرکس ریش شیخ را دوست دارد به این فقیر کمک کند. مردم که ناظر این صحنه بودند کمک نمودند و دامن شیخ را پر از پول کردند. سپس شیخ پولها را آورد و به آن فقیر تقدیم کرد و به نماز عصر ایستاد».[۱۹]

غضب ممدوح

چنان‏که در ابتداى بحث اشاره کردیم؛ غضب یکى از غرایز و قواى مفید انسانى است که اگر انسان در جاى خود و به اندازه از آن استفاده نماید، برکات فراوانى براى دنیا و آخرت او دارد؛ زیرا به وسیله غضب است که بسیارى از کارها اصلاح مى‏شود و جلوى بسیارى از مفاسد و مضرات گرفته مى‏شود. بر این اساس، انسانهایى که قوه غضبیه ندارند و در هیچ جا و براى هیچ امرى غضب نمى‏کنند و یا انسانهایى که قوه غضبیه دارند، ولى در جایگاه خود از آن استفاده نمى‏کنند به شدت مذمت شده‏اند و در مقابل، کسانى که از این نعمت الهى استفاده کرده، در مقابل حرام و کارهاى باطل خشم مى‏گیرند، مدح و ستایش شده‏اند.

امام زین‏العابدین  در این باره مى‏فرماید:

«قالَ موسى بنُ عِمرانَ : یا رَبِّ، مَن اَهلُکَ الَّذیِنَ تُظِلُّهُم فِى ظِلِّ عَرشِکَ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّک؟ قال: فَاَوحى اللّهُ اِلَیهِ… وَالَّذیِنَ یَغضِبُونَ لِمحارِمِى اِذا استُحِلَّت مِثلَ النَّمِرِ اِذا حَرِدَ»؛

«موسى بن عمران خطاب به خداوند عرض کرد: پروردگارا! اهل تو، آنان که در سایه عرش خود ـ در آن روزى که هیچ سایه‏اى جز سایه تو نیست، جاى داده‏اى ـ چه کسانى هستند؟ خداوند به موسى وحى کرد: آنان کسانى هستند که همچون پلنگى که غضب مى‏کند، در برابر حرام من آنگاه که حلال مى‏شود، غضب مى‏نمایند».[۲۰]

امام باقر  در روایتى دیگر مى‏فرماید:

«اَوحَى اللّهُ اِلى شُعَیبِ النَّبِى : اِنِّى مُعَذِّبٌ مِن قَومِکَ مِائَهَ اَلفٍ، اَربَعیِنَ اَلفا مِن شِرارِهِم و سِتّینَ اَلفا مِن خِیارِهِم. فَقالَ: یا رَبِّ، هؤُلاءِ الاَشرارُ، فَما بالُ الاَخیارِ؟ فَاَوحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیه: داهَنُوا اَهلَ المَعاصِى و لَم یَغضَبُوا لِغَضَبى»؛

«خداوند متعال به شعیب پیامبر  وحى کرد که من یکصدهزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد. چهل هزار نفر از بدان امت تو و شصت هزار نفر از خوبان آنان را. شعیب  عرض کرد: پروردگارا! علت عذاب بدان معلوم است، اما خوبان چه گناهى کرده‏اند؟ وحى رسید که آنان با اهل معصیت سازش نمودند و براى من در مقابل گناه آنان خشم نگرفتند».[۲۱]

بنابراین به کار بردن غضب در جاى خود، به ویژه در مقابل حرام و معصیت خداوند، امرى پسندیده و گاه واجب است و عدم وجود این ویژگى در انسان، یک نقص محسوب مى‏شود که هم از نظر عقل و هم از دیدگاه شرع مذموم و ناپسند است.

امام خمینى(ره) در مورد قوه غضبیه و آثار مفید و سودمند آن براى فرد و اجتماع مى‏فرماید:«بدان که قوّه غضبیّه یکى از نعمت‏هاى بزرگ الهى است که به واسطه آن تعمیر دنیا و آخرت شود و با آن حفظ بقاى شخص و نوع و نظام عایله گردد و مدخلیت عظیم در تشکیل مدینه فاضله و نظام جامعه دارد. اگر این قوه شریفه در حیوان نبود از ناملایمات طبیعت دفاع نمى‏کرد و دستخوش زوال و اضمحلال مى‏گردید و اگر در انسان نبود، علاوه بر این، از بسیارى از کمالات و ترقیات باز مى‏ماند، بلکه حدّ تفریط و نقص از حد اعتدال نیز از مذامّ اخلاق و نقایص ملکات شمرده مى‏شود که به آن مفاسدى بسیار و معایبى بى‏شمار مترتب گردد؛ از قبیل ترس و ضعف و سستى و تنبلى و طمع و کم‏صبرى و قلت ثبات و راحت‏طلبى و خمودى و زیر بار رفتن و رضاى به رذایل، فضایح، بى غیرتى و کم‏همّتى.

خداى تعالى در صفت مؤمنان مى‏فرماید: «اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»؛ «بر کافران سخت گیرند و با خود مهربان».[۲۲]

اداره امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود و تعزیرات و سایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود، جز در سایه قوّه شریفه غضبیّه. پس آنها که گمان کردند که کشتن قوه غضب و خاموش کردن آن از کمالات و معارج نفس است، خود خطایى بزرگ و خطییه عظیمه‏اى کردند و از حد کمال و مقام اعتدال غافلند. بیچاره‏ها ندانند که خداى تبارک و تعالى در جمیع سلسله حیوانات این قوه شریفه را عبث خلق نفرموده و در بنى‏آدم این قوه را سرمایه زندگى مُلکى و ملکوتى و مفتاح خیرات و برکات قرار داده».

حضرت امام خمینى (ره) در پایان این بخش مى‏نویسد:

«در هر صورت، در باطن ذات انسان و حیوان، قوه غضبیه موجود و مودوع است؛ الاّ آنکه در بعضى خاموش و افسرده است؛ مثل آتشى که زیر خاکستر باشد. باید اگر انسان در خود حالت خاموشى و سستى و بى‏غیرتى احساس کرد به معالجه به ضد آن حال بیرون آید و نفس را در حال اعتدال درآورد».[۲۳]

 

 

[۱]. الکافى، ج ۲، ص ۲۳۷؛ الخصال، ص ۳۹۷٫

[۲]. وسائل‏الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۶۱٫

[۳]. معراج السعاده، ص ۲۳۶٫

[۴]. وسائل‏الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۶۱٫

[۵]. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۶۶٫

[۶]. الکافى، ج ۲، ص ۳۰۳٫

[۷]. وسائل‏الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۵۹٫

[۸]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۱۹۴٫

[۹]. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص ۲۲٫

[۱۰]. آل‏عمران ۳ ۱۳۴ و ۱۳۶٫

[۱۱]. الکافى، ج ۲، ص ۳۰۳٫

[۱۲]. میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۲۶۸٫

[۱۳]. میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۲۶۸٫

[۱۴]. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۵۹٫

[۱۵]. بحارالانوار، ج ۷۰،ص ۲۷۲٫

[۱۶]. الکافى، ج ۲، ص ۳۰۲٫

[۱۷]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۸۴٫

[۱۸]. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۸٫

[۱۹]. سیماى فرزانگان، ص ۳۳۸٫

[۲۰]. المحاسن، ج ۱، ص ۱۶٫

[۲۱]. الکافى، ج ۵، ص ۵۶٫

[۲۲]. فتح ۴۸ ۲۹٫

[۲۳]. چهل حدیث، امام خمینى، ص ۱۳۴ – ۱۳۵٫

منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.

http://shiastudies.com/fa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.