انقراض سلسله بنی‌عباس

انقراض سلسله بنی‌عباس

سرانجام بنی عباس

سال هجرت ششصد و پنجاه و شش

  روز یک شنبه، چهارم از صفر

شد خلیفه جانب عقبی روان

  دولت عباسیان آمد بسر([۱])

هلاکو خان پسر تولی خان بن چنگیز مغول از صحرای چین و ممالک شرق، در سال ۶۵۴ هجری به کشورهای غرب حمله و هجوم آورد و مجموعه قلاع و شهرها را تسخیر و چه بسا شهرهای معمور را با خاک مسطح گردانید.([۲])

زمانی که شرایط هلاکو از سوی خلیفه پذیرفته نشد، هلاکو تصمیم قطعی خود را مبنی بر تصرف بغداد عملی کرد. در این زمان، شهرهای مسیر بغداد یکی پس از دیگری در برابر تهاجم مغول‌ها سقوط کرد و حاکمانی مثل بدرالدین لؤلؤ، حاکم موصل، و اتابک ابوبکر، حاکم فارس، به مغول‌ها پیوستند.([۳])

تنها امیری که به خلیفه وفادار ماند، ابن صلایا امیر شیعه اربل بود که به گفته همدانی، او در صدد تجهیز سپاه برای مقابله با مغول‌ها بود که خلیفه توجهی به اقدام او نکرد.([۴])

هلاکوخان متوجه بغداد شد، اردوی هلاکو و لشکر بی‌شمار مغول، بغداد را محاصره کرده و برج و بارو و دیوارهای گرد شهر را بوسیله منجنیق سنگ باران نموده، پس از مدتی محاصره طولانی که به طور کلی آذوقه بر روی مردم شهر مسدود شده بود، ناچار با اصرار و تکلیف یکی از وزراء؛ علی بن محمد علقمی که گویا در خفا با هلاکو مرتبط بود، تسلیم شدند.

هنگامی که هلاکو به بغداد نزدیک شد، سپاه خلیفه که حدود هزار نفر بودند شکست خورد، اگر چه در مراحل اولیه پیروزی‌هایی داشت.([۵]) درباره خلیفه گفته شده است که حتی در حین جنگ هم توجهی به امور نداشت، به گونه‌ای که در زمان درگیری سپاه خلیفه با مغول‌ها، او در حجره خود مشغول تماشای نمایش کنیزک خود بود. در این زمان، تیری از پنجره وارد شد و دخترک را به قتل رساند که همین موجب وحشت خلیفه شد.([۶])

پس از این ماجرا، خلیفه که متوجه وخامت اوضاع شده بود و از امدادهای غیبی نا امید شد، ابن علقمی و ابن درنوس را با هدایای فراوان نزد هلاکو فرستاد، اما هلاکو نمایندگان خلیفه را نپذیرفت.([۷])

نقش شیعیان در حادثه سقوط بغداد و انقراض بنی عباس

درباره نقش توده شیعیان در حادثه سقوط بغداد، منابع سکوت اختیار کرده‌اند و شاید آن قدر ابن علقمی و نقش او برای آنها مهم بوده است که تمام صفحه را به او اختصاص داده‌اند.

البته نمی‌توان نقش چندانی برای شیعیان قائل شد، زیرا در این واقعه، مردم اعم از شیعه و سنی نقش آفرین نبودند و حادثه سقوط بغداد پیش از آنکه یک واقعه نظامی باشد، یک واقعه سیاسی بود. سقوط بغداد با جنگ صورت نگرفت و اگر هم جنگی رخ داد، بسیار مختصر و کوتاه بود و اصولاً دفاعی انجام نشد که در آن برای شیعیان نقشی قائل شویم. به همین دلیل، منابع اعم از شیعه و سنی، در این خصوص مطلبی ارائه نمی‌دهند. اما اینکه هلاکو و مغول‌ها در ماجرای سقوط بغداد با شیعیان چگونه رفتار کردند، برخی بر این عقیده‌اند که شیعیان در این  واقعه، از مصونیت برخوردار شدند و شاید نقش ابن علقمی و همچنین خواجه نصیر الدین طوسی در این مصونیت مورد نظر باشد.

در تاریخ جهانگشا آمده است: هلاکو هنگام فتح بغداد دستور داد: بنویسند جماعت سادات و دانشمندان و مشایخ و کسانی که با ما جنگ نکنند در امان هستند.([۸])

مغول‌ها پس از قتل خلیفه، به قتل و غارت در شهر پرداختند که عده زیادی در این حادثه کشته شدند. «ابن فوطی» مکان‌های امنی را برای مردم هنگام تهاجم مغول‌ها معرفی می‌کند. خانه ابن علقمی و صاحب دیوان ابن دامغانی و خانه حاجب الباب ابن دوامی برای مردم، محله‌های امن بودند.([۹])

همچنین ابن فوطی از تجّار بغداد سخن می‌گوید که در واقعه سقوط بغداد به عنوان جاسوسان هلاکو نقش داشتند و هنگام تهاجم، منزل برخی از این تجّار هم برای مردم محل امن شده بود.([۱۰])

مظلومیت شیعیان حتی هنگام حمله مغول

در زمان خلافت عباسیان، اکثر حکم‌رانان عباسی، ظلم‌های بی‌شماری را نسبت به علویان روا داشتند و همیشه آنها را در خفقان شدید قرار می‌دادند تا اینکه سرانجام این ظلم‌ها دامنگیر خودشان شد و بستر انقراض حکومت آنها را مهیا کرد.

در هنگام حمله مغول به بغداد، از طرف گروه مهاجم، ظلم‌های زیادی به شیعیان وارد شد، به طوری که همدانی در کتاب جامع التواریخ خود می‌نویسد: مغول‌ها در ماجرای حملات خود، به مرقد ائمه تشیع مانند مشهد موسی بن جعفر آسیب رساندند و آن را ویران کرده و به آتش کشیدند.([۱۱])

پس می‌توان به این نتیجه رسید که وقتی به مرقد پیشوای شیعیان چنین اهانتی را روا داشته‌اند، به طریق اولی نسبت به خود شیعیان جسارت‌های شدیدتری را تحمیل کردند و به غارت و کشتار آنها پرداختند.

علل انقراض بنی العباس

  1. فقدان عدالت اجتماعی: اکثر خلفای عباسی با روی کار آمدن، فقط در فکر تزاید ظلم بودند([۱۲]) و هیچ وقت نتوانستند عدالت را در جامعه و حکومت پیاده کنند تا آنجا که مردم ستم دیده حتی حسرت روزگار ظلم و جور امویان را می‌بردند.([۱۳]) و هجوم هلاکوخان مغول را با آن همه خونریزی و مصیبت نیز، راه نجاتی برای خود می‌شمردند. در همین ایام ظهور سلسله‌های مختلف حکومتی در سراسر قلمرو اسلامی تا آنجا پیش رفته بود که به قولی «هیچ کس حاضر نشد به خاطر عباسیان دست به پیکار بزند…».([۱۴])
  2. ۲٫سرایت کردن اختلافات و خصومت‌های میان دیوان سالاران و درباریان ـ خصوصاً اختلافات میان شیعه و سنی ـ به جامعه.
  3. سال ۶۵۴ ق، حادثه کوچکی میان شیعه و سنی به بحرانی بزرگ تبدیل شد که واقعه‌ معروف «کرخ» را رقم زد، در حالی که می‌توانستند با اندک تأملی، حکم شرعی آن را جاری کنند و کار به نزاع بزرگ میان شیعیان و اهل تسنن سوق داده نشود.
  4. حرکت مغول‌ها به بغداد امری قابل پیش بینی بود و خلیفه می‌توانست لشکر خود را برای جنگ مهیا کند، ولی در خانه نشست و مشغول خوش‌گذرانی بود.
  5. رواج زرق و برق و تبذیر و اسراف در امور حکومتی.([۱۵])

 

 

[۱]. از نصیر الدین طوسی.

[۲]. خاتم الانبیاء و ظهور اسلام، محمد اعظم بنی عباسیان سبتکی، ص۲۶۵٫

[۳]. عطا ملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج ۲، ص۱۹۰٫

[۴]. رشید الدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، ج ۲، ص۱۰۰۵٫

[۵]. ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۲٫

[۶]. همان.

[۷]. همان، ص۱۹۳٫

[۸]. عطا ملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج ۳، ص۲۸۸٫

[۹]. ابن فوطی، الحوادث الجامعه، ص۱۹۵٫

[۱۰]. همان، ص۱۶۲ و ۱۹۵٫

[۱۱]. رشید الدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، ج ۲، ص۱۰۱۷٫

[۱۲]. البته بعضی از خلفای عباسی مثل ناصر رفتار مناسبی با شیعیان هم عصر خود داشتند ولی همین اشغال منصب خلافت، خود ظلم عظیمی است.

[۱۳]. الاغانی، ج۱۶، ص۸۴٫

[۱۴]. برتوادشپولر، جهان اسلام، ج۱، ص۱۵۷٫

[۱۵]. برای نمونه به کتاب کلیات عقاید ابن خلدون، ص۲۳۲ به بعد مراجعه فرمایید.

منبع: برگرفته از کتاب مظلومیت شیعه در عصر عباسیان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهد کتاب اینجا را کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.