موقعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی عربستان
موقعیت اقتصادی
شهرها و بنادر مهم
مکه: این شهر، مهمترین شهر مذهبى مسلمانان است و به دلیل عظمت مسجدالحرام و برگزارى مناسک حج در آن، قداست بسزایى دارد.
مدینه: مسجد و حرم پیامبر اسلام در آن قرار دارند و قبرستان تاریخى و باستانى بقیع، این شهر را در جایگاه ویژهاى قرار داده است.
تاریخىترین شهرهاى عربستان، مکه و مدینه هستند. این دو شهر با توجه به شکلگیرى اسلام در آنها و داشتن خاطرات ارزشمند نبوى و علوى، براىمسلمانان جهان، تقدسى خاص و در ایام حج، رونق تجارى بالایى دارند.
ریاض: از سال ۱۳۵ هـ . ق تا کنون این شهر پایتخت عربستان است که به همین دلیل توسعه قابل ملاحظهاى داشته است.
جده: این شهر، پیش از ریاض، پایتخت عربستان بود و بیشتر رجال سیاسى در آن سکونت دارند. جده از نظر تجارى، مهمترین بندر عربستان است و پایگاههاى مهم نظامى و دریایى در آن قرار دارند.([۱])
دمام: شهر دمام، در منطقه شرقى واقع شده است و از مهمترین شهرهاى تجارى عربستان به حساب مىآید و بخش عمده نفت و گاز عربستان از آنجا استخراج مىشود.
جبیل و ینبوع: این دو شهر به دلیل وجود تأسیسات نفتى، مراکز پالایشگاهى و پتروشیمى داراى اهمیت فوقالعادهاى هستند.
شهرهاى طائف، بریده، تبوک، نجران، احساء، خمیس و مثیط از نظر کشاورزى داراى اهمیت نسبى هستند.
پس از بندر بازرگانى جده، مهمترین بنادر عربستان عبارتاند از: دمام، ینبوع، جیران، جبیل، حبل و بندر نفتى رأس التنوره.
بنادر کوچک آن نیز عبارتاند از: کوریبه، حاجى، دیبا، الوجیه، یمیلوج، فاراسان، القامه، الکبار، ضیقف، یاقارى، رأسالخفیجى و رأس الحیشاب.
عربستان داراى سیزده منطقه (استان) است و براى هر منطقه، امیرى به حکم پادشاه منصوب مىشود.
اسامى استانهاى این کشور عبارتاند از:
- ریاض؛ ۲٫ شرقیه؛ ۳٫ مکه مکرمه؛ ۴٫ مدینه منوره؛ ۵٫ حائل؛ ۶٫ القصیم؛ . تبوک؛ ۸٫ الباحه؛ . عسیر؛ ۱۰٫ نجران؛ ۱۱٫ جوف؛ ۱۲٫ جیران؛ ۱۳٫ الحدود الشمالى.
نژاد مردم عربستان «سامى» است. ساکنان منطقه جنوب عربستان، از نژاد «یعرببنقحطان» فرزند پنجم حضرت نوح هستند و بدین سبب، خود را عرب خالص مىدانند. این افراد به سبب انتساب به یعرب بن قحطان به قحطانیان شهرت یافتهاند.
گفته مىشود که ساکنان منطقه شمالى و مرکز شبه جزیره از نژاد عدنان، نواده حضرت اسماعیل هستند و آنان را «عدنانیان» مىخوانند. قحطانیان را «اعرب عاربه» و عدنانیان را «اعراب مستعربه» مىخوانند.([۲])
برخى از منابع، جمعیت کنونى عربستان را بیش از ۰۰۰/۶۰/۲۱ نفر مىدانند که از میان آنها و طبق اظهار نظر وزیر کار عربستان، حدود هفت میلیون نفر را خارجیان مقیم این کشور تشکیل مىدهند.([۳])
دین رسمى کشور عربستان اسلام است.([۴])
تعطیلات رسمى در این کشور به مناسبت عید فطر از بیست و پنجم رمضان تا پنجم شوال و به مناسبت عید قربان از پنجم تا پانزدهم ماه ذیالحجه است.
واحد پول عربستان، ریال؛ مقیاس اندازهگیرى، متر؛ و واحد وزن آن، کیلوگرم است.
نشان رسمى کشور عربستان یک نخل خرما در میان دو شمشیر است که یکدیگر را قطع کردهاند. این نشان از زمان «محمدبنسعد» تاکنون رواج داشته است.([۵])
زبان و خط رسمى این کشور، عربى است؛ اما میان مهاجران زبانهاى مختلفى رواج دارد.
شهرهاى نفتخیز
نفت از مهمترین و پرسودترین منابع اقتصادى در جهان است. نفت؛ آبادانى و ترقى در معیشت مردم منطقه را به دنبال دارد.
مردم مناطق مختلف براى رسیدن به نان و نوایى به مناطق نفت خیز آمدند. به دلیل وجود نفت، خانههاى چوبى و محقرانه و آن مناطق نه چندان آباد به شهرهاى جدیدى، مانند: ظهران، دمام، عضیلیه و… تبدیل شدند. این شهرها زیر نظر قطیف اداره مىشدند.
شهرهاى قیصومه، ودیعه، شعبیه، رفحاء، بدنه و طریق به دلیل نزدیکى به شرکت نفتى «آرامکو» آبادانى بیشترى داشتند. شهرهاى «دمام» و «الخبر» تا پیش از استخراج نفت، روستاهایى کوچک و داراى خانههاى چوبى بودند.
منطقه شرقى با شهرهاى قدیمى و جدید آن، بهره چندانى از نفت نبردند و اگر نزدیک ریاض و دیگر شهرها بودند، وضعیت آنها متفاوت بود.
اقتصاد
سیستم اقتصادى عربستان بر مبناى دو محور اساسى، یعنى درآمدهاى نفتى و درآمد حاصل از برگزارى مراسم حج و بازار پر فروش ایام حج دور مىزند. این کشور، سرمایهگذارىهاى فراوان خارج از مرزها را گسترش داده است که نمونه بارز آن شرکت «البرکه» است که در ۳۲ کشور جهان، بانک تأسیس کرده است.([۶])
بخشهاى مختلف اقتصادى عربستان را کشاورزى، معادن، نفت، صنایع، ارتباطات و حمل و نقل، اعم از راه آهن، جادهها، فرودگاهها، صادرات و واردات تشکیل مىدهد. این کشور به تنهایى ۲۶% نفت جهان را داراست.
موقعیت فرهنگى
نقش دین و مذهب
یکى از مهمترین و اساسىترین عوامل نفوذ و تأثیرگذار در عربستان، مسئله مذهب است. حکومت آلسعود، مملکت را ظاهرا براساس مکتب و دین اداره مىکند، آنها مىکوشند تا در مسائل فرهنگى، سیاسى و اجتماعى ظواهر دین حفظ شود.
مردم عربستان ـ که اکثر آنان اهل تسنن هستند ـ بیشتر از فرقههاى حنبلى و مالکىاند. پس از این دو فرقه، پیروان مکتب اهل بیت: (تشیع) ـ که بیشتر در مناطق شرقى و همچنین مکه و مدینه ساکن هستند ـ بیشترین جمعیت را دارند.
آیین و عقاید وهابیت
پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام مسلمانان به دو گروه عمده تقسیم شدند:
- پیروان مکتب اهل بیت: : جمعى از بزرگان صحابه، همچون: ابوذر غفارى، سلمان فارسى، اویس قرنى، عباس، مقداد، عمار یاسر و… به پیروى از کلام رسول خدا خلافت بلافصل على را پذیرفتند و تا آخر عمر به آن وفادار ماندند؛
- پیروان مکتب خلفا: این افراد پس از وفات رسول خدا کلام و وصایاى او را نادیده گرفتند و با استناد به عمل سقیفه و با تحمیل بیعت به مردم، حکومت را در دست گرفتند. ایشان بعدها «اهل سنت و جماعت» نیز خوانده شدند.
پیروان مکتب خلفا درگذر زمان به فرقههاى مختلفى تقسیم شدند که از جمله آنها فرقه وهابیت است. این فرقه داراى آیین و عقاید خاصى است([۷]) که باعث متمایز شدن آنها از دیگر مسلمانان شده است.
ضرورى است پیش از شناخت آیین وهابیت، نگاهى گذرا و فهرستوار به تاریخچه وهابیت داشته باشیم.
در صدر اسلام، مسائلى، همچون: صفات خداوند، جبر و اختیار، قضا و قدر، قدیم یا حادث بودن کلام الهى باعث شد که مذاهب کلامى متفاوتى پدید آیند.
برخى با تأمل و تفکر در مسائل اعتقادى به مباحثه و گفتگو مىپرداختند و با بحثهاى علمى و استدلال، سخن مىگفتند. در مقابل اینان عدهاى نیز، عقلمدارى و بحث و گفتگو را به شدت حرام و تنها راه چاره و معیار شناخت واقعیت و حقیقت را حدیث مىدانستند.
از جمله کسانى که هرگونه مسائل عقلى و عقلگرایى را محکوم مىکرد، احمدبنحنبل ـ یکى از علماى مکتب خلفا ـ بود. پیروان او به حنبلىها معروف شدند. در کنار مکتب حنابله سه مکتب فقهى، یعنى شافعى، حنفى و مالکى و مکاتب دیگرى ایجاد شدند.
مالکبنانس، رهبر مالکىها نیز همچون حنابله، هرگونه اندیشه و بحث و گفتگوى علمى در مسائل اعتقادى و اصول دین را محکوم و ممنوع اعلام مىکرد؛ اما در میان خلفاى بنىعباس، به جز متوکل عباسى، هیچ کس از عقاید حنبلىها حمایت نکرد و حنابله به سستى و ضعف گراییدند و از نظر فقهى نیز طرفداران خود را از دست دادند. بدین ترتیب در نهایت ذلت و به ندرت در گوشه و کنار، روزگار مىگذراندند.
پس از گذشت صدها سال، دوباره در اواخر قرن چهارم، «بر بهارى» رئیس حنبلیان بغداد با تکیه بر ظواهر آیات و روایات، بار دیگر عقایدى، مانند: استقرار خداوند بر فراز کرسى و دیده شدن خدا در قیامت را زنده ساخت. او از نظر فقهى، زیارت قبور را منع کرد و نوحهگرى بر امام حسین را ناروا خواند.([۸])
در هیچ یک از مکاتب اهل سنت ـ به جز حنبلىها ـ چنین سخنانى سابقه نداشت؛ این گفتهها که به صورت بسیار روشن، توحید واقعى را زیر سؤال مىبرد با مخالفت شدید علما و دانشمندان فرقههاى مختلف روبهرو شد.
اظهار چنین مطالبى، خشم علما و مردم را برانگیخت و سبب صدور اطلاعیهاى از سوى خلیفه «الراضى»، در مخالفت با عقاید او و توبیخ یاران او شد. بنابر نوشته ابنجوزى، از آن پس، او در خانه زنى پنهان شد و همانجا مرد و بدون اطلاع مردمان، او را در همان مکان غسل دادند و به خاک سپردند.([۹])
براى بار دوم نیز حنبلیان از میان برچیده شدند و صدها سال، نام و نشانى از آنان نبود تا اینکه در اوایل قرن هشتم، ابن تیمیه و شاگردش، آرا و نظریات احمدحنبل و بر بهارى را تکرار کردند و با شدت فراوان به تبلیغ آن پرداختند. آنها بر همان عقاید باطل حدیث قرون نخستین تأکید مىکردند. ابنتیمیه همواره بر جسم بودن خداوند و نشستن خداوند بر فراز کرسى تأکید مىکرد.
ابنتیمیه با مخالفت سختى از سوى عالمان مواجه شد و در جلسهاى در حضور علما و پس از شنیدن استدلال آنها، حرف خود را پس گرفت و توبه کرد؛ ولى پس از چندى، رأى فقهى او مبنى بر ناپسند بودن زیارت، بار دیگر خشم همگان را برانگیخت. به دلیل مخالفت عمومى و شکایت فرقههاى مختلف اسلامى، به دستور ملک ناصر به زندان افتاد و در همانجا از دنیا رفت.([۱۰])
این دفعه و براى بار سوم نیز، اندیشه حنبلیان رو به افول گذاشت.
قابل توجه است که هرگاه بزرگان وهابیت به ابراز عقیده و اظهار آراى مخصوص این فرقه مىپرداختند، با مخالفت و سرسختى تمام فرقههاى اسلامى و دانشمندان مسلمان روبهرو مىشدند.
باز هم چند صد سال از افکار و آراى آنها خبر تازهاى نبود تا اینکه محمدبنعبدالوهاب در قرن دوازدهم هـ . ق براى تبلیغ و گسترش افکار حنابله به صورت جدى اقدام کرد. او با امیر درعیه، محمدبنسعود (جد آلسعود) وارد مذاکره شد. در این مذاکره، پیمانى مبنى بر این امر منعقد شد که محمدبنعبدالوهاب، رهبر دینى و محمدبنسعود، رهبر سیاسى حکومت باشد. از آن پس نام «وهابیت» بر جبین این مذهب نقش بست.([۱۱])
سازمانهاى مهم مذهبى
در عربستان، تشکیلات حکومتى ـ که مسئولیت حفظ مذهب و تبلیغ آن را به عهده دارند ـ عبارتاند از: وزارت اوقاف، شئون اسلامى، دعوت، ارشاد و… . افزون بر تشکیلات فوق، سازمانهاى دیگرى نیز انجام امور مذهبى را بر عهده دارند که مهمترین آنها عبارتاند از:
الف) هیئت کبار العلماء (سازمان علماى بزرگ)؛
ب) سازمان رابطه العالم الاسلامى؛
ج) سازمان امر به معروف و نهى از منکر.
اکنون بیش از چهل سال از تأسیس سازمان رابطه العالم الاسلامى مىگذرد. این سازمان داراى امکانات فراوانى است، در بیشتر کشورهاى جهان داراى شُعبه است و مؤسسات فراوانى را تحت پوشش خود دارد.
این سازمان، سالانه میلیاردها تومان بودجه و اعتبار را براى ترویج «وهابیت» صرف مىکند. براى مثال، یک هزار باب مسجد و صدها مؤسسه و مرکز اسلامى وهابى، تحت نظر این سازمان در دنیا مشغول به فعالیتاند. این مرکز تاکنون هزینه بیش از ۲۰ مرکز اسلامى، ۱۲۵ مسجد، ۱۰۶ مدرسه، ۲۰۰ مؤسسه مذهبى، ۱۳۴ دانشگاه، ۴۱ درمانگاه، ۶ بیمارستان و یک انستیتو جهان عرب در پاریس را پرداخت کرده است.
یکى دیگر از مراکزى که فواید تبلیغاتى زیادى به وهابیت مىرساند، مجتمع بزرگ چاپ قرآن ملک فهد است. این مجتمع به مساحت ۰۰۰/۲۵۰ متر مربع بنا شده و افزون بر چاپ سالانه، به طور متوسط ۰۰۰/۰۰۰/۱۰ نسخه قرآن، مجموع فتاواى «ابن تیمیه» را نیز در سطح گستردهاى منتشر مىکند.
نظام آموزشى
در زمانهاى گذشته، مدارس دینى و مساجد به تعلیم و تربیت دانشآموزان مىپرداختند؛ اما در دهههاى اخیر، مدارس دولتى و ملى به سبک امروزى دایر شدهاند. تحصیلات عالى دانشگاهى نیز در هشت دانشگاه عربستان برقرار است که عبارتاند از:
- دانشگاه ملک سعود؛ ۲٫ دانشگاه ملک عبدالعزیز؛ ۳٫ دانشگاه نفت و صنعت و معدن ملک فهد؛ ۴٫ دانشگاه ملک فیصل؛ ۵٫ دانشگاه اسلامى امام محمدبنسعود؛ ۶٫ دانشگاه اسلامى مدینه منوره؛ . دانشگاه ام القرى؛ ۸٫ دانشگاه ملک خالد.
چاپ و نشر کتاب در سالهاى اخیر از لحاظ کمى و کیفى گسترش فراوانى یافته است. شصت کتابخانه بزرگ در عربستان وجود دارند که بیش از یک میلیون جلد کتاب را در خود جاى دادهاند. سیاست کلى و عمومى تبلیغاتى عربستان را شوراى عالى تبلیغات؛ سیاستگذارى و تدوین مىکند.
در کشور عربستان، مطبوعات تحت نظارت مستقیم دولتاند. تعداد روزنامههاى عربىزبانِ عربستان، یازده([۱۲]) عنوان و روزنامههاى انگلیسى زبان آن چهار عنوان است.([۱۳]) مجلههاى عربى و انگلیسى متعددى نیز وجود دارند که براى اختصار ذکر نمىشوند.
در عربستان دو خبرگزارى داخلى وجود دارد که به طور مستقیم زیر نظر خاندان آلسعود اداره مىشوند. رادیو و تلویزیون عربستان زیر نظر وزارت تبلیغات قرار دارد و داراى برنامههاى درون مرزى و برون مرزى است. این مرکز، خط مشى و سیاستهاى دولت را تبلیغ و ترویج مىکند.
وضعیت اجتماعى
دو عامل مهم، یعنى مذهب و تعصب قبیلهاى، شاکله اجتماعى جامعه عربستان را فراهم آورده و فرهنگ حاصل از این دو عامل تا حدودى جامعه این کشور را از فرهنگ اصیل اسلامى دور کرده است.
در جامعه کنونى عربستان، دو گرایش عمده اجتماعى، یعنى سنتگرایان و تجددطلبان و پس از آن فرهنگ ملوک الطوایفى مشهود است. سنتگرایان نیز به دو جناح رسمى و غیررسمى تقسیم مىشوند که براى رعایت اختصار از توضیحات بیشتر خوددارى مىشود.
آداب و رسوم اجتماعى در عربستان، تابع سه گروه عمده است؛ آداب و رسوم حجازیان، نرم و معتدل است، نجدیان، داراى آداب و رسوم خشک و خشن و ساکنان منطقه «الشرقیه»، هم داراى آداب و فرهنگ اهل بیت: هستند.
در عربستان، براى زنان محدودیتها و محرومیتهاى اجتماعى وجود دارد که از افکار افراطى وهابیت سرچشمه مىگیرد. ممنوعیت گریه در مرگ عزیزان، پوشاندن کامل دست و صورت حتى براى دختران، نداشتن شناسنامه، نداشتن حق رأى، نداشتن حق رانندگى، همچنین اجازه نداشتن براى حضور در مساجد، اماکن عمومى، دوایر دولتى و انتخابات سرنوشت ساز، طلاق دادن آسان از سوى مردان و… نشان از بىاعتنایى به حقوق فردى و اجتماعى زنان در جامعه عربستان دارد.
بهداشت، درمان و خدمات اجتماعى در عربستان وضعیت مطلوبى دارند.
شهرک پزشکى ملک فیصل در حومه ریاض قرار دارد و داراى ۶۵ هزار کادر پرستارى و بیش از «۴۵۲» تخت بیمارستانى است. این مرکز در شمار مجهزترین و پیشرفتهترین مراکز پزشکى است.
موقعیت سیاسى
قدرت و حاکمیت
ارکان اصلى قدرت در عربستان عبارتند از:
- پادشاه: او بالاترین مقام سیاسى و مهمترین کانون قدرت در کشور است. این شورا پس از شوراى خاندان حاکم یا مجلس الاسره المالکه([۱۴]) نفوذ قابل توجهى دارد و گاهى بر نفوذ پادشاه نیز غلبه مىکند. این شورا در کنار پادشاه، خط مشى کلى سیاست داخلى و خارجى کشور را ترسیم مىکند؛
- هیئت وزیران: این هیأت، بیشترین اختیارات اجرایى را دارند؛
- استانداران: پس از هیئت وزیران، عالىترین مقام اجرایى در هر استان، استاندار آن استان است. کشور عربستان ۱۳ استان دارد که ریاست هر استان را یکى از اعضاى خانواده سلطنتى به عنوان امیر منطقه ـ که از سوى پادشاه منصوب مىشود ـ به عهده دارد.
قانون
کشور عربستان بر مبناى قوانین سه گانه([۱۵]) به صورت پادشاهى اداره مىشود. قوانین سهگانه عربستان در تاریخ ۲ / ۱۸ / ۱۴۱۲ هـ . ق در ۸۳ اصل به تصویب رسید. طبق اصل ۲۴ قانون اساسى، این کشور داراى سه قوه است: قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه و نظرات پادشاه بر هر سه قوه و قوانین جارى، حاکم است.
سیاست خارجى
سیاست خارجى عربستان ـ با توجه به موضوع و محل آن ـ به چند بخش تقسیم مىشود:
- روابط با کشورهاى غربى: عربستان، همواره با کشورهاى غربى از جمله آمریکا و انگلیس رابطهاى بسیار نزدیک و حسنه داشته است؛
- رابطه با چین، روسیه و اروپاى شرقى: کوشش این کشور پیوسته بر نداشتن ارتباط با این ممالک بوده است. دلیل این امر را مسلک الحادى برخى از آن کشورها مىدانند؛ اما به تازگى عربستان براى گسترش وهابیت در این کشورها تلاشهایى انجام داده است؛
- روابط با همسایگان و کشورهاى اسلامى: سیاست عربستان درباره همسایگان و کشورهاى اسلامى بر مبناى کسب قدرت بیشتر، برترى در منطقه، تسلط فرهنگى بر این کشورها و ترویج فرهنگ وهابیت است؛
- مسئله فلسطین: کشور عربستان درباره فلسطین نیز سیاستهاى ویژهاى دارد؛
- ارتباط با ایران: سیاست عربستان در ارتباط با ایران، داراى افت و خیز و همراه با چالشهاى مقطعى بوده است؛ اما اکنون این کشور با ایران ارتباط نسبتا خوبى دارد که در این اواخر نیز، سطح این روابط ارتقا یافته است.
حاکمان عربستان اززمان پیامبراسلام تاحکومت آل سعود
سال آغاز حکومت | سال پایان حکومت | دولت | ۳۳۵ | ۳۵۰ | اخضریون | |
۳ | ۱۱ | پیامبراسلام | ۳۵۰ | ۳۵ | قرامطه | |
۱۱ | ۴۰ | خلفا | ۳۵ | ۴۶۳ | فاطمیون | |
۴۰ | ۱۳۲ | امویان | ۴۶۳ | ۵۶ | سلجوقیان | |
۱۳۲ | ۲۵۱ | عباسیان | ۵۶ | ۶۵۰ | ایوبیان | |
۲۵۱ | ۲۵۴ | اخضریون | ۶۵۰ | ۲۳ | ممالیک | |
۲۵۴ | ۲۳ | طولونیون | ۲۳ | ۱۳۳۵ | عثمانیان | |
۲۳ | ۳۳۰ | عباسیان | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۲ | استقلال | |
۳۳۰ | ۳۳۵ | اخشیدیون | ۱۳۴۲ | فعلی | آل سعود |
دوران حکومت سعودىها
با توجه به بررسىهاى به عمل آمده، دوران سعودى به سه دوره تقسیم مىشود:
الف) آلسعود از سال ۱۲۰ هـ . ق بر حجاز حاکم شدهاند. آنها در دو دهه اول چندان توجهى به منطقه «الشرقیه» نداشتند؛ زیرا کشمکشهاى منطقه و جنگ و گریز بین حکام سعودى و سایرین از جمله عثمانىها، وقت کافى را به آنها نمىداد تا توجهى به قومیتها و مذاهب کشورشان بکنند.
در نهایت، در سال ۱۲۸۸ هـ . ق بار دیگر عثمانىها بر حجاز و حواشى آن تسلط پیدا کردند. حکام آلسعود در آن زمان بر اَریکه قدرت باقى ماندند؛ اما همچون سر سپردهها عمل مىکردند تا اینکه در سال ۱۳۳۱ هـ . ق ملک عبدالعزیز با یک یورش وسیع و فراگیر و با کمک انگلیس، عثمانىها را از جزیره عربى خارج کرد و سایه استعمارى جدیدى (استعمارِ انگلیسى) را بر منطقه مسلط ساخت و نام کشور را به عربستان سعودى تغییر دادند؛
ب) با شروع حکومت و سلطنت ملک عبدالعزیز و استقرار آن در حجاز، فعالیتهاى مذهبى فرقه نوظهور «وهابیت» نیز در این کشور پا گرفت. از این دوران بود که وهابیت در حجاز ریشه دواند. فعالیتهاى مذهبى تا پیش از این دوران نیز در این کشور وجود داشت؛ اما درگیرىهاى منطقهاى مجال بروز مذاهب مختلف را نمىداد. با آرام شدن اوضاع، وهابیت شروع به فعالیت کرد و با اقتدار در همه عربستان منتشر شد. اینان، تنها مانع بر سر راه خود را مذهب شیعه و به ویژه شیعیان «مدینه» و منطقه «الشرقیه» مىدانستند. از این زمان به بعد، درگیرىهاى مذهبى آغاز شد و تبعیضهاى گسترده و فراگیر و مصائب متعدد و همهجانبهاى را بر آنان تحمیل نمودند.
مصائب شیعیان از آن زمان شروع شد که علماى وهابى دیدند که با تبلیغ و تطمیع نمىتوانند مذهب ریشهدار تشیع را از اذهان مردم خارج کنند. آنها از مسئولین دولت سعودى خواستند تا عرصه را بر شیعیان تنگ کنند. دولت سعودى نیز با ایجاد مشکلات و موانع متعدد در مقاطع مختلف از پیشرفت شیعیان به ویژه در بخش اقتصادى جلوگیرى به عمل آورد و محرومیتهاى فراوانى را بر شیعیان تحمیل کرد. برخى از این محرومیتها عبارتاند از:
- ایجاد محدودیت در تحصیلات؛
- ایجاد محدودیت در ورود به ارتش و دستیابى به درجههاى بالاى نظامى؛
- ایجاد محدودیت در مشاغل دولتى در ردههاى بالا؛
- ایجاد محدودیت در فعالیتهاى تجارى در ردههاى بالا و محرومیت از کمکهاى ویژه دولتى در این خصوص؛
- محدودیت در انجام مراسم مذهبى و عزادارى؛
- ممنوعیت در ساختن مساجد، حسینیه و… .
دولت با ایجاد ممنوعیت در موضوعها و بخشهاى مختلف و اعمال فشار بر شیعیان، از آنها مىخواست تا از عقاید خود دست بردارند و به مذهب وهابیت روى آورند؛ اما مقاومت شیعیان، به ویژه در مناطق «قطیف» و «احساء» به حدى بود که دولت مجبور به عقب نشینى شد.
در نهایت، دولت تا حدودى از ایجاد محدودیت دست برداشت و بعضى از مشاغل را براى شیعیان در منطقه «الشرقیه» مجاز دانست؛ مشروط به اینکه آنها در مسائل سیاسى دخالت نکنند. علماى شیعى در آن زمان این شرط را پذیرفتند؛علماى وهابى از ایجاد درگیرى دست بر نداشتند و جدال بین علماى شیعه و وهابى ادامه داشت. در این مقطع، دولت، هر دو مذهب را به حال خود وا گذاشته بود. این وضع تا پیروزى انقلاب اسلامى ایران ادامه داشت؛([۱۶])
ج) پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، دوران جدیدى در تاریخ شیعیان منطقه «الشرقیه» آغاز شد. از این تاریخ به بعد، مردم الشرقیه نهتنها از نظر جغرافیایى، اقتصادى و سوقالجیشى، بلکه از بُعد مذهبى نیز مورد توجه و تحت نظر دشمنان بودند. پیروزى شیعه در ایران ـ پس از ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهى – زنگ خطرى بود براى استکبار جهانى و کشورهایى که داراى جمعیت شیعه بودند. شیعیان نیز به خود آمدند و تا حدودى به هویت اصیل خویش پى بردند. آنها دریافتند که بیش از تصورشان آزادهاند و نباید اجازه دهند که دشمنان، مذهبشان را مورد تاخت و تاز قرار دهند.
تولد این دو پدیده متضاد، یعنى خوف سردمداران سعودى از خطر تشیع در منطقه الشرقیه و مدینه منوره از یک سو و به خود آمدن شیعیان از سوى دیگر، میدانى را ایجاد کرد. این امر شروعى براى رویارویى و تنشهاى مستمر براى حفظ موجودیت هر یک از دو طرف بود.
در این بُرهه، شیعیان، مانند سنوات گذشته از وطن خویش دفاع نمىکردند؛ بلکه براى آنها دفاع از مذهب و حقوقشان اصل بود. در نتیجه اعتراضها شروع و دامنه آنها به خیابانها کشیده شد. رفته رفته عکس العملهاى خشونت بار آغاز شد. از سوى دیگر، دولت سعودى از این موضوع به خشم آمده بود و آلسعود احساس مىکرد که آرامش چندین دهه گذشته را از دست خواهند داد.
دولت سعودى که مىترسیدند کشورشان به کشورى ناآرام و پر آشوب تبدیل شود، زندانى و شکنجه کردن شیعیان معترض را در دستور کار خود قرار دادند. هرچه عکسالعمل هاى دولت بیشتر مىشد، به همان نسبت مردم منطقه «الشرقیه» تعلقخاطر خود را به این کشور از دست مىدادند و بیشتر خود را مظلوم و سرخورده مىپنداشتند. این امر سبب مىشد که آنها مقاومت بیشترى از خود نشان دهند. به همین سبب، زندانها مملو از معترضان شیعه شد.
افزون بر آن، عده زیادى از مبارزان به کشورهاى امنتر مهاجرت کردند تا صداى اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانند. در چنین فضایى، سردمداران آلسعود نیز اقدامهایى را براى سرکوب معترضان و تنگ شدن عرصه بر آنان انجام دادند.
برخى از این اقدامها عبارتاند از:
الف) متهم کردن ایران به همکارى با مخالفان؛
ب) مجبور کردن دولت ایران به اخراج آنها؛
ج) همکارى امنیتى وسیع با کشور سوریه براى اخراج مخالفان؛
د) هماهنگىهاى مکرر با سازمانهاى امنیتى کشورهاى حوزه خلیج فارس براى شناسایى مخالفان و تحویل آنها به دولت عربستان.
آنها اقدامهاى مشابهى را نیز در کشورهاى اروپایى انجام دادند تا در عرصه بینالمللى هم، به شیعیان اجازه تحرک و فعالیت را ندهند. دولتمردان سعودى در داخل کشور، افزون بر زندان و شکنجه، دست به اعدامهاى بىسابقهاى زدند (بریدن سر شیعیان با شمشیر که فقط در صدر اسلام و آن هم درباره مشرکان و مرتدان اعمال مىشد). وهابىها با بهانه شرک و ارتداد این افراد به سبب خروج بر ولى امر، این اعمال را انجام مىدادند. در واقع علماى وهابى که کینه دیرینهاى از شیعیان الشرقیه داشتند، از این فرصت، سوء استفاده کردند.
به هر حال دولتمردان آلسعود، در ظاهر توانستند با موفقیت، فریاد «هَلْ مِْن ناصٍِر یَنْصُرُنى» این مظلومان تاریخ را خاموش کنند؛ اما به طور قطع، این آتش زیر خاکستر، روشن و سوزان خواهد ماند. این برهه از تاریخ شیعیان الشرقیه دورانى بسیار حساس و سخت بوده است که همچنان ادامه دارد.
شیعیان مدینه وضعیت متفاوتى داشتند. آنها در این دوره و در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى ایران، حرکتهاى مختصرى داشتند؛ به این علت که اقلیتى بیش نبودند و همچنین به سبب دورى از شیعیان الشرقیه، در همان آغاز سرکوب شدند و دیگر لب به اعتراض نگشودند. از سوى دیگر، شیعیان مدینه به حدى مستضعف و درمانده بودند که مقاومت براى آنها غیرممکن بود. تعداد شیعیان مدینه، کمتر از پیروان سایر مذاهب است؛ از این رو کارى از پیش نبردند.
حاکمان سعودى
ورود شیخ محمدبنعبدالوهاب به شهر درعیه و انعقاد پیمان([۱۷]) با محمدبنسعود، جریان عجیبى را به وجود آورد که به گسترش آیین وهابیت و حکومت و سلطنت آلسعود انجامید.([۱۸])
محمدبنسعود به کمک و راهنمایى محمدبنعبدالوهاب، با برنامهها و نقشههاى حساب شده، به گسترش مناطق تحت نفوذ خود پرداخت. سپس با تصرف عدوانى مناطق استراتژیک، قلمرو حکومت خویش را گسترش داد. ابتدا سه نفر از اجداد آلسعود در شهر «درعیه»، حکومتى تشکیل دادند. سپس «ابراهیم مقرن» آن را در منطقه نجد گسترش داد. پس از او سعود همچون پدرش، تهاجم خود را ادامه داد. بعد از وى، فرزندش محمد براى گسترش حکومت آلسعود بسیار کوشید.
این خاندان به مرور زمان از منطقه کوچک درعیه شروع کردند و حکومت خود را به کل کشور عربستان گسترش دادند. این گسترش داراى سه مرحله بوده است و هر کدام از حاکمان آن مراحل سهگانه به حاکمان دوره اول، دوم و سوم شهرت یافتهاند.
حاکمان دوره اول آلسعود
۱ | محمد بن سعود | ۱۱۳ | ۱۱ | ۴۰ سال |
۲ | عبدالعزیز بن محمد | ۱۱ | ۱۲۱۸ | ۳ سال |
۳ | سعود بن عبدالعزیز | ۱۲۱۸ | ۱۲۲ | ۱۱ سال |
۴ | عبدالله بن سعود | ۱۲۲ | ۱۲۳۴ | ۵ سال |
حاکمان دوره سوم آلسعود
۵ | مشاری بن سعود | ۱۲۳۵ | ۱۲۳۵ | کمتر از یکسال |
۶ | ترکی بن عبدالله | ۱۲۴۰ | ۱۲۵۰ | ۱۰ سال |
فیصل بن ترکی (دوره اول) | ۱۲۵۰ | ۱۲۵۴ | ۴ سال | |
۸ | خالد بن سعود | ۱۲۵۴ | ۱۲۵ | ۳ سال |
عبدالله بن ثنیان | ۱۲۵ | ۱۲۵ | ۲ سال | |
۱۰ | فیصل بن ترکی (دوره دوم) | ۱۲۵ | ۱۲۸۲ | ۲۳ سال |
۱۱ | عبدالله بن فیصل (دوره اول) | ۱۲۸۲ | ۱۲۸۸ | ۶ سال |
۱۲ | سعود بن فیصل | ۱۲۸۸ | ۱۲۱ | ۳ سال |
۱۳ | عبدالرحمان بن فیصل (دوره اول) | ۱۲۱ | ۱۲۳ | ۲ سال |
۱۴ | عبدالله بن فیصل (دوره دوم) | ۱۲۳ | ۱۳۰ | ۱۴ سال |
۱۵ | عبدالرحمان بن فیصل (دوره دوم) | ۱۳۰ | ۱۳۰ | ۲ سال |
حاکمان دوره سوم آلسعود
۱۶ | ملک بن عبدالعزیز بن عبدالرحمان | ۱۳۱ | ۱۳۳ | ۵۴ سال |
۱ | ملک سعود بن عبدالعزیز | ۱۳۳ | ۱۳۸۴ | ۱۱ سال |
۱۸ | ملک فیصل بن عبدالعزیز | ۱۳۸۴ | ۱۳۵ | ۱۱ سال |
۱ | ملک خالد بن عبدالعزیز | ۱۳۵ | ۱۴۰۲ | سال |
۲۰ | ملک فهدب بن عبدالعزیز | ۱۴۰۲ | تاکنون | ۲۱ سال |
نسب نامه خاندان سعودی
آنچه گذشت مطالب بسیار مختصرى درباره کشور عربستان بود. با این شناخت، زمینه فهم، بررسى و تحقیق بیشتر درباره مسائل مختلف شیعیان عربستان فراهم شده است.
اکنون اگر بخواهیم اشارهاى کلى به موقعیت شیعیان در آن جامعه داشته باشیم، مىتوانیم بگوییم که جامعه عربستان، شامل بخشهاى سیاسى و فرهنگى مىشود. این دو بخش را مىتوان در ابعاد رسمى و غیررسمى تقسیمبندى کرد.
اول: بخش سیاسى
کلیه اقدامهاى دولت عربستان را مىتوان در بخش رسمى «سیاسى» گنجاند که دو منشأ دارد:
- منشأ دولتى و حکومتى که ناشى از سیاستهاى فرامنطقهاى داخل آن کشور است؛
- منشأ دینى که ناشى از طیف «وهابیت» است که به دلیل اختلافها و تعصبهاى دینى به دولت منتقل و سپس به صورت محدودیتهاى قانونى براى شیعیان جلوهگر مىشود.
دوم: بخش فرهنگى
فضاى حاکم بر استراتژى ملى عربستان، ناشى از مسائل مذهبى است. این کشور، پایگاه تفکر وهابیت است و تضاد دینى بین وهابیت و تشیع، منشأ محدودیتها و مانعتراشىها براى شیعیان به شمار مىرود.
خلاصه اینکه محیط عربستان، یک محیط مذهبى و اعتقادى است که این اعتقادها بر گرفته از سیاست تکفیر و سرکوب وهابیت در جهت تضاد و ضدیت با شیعه است.
[۱]. این شهر، به دلیل وجود فرودگاه بینالمللى ملک عبدالعزیز، محل ورود زائران خانه خدا نیز است.
[۲]. «اعراب عارب» یعنى اعراب خالص و اصیل؛ مثل: قحطانیان و «اعراب مستعربه» یعنى اعراب ناخالص و پیوسته با دیگران؛ مثل: عدنانیان.
[۳]. سادات عظیمى، عربستان سعودى، ص .
[۴]. محمد فخرى، عربستان، ص ۸٫
[۵]. منیر العجلانى، تاریخ البلاد السعودیه، ج ۱٫
[۶]. فخرى، عربستان، ص ۱۰۸٫
[۷]. اطلاعات و تحقیقهاى، بیشتر در باره آیین و عقاید وهابیت را در کتابهاى ذیل بخوانید:
الف) آیین وهابیت از جعفر سبحانى؛
ب) تحلیلى نو بر عقاید وهابیان از محمد حسن ابراهیمى؛
ج) فرقه وهابى و پاسخ به شبهات آنها از سید محمد حسینى قزوینى؛
د) وهابیان از على اصغر فقیهى؛
ه) چهره واقعى وهابیت از حبیب روحانى؛
و) وهابیت در ترازوى نقد از على محمدى آشتیانى.
[۸]. ابناثیر، الکامل فى التاریخ، ج ۶، ص ۲۴۸٫
[۹]. منهاج السنه النبویه، ج ۶، ص ۳۲٫
[۱۰]. ابنبطوطه، رحله، ج ۱، ص ۸٫
[۱۱]. در حالى که پدر و برادر محمدبنعبدالوهاب، مخالفان سرسخت او بودند.
[۱۲]. الجزیره، الریاض، المدینه المنوره، عکاظ، الیوم، البلاد، الندوه، المسائیه، الشرق الاوسط، الحیاه و الوطن.
[۱۳]. عرب نیوز، سعودى گازت، ریاض دیلى و سعودى ریویو.
[۱۴]. اعضاى این مجلس را افراد با نفوذ قبایل، ثروتمندان و وابستگان خاندان سلطنتى آلسعود تشکیل مىدهند.
[۱۵]. قانون اساسى، قوانین مجلس شورا و قانون مناطق ایالتى.
[۱۶]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، ص ۱۰٫
[۱۷]. در این پیمان آمده است که محمدبنسعود، رهبر سیاسى و حکومتى و محمدبن عبدالوهاب، رهبر مذهبى باشند.
[۱۸]. خاندان سعودى به پدر محمدبنسعود و اندیشه وهابیت به پدر بنیانگذار آن، عبدالوهاب منسوب شده است: منیر العجلانى، تاریخ البلاد العربیه السعودیه، ج ۱، ص ۸۰٫
منبع: برگرفته از کتاب شیعیان عربستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی