توانايى‏هاى شيعيان عربستان

توانایى‏هاى شیعیان عربستان

توانایى‏هاى شیعیان عربستان

رستاخیز شیعه

شناخت سازوکار بازگشت تشیع به صحنه سیاسى و حضور فعال و مداوم در امور سرنوشت‏ساز خویش، مى‏تواند اصلى‏ترین وظیفه بیدارى این اقلیت زجر کشیده و طرد شده باشد. با عنایت به اینکه تشیع؛ مذهبى فرجام‏گرا، انقلابى و ظلم ستیز است، به سرعت مى‏تواند از رخوت و سستى بیرون آید.

تشیع به عنوان مکتبى که منتظر یک منجى و  عدل گستر جهانى است، با ویژگى‏ها و سیستم ایدئولوژیک و جهان‏بینى، منشأ آثار و پیامدهاى اجتماعى فراوانى است. بسیارى از شیعیان عربستان در مناطق نفت‏خیز زندگى مى‏کنند و متأسفانه این شیعیان ـ از زمان خلفا تا زمان امپراطورى عثمانى و تا کنون که حاکمان سعودى بر آن حکم مى‏رانند ـ پیوسته تحت شکنجه، آزار و اذیت چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بوده‏اند.

بیدارى و خودآگاهى این طردشدگان و مبارزه‏طلبى آنان، براى احقاق حقوق از دست رفته خویش، خارج از انتظار نیست و این بیدارى به استیفاى حقوق آنان مى‏انجامد و پیامدهاى سنگین و ناگوارى را براى رژیم‏هاى ناسازگار موجود به دنبال دارد. نکته قابل توجهى که نباید هرگز از نظر دور داشت، استراتژیک و حیاتى بودن مناطق نفت خیز براى شیوخ منطقه و رژیم‏هاى حاکم است؛ زیرا هرگونه ناآرامى، مشکلات فراوانى را براى آنها به وجود مى‏آورد.

از ویژگى‏هاى خاص شیعیان، عدالت‏خواهى است؛ همان‏گونه که پیشوایان تشیع در طول تاریخ، با تمام مظاهر بى‏عدالتى مبارزه کردند. شیعه حتى اگر در اقلیت هم باشد، معتقداست که براى رهایى باید مبارزه کند؛ زیرا آرمان‏گرایى، آزادى‏خواهى و اعتقاد به مهدویت؛ اعتقاداتى ایدئولوژیکى را به وجود آورده‏اند که به صورت اهرم قدرتمندى مى‏تواند ظاهر شود.

بررسى اوضاع، احوال و اخبار اقلیت شیعیان در عربستان نشان مى‏دهد که با وجود همه شکنجه‏ها، خشونت‏ها و سرکوب‏هاى متعدد نه‏تنها ضعیف و نابود نشده‏اند؛ بلکه به عنوان یک مرکز ثقل نیرومند، توان مبارزه براى آزادى را دارند. وقت آن است که مسئولان سیاسى حکومت عربستان این واقعیت را به خوبى درک کنند و از صف‏بندى و تلاش براى سرکوب، خفقان و انزواى شیعیان دست بردارند.

بیدارى شیعیان عربستان

سالیانى بس دراز، شیعیان عربستان، زندگى را به غربت و مظلومیت گذرانده‏اند. سیاهى، ظلمت و دشمنى‏ها همواره بر آنان مستولى بوده است و با اینکه روز شمار تاریخ آنان، سراسر حق‏جویى، ستم‏گریزى، جهاد و شهادت است، پیوسته در رنج، عذاب و فشار بوده‏اند.

«دکتر احمد شرباصى» مى‏نویسد

و مرت الشیعه خلال مسیرتهم التاریخیه بمراحل صراح و جهاد تعرضوا فى‏ها الالوان من الذى و العدوان و قداصیبوا و اصابوا والحرب سبحال کمایقال و لکنهم احتملوا اکثر من غیرهم؛([۱])

شیعه در مسیر تاریخى‏اش از گذرگاه‏هاى جنگ و جهاد گذشته و آسیب‏ها و دشمنى‏هاى گوناگونى را به خود دیده است؛ گرچه در جنگ، هر دوگروه آسیب مى‏بینند؛ اما شیعیان، بیش از دیگران پذیراى سختى‏ها شدند.

بیدارى اسلامى و حقیقت‏خواهى؛ شیعیان مکه، مدینه، قطیف، احساء و… را به جنگ و جهاد وا مى‏داشت. هر چند به کشتن هزاران نفر از کودکان هفت ساله تا پیران هفتادساله، مدفون شدن در زیر دیوارها، قتل، غارت، بى‏حرمتى، آتش زدن کتابخانه‏ها و ابنیه و تخریب اماکن مقدسه شیعیان بینجامد؛ زیرا از آغاز، حاکمان اموى، سوگند خورده بودند که از شیعه حتى نامى هم باقى نماند.

بیدارى شیعیان عربستان

با وجودى که پیامبر اسلام در بین بیش از صد هزار نفر در صحراى غدیر امیر المؤمنین على را به عنوان امام و جانشین پیامبر منصوب فرمودند و در موارد متعدد دیگر که در منابع اهل سنت نیز آمده است خلافت و ولایت وى را به صورت رسمى و به صراحت اعلام نموده‏اند، اما مى‏بینیم که جمع کثیرى از صحابه به دلایل مختلف برخلاف آن عمل کردند. آنها نه‏تنها، شهادت بر آن حضرت را کتمان نمودند بلکه درصدد نابود کردن و محو تمام مناقب و فضائل آن حضرت برآمده بودند. پس چه انتظارى است که آنان در نماز «اشهد انّ علیاً ولى اللّه» را بر زبان آوردند. قدر مسلّم آن است که اگر توان و امکان داشتند حتى شهادت ثانیه یعنى «اشهد انّ محمداً رسول اللّه» را نیز حذف مى‏کردند.

مطرف‏بن‏مغیره نقل مى‏کند

شبى پدرم از نزد معاویه بازگشت، ولى عصبانى و ناراحت بود. سبب آن را جویا شدم، گفت من در خلوت به معاویه گفتم، حالا که پیر شده‏اى و بر حکومت و قدرت تسلط یافته‏اى، عدالت را پیشه خود ساز و در حق بنى هاشم نیکى کن. او برافروخت و گفت «ویل لا ام لک؛ هرگز، هرگز، برادرتیم (ابوبکر) پس از فوتش یاد او با او دفن شد، براى عدى (عمر) پس او آستین خود را بالا زد ولى با مرگش، یادش فراموش شد. ولى همه روزه در مناره‏ها یاد فرزند ابى‏کبشه (پیامبر اسلا ) پنج بار به زبان است و مردم «اشهد انّ محمداً رسول اللّه» مى‏گویند، سوگند به خدا تا نام او را دفن نکنم از پاى نخواهم نشست. «لا وللّه الّا دفناً دفناً»([۲]) آیا با این همه عداوت حتى نسبت به پیامبر دیگر کسى مى‏تواند دوست على باشد و شهادت ثالثه را بر زبان آورد؟ اما ابوذر، سلمان، مقداد، عمار یاسر و… از اول در اذان مى‏گفتند حتى در انگشتر پیامبر نیز هر سه شهادت حک شده بود.

آرى، شیعیان در طول تاریخ خونرنگ خویش ـ که تاریخى سراسر بیدارى و استقامت در مقابل حکام جور بود ـ براى دست یافتن به حقوق حقه خود نهضت‏هایى را برپاداشته‏اند. انقلاب‏ها و جنبش‏هاى شیعیان حتى در سده‏هاى اخیر، یکى پس از دیگرى به شکست مى‏انجامید و به همین دلیل، شیعیان عربستان، همچون دیگر شیعیان جهان، در مظلومیت و انزواى کامل روزگار مى‏گذراندند؛ اما سرانجام با مشیت حق، و با جهاد ملت بزرگ ایران با حکومت طاغوت زمان و نابودى حکومت پهلوى به دست مصلحى بزرگ و رهبرى کبیر، همچون امام خمینى۱ فجر و نورى در زندگى شیعیان دمیده شد.

شاه ایران سرنگون و نخستین حکومت شیعى مقتدر به دست فقیهى وارسته و عالمى مبارز، شجاع و خداترس مستقر شد. بدون هیچ‏گونه چشم‏داشت دنیوى و قدرت‏طلبى و انگیزه مادى، براى نجات تمام مسلمانان به پا خاسته بود و با تحقق این وعده الهى، شیعیان ستمدیده عربستان نیز به طلوع صبح صادق خویش امیدوار شدند.

پیروزى انقلاب اسلامى در ایران با مبانى عقیدتى قرآن و اهل بیت ، سبب شد که بارقه امید به آینده‏اى روشن، بر دل‏هاى تمام شیعیان جهان، به ویژه شیعیان عربستان نقش بندد و خستگى سال‏ها مظلومیت و انزوا از دل و جانشان بیرون برود. با پیروزى انقلاب اسلامى، اطمینان به پیروزى در سایه تلاش و مبارزه حق‏جویانه و عدالت‏خواهانه بر قلب‏ها حاکم شد، جوانه‏هاى امید به آزادى عقیده در دل‏هایشان رویید و امیدوار شدند که مى‏توانند حقوق از دست‏رفته، آرامش، امنیت، جان و مال خود را مطالبه کنند؛ در نتیجه در پى آن بر آمدند که خویشتن خویش را باز یابند، خیمه عدالت علوى را به پا کنند و زیر سایه عظمت تشیع ناب، به آرامشى دوباره دست یابند.

البته نباید از نظر دور داشت که این پیروزى و بیدارى اسلامى، خشم کج‏اندیشان و بدخواهان را برانگیخت. غاصبانِ حق على و فاطمه۳ تاب نیاوردند و فعالیت‏هاى ضد شیعى خود را تشدید کردند و در نتیجه، اتحادى نامبارک از سوى زورمداران در تمام عرصه‏هاى فرهنگى، اعتقادى، سیاسى و اقتصادى شکل گرفت. آنها شرارت، غارت و کشتن شیعیان بى‏پناه عربستان را دوباره از سر گرفتند. در نهایت، آنچه توانستند کردند و در واقع، همان مظلومیت گذشته را بر تمامى مناطق شیعه‏نشین حاکم کردند. بدین طریق با زور تفنگ و سرنیزه، این بیدارى اسلامى را کم‏اثر کردند و همچنان، مجامع شیعى در خفقان و به دور از آزادى‏هاى لازم به سر مى‏برند.

برترى‏هاى مذهبى و فرهنگى

بهره‏مندى و پیروى از اهل بیت پیامبر یکى از امتیازات شیعیان است؛ زیرا آنها بدون ذره‏اى لغزش و انحراف از اسلام ناب محمدى مطلع‏ترین افراد به سنت جد خویش هستند؛ آنها متصل به منبع علم الاهى هستند که پیروى از آنها، سعادت قطعى دنیا و آخرت را به دنبال دارد.

برخوردارى از اجتهادى پویا، زنده و کارآمد از دیگر برترى‏هاى شیعه است؛ این اجتهاد به گونه‏اى است که مى‏تواند پاسخگوى نیازهاى انسانى و جوامع بشرى در کلیه اعصار باشد. سرمنشأ این اجتهاد مستدل، اصولى و قانونمند، مضامین عالى قرآن، سیره و کلام رسول الله و اهل بیت است. در این نوع اجتهاد، هیچ‏گونه برترى‏طلبى و تفوق‏جویى بر «نص»([۳]) وجود ندارد؛ در حالى که بزرگ‏ترین مشکل و سرچشمه اصلى انحراف برادران اهل سنت، اجتهاد در مقابل نص است. از دیگر ویژگى‏هاى منحصربه‏فرد و برترى‏هاى مذهبى و فرهنگى مکتب الاهى تشیع، برخوردارى از نعمت امامت و ولایت است.

با توجه به آیاتى از قرآن مجید و سخنان رسول الله ، امامت و ولایت واقعى اهل بیت منحصر در مکتب انسان‏ساز و عزت‏آفرین تشیع است و این امر، بزرگ‏ترین سند افتخار و حقانیت این مکتب به شمار مى‏رود.

مبارزات شیعیان

شیعیان با مطرح کردن خواسته‏هاى خود و توجه نکردن حکومت، در عمل به جنبش ملى پیوستند. بدین ترتیب روابط شیعیان با حکومت به تیرگى گرایید و مناطق شیعه‏نشین به مراکز مبارزات سیاسى بر ضد حکومت تبدیل شد؛ اما حاکمان که قدرت را در اختیار داشتند، همچنان با تکیه بر اهرم فشار، به غارت، قتل، زندانى و تبعید شیعیان اهتمام ورزیدند. آنها بر خفقان و اختناق افزودند و با کافر خواندن شیعیان، مصائب فراوانى را به بار آوردند.

با آغاز مبارزات سیاسى، سرکوب شیعیان ـ که خواستار اصلاح نظام سیاسى کشور بودند ـ سه سال به طول انجامید. رُخداد مهم سال ۱۸ م نقطه عطفى در تاریخ شیعه در عربستان و رابطه آنان با حاکمان سعودى به شمار مى‏رود.

در محرم سال ۱۴۰۰ هـ . ق گروهى از وهابیان واپسگرا به مسجدالحرام حمله کردند و آنان، این حمله را به شیعیان نسبت دادند؛ زیرا آنها با تأسى از انقلاب اسلامى ایران، در برابر حکومت عربستان ایستاده بودند.

انتساب این عمل غیراسلامى به شیعیان با هدف تحقیر و سرکوب بیشتر شیعیان انجام گرفت.

سخنگوى وزارت خارجه وقت آمریکا درباره این حادثه و عوامل ایجاد آن مى‏گوید

حمله‏کنندگان به مسجدالحرام داراى هویتى مجهول‏اند و هدف آنها از انجام این حمله نامعلوم است؛ اما آنها از شیعیان هستند.([۴])

امیر فهد نیز ـ که در رأس هیئتى براى شرکت در اجلاس سران کشورهاى عربى به تونس رفته بود ـ ، گفت

حمله‏کنندگان به مسجدالحرام از پیروان مذهب رسمى کشور نبوده‏اند.

یکى از منابع سعودى در روز حادثه (۲۱ / ۱۱ / ۱) اظهار داشت

افراد مسلحى که به بیت الله الحرام حمله کردند، خارج از دین اسلام هستند و از شیعیان نیستند.([۵])

این روند تا چند روز پس از حادثه ادامه داشت تا اینکه به اعتراف حکومت عربستان مشخص شد که مهاجمان به مسجدالحرام از شیعیان نبودند.

روزنامه لوموند به نقل از منابع سعودى نوشت

برخى از شخصیت‏هاى نزدیک به سعودیان تصریح کردند که در عملیات مکه (حمله به مسجدالحرام) نه خارجى‏ها و نه شیعیان هیچ کدام دخالت نداشتند، بلکه مهاجمان از وهابیان و اهل سنت بودند.([۶])

پس از گذشت ۶ روز از حادثه حمله به مسجدالحرام به رهبرى «جهیمان‏سیف‏بن‏العتیبى»، شیعیان قطیف و احساء، تظاهراتى سیاسى بر پا کردند که زنان نیز در آن شرکت کردند. ۲۰ ـ ۱۲ هزار نفر از افراد گارد ملى براى مقابله و سرکوب تظاهرکنندگان اعزام شدند. در این تظاهرات، خسارات زیادى وارد شد و تعدادى از اتومبیل‏ها نیز طعمه حریق شدند؛ البته تظاهرکنندگان افزون بر تیراندازى، به بانک سعودى ـ انگلیسى در شهر قطیف نیز حمله کردند.

حکومت که اوضاع را این‏گونه دید، براى نابودى تظاهرکنندگان از اهالى شهرهاى هراوات و الفازات یارى خواست. آنها هم از سلاح‏هاى اتوماتیک و پیشرفته استفاده کردند؛ این در حالى بود که هلیکوپترهاى نظامى هم آنها را پشتیبانى مى‏کردند. در این تظاهرات ۲۵ نفر از شیعیان و ۱۰ نفر از سربازان وهابى کشته شدند و بیش از یکصد نفر از تظاهرکنندگان نیز مجروح و افزون بر هزار و دویست نفر از شیعیان بازداشت شدند.

برخى از پیامدهاى انقلاب ۱ م

  1. بیدارى و آگاهى هر چه بیشتر شیعیان؛
  2. ایجاد انگیزه و هدف براى نسل جوان و حماسه‏ساز شیعه براى دفاع از حقوقشان؛
  3. گسترش هر چه بیشتر ابعاد این انقلاب؛
  4. فقدان قدرت حکومت براى طفره رفتن از جواب سؤالات متعدد مربوط به فشارهاى وارد شده بر شیعیان؛
  5. نترسیدن شیعیان از زندانى یا کشته شدن و ادامه مبارزات سیاسى با حاکمان سعودى؛
  6. تبلور و آشکار شدن نقش مهم و اساسى رهبران سیاسى و اجتماعى شیعه در شکل‏گیرى آینده و نقش شیعه در عربستان.

شیعه و تغییرات منطقه‏اى

در دهه هشتاد میلادى که روابط بین ایران و عربستان سعودى به سردى گرایید و بحرانى شد، این مسئله بر شیعیان عربستان نیز تأثیر گذاشت. این بحران نتیجه جنگى بود که صدام آن را شروع کرد.

شیعیان عربستان به دلیل بروز این جنگ، مشکلات و آزار و اذیت‏هاى زیادى را تحمل کردند، تا جایى که حکومت عربستان سعودى، جنگ با شیعیان را جزئى از جنگ با ایران مى‏دانست.

به‏کارگیرى این سیاست ـ که به تحریک بیگانگان و برخى از کشورهاى عربى صورت مى‏گرفت ـ ، راه سوء استفاده از این بحران (بحران روابط ایران و عربستان) را براى دیگران باز کرد.

پیش‏تر ذکر شد که بزرگان و مسئولان شیعه، سعى کردند به دولت سعودى بفهمانند که مشکلات شیعیان، نتیجه سیاست‏هاى قبیله‏اى آنان است. حکومت سعودى علت فشار بر شیعیان را اطاعت نکردن از حکومت مى‏دانست. همچنین مى‏گفت که وقتى حکومت ایران با شهروندان سنى خود درست برخورد نمى‏کند، چگونه شیعیان عربستان، توقع دارند تا به اوضاع آنها رسیدگى شود؟

شیعیان در بحران روابط ایران با عربستان، بهاى سنگینى را پرداختند. هرگونه تحولى که در یکى از کشورهاى همسایه رخ بدهد بر شیعیان عربستان تأثیرگذار است؛ مثلاً تحولات در کشورهایى، مانند اردن، یمن، کویت، عراق و حتى عمان در سرنوشت شیعیان مؤثر است و این تحولات مبنایى براى تصمیم‏گیرى دولتمردان سعودى در برخورد با شیعیان در عربستان است.

نمونه آن، پیروزى انقلاب اسلامى ایران و تأسیس یک حکومت شیعى در ایران است که تأثیر زیادى در برخورد حاکمان سعودى با شیعیان داشت و حتى حاکمان را بر آن داشت تا مقایسه نادرستى داشته باشند.

شیعه و شکل‏گیرى جنبش‏هاى ملى در عربستان

به برخى از اعتراض‏هاى شیعیان درباره رفتار حکومت سعودى اشاره کردیم و گفتیم که شیعه در عربستان، واقعیتى انکارناپذیر و براى حاکمان زور مدار سعودى، مشکلى اساسى است.

به نظر مى‏رسد که آل‏سعود تنها به حل مقطعى مشکل، بدون در نظر گرفتن عواقب خطرناک تاریخى، اجتماعى و اقتصادى آن توجه دارند. حاکمان سعودى در دهه‏هاى گذشته، همواره براى حل این مشکل تلاش کرده‏اند؛ زیرا آن را مشکلى امنیتى مى‏دانند.

آنهابه هر طریق ممکن، سعى دارند تا این مشکل را حل کنند؛ هر چند به بازداشت، اعدام، آزار، اذیت، افزایش فشارهاى اعتقادى و اقتصادى و دور کردن فرزندان شیعه از عربستان بیانجامد.

شیعیان نیز زمانى که دریافتند، اعتراض‏ها، مکاتبات و دیدارها قادر به تأمین مطالبات شیعه نیست؛ شیوه مبارزه سیاسى با حکومت را برگزیدند و در مقابل، بیشتر رهبران و حاکمان سعودى مشکل شیعه را مشکلى ملى قلمداد کردند.

خواست‏هاى شیعه از نظام سیاسى، براى اصلاح اوضاع عمومى جامعه، امرى ضرورى و اجتناب‏ناپذیر به نظر مى‏رسد، برخى از حقوق شیعه همان است که در درخواست و مطالبات آنها آمده بود، مانند

  1. برقرارى مساوات در جامعه در همه بخش‏ها؛
  2. احترام به مذاهب؛
  3. دادن فرصت کافى براى انجام مراسم عبادى آنها؛
  4. احترام به رأى مردم در انتخاب نمایندگان مجلس شورا.

اما حکومت هرگز پاسخ مثبتى نداد. شیعیان در تقابل وهابیت و احقاق حقوق حقه خویش، ناگزیر شدند جنبش‏هاى ملى به وجود آورند، تا مبارزات سیاسى عربستان شکل مناسبى بیابد.

عواقب خطرناک عملکرد وهابیت

تخریب اماکن مقدسه و سرکوب شیعیان، خلاف شرع مقدس اسلام و راه حلى کوتاه‏مدت و موجب آشفتگى و سبب شگفتى بیشتر خواهد شد.

تجربه و تاریخ نشان داده است که این‏گونه فشارها در آینده مشکل‏سازند. نخستین دغدغه فکرى و ایمانى هر قوم و گروهى، حفظ حرمت شخصیت‏ها و اماکن مقدس آنهاست. متأسفانه اصلى‏ترین دغدغه فکرى وهابى‏ها، از همان ابتداى قرن نوزدهم که به حکومت رسیدند، تخریب و نابودى اماکن مقدس شیعیان در سرزمین حجاز (عربستان) بوده است؛ مانند تخریب بارگاه نورانى ائمه اطهار در قبرستان تاریخى بقیع که مدفن جمع کثیرى از صحابه رسول الله و بزرگان اسلام، همچون عموى پیامبر، حضرت حمزه سیدالشهداء است.

تاریخ این نکته مهم را ثابت خواهد کرد که تشیع در عربستان فراتر و جدى‏تر از یک اقلیت مذهبى هستند. دوراندیشى و تدابیر عقلایى سبب مى‏شود که حکام سعودى، حقانیت و هویت اصیل شیعیان را بیشتر درک کنند. در آن صورت، سیاست‏مداران به جاى خشونت، در پى همگرایى خواهند بود و توّهم خطر احتمالى شیعیان، آنها را به وادى انحصارطلبى نخواهد کشانید.

عملکرد وهابى‏ها باعث ایجاد جریان‏هاى گوناگون فرقه‏اى شده است. مبالغه‏آمیز نیست، اگر بگوییم که از زمان روى کار آمدن وهابیت، حتى لحظه‏اى شیعیان روى خوش ندیده‏اند و افزون بر سلب آزادى فردى و اجتماعى، امنیت جانى نیز نداشته‏اند.

ما معتقدیم که ریشه این اختلاف‏ها، نه‏تنها در عوامل حکومتى و تفاوت‏هاى سیاسى، بلکه نتیجه اختلاف‏هاى مذهبى و قبیله‏اى است. اصلاح نکردن این‏گونه عملکردها، عواقب خطرناک و بحران‏آفرینى را در پى خواهد داشت که دود آن به چشم خود وهابیت خواهد رفت.

سردمداران عربستان بسیار علاقه‏مندند که توازن جمعیتى مناطق شیعه‏نشین را به هم بزنند و آن را به یک اکثریت سنى تبدیل کنند. آنان در این باره کوشیده‏اند تا با مهاجرت اعراب سنى به منطقه احساء و پراکنده کردن شیعیان به مناطق دیگر، تشویش خاطر خود را برطرف کنند. آنها خوب فهمیده‏اند که منطقه خلیج فارس از نظر مذهبى تا حدود زیادى تحت سلطه شیعیان است.

این نکته انکارناپذیر است که شیعیان عربستان، پیوسته از نظر حقوق سیاسى و اجتماعى در محرومیت قرار گرفته و طرد شده‏اند؛ اما انقلاب اسلامى ایران و نهضت امام خمینى۱ آرزوى دست‏یابى به حقوق خویش را در دل آنها زنده ساخته است.

نکته قابل توجه اینجاست که ذخایر عمده نفتى عربستان در منطقه احساء قرار دارد. این منطقه از نظر استراتژیک براى عربستان، اهمیت فراوانى دارد و بیش از هفتاد درصد کارکنان ادارات و میدان‏هاى نفتى را شیعیان تشکیل مى‏دهند.

براى شناخت ابعاد مختلف جوامع شیعى عربستان باید از پیشینه و تاریخ آنها آگاهى داشته باشیم. نوشته حاضر در صدد بیان مطالب تاریخى نیست؛ اما شناخت تاریخ دور و نزدیک شیعیان، به شناخت، بررسى گستره نفوذ، عوامل و اسباب بازیابى هویت مستقل و مقدس شیعیان، کمک شایانى خواهد کرد.

شیعیان عربستان داراى هویت مستقل شیعى و سابقه تاریخى درخشانى هستند. آنان به خوبى مى‏دانند که میراث‏دار سلف صالحى هستند که از بزرگان صدر اسلام محسوب شده‏اند. بزرگان شیعه در بلاد حجاز (عربستان) در زمان بعثت رسول خدا و ادامه روند شکوفایى اسلام، آن چنان قداست و عظمتى از خود نشان دادند که لیاقت یافتند تا منابع روایى اسلام پر از فضایل و مناقب این یاوران همیشگى پیامبر باشد.

از آن جمله‏اند ابوذر غفارى، مقداد، عمار یاسر، مالک اشتر، و حتى سلمان فارسى ایرانى که در کنار پیامبر بود و مدال افتخار «السلمان منا اهل البیت» را به دست آورد. بنابراین شیعیان در نقاط مختلف جهان ـ از هر فرقه و گروهى که باشند ـ نسبت به پیشینیان تشیع در عربستان، ابراز مودت و محبت فراوان کرده، آنها را تقدیس مى‏کنند.

امید و قدرت شیعیان

مذهب تشیع، مذهب خاصى است که کمتر شناخته شده است. در جهان اسلام به جز ایران [که تشیع در آن به اوج عظمت خود رسیده است]، جوامع شیعى، چه در عرصه سیاسى و چه در عرصه اجتماعى؛ در اقلیت، اما در حال بیدارى هستند. این اقلیت‏ها از جمعیت‏هایى تشکیل شده‏اند که به طور مداوم در حاشیه و تحت سلطه اهل سنت بوده‏اند.

خلاصه اینکه تشیع، یک مکتب مهدویت گراست که به امام غایب، حضرت مهدى (عج) متمرکز و امیدوار است و قائل به تکامل نیافتن تاریخ تا ظهور و بازگشت اوست. این مهدویت‏گرایى که به دوران آخرالزمان نظر دارد، داراى فتواى سیاسى و انقلابى است که در نهایت شیعیان را نجات خواهد داد.

مذهب شیعه، حتى در موردى استثنایى، چون ایران که در آن شاهد نهادینه شدن تشیع به یارى روحانیت بوده‏ایم، اصول و امیدهاى متنوعى دارد. شناخت حقیقى تشیع باید امکان بررسى دقیق درباره تحول کنونى این مذهب را به وجود بیاورد. تشیع با امیدهایى که ایجاد مى‏کند و با انتظار جمعى براى اعاده حقیقت قرآنى و عمل به آن؛ مذهبى است که در امور سیاسى، مانند اداره، سازمان و تحول جامعه، داراى برنامه است.

قرن بیستم براى شیعیان، قرن خودآگاهى بود و این بیدارى و خودآگاهى ادامه دارد. مبارزات سیاسى شرق در قرن بیستم، در تقویت این خودآگاهى، در جوامع مختلف شیعى، نقش تعیین‏کننده‏اى داشته است. تعدادى از این جوامع از سستى اجتماعى و سیاسى خود خارج شده و نقش شهروند درجه دوم را نمى‏پذیرند. این امر، لازمه حضور فعال و زنده شیعیان در امور مملکت خویش است. نمونه بارز آن در این زمینه، شیعیان عربستان هستند.

در ضمن دلیلى وجود ندارد که چون جامعه شیعه، دچار پراکندگى و فقدان یک مرکز اتحادگراست، به صورت یک عامل ژئوپولتیک تلقى نشود. براى تعدادى از کشورها، به ویژه عربستان، تشیع به طور عمده، عامل ژئوپولیتیک داخلى است.

تشیع عامل ژئوپولیتیک خارجى نیز هست و پیروان این مذهب، در صورت ادامه اختناق و بى‏حرمتى به آن، مى‏توانند در بى‏ثباتى رژیم‏هاى منطقه ـ که جزء کشورهاى نفت خیز هستند ـ مؤثر باشند؛ البته در صورتى که حق شهروندى به آنها داده نشود و در معرض ظلم و ستم واقع شوند.

شیعیان عربستان به نوعى در مرحله تحکیم مجدد هویت جمعى خود هستند. هر جایى که شیعیان هستند، نه‏تنها براى مطالبه حقوقشان، بلکه براى تبلیغ حقیقت خودشان، سر برافراشته‏اند. در جهان عرب، بیدارى این طردشدگان، حکومت‏هاى سلطنتىِ جان‏گرفته از پول نفت را مى‏لرزاند و آینده سیاسى و ژئوپولیتیک کشورهاى مهمى چون عربستان را در قیدوبند مى‏آورد.

آثار تاریخى و فرهنگى شیعیان

الف) آثار تاریخى مدینه

به دلایل ذیل در این بخش به بررسى آثار تاریخى و فرهنگى مدینه مى‏پردازیم

  1. بیشتر ساکنان مدینه تا اواخر قرن هیجدهم، شیعه اثنا عشرى بودند؛ از این رو آثار موجود یا متعلق به شیعه است یا تحت اشراف و نظارت آنها بوده است. شیعه در طول تاریخ در مناطق مختلف عربستان از این آثار به خوبى محافظت کرده است. شیعیان در مقابل حمله‏هاى مختلف به مدینه در زمان عثمانى‏ها و یا استعمار پرتغال و انگلیس توانسته‏اند به خوبى از این آثار دفاع کنند و اگر در برخى از حمله‏ها، خرابى و انهدامى پیش آمده است؛ شیعیان به سرعت در پى ترمیم آنها برآمدند.

از اوایل قرن نوزدهم، وهابى‏ها براى تخریب این آثار گرانبها که به طور عمده به اهل بیت عصمت و طهارت باز مى‏گشت، ترفند خطرناکى را پیش گرفتند. این شیوه، ممانعت از زیارت قبور ائمه و بزرگان دین و اخراج شیعیان از مدینه بود. سپس تخریب این آثار آغاز شد.

در طول سال‏ها شکنجه و قتل‏عام وهابیت علیه شیعه، وهابیت توانستند بیشتر شیعیان را از مدینه اخراج کنند و به جاى آنها هم‏کیشان خود را از اطراف و اکناف مملکت، به ویژه از منطقه نجد به مدینه کوچ دهند تا اکثریت شیعیان از بین برود و آن‏گاه بدون هیچ مشکلى، تخریب این آثار را انجام دهند.

وهابى‏ها تخریب آثار شیعه را از بقیع آغاز کردند و به بهانه اینکه شیعیان قبور را پرستش مى‏کنند، تخریب قبور را آغاز کردند. علت تخریب قبور را مرتفع بودن آنها اعلام کردند و گفتند که این امر خلاف شرع است.

با این بهانه، قبور ائمه اطهار و صحابه پیامبر اسلام را تخریب کردند و گنبد و بارگاه ائمه اطهار را از بین بردند؛ حتى نخلستان‏ها و فضاى سبز اطراف بقیع را خشکاندند.

تا پیش از وهابیت، اطراف بقیع، فضایى سرسبز و زیبا داشت به گونه‏اى که معروف به «جنه البقیع» بود. آرى، جنه البقیع نابود شد؛ اما مزار مطهر ائمه اطهار باعث شده‏اند تا همچنان از این مکان، بوى بهشت استشمام شود.([۷])

در قبرستان بقیع بیش از هفت هزار قبر از جمله مرقد امام حسن، امام زین‏العابدین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق و به روایتى مرقد حضرت زهرا۳ و همچنین همسران، فرزندان، عموها، عمه‏هاى پیامبر، صفیه بنت عبدالمطلب، العباس‏بن‏عبدالمطلب، فاطمه بنت اسد ـ مادر امام على – ، عبدالله‏بن‏جعفرابى‏طالب، خدیجه ـ دایه پیامبر ـ و هزاران صحابى دیگر وجود دارد و همه این قبور مشخص بودند؛ اما پس از تخریب، اثرى از آنان باقى نمانده است و تنها قبور مطهر ائمه است که با تلاش شیعیان قابل تشخیص است.

«این بطوطه» مى‏نویسد

بقیع سرسبز در شرق مدینه، در بزرگى به نام «باب‏البقیع» دارد. از درب که وارد شوى، نخستین قبر، قبر صفیه عمه پیامبر را مشاهده مى‏کنى. مقابل آن قبر مالک‏بن‏انس است که یک گنبد سفید و بسیار زیبا در کنارش مشاهده مى‏شود. پس از آن، قبر ابراهیم فرزند رسول خدا را زیارت مى‏کنید که گنبد بسیار زیبایى دارد و در کنار آن قبور اهل بیت را که به شکل زیبایى ساخته شده‏اند و….

«ابن بطوطه» در این کتاب، از زیبایى بقیع، بسیار سخن گفته است که سندى بر سرسبزى و آبادانى بقیع، پیش از تخریب است.([۸])

عمربن‏جبیر نیز که از دانشمندان بزرگ اسلام است، مقاله مشابهى نوشته و زیبایى‏هاى بقیع را توصیف کرده است که به سبب تشابه، از تکرار آن خوددارى مى‏کنیم.([۹])

وهابى‏ها افزون بر تخریب بقیع، حدود ۵۵ مسجد منتسب به شیعیان و مالکى‏ها را ـ که جزء ابنیه و آثار تاریخى مدینه به حساب مى‏آمدند – نیز تخریب کردند ـ ؛ همچنین قبور شهداى احد را به همان بهانه قبور بقیع و حتى مسجد حضرت حمزه را که گنبد بسیار زیبایى با رنگ سفید داشت و در کنار قبر ایشان بود، تخریب کردند.

افزون بر مسجد حضرت حمزه، مساجد تاریخى و بسیار مهمى را نابود کردند؛ همچون مسجد المائده (مکان نزول سوره مائده)، مسجد الثنایا (مکان دفن دندان‏هاى حضرت رسول که در جنگ احد شکسته بود)، مسجد حضرت زهرا۳ که اهمیت خاصى دارد. افزون بر این مساجد، منازل بنى‏هاشم، پیامبر ، حضرت خدیجه، حضرت فاطمه۳ و حضرت حمزه را نیز با خاک یکسان کردند.

وهابى‏ها به این نیز اکتفا نکردند و حکام سعودى، خدام سودانى حرم نبوى را احضار کردند و از آنها خواستند که گنجینه‏هاى حرم پیامبر را تحویل آنان بدهند؛ اما با مخالفت آنها روبه‏رو شدند و با شکنجه، آنان را مجبور به نشان دادن جاى گنجینه‏ها کردند. در این گنجینه‏ها، ده‏ها بشکه بزرگ سکه‏هاى طلا، جواهر، تاج انوشیروان، شمشیر هارون الرشید، گردنبند قیمتى زبیده همسر هارون‏الرشید، شمعدان‏هایى از زمرد با الماس‏هاى مستطیلى که جاى شمع در آن بود، حدود هزار شمشیر از فولاد با ارزش و قوى که با طلا ملبس شده بودند، از این گنجینه به سرقت بردند. گفته مى‏شود که «السعود الکبیر» کوزه‏هاى سفالى بزرگ و پر از سکه‏هاى طلا و جواهر را، از خزانه‏هاى موجود در مسجدالنبى سرقت کرده است.

این جسارت وهابى‏ها در آن زمان، باعث جریحه‏دار شدن احساسات مسلمانان و اندوه آنان شد و اعتراض‏هاى زیادى بر ضد آل‏سعود بر پا شد؛ اما حکام آل‏سعود و وهابیان، عده‏اى از علماى اهل سنت را با تطمیع و تزویر قانع کردند؛ البته این امر مؤثر واقع نشد و مردم مدت‏هاى مدیدى معترض بودند؛ اما آنها قادر به انجام کارى جز اعتراض نبودند.([۱۰])([۱۱])

ب) آثار تاریخى و مذهبى شیعیان در مکه

وهابى‏ها با این  عقیده که قبر، هیچ‏گونه ارزشى ندارد و صاحب آن هر که باشد، قبرش مانند خاک عادى است و اینکه قبر، نباید داراى مناره و سایر حواشى باشد، تخریب تمام مناره‏ها و قبور را آغاز کردند. وقتى وهابى‏ها در سال ۱۲۱۸ هـ . ق وارد مکه شدند، نخستین اقدامشان حمله به آثار تاریخى مکه بود. آنها تمام مناره‏هاى قبور صحابه و فرزندان ائمه اطهار را با خاک یکسان کردند.

وهابى‏ها حتى به گنبد زیبایى که بر ساختمان چاه زمزم بنا شده بود نیز رحم نکردند و آن را با خاک یکسان کردند. آنها قبر شاعر بزرگ شیعه، «المعلى» را هم نابود کردند، البته آنها از میراث فرهنگى سایر مذاهب و ادیان نیز هم نگذشتند و تمام آنها را نابود کردند؛ به ویژه اثرى از آثار تاریخى و مذهبى شافعى‏ها باقى نگذاشتند.([۱۲])

وهابیت در آغاز تشکیل حکومت، کتابخانه بزرگ و تاریخى مکه را آتش زدند. قسمتى از این کتابخانه از آثار شیعیان به حساب مى‏آمد که با توجه به اهمیت آن، مختصرى از مشخصه‏هاى این کتابخانه را بیان مى‏کنیم؛

در این کتابخانه حدود ۶۰۰۰۰ جلد کتاب وجود داشت که ۴۰۰۰۰ جلد آن، نسخه خطى بوده است. این کتابخانه که قدمت آن به چند قرن مى‏رسید، حاوى اسنادى از زمان بعثت و همچنین نوشته‏هایى مربوط به رسول اکرم بود. تاریخ مجاهدت‏هاى پیش از بعثت و وقایع ایام مبارزه حضرتش در آن بود. همچنین در این کتابخانه نوشته‏هایى به خط حضرت على بر روى پوست آهو، سنگ و استخوان ران شتر موجود بود.

این کتابخانه، گذشته از یک کتابخانه تاریخى، موزه‏اى بسیار مهم نیز بوده است. مجموعه‏اى از آثار پیش و پس از اسلام و انواع سلاح‏هاى رسول اکرم در آن موجود بود؛ همچنین واپسین بت‏هاى معبود مکه که رسول الله و حضرت على آنها را از کعبه به زیر انداختند در موزه این کتابخانه بوده‏اند.([۱۳])

ج) آثار تاریخى و فرهنگى در منطقه الشرقیه

پس از بررسى منابع و کتب فراوان و گفتگو با منابع آگاه به این نتیجه رسیدیم که در منطقه الشرقیه، آثار تاریخى قابل توجهى وجود داشته است و دلایل فقدان آثارى از میراث تاریخى و فرهنگى این منطقه در حال حاضر به شرح ذیل است

  1. تا پیش از سال ۴۴۶ هـ . ق قرامطه با هجوم به مناطق شیعى و قتل عام آنها میراث فرهنگى این مناطق را که از صدر اسلام بر جاى مانده بود، نابود کردند؛
  2. پرتغالى‏ها تا پیش از ۱۲۰ هـ . ق بر این منطقه مستولى شدند و آنها هم بخش عمده‏اى از آثار تاریخی را از بین بردند؛
  3. دوره اول حکومت سعودى‏ها از سال ۱۲۳۳ – ۱۲۰ هـ . ق و دوره دوم از سال ۱۳۳۱ هـ . ق تا کنون بوده است. آنها در دوره اول، فرصت تسلط کامل بر منطقه‏الشرقیه را نداشتند؛ اما در دوره دوم و پس از سیطره بر این مناطق، آثار باستانى را یکى پس از دیگرى تخریب کردند و مى‏بینیم که هم اکنون جز تل‏هایى از خاک چیزى باقى نمانده است؛ در حالى که اهالى منطقه ادعا مى‏کنند، زمانى در این مناطق، قلعه، مسجد و… بوده است.

البته مدارسى وجود دارند که ایجاد آنها به سال ۱۳۰۰ هـ . ق بر مى‏گردد. این مدارس تجدید بنا شده‏اند که در بحث ما نمى‏گنجند. تنها یک قلعه در قطیف موجود است که گویا تاریخ آن به زمان صلاح‏الدین ایوبى مى‏رسد و به‏تازگى نیز بازسازى شده است. در منطقه الشرقیه، جز آنچه ذکر شد، آثار تاریخى و فرهنگى پیشینیان وجود ندارد، که این نیز یکى دیگر از مظلومیت‏هاى تشیع است.

 

 

[۱]. جهاد الشیعه، ص ۱۰٫

[۲]. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۲٫

[۳]. کلام صریح خداى متعال و ائمه اطهار: را «نص» گویند.

[۴]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، ص ۳۸۴٫

[۵]. همان.

[۶]. همان.

[۷]. حمزه حسن، الشیعه فى المملکه العربیه السعودیه، ج ۲، صص ۲۰۶ و ۲۰٫

[۸]. ابن بطوطه، رحله ابن‏بطوطه، ص ۸۴٫

[۹]. ابن جبیر، رحله، صص ۱۵۳ و ۱۵۴٫

[۱۰]. لمع الشهاب فى سیره محمدبن‏عبدالوهاب، صص ۱۰۸ و ۱۰٫

[۱۱]. دکتر عبدالرحیم، الدوله السعودیه الاولى، ص ۱۳۶٫

[۱۲]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۲، صص ۲۰ و ۲۰٫

[۱۳]. ناصر سعید، از کجا تا کجا؟ خاندان آل‏سعود را بهتر بشناسیم، ابومیثم، صص ۴۸ و ۴٫

منبع: برگرفته از کتاب شیعیان عربستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

http://shiastudies.com/fa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.