مسیحیان در ایران اسلامی

در جایی که مانویت در ایران دین بیگانه ای که هرگز در این سرزمین ریشه و اساسی واقعی نیافته، به شمار آید باید این امر در مورد مسیحیت در ایران نیز لااقل به همین اندازه صادق باشد، زیرا اگر چه کلیسای دولت ساسانیان ( ۱ ) از قرن پنجم میلادی از عضویت سازمان کلیسای روم شرقی دست کشید و خود را صورتاً پیرو نسطوریه شناخت ( ۲ ) ( بدون این که درباره ی مسائل وابسته به این قضیه روشنایی واقعی وجود داشته باشد )، ولی با این وصف پیروان آن به اکثریت غالب، آرامیان و آرامی شدگان بین النهرین بودند ( آن هم تا آنجایی که مانویّت و یا معتقدان به یحیای دمشقی – معمدّون – و فرقه های اصحاب کشف و معرفت – Gnostiker – در این منطقه پایه نگرفته بودند. ) هر چند کلیسای نسطوری وظیفه ی تبلیغی خود را به وجه احسن ادا نمود، ولی در این مورد نیز سرزمین ایران – به طور کلی که بنگریم – سرسخت ماند و موفقیت های این کلیسا در شمال و جنوب عربستان ( ۳ ) و جنوب هند و قبل از همه در بین طوائف ترک و مغول آسیای مرکزی تا اعماق چین به طور واقعاً غیر قابل مقایسه ای بسیار برتر از نتایجی بود که از زحمات خود در ایران به دست آورد. فقط انجیل توانست در دو موضع ایران لااقل تا اندازه ای موفق گردد ( ۴ ) : یکی در فارس و اراضی مجاور آن و دیگری در شمال شرقی بخصوص در ممالک ماوراء النهر که در آنجا در جنب ایرانیان نیز اقوام دیگری زندگی می کرده اند. دستگاه تبلیغی مسیحیان در فارس از تیسفون پایتخت ساسانیان که نیز مرکز کلیسای نسطوری آن دولت بود سرچشمه می گرفت و روابط سازمانی و اداری آنها در آن پایتخت تنظیم و تعیین می شد. از طرف دیگر آخرین آثار کلیسای مسیحیت بیزانس تابع رم در دوره های اخیر ساسانیان ( تحت شاهنشاهی خسرو پرویز ۵۹۰-۶۲۸ میلادی ) بکلی ریشه کن شد ( ۵ ) و تازه در تحت سیادت عربها بود که سایر فرق مسیحیت نیز توانستند لااقل در آسیای مرکزی دوباره به فعالیت بپردازند. ( ۶ ) اگر چه ما امروز به طور واضحی اعتقاد و ایمان مطرانان آن روز مرو را نمی دانیم. ( ۷ ) مرکز کلیسای نسطوریان در فارس، مطران نشین ریو اردشیر کنار رودخانه ی طاب در نواحی سر حدی به طرف سوزان بوده است. ( ۸ ) در جنب آن، مطران دیگری در گندیشاپور ( ۹ ) و اسقفهایی در شوش و اهواز و شوشتر ( ۱۰ ) و چند موضع دیگر وجود داشته اند که چگونگی موقعیت آنان امروز برای ما دیگر به روشنی معلوم نیست ( ۱۱ ) و درباره ی بقای این مراکز کلیسایی در قرون اول سیادت عربها فقط اخبار اندک و پراکنده ای در دست داریم: به این ترتیب که هنگام غلبه ی مسلمین جمعیت مذهبی مسیحی نیرومندی با یک دیر مسیحی در شوش وجود داشته است ( ۱۲ ) و ظاهراً مسیحیان در اینجا نیز مثل مسیحیان سایر نقاط از طرف مسلمین کمتر مزاحمت دیده اند. ( ۱۳ ) در پایان قرن دهم ( برابر چهارم هجری ) نیز نام اسقف نشینی در همدان « برای منطقه ی حُلوان » به میان می آید. ( ۱۴ ) در آخر قرن هشتم ( برابر قرن دوم هجری ) میان روحانیان فارس و رهبران کلیسا در بین النهرین اختلاف عقیده به پا خاست، از این رو که اسقف های فارس عادت کرده بودند به عوض لباس پشمینی که موظف به پوشیدن آن بودند جامه ی سفید قیّسان را بپوشند و گوشت بخورند و ازدواج نمایند. حتی اصطلاحاتی که جاثلیق نسطوری تیموطاؤس اول ( ۷۸۰-۸۲۳ برابر ۱۶۳-۲۰۸ هجری ) شروع کرد در آغاز منتج به انشعاب در کلیسا گشت. روحانیان فارس خود را جزو مسیحیان پیرو طوماس ( جنوب هند ) اعلام کردند و رهبری امور خویش را به دست خود گرفتند به طوری که بعداً مذکرات زیادی لازم بود تا ایشان دو مرتبه به اطاعت مقام جاثلیقیّت در آمدند و تعهد کردند از دستوراتی که بر همه واجب است متابعت کنند، و در مقابل، این حق به آنان داده شود که مراسم تشرّف قسّیسان این سرزمین را به این مرتبه ی قیّسی، خود ایشان اجرا نمایند. در آن هنگام منطقه ی جنوب هند مستقل شد و از زیر رهبری کلیسای فارس که اصل و اساس خود را مرهون آن ( کلیسا ) بود در آمد ( ۱۵ ) و نظمی که در آن زمان برقرار شد تا قرونی متمادی بر جای ماند. اطلاعات ما درباره ی سلسله مراتب اعضای کلیسا بسیار ناچیز و درباره ی پیروان آن تقریباً هیچ می باشد. اخباری هم که درباره ی تنی چند از نصرانیان کارمند دولت ( مثل وزیر و و کیل – در مورد امور ملکی ) ( ۱۶ )، یا اطبا ( ۱۷ )، در دست است، با وجود اهمیتی که این افراد طبقات عالی در بین جماعات مسیحیت داشته اند، باز هیچ تصور همگانی به دست نمی دهد. در این که در بین اعضای این جمعیت های مذهبی نیز ایرانیان وجود داشته اند تردیدی نیست، ولی در این باره که مناسبت آنها با مهاجران بین النهرین چه بوده نمی توان هیچ اظهار نظری کرد. اخبار موجود ( ۱۸ ) از قرن دهم ( برابر چهارم هجری ) نیز بسیار عمومی است و فقط این اطلاع را به دست می دهد که تعداد مسیحیان در فارس در سال ۹۳۰ ( برابر ۳۱۸ هجری ) بیشتر از یهودیان، ولی کمتر از زردشتیان ( ۱۹ ) بوده است. علاوه بر این نیز می دانیم که در شیراز و در « قلعه ی مسیحی » همسایه ی آن یعنی « مریم نشین » ( ۲۰ ) کلیساهایی وجود داشته و مسیحیان آنجا طیلسانی شبیه طیلسان آن ناحیه بر سر می گذاشته اند ( سال ۹۸۵ برابر ۳۷۵ هجری ) ( ۲۱ ). در طرز تفکر و هم در عقاید تعبّدی آنان نیز ظاهراً تأثیرات دین زردشتی مشاهده می شده است ( ۲۲ )؛ تأثیراتی که نوشته های کلامی ( ۲۳ ) مسیحیان اهتمامی مخصوص به مبارزه با آنها نشان می داده است. ( ۲۴ ) عمل اعراض عیسویان از مسیحیت و گرایش آنان به اسلام از همان آغاز به شدت صورت گرفت ( ۲۵ ) و پیوسته به دوائر وسیع تری سرایت می نمود تا به جایی که در سال ۹۶۱ ( برابر ۳۵۰ هجری ) انتخاب یکی از مطرانهای فارس به مقام جاثلیقی از این نظر که برادر وی مسلمان گشته است ( ۲۶ ) رد شد. در عین حالی که بقایای جمعیتهای مذهبی مسیح در فارس و اصفهان ( ۲۷ ) توانست در تحت ریاست یک مطران ( ۲۸ ) لااقل تا آغاز زمان سلجوقیان خود را حفظ کند، از تبلیغ مبلّغان مسیحی در شرق و شمال شرقی، حتی از زمانهای اولی آن، فقط آثار و نشانه هایی به جای مانده است: چنانچه خبری از وجود بنای کلیسایی حدود سال ۹۳۰ ( برابر ۳۱۸ هجری ) در اطراف هرات ( ۲۹ ) حکایت می کند که در صورت تردید باید لااقل از این خبر وجود ویرانه های یک کلیسایی فهمیده شود. به همین وضع نیز باید کلیسای سیستان را که ترسایان فراری از سپاه محمود در آن به قتل رسیدند تصور نمود. ( ۳۰ ) اساساً تجدید بنای کلیساها فقط در موارد بسیار نادری امکان پذیر بوده است، مثلاً در زمان صدارت وزیر نصرانی عضدالدوله دیلمی ( ۳۱ ) ( سال ۹۸۰ برابر ۳۶۹ هجری ). نظیر این موقعیت را نیز یکی دیگر از مناطق تبلیغاتی قدیمی نسطوریان یعنی نواحی جنوبی بحر خزر، که حتی در زمان ساسانیان جمعیتهای مذهبی مسیحی در آن تشکیل یافته بود، داشته است. ( ۳۲ ) هنگام ورود عربها دسته هایی از قبایل مسیحی در طبرستان می زیسته اند که در حدود سال ۶۶۰ ( برابر ۴۰ هجری ) مسلحانه بر ضد مسلمانان به پا خاستند و پس از جنگهای سختی شکست خورده در نتیجه یا بکلی نابود گشتند و یا باقیماندگان آنان، به استثنای کسانی که فوراً اسلام آوردند، به بردگی گرفتار آمدند. ( ۳۳ ) در حقیقت باز در حدود سال ۸۰۰ ( برابر ۱۸۴ هجری ) از طرف تیسفون کوشش شد که به وسیله ی مبلّغی به نام شوبخال ایشوع بار دیگر اهالی گیلان و دیلم را به ایمان به منجی بشریت ( حضرت مسیح ) جلب کنند ( ۳۴ ) : ولی این تلاشها نتوانست موفقیتی پایدار به دست بیاورد.
در عین حال دو علت اساسی به این کلیسا امکان داد که با اهمیت ترین دستگاه تبلیغی خود را – در آسیای میانه، کما فی السابق حفظ نماید یکی موقعیت مُرجّحی بود که به جاثلیق نسطوریان و مقامات تابع وی ( ۳۵ ) اختصاص داده شده بود – و شاید این امر نیز از این روی بوده است که عقاید تعبّدی اینان قابل قبول تر از معتقدات کسانی که طبیعت الهیه را منحصر در وجود حضرت مسیح می دانسته اند به نظر می آمده است – ( ۳۶ ) و یکی دیگر تسهیلاتی بود که موقتاً به واسطه ی روی کار آمدن عباسیان در وضع آنها به وجود آمد؛ عباسیانی که هنگام تبلیغات خویش کوشش می کردند با مسیحیان نیز رابطه ی دوستانه داشته باشند. ( ۳۷ ) در آن زمان خارج از نواحی جنوب بحرخزر یعنی در سر راه بین عراق و مازندران و هم در قم ( ۳۸ ) و ری ( ۳۹ ) و سیستان ( ۴۰ ) و خراسان ( ۴۱ ) نیز اسقف نشین ها و جمعیتهای مذهبی کوچکی از مسیحیان وجود داشته است، و در همین خراسان حتی مسیحیان در سال ۷۴۴ ( برابر ۱۲۶ هجری ) هنوز آن قدر قدرت داشتند که بیم آن می رفت که قیامی محلی با حمایت مسیحیان و یهودیان بتواند به حکومت عربی آنجا چیره گردد. ( ۴۲ ) و نیز از همین خراسان بود که مسیحیت تا به کوهستان ( ۴۳ ) و هرات نیز پرتو افکند و در این نواحی نفوذ مسیحیان خراسان و فارس با هم برخورد و تلاقی حاصل نمود و تا قرن دهم ( برابر چهارم هجری ) هنوز بقایای جمعیت های مذهبی مسیحی ( ۴۴ ) در آنجا وجود داشته است. ولی تمام این جمعیت ها بیش از همه تحت نفوذ مطران نشین مرو ( ۴۵ ) قرار داشت؛ مروی که مع الواسطه یعنی به وسیله ی خزریان و خوارزمیان از مسیحیان رم ( ؟ ) ( از اروپای شرقی ) متأثر بوده است. ( ۴۶ ) رؤسای کلیساهای آنجا تقریباً رهبرانی مستقل برای جمعیت های مذهبی خود بوده اند و این جمعیت ها با اسقف نشینهای اطراف، مطران نشینی مخصوص به خود تشکیل داده بودند ( ۴۷ ) و در اینجا دهقانان نیز جزءِ این جمعیت ها شده بودند. ( ۴۸ )
مسئولان و رهبران تبلیغ این نواحی را سوریان ( در درجه ی اول کسبه و تجار ) تشکیل می دادند و از این رو خط مسیحیان این نواحی خط سوری با صبغه ی نسطوری بوده است. ( ۴۹ ) در اینجا نیز میسور نگشته بود که ده یا شهری را جمعاً به دین مسیح در آورند. بلکه در این نواحی مثل آغاز مسیحیت قبل از هر چیز جمعیتهای مذهبی شهری وجود داشته است ( که ضمناً نیز برای توقف موقت تاجرانی که از راههای دور آمده، از آنجا می گذشتند، متناسب بوده است )؛ و در بعضی موارد دسته های رهبانان نیز به آنان می پیوستند. ( ۵۰ ) از ساکنان این مناطق قبل از همه عده ی کثیری از سغدیان خود را آماده ی قبول دین مسیح نشان دادند ( ۵۱ ) و قسیسان این قوم بعداً حتی به عنوان رؤسای کلیسا به بین النهرین آمدند. ( ۵۲ ) از طریق سغدیان و اسقف نشین طراز ( ۵۳ ) مسیحیت به اقوام ترک و مغول نیز دسترسی یافت و در سال ۱۰۰۷ ( برابر ۳۹۷ هجری ) اقوام کریت و اُنگوت ( تندوس ) نسطوری گشتند. ( ۵۴ ) موقعیت قویمی که مسیحیت در بین ایرانیان آسیای مرکزی داشت، نیز در این متجلی شده بود که چینیان لااقل تا زمان شروع دولت بزرگ ایغوریها ( ۷۴۵ برابر با ۱۲۷ هجری ) روحانیان نسطوری و دیرهای آنان را « ایرانی » قلمداد می کردند. ( ۵۵ ) درباره ی کیفیت زندگی جمعیتهای مذهبی مسیحی آسیای مرکزی در آن قرون و روابط و مناسبات مسیحیان با محیط اطراف خود و تعداد آنان و غیره نیز اطلاع دقیق تری در دست نداریم. ولی البته این را می توان پذیرفت که اوضاعی را که ما از آغاز مغولان به خوبی می شناسیم ( ۵۶ ) در آن موقع نیز تقریباً وجود داشته است، با این فرق که در آن موقع جنبشی که بین مسیحیان در گرویدن به اسلام در این نواحی آغاز شده بود مثل دو سه قرن بعد به تمام اطراف راه نیافته بود؛ جنبشی که بعداً نیز به علت دشمنی ابتدایی مغولان با اسلام، سالیانی چند محدود گشت.
پی‌نوشت‌ها:

۱- رجوع کنید به نقشه ی اسقف نشینهای نسطوری در سال ۵۰۰ میلادی : Vine 58: درباره ی مسیحیان نسطوری ایران در زمان ساسانیان رجوع کنید به : Christensen 261-310; Labourt passim; Jean Dauviller: Les privinces chaldeennes “de I,Exterieur” au Moyen Age , in den “Melanges Cavallera”,Toulouse 1950 ( ? ) ,S. 259-316;Konard Lubeck: Die alt-persische Missions Kreche,Ein gesch. Uberblick,Aachen 1919 ( Abh. aus Miss. Kunde und Miss. Gesch. 15 ) ;Eduard Sachau: Von den rechtlichen Verhaltnissen der Christen im sassanidichen Reich,in den MSOS X/2 ( 1907 ) ,S. 69-95; Oscar Braun: Ausgewahlte Akten persischer Martyrer, in der “Bibliothek der Kirchenvater”,Band XXII, 1915,S. 1-280;Georg Hiffmann: Auszuge aus syrischen Akten persischer Martyrer, Leipzig 1880 ( Abh. fur die Kunde des Morgenlandes VII/3 ) ;Paul Bedjan ( Hrsg, ) : Acta Martyrum et Sanctorum,Paris 1890-1897. -Pigulevskaja,Viz, 235-249. نوشته ی اخیر وضع اجتماعی مسیحیان را در زمان ساسانیان به دست می دهد. ۲- رجوع کنید به : Noldeke,Aufs. 103. 3- رجوع کنید به : Francois Nau : Les Arabes chretiens de la Mesopotamie et de Syrie,Paris 1933. 4- رجوع کنید به: Barthold,Christ 26. 5- رجوع کنید به: B. H. eccl. I 266/68. و به گزارشی که درباره ی نسطوری شدن کلیساهای ایران ( تقریباً سال ۶۱۰ ) در مقاله ی ذیل مسطور است: Miehael I 424-429 ( II 435-440 ). 6- بطریق یعقوبی: ماروطاس ( ۶۴۹-۶۲۴ میلادی ) برای سیستان و هرات دوباره اسقفهای یعقوبی معین می کند: السمعانی ( فهرست: ۲۳۲ ) ج۲، ص ۴۲۰ و نیز: B. H. eccl. III 126f. 7- قول به این که ایشان تابع کلیسای رم بوده اند ( چنانچه در : بیروت – فهرست : ۱۱۸- صفحات ۲۸۹ و ۲۹۶، دیده می شود و ظاهراً Barthold Christ 23f. آن را پذیرفته است ) یقیناً خطاست، زیرا مقامات کلیسایی رم هیچ وقت در این نواحی پا نگرفته اند. و در واقع یعقوبی ( و مارونیه: Barthold,Christ. 43f. نیز می تواند بوده باشند. ۸- رجوع کنید به : Sachau,Christ 177. 9- عمر ( فهرست : ۲۳۳ ) صفحات ۶۳-۶۵ و ۸۰؛ این امر مکرراً ( مثلاً سالهای ۷۷۷/۷۷۸ – برابر ۱۶۱ هجری، و ۸۹۲/۸۹۳ برابر ۲۷۹ هجری – و دفعات دیگر : گندیشاپور ) تا به قرن سیزدهم ( هفتم هجری ) اتفاق افتاد ( مرجع سابق، صفحات ۱۲۴ و ۱۲۶ ) در این مراکز در پایان کار فقط عنوانی مانده بود. نیز رجوع کنید به : Vine 57,S. 58 und 113;Schwarz IV 416. ) 10- عمر ( فهرست : ۲۳۳ )، ص ۷۲ ( حدود ۸۵۳/۸۵۴ برابر ۲۳۹ هجری : اهواز )؛ ص ۸۰ ( حدود ۸۹۲ برابر ۲۷۹ هجری )؛ شوش ؛ ص ۷۵ ( ۸۹۲ برابر ۲۳۹ هجری: فارس ). ۱۱- Vine 57,116,119;Christian Friedrich Seybold : Die Namen der zwei Bistumer ( Dependenzen der Persis )… in “A volume of Oriental Studies presented to prof. Edward G. Browne “,Cambridge 1922,S. 414f. Karte der nestorianischen Bistumer im 10,Jh. : Vine 121 und Dauvillier S. 259. 12- ابن الاثیر، ج۲، ص ۲۱۳٫ ۱۳- رجوع کنید به: Sachau,Christ. 973f. 14- Eliae,metr. Nisibeni,opus chronal,ed. Brooks 70-72 ( 1019 ) ;Vine 116 B. H. eccl. III;. حدود سال ۷۵۰ ( برابر ۱۳۲ هجری ) مطرانی در خود حلول بوده است؛ در خوزستان عده ی قلیلی نصرانی وجود داشته است: مقدسی ( احسن التقاسیم ) ص ۴۱۴٫ ۱۵- رجوع کنید به: Vine 116f;Sachau,Christ 975,977ff. 16- عضد الدوله وزیری نصرانی داشته است: ابن مسکویه ( تجارب الامم )، ج۶، ص ۵۱۱؛ ابن اثیر ( فهرست: ۱۳۵ ) ج۸، ص ۵۱۸٫ یکی از طاهریان ( ۸۶۴ برابر ۲۵۰ هجری ) دو کاتب نصرانی داشته است، طبری، ردیف ۳، ص ۱۵۲۴؛ همچنین در دربار محمود غزنوی کاتبان نصرانی وجود داشته اند: ابن خلکان ( فهرست: ۱۰۹ ) ؛ ج۸، ص ۸۸، کاتبی نصرانی از ری پیش یکی از آل بویه ( حدود ۹۳۴ برابر ۳۲۲ هجری ): ابن مسکویه ( تجارب الامم )، ج۱، ص ۲۹۹- « وکیل » نصرانی ابن فرات ( ۹۲۱ برابر ۳۰۹ هجری ): ابن فضلان ( فهرست: ۳۵ ) ص ۵ و ۱۱۰ و نیز صفحه ی بیست و دوم؛ ۹۷۴/۹۷۵ ( برابر ۳۶۴ هجری ) « ضامن مالیاتی اهواز فردی نصرانی بوده است. ( ۹۷۴/۹۷۵ برابر ۳۶۴ هجری ): ابن مسکویه ( تجارب الامم ) ج۲، ص ۳۵۶٫ ۱۷- در زمان فضل بن یحیای برمکی مطران شیراز به عنوان بهترین طبیب عصر خود به حساب می آمد: ابن اثیر ( فهرست: ۱۳۵ ) ج۸، ص ۲۸۱ چهار مقاله، ص ۸۵ به بعد. ۱۸- مقدسی ( احسن التقاسیم )، ص ۴۳۹ ( « عده ی قلیلی مسیحی » ). ۱۹- ابن حوقل ( کتاب المسالک، چاپ دوم، فهرست: ۳۳ )، ص ۲۵۲؛ اصطخری، ص ۱۳۹٫ ۲۰- پس از فتح آنجا اهالی مسیحی آن در سال ۱۰۶۴ ( برابر ۴۵۶ هجری ) به دست سلجوقیان کشته شدند؛ به استثنای کسانی که فوراً به اسلام گردن نهادند: الحسینی ( اخبار الدوله السلجوقیه ) ص ۲۵٫ ۲۱- مقدسی ( احسن التقاسیم )، ص ۴۲۹٫ ۲۲- رجوع کنید به : S. H. Taqizadeh: The Iranian festival adopted by the Christians, im BSOASX ( 1940/42 ) ,S. 632-653. 23- مطران ریو اردشیر ایشوع بخت؛ رجوع کنید به: Baumstark 215f. 24- رجوع کنید به: Sachau,Christ. 997; Elias 125 ( 922/23 ). 25- رجوع کنید به ص ۲۵۸ از همین کتاب ؛ و نیز Sachau,Christ. 978 ( um 835 ). شاید بتوان مقدمات اعراض از مسیحیت را در رفتار انحرافی آنان دید، آن طوری که در سال ۷۰۴ ( برابر ۸۵ هجری ) در بین النهرین از رهبانی نصرانی مشاهده می شود. اگر چه این در مقابل کسی مثل حجاج صورت گرفته است. طبری، ردیف ۲، صفحات ۱۱۳۸ به بعد. ۲۶- رجوع کنید به: B. H. eccl. III 249. 27- عمر ( فهرست: ۲۳۳ )، ص ۹۴ ( سالهای ۹۹۰ و ۹۹۸ برابر ۳۸۰ و ۳۸۸ هجری )؛ در جنب آن در گندیشاپور و شهر زور. ۲۸- عمر ( فهرست: ۲۳۳ )، ص ۹۴ ( ۱۰۰۰ برابر ۳۹۰ هجری ) بعد از ۱۱۱۱/۱۱۱۰ ( برابر ۵۰۴ هجری ) نام چنین کسی به میان می آید: همین مرجع، ص ۱۰۳٫ ۲۹- ابن حوقا، ( کتاب المسالک، چاپ دوم، فهرست: ۳۳ )، ص ۴۳۸ ؛ اصطخری، ص ۲۶۵٫ ۳۰- تاریخ سیستان، ص ۳۵۷٫ ۳۱- ابن مسکویه ( تجارب الامم )، ج۶، ص ۵۱۱؛ ابن اثیر ( فهرست: ۱۳۵ )، ج۸، ص ۵۱۸٫ ۳۲- رجوع کنید به : Hoffmann, Akten S. 45ff. ( کر خادییث شلوخ = کرکوک ). ۳۳- اولیاء ( فهرست: ۱۹۱ )، ص ۳۷؛ السمعانی ( فهرست: ۲۳۲ )، ج۳، ( ۲ ). ص ۴۲۵؛ خواندمیر ( فهرست: ۱۸۹ ) ص ۱۰ به بعد. ۳۴- Thomas von Marga Book of the Governors,hrsg. v. Ernest Alferd Wallis Budge,London 1893,II 480- و نیز السمعانی ( فهرست: ۲۳۲ ) ج۳، ( ۲ ) ، ص ۴۷۸٫ ۳۵- رجوع کنید به: Buhl,Mohammed ( wie S. 184,Anm,5 ) ,S. 347- حدود سال ۱۰۷۰ ( برابر ۴۶۲/۴۶۳ )، اساقفه ی یعقوبی در مورد نمایندگی در مقابل دولت به جاثلیق نسطوریان احاله می گشتند، رجوع کنید به : السمعانی ( فهرست: ۲۳۲ ) ج۲ ( ۲ )، ص IC به بعد و نیز: B. H. eccl. III 256-332;Barthold,Christ 23f. 36- در این باره نیز رجوع کنید به: Baumstark,Syr. Lit 194f,242f. 37- Severus von Asmunain: Alexandrin. Patr. Gesch,. ed. Christian Friedrich Seybold,Hamburg 1912,S. 188ff,. 202f. ( Corpus Scr. rer. or. ,Script. Arab,. Reihe III,Bd. IX ). -Dazu vgl. Carl Heinrich Becker: Das Reich der Ismaeli-ten im koptischen Danielbuch,S. 42ff,. 50ff. ( in den “Nachrichten der kgl. Gez. d. Wiss. zu Gottingen”,Phil-hist. KI. 1916,H. 1S. 7-57 ). 38- تاریخ قم، ص ۱۸ ( متأسفانه فقط اشاراتی در فهرست ). ۳۹- سال ۷۷۸ ( برابر ۱۶۱هجری ) پایه گذاری شد: Vine 118 – اسقف در سالهای ۸۹۲/۸۹۹ ( برابر ۲۷۹/۲۸۶ هجری ) : عمر ( فهرست: ۲۳۳ )، ص ۸۰ ( و بعداً در : ۱۰۳، ۱۲۶، ۱۳۲ ). ۴۰- السمعانی ( فهرست: ۲۳۲ ) ج ( مقدمه )، ص ۱۰۸ ( حدود ۷۶۷ برابر ۱۵۰ هجری ). ۴۱- مقدسی ( احسن التقاسیم )، ص ۳۲۳٫ یک نصرانی خراسانی از سپاه دور افتاده ای در ارمنستان: طبری، ردیف ۳، ص ۱۲۲۵- طرح نقشه ای در مورد سلسله مراتب کلیسایی آسیای مرکزی در Charles-Eudes Bonin: Notes sue les anciennes chretientes nestoriennes de I,Asie Centrale, im “Journal Asiatique”9. R,,Bd. XV ( I,VI. 1900 ) ,S. 591;A. Z. V. Togan in der EI,turk,V. 245. 42- ابن اثیر، ج۵، ص ۱۱۳٫ ۴۳- در اینجا، حدود سال ۹۸۵ ( برابر ۳۷۵ هجری )، مسیحیان کمتر از یهودیان بودند: مقدسی ( احسن التقاسیم )، ص ۳۹۴ – اسقفهای نسطوری در هرات، حدود سال ۱۰۰۰ ( برابر ۳۹۰ هجری ): عمر ( فهرست: ۲۳۳ )، ص ۹۵٫ ۴۴- اصطخری، ص ۲۶۵٫ ۴۵- عمر ( فهرست: ۲۳۳ )، ص ۷۲ به بعد ( ۸۴۸/۸۴۹ برابر ۲۳۴ هجری )، ص ۹۴ ( حدود سال ۱۰۰۰ برابر ۳۹۰ هجری )؛ و نیز B. H,eccl III 379 ( سال ۱۰۲۷ برابر ۴۱۸ هجری )؛ آخرین باری که از آن ذکری به میان می آید سال ۱۰۷۰ ( برابر ۴۶۲ هجری ) می باشد: Vine 117 در سال ۱۰۴۶ ( برابر ۴۳۷/۴۳۸ هجری ) نیز نام مطرانی از سمرقند برده می شود: Vine 119 – مطران مرو در سال ۶۵۱ ( برابر ۳۱/۳۰ هجری ) به احوال شاه مغلوب یزگرد سوم رسیدگی می کند: طبری ردیف اول صفحات ۲۸۷۴/۲۸۸۱٫ ۴۶- Sergej P. Tolstov: Novogodnyj prazdnik “Kalandas” u chorezmijskich christian nacala XI. v. ( Das Neujahrsfest “K” bei den hvarizmischen Christen zu Anf. d. 11Jh. s ) ,in “Sovetskaja Etnografija”II ( 1946 ) ,S. 87-108;Tolstov,Civ. 228. 47- در آغاز قرن هشتم ( اواخر قرن اول هجری ) تشکیلات تازه ای برقرار نمودند: Henry Yule: Cathay and the way thither,… ,neu hrsg. o. Henri Cordier,London 1913/16,I,S. XC f. برخلاف السمعانی ( فهرست: ۲۳۲ ) ج۳، ( ۲ )، ص ۴۲۶ و Vine 118. 48- سال ۷۳۴ ( برابر ۱۱۶ هجری ) دهقانی نام قریاقس داشته است: طبری ردیف۳، ص ۵۶۹ ؛ رجوع کنید نیز به دهقانان طراز، سال ۸۹۳ ( برابر ۲۸۰هجری ): نرشخی ( تاریخ بخارا ) ص ۸۴٫ ۴۹- Barthold,Vorl. 18. 50- حوالی سمرقند، قرن نهم و دهم ( برابر سوم و چهارم هجری ) ( ابن حوقل-کتاب المسالک، فهرست: ۳۳- ص ۳۷۲ ) و حوالی تاشکند ( مرجع سابق، ص ۳۸۴ ) – یاقوت ( معجم البلدان، چاپ لایپزیک ) ج۳، ص ۲۳۴٫ ۵۱- فهرست ابن ندیم، ج۱، ص ۱۸ ( قرن نهم برابر سوم هجری ). ۵۲- تیموطاؤس سغدی به عنوان رئیس رهبانان دیرمتی ( سال ۱۰۷۵ برابر ۴۶۷/۴۶۸ هجری )؛ B. H. eccl. III 305. 53- تازه سال ۸۹۳ ( برابر ۲۸۰ هجری ) امیر و دهقانان آنجا اسلام آوردند و کلیساها به مسجد تبدیل گشتند: نرشخی ( تاریخ بخارا ) ص ۸۴٫ ۵۴- B. H. eccl. III 279f. نوشته ی ذیل درباره ی سنگ قبری نسطوری که به زبان ترکی ولی به خط سوری کتیبه ای روی آن منقوش گشته، و به تندیس ( اگوت ) در منطقه ی « سوییوان » متعلق می باشد بحث می کند: Kaare Gronbech: Turkish inscriptions from Inner Mongolia,in den “Monu–menta Serica”IV ( 1939 ) ,S. 305-308 und ders,: Sprog og Skrift i Mongoliet. Forelobig beretning om det sproglige arbejde paa Det Kgl. Danske Geografiske Selskabs Centralasiatiske Ekspedition 1938/39, in “Geografisk Tidsskrift”43,1940,S. 56-93. -Barthold,Christ. 51ff. Eduard Sachau: Zur Ausbreitung des Christentums in Asien, in “Abh. derpreuB Ak. d. wiss. ,Phil. -Hist. K1. “,1919,S. 58ff. -Edgar Blochet: La conquete des etats nestoriens de I,Asie Centrale,Paris 1926;ders : Christianisme et Mazdeisme chez les Turcs Orientaux,in der “Revue de I,Orient Chretien”3. R. VII ( 1903 ) ,S. 31-125. -Ahmed Zeki Velidi ( jetzt Togan ) ,Oguzlaryn hrystianlygy mes,elesine ,a,id ( Zur Frage des Christentums der Oghusen ) ,im “Turkijjat Megmu,asy,II ( 1928 ) ,S. 61-67. 55- Kuwabara Trade 17. 56- Spuler,IIch. 181ff.; نقشه ی اسقف نشین نسطوری متعلق به سال ۱۲۵۸ ( برابر ۶۵۶ هجری ) در: Vine 122.
منبع مقاله : اشپولر، برتولد؛ (۱۳۸۶)، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ( جلد اول )، جواد فلاطوری، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.