هنگامی که کتب و مصادر حدیثی اهل تسنّن را تورّق میکنیم ناباورانه به ابوابی برخورد میکنیم که مخالف نص صریح قرآن کریم و سنت قطعیه رسول خدا(ص) میباشند و امر به پذیرش ظلم، سکوت در برابر گناه و ترک امر به معروف و نهی از منکر میکنند. مانند ابواب «سترون بعدی أموراً تنکرونها»، «تکون فتنه القاعد فیها خیر من القائم»، «کیف الأمر إذا لم تکن جماعه» از کتاب الفتن صحیح بخاری یا ابواب «الأمر بالصبر عند ظلم الولاه واستئثارهم»، «فی طاعه الأمراء وإن منعوا الحقوق»، «وجوب ملازمه جماعه المسلمین…»، «خیر الأئمه وشرارهم» از کتاب «الاماره» صحیح مسلم و… که چند مورد از احادیث جعلی این ابواب را به عنوان نمونه ذکر میکنیم:
الف ـ رسول خدا(ص) به ما فرمود: «به زودی بعد از من پیشامدها و حوادثی را میبینید که برای شما ناگوارند». گفتند: یا رسول الله(ص) ، در آن هنگام به چه کاری ما را امر میکنی؟ ایشان فرمودند: «(به جای اعتراض به حاکمان خود) حق حاکمان را به جا آورید و حق خودتان را از خداوند بخواهید».(بخاری/کتاب الفتن/باب۲)
ب ـ پیامبر(ص) فرمود: «کسی که از حاکم و سلطان خود زشتی را ببیند که نپسندد، باید صبر کند».(بخاری/کتاب الفتن/باب۲)
ج ـ رسول خدا(ص) فرمود: «پس از من پیشوایانی خواهند بود که به هدایت من راه نجویند و راه و روش مرا آیین خود نسازند و از میان آنان مردانی به پا خیزند که دلهایشان دلهای شیاطین باشد که در قالب انسانند». حذیفه میگوید گفتم: «ای رسول خدا! اگر من آن زمان را دیدم چه کار کنم؟» رسول خدا(ص) فرمود: مطیع و گوش به فرمان آن حاکم (ظالم و گناهکار) میشوی، اگر هم پشتت را کوبید (ویرانی دین) و مالت را گرفت (ویرانی دنیا) باز هم گوش به فرمانش باش و اطاعت کن».(مسلم/کتاب الاماره/باب وجوب ملازمه جماعه المسلمین)
د ـ رسول خدا(ص) فرمود: «… بدترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما کینه آنها را به دل دارید و آنها نیز بغض شما را دارند و شما آنها را لعن میکنید و آنها نیز شما را لعن میکنند». گفته شد: «ای رسول خدا! آیا با شمشیر با آنها بجنگیم؟» رسول خدا(ص) فرمود: «نه، مادامی که در بین شما نماز میخوانند، و اگر از حاکمان خود کار زشتی را دیدید که نپسندید آن عملش را ناپسند شمارید و دست از اطاعتش نکشید».(مسلم/کتاب الاماره/باب خیار الأئمه وشرارهم)
بر اساس این احادیث جعلی، فقهای اهل تسنّن نیز فتوا به اطاعت از حاکمان جور دادهاند مانند احمد بن حنبل که میگوید: «اگر کسی با شمشیر بر دشمنانش غلبه یابد و خلیفه شود و امیرالمؤمنین(!) نامیده شود در این صورت بر کسی که ایمان به خدا و معاد دارد جایز نیست که شبی بخوابد ولی او را چه خوب باشد و چه فاجر و گناهکار، امام و پیشوا نداند.(الاحکام السلطانیه/ص۲۰ـ۲۳)
در حالیکه در قرآن کریم بارها دستور به ظلم ستیزی داده شده است به عنوان مثال: {فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ} (انعام/۶۸): (پس از ایمان، هرگز با ظالمین همنشین نباش). {وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ} (اعراف/۱۵۰): (مرا در زمرۀ ظالمین قرار مده). {فَقُلِ الْحَمْدُ للّهِِ الّذِی نَجّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ} (مؤمنون/۲۸): (پس (ای نوح!) بگو شکر خدای را که ما را از ظلم ستمکاران نجات داد).
{رَبّ فَلاَ تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظّالِمِینَ} (مؤمنون/۹۴): (پروردگارا! مرا در میان قوم ستمکار قرار مده).
سیرۀ قطعی رسول خدا(ص) نیز همواره همراه با ظلم ستیزی و رهایی از ظلم بوده است مانند: اعلان بیزاری از شرک و بتپرستی، دستور هجرت به حبشه، هجرت به مدینه، مبارزه با ظلم در ۸۳ غزوه و…
نهی از ظلم ستیزی راهی برای تبرئه یزید
هنگامی که با دقت و تأمل بیشتری به کتب اهل تسنّن نگاه میکنیم، در مییابیم که هدف آنان از جعل این احادیث دروغین و صدور فتاوای مخالف قرآن و سنت، در کتب تاریخی نهفته است و به دنبال تبرئه کسانی مانند یزید هستند در این راه و برای تحقق این هدف، حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و همچنین رسول خدا(ص) و حتی خداوند متعال را مقصر معرفی میکنند تا یزید مورد اتهام قرار نگیرد!
رسول خدا(ص) عامل شهادت سید الشهداء(ع) !!!
ابن عربی مالکی (م ۵۴۳ ق) مینویسد: «کسی به جنگ با حسین از خانهاش خارج نشد، مگر این که خبری را از رسول خدا(ص) تأویل کردند و با او نجنگیدند مگر به سبب حدیثی که از جدش ـ سرآمد پیامبران ـ شنیده بودند که پیشتر از تباهی حال، خبر میداد و همگان را از دخول در فتنه برحذر میداشت. سخنان پیامبر(ص) در این باره فراوان است و از جمله آنهاست آن سخن پیامبر(ص) که گفت: به زودی فتنهای برپا خواهد شد و هر کس که بخواهد در میان این امت متحد، تفرقه بیاندازد، با شمشیر گردنش را بزنید؛ هر کس که باشد، فرقی نمیکند، و مردم به او (امام حسین(ع) ) نشوریدند، مگر به دلیل همین حدیث و امثال آن».(العواصم من القواصم/ص۲۳۲)
ابن حجر مکی و همچنین مناوی در توضیح کلام مذکور ابن عربی مینویسند: «لم یقتل یزید الحسین إلاّ بسیف جده».(شرح قصیده همزیه/ص۲۷۱) (یزید حسین را به قتل نرساند مگر با شمشیر جدش)؛ «قتله بسیف جدّه».(فیض القدیر/ج۱/ص۲۰۵) (حسین با شمشیر جدّش کشته شده است).
چنانچه میبینید در اینجا رسول خدا(ص) عامل شهادت سیدالشهداء(ع) معرفی شده است و در بعضی موارد خداوند متعال عامل این جنایت معرفی شده است (العیاذ بالله).
خداوند متعال عامل شهادت سیدالشهداء(ع) !!!
ابن کثیر دمشقی در کتاب تاریخش مینویسد: «آنگاه که یزید، سر حسین(ع) را دید، گفت: میدانید که پسر فاطمه از کجا به اینجا رسید؟ آیا میدانید که چه چیزی او را به این کار داشت؟ و چه کسی و چگونه او را در این واقعه گرفتار ساخت؟ گفتند: نه. یزید گفت: … ولکن از سر نفهمی و درک اندکش (العیاذ بالله) به این روز افتاد و در قرآن نخوانده بود: {قُلِ اللّهُمّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمّن تَشَاءُ وَتُعِزّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلّ مَنْ تَشَاءُ}(آل عمران/۲۶): (بگو خداوند مالک سلطنت است، سلطنت را به هر کس بخواهد میدهد و از هر که بخواهد میگیرد و به هر که بخواهد عزت و ذلت میدهد). و همچنین این سخن خداوند را که {وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ}(بقره/۲۴۷): (و خداوند سلطنتش را به هر که بخواهد میدهد)».(البدایه والنهایه/ج۸/ص۲۴۰)
چنانچه میبینید این عالم اهل تسنّن با نقل واقعهای دروغین ابتدا حضرت سیدالشهداء(ع) را عامل این فاجعه معرفی میکند و در نهایت به ارادۀ خداوند متعال ختم میکند و گویی که از یزید هرگز عمل منکری سر نزده است.
حضرت سیدالشهداء(ع) عامل شهادت خود و اصحابش!!!
ابن کثیر در این مقام با جعل خبری دیگر از زبان ابوسعید خدری مینویسد که: به حسین گفتم: «از خدا بر جان خودت بترس و در خانهات بنشین و بر امام خود خروج نکن!»(البدایه والنهایه/ج۸/ص۱۶۳)
و از زبان جابر بن عبدالله انصاری مینویسد: «با حسین صحبت کردم و گفتم: از خدا بترس و مردم را به جان هم نینداز».(البدایه والنهایه/ج۸/ص۱۶۳)
و یا ابن تیمیه مینویسد: «در خروجش، نه برای دین و نه برای دنیا مصلحتی نبود، در خروج و کشته شدنش فسادی به بار آمد که اگر در شهر خودش مینشست به بار نمیآمد».(منهاج السنه/ج۲/ص۲۴۱)
و هم او در کتاب دیگرش مینویسد: «همۀ اعیان و بزرگان مانند عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر، حسین(ع) را از قیام برحذر داشتند و گفتند که به سوی کوفیان نرود و برادرش حسن(ع) نیز به وی وصیت کرده بود که قیام نکند، و حرف همه آنان در این اتفاق داشت که مصلحتی در این قیام نیست».(رأس الحسین(ع) /ص۱۹۹)
ابن خلدون که میخواهد تاریخ را تحلیل عقلانی کند مینویسد: «اشتباه حسین(ع) آشکار شد… در حالی که ابن عباس، ابن زبیر، ابن عمر، برادرش محمد حنفیه و دیگران، وی را از رفتن به کوفه باز میداشتند زیرا اشتباه وی را میدانستند».(مقدمۀ ابن خلدون/ص۲۱۷)
همچنین مینویسد: «اما همۀ اصحاب، آنان که در حجاز، شام و عراق بودند و همچنین تابعین و پیروان آنان به جز حسین(ع) ، رأی همگی این بود که خروج بر یزید فاسق هم باشد جایز نیست زیرا که هرج و مرج و خونریزی در پی داشت».(مقدمۀ ابن خلدون/ص۲۱۷)
محمد الخضری با کمال گستاخی مینویسد: «خلاصه اینکه حسین در قیامش اشتباه و خطا کرد، زیرا موجب تفرقه و اختلاف در امت اسلامی شد!».(محاضرات تاریخ الأمم الاسلامیه/ص۱۲۹)
گویی یزید هرگز فاسق، فاجر، شرابخوار، زناکار و… نبوده است بلکه حاکمی عادل بوده که حضرت سیدالشهداء(ع) با ناحق بر او خروج نموده است.
و حتی دروغگویی را به حدی رساندهاند که با نقل خبری دروغین که تنها راوی آن عمر سعد ملعون است حضرت سیدالشهداء(ع) را در کربلا پشیمان نشان دادهاند.(البدایه والنهایه/ج۸/ص۱۷۲و۱۷۷و۱۸۱و۲۰۴؛ رأس الحسین(ع) /ص۲۰۰)
تبرئه کامل یزید
عدهای دیگر وقاحت را به حد نهایی رساندهاند و یزید را به طور کل تبرئه نمودهاند.
محمد غزالی (م ۵۰۵ ق) مینویسد: «فإن قیل: هل یجوز لعن یزید لأنه قاتل الحسین أو آمر به؟ قلنا: هذا لم یثبت أصلاً فلا یجوز أن یقال إنه قتله أو أمر به مالم یثبت، فضلاً عن اللعنه».(احیاء علوم الدین/کتاب أفات اللسان/باب الآفته الثامنه/ج۳/ص۲۱۵) (اگر پرسیده شود: آیا لعن یزید به دلیل قتل امام حسین(ع) یا امر به قتل او، جایز است؟ میگوییم: این مطلب هرگز ثابت نشده است پس جایز نیست که گفته شود یزید قاتل اوست یا امر به قتل او کرده است چه رسد به لعن یزید)!!!
غزالی در ادامه اضافه میکند که لعن قاتل امام حسین(ع) ، به صورت مجهول نیز جایز نیست زیرا ممکن است توبه کرده باشد!.
و یا ابن کثیر مینویسد: «یزید گفت: خدا ابن مرجانه را لعنت کند که حسین(ع) را در محذور قرار داد و او را مضطر و ناچار به جنگ ساخت در حالیکه حسین خواسته بود به شام نزد من بیاید».(البدایه والنهایه/ج۸/ص۲۳۵)
و ابن تیمیه مینویسد: «همانا به اتفاق راویان و تاریخنگاران، یزید هرگز به قتل امام حسین(ع) امر نکرده بود… و زمانی که خبر شهادت سیدالشهداء(ع) به او رسید اظهار ناراحتی کرد و آشکارا گریست و هرگز خاندان امام حسین(ع) را به اسارت نبرد، بلکه آنان را اکرام و احترام نمود تا به شهر و دیارشان برگشتند».(منهاج السنه/ج۴/ص۴۷۲)
بیان حقیقت در نهی از لعن یزید
ذهبی در معرفی عبدالمغیث ابن زهیر حنبلی که کتابی در دفاع از یزید نگاشته است ـ از زبان او ـ دلیل دفاع از یزید را اینگونه بیان میکند: «إنّما قصدتُ کفَّ الألسنه عن لعن الخلفاء».(سیر اعلام النبلاء/ج۲۱/ص۱۶۱)
(فقط به این جهت از یزید دفاع کردم تا با این کار لعن خلفا را از سر زبانها قطع کنم).
تفتازانی عالم دیگر اهل تسنّن نیز در جواب این سؤال: «اگر کسی بگوید چرا علمای مذهب (تسنّن)، لعن یزید را جایز نمیدانند؟! در حالیکه میدانند یزید مستحق لعن است و بلکه بیشتر از لعن استحقاق دارد پس چرا از لعن یزید جلوگیری کردهاند؟!» مینویسد: «قلنا: تحامیاً عن أن یرتقى الى الأعلى فالأعلى».(شرح المقاصد/ج۵/ص۳۱۰)
(در جواب آنان میگوییم: جلوگیری آنان از لعن یزید به جهت جلوگیری از بالا رفتن لعن به بالاتر یعنی معاویه پدر یزید و بالاتر از آن یعنی خلفای نصب کننده معاویه یعنی عثمان و عمر و ابوبکر است).
بله، حقیقت همان اقرار تفتازانی و عبدالمغیث است زیرا عمر بن خطاب بود که خاندان ابوسفیان را بر سلطنت شام گمارد و سپس طی نامهای به معاویه شهادت حضرت سیدالشهداء(ع) و اصحاب باوفایش و اسارت اهلبیت پاکش را طراحی و برنامهریزی نمود. او در قسمتی از نامۀ بلندش به معاویه اینچنین نگاشت: «… ای معاویه! بدین جهت ولایت شام را به تو سپرده و هرگونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کردم که با گفتار محمد در مورد «شجرۀ ملعونه» در قرآن که درباره شماست مخالفت کرده باشم! … ای معاویه! از اینکه علی و فرزندانش حسن و حسین بر ما و تو بشورند خاطر جمع نیستم، اگر به همراهی و کمک گروهی از امت توانستی با آنان پیکار کنی انجام ده… امنیتشان را بگیر و به دست خودشان آنان را بکش و با شمشیر خودشان نابودشان ساز…».(بحار/ج۳۰/ص۲۸۷)
شعله آتش زمانی که ز در بالا گرفت دود آن، اجحاف بزم قدس أو أدنی گرفت
خودسرانه خیمه زینب در آن آتش نسوخت شمر از ثانی برای خیمهها فتوا گرفت
منبع : نشریه امام شناسی ، شماره ۳۵