رستاخیز شیعه
شناخت سازوکار بازگشت تشیع به صحنه سیاسى و حضور فعال و مداوم در امور سرنوشتساز خویش، مىتواند اصلىترین وظیفه بیدارى این اقلیت زجر کشیده و طرد شده باشد. با عنایت به اینکه تشیع؛ مذهبى فرجامگرا، انقلابى و ظلم ستیز است، به سرعت مىتواند از رخوت و سستى بیرون آید.
تشیع به عنوان مکتبى که منتظر یک منجى و عدل گستر جهانى است، با ویژگىها و سیستم ایدئولوژیک و جهانبینى، منشأ آثار و پیامدهاى اجتماعى فراوانى است. بسیارى از شیعیان عربستان در مناطق نفتخیز زندگى مىکنند و متأسفانه این شیعیان ـ از زمان خلفا تا زمان امپراطورى عثمانى و تا کنون که حاکمان سعودى بر آن حکم مىرانند ـ پیوسته تحت شکنجه، آزار و اذیت چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بودهاند.
بیدارى و خودآگاهى این طردشدگان و مبارزهطلبى آنان، براى احقاق حقوق از دست رفته خویش، خارج از انتظار نیست و این بیدارى به استیفاى حقوق آنان مىانجامد و پیامدهاى سنگین و ناگوارى را براى رژیمهاى ناسازگار موجود به دنبال دارد. نکته قابل توجهى که نباید هرگز از نظر دور داشت، استراتژیک و حیاتى بودن مناطق نفت خیز براى شیوخ منطقه و رژیمهاى حاکم است؛ زیرا هرگونه ناآرامى، مشکلات فراوانى را براى آنها به وجود مىآورد.
از ویژگىهاى خاص شیعیان، عدالتخواهى است؛ همانگونه که پیشوایان تشیع در طول تاریخ، با تمام مظاهر بىعدالتى مبارزه کردند. شیعه حتى اگر در اقلیت هم باشد، معتقداست که براى رهایى باید مبارزه کند؛ زیرا آرمانگرایى، آزادىخواهى و اعتقاد به مهدویت؛ اعتقاداتى ایدئولوژیکى را به وجود آوردهاند که به صورت اهرم قدرتمندى مىتواند ظاهر شود.
بررسى اوضاع، احوال و اخبار اقلیت شیعیان در عربستان نشان مىدهد که با وجود همه شکنجهها، خشونتها و سرکوبهاى متعدد نهتنها ضعیف و نابود نشدهاند؛ بلکه به عنوان یک مرکز ثقل نیرومند، توان مبارزه براى آزادى را دارند. وقت آن است که مسئولان سیاسى حکومت عربستان این واقعیت را به خوبى درک کنند و از صفبندى و تلاش براى سرکوب، خفقان و انزواى شیعیان دست بردارند.
بیدارى شیعیان عربستان
سالیانى بس دراز، شیعیان عربستان، زندگى را به غربت و مظلومیت گذراندهاند. سیاهى، ظلمت و دشمنىها همواره بر آنان مستولى بوده است و با اینکه روز شمار تاریخ آنان، سراسر حقجویى، ستمگریزى، جهاد و شهادت است، پیوسته در رنج، عذاب و فشار بودهاند.
«دکتر احمد شرباصى» مىنویسد
و مرت الشیعه خلال مسیرتهم التاریخیه بمراحل صراح و جهاد تعرضوا فىها الالوان من الذى و العدوان و قداصیبوا و اصابوا والحرب سبحال کمایقال و لکنهم احتملوا اکثر من غیرهم؛([۱])
شیعه در مسیر تاریخىاش از گذرگاههاى جنگ و جهاد گذشته و آسیبها و دشمنىهاى گوناگونى را به خود دیده است؛ گرچه در جنگ، هر دوگروه آسیب مىبینند؛ اما شیعیان، بیش از دیگران پذیراى سختىها شدند.
بیدارى اسلامى و حقیقتخواهى؛ شیعیان مکه، مدینه، قطیف، احساء و… را به جنگ و جهاد وا مىداشت. هر چند به کشتن هزاران نفر از کودکان هفت ساله تا پیران هفتادساله، مدفون شدن در زیر دیوارها، قتل، غارت، بىحرمتى، آتش زدن کتابخانهها و ابنیه و تخریب اماکن مقدسه شیعیان بینجامد؛ زیرا از آغاز، حاکمان اموى، سوگند خورده بودند که از شیعه حتى نامى هم باقى نماند.
بیدارى شیعیان عربستان
با وجودى که پیامبر اسلام در بین بیش از صد هزار نفر در صحراى غدیر امیر المؤمنین على را به عنوان امام و جانشین پیامبر منصوب فرمودند و در موارد متعدد دیگر که در منابع اهل سنت نیز آمده است خلافت و ولایت وى را به صورت رسمى و به صراحت اعلام نمودهاند، اما مىبینیم که جمع کثیرى از صحابه به دلایل مختلف برخلاف آن عمل کردند. آنها نهتنها، شهادت بر آن حضرت را کتمان نمودند بلکه درصدد نابود کردن و محو تمام مناقب و فضائل آن حضرت برآمده بودند. پس چه انتظارى است که آنان در نماز «اشهد انّ علیاً ولى اللّه» را بر زبان آوردند. قدر مسلّم آن است که اگر توان و امکان داشتند حتى شهادت ثانیه یعنى «اشهد انّ محمداً رسول اللّه» را نیز حذف مىکردند.
مطرفبنمغیره نقل مىکند
شبى پدرم از نزد معاویه بازگشت، ولى عصبانى و ناراحت بود. سبب آن را جویا شدم، گفت من در خلوت به معاویه گفتم، حالا که پیر شدهاى و بر حکومت و قدرت تسلط یافتهاى، عدالت را پیشه خود ساز و در حق بنى هاشم نیکى کن. او برافروخت و گفت «ویل لا ام لک؛ هرگز، هرگز، برادرتیم (ابوبکر) پس از فوتش یاد او با او دفن شد، براى عدى (عمر) پس او آستین خود را بالا زد ولى با مرگش، یادش فراموش شد. ولى همه روزه در منارهها یاد فرزند ابىکبشه (پیامبر اسلا ) پنج بار به زبان است و مردم «اشهد انّ محمداً رسول اللّه» مىگویند، سوگند به خدا تا نام او را دفن نکنم از پاى نخواهم نشست. «لا وللّه الّا دفناً دفناً»([۲]) آیا با این همه عداوت حتى نسبت به پیامبر دیگر کسى مىتواند دوست على باشد و شهادت ثالثه را بر زبان آورد؟ اما ابوذر، سلمان، مقداد، عمار یاسر و… از اول در اذان مىگفتند حتى در انگشتر پیامبر نیز هر سه شهادت حک شده بود.
آرى، شیعیان در طول تاریخ خونرنگ خویش ـ که تاریخى سراسر بیدارى و استقامت در مقابل حکام جور بود ـ براى دست یافتن به حقوق حقه خود نهضتهایى را برپاداشتهاند. انقلابها و جنبشهاى شیعیان حتى در سدههاى اخیر، یکى پس از دیگرى به شکست مىانجامید و به همین دلیل، شیعیان عربستان، همچون دیگر شیعیان جهان، در مظلومیت و انزواى کامل روزگار مىگذراندند؛ اما سرانجام با مشیت حق، و با جهاد ملت بزرگ ایران با حکومت طاغوت زمان و نابودى حکومت پهلوى به دست مصلحى بزرگ و رهبرى کبیر، همچون امام خمینى۱ فجر و نورى در زندگى شیعیان دمیده شد.
شاه ایران سرنگون و نخستین حکومت شیعى مقتدر به دست فقیهى وارسته و عالمى مبارز، شجاع و خداترس مستقر شد. بدون هیچگونه چشمداشت دنیوى و قدرتطلبى و انگیزه مادى، براى نجات تمام مسلمانان به پا خاسته بود و با تحقق این وعده الهى، شیعیان ستمدیده عربستان نیز به طلوع صبح صادق خویش امیدوار شدند.
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران با مبانى عقیدتى قرآن و اهل بیت ، سبب شد که بارقه امید به آیندهاى روشن، بر دلهاى تمام شیعیان جهان، به ویژه شیعیان عربستان نقش بندد و خستگى سالها مظلومیت و انزوا از دل و جانشان بیرون برود. با پیروزى انقلاب اسلامى، اطمینان به پیروزى در سایه تلاش و مبارزه حقجویانه و عدالتخواهانه بر قلبها حاکم شد، جوانههاى امید به آزادى عقیده در دلهایشان رویید و امیدوار شدند که مىتوانند حقوق از دسترفته، آرامش، امنیت، جان و مال خود را مطالبه کنند؛ در نتیجه در پى آن بر آمدند که خویشتن خویش را باز یابند، خیمه عدالت علوى را به پا کنند و زیر سایه عظمت تشیع ناب، به آرامشى دوباره دست یابند.
البته نباید از نظر دور داشت که این پیروزى و بیدارى اسلامى، خشم کجاندیشان و بدخواهان را برانگیخت. غاصبانِ حق على و فاطمه۳ تاب نیاوردند و فعالیتهاى ضد شیعى خود را تشدید کردند و در نتیجه، اتحادى نامبارک از سوى زورمداران در تمام عرصههاى فرهنگى، اعتقادى، سیاسى و اقتصادى شکل گرفت. آنها شرارت، غارت و کشتن شیعیان بىپناه عربستان را دوباره از سر گرفتند. در نهایت، آنچه توانستند کردند و در واقع، همان مظلومیت گذشته را بر تمامى مناطق شیعهنشین حاکم کردند. بدین طریق با زور تفنگ و سرنیزه، این بیدارى اسلامى را کماثر کردند و همچنان، مجامع شیعى در خفقان و به دور از آزادىهاى لازم به سر مىبرند.
برترىهاى مذهبى و فرهنگى
بهرهمندى و پیروى از اهل بیت پیامبر یکى از امتیازات شیعیان است؛ زیرا آنها بدون ذرهاى لغزش و انحراف از اسلام ناب محمدى مطلعترین افراد به سنت جد خویش هستند؛ آنها متصل به منبع علم الاهى هستند که پیروى از آنها، سعادت قطعى دنیا و آخرت را به دنبال دارد.
برخوردارى از اجتهادى پویا، زنده و کارآمد از دیگر برترىهاى شیعه است؛ این اجتهاد به گونهاى است که مىتواند پاسخگوى نیازهاى انسانى و جوامع بشرى در کلیه اعصار باشد. سرمنشأ این اجتهاد مستدل، اصولى و قانونمند، مضامین عالى قرآن، سیره و کلام رسول الله و اهل بیت است. در این نوع اجتهاد، هیچگونه برترىطلبى و تفوقجویى بر «نص»([۳]) وجود ندارد؛ در حالى که بزرگترین مشکل و سرچشمه اصلى انحراف برادران اهل سنت، اجتهاد در مقابل نص است. از دیگر ویژگىهاى منحصربهفرد و برترىهاى مذهبى و فرهنگى مکتب الاهى تشیع، برخوردارى از نعمت امامت و ولایت است.
با توجه به آیاتى از قرآن مجید و سخنان رسول الله ، امامت و ولایت واقعى اهل بیت منحصر در مکتب انسانساز و عزتآفرین تشیع است و این امر، بزرگترین سند افتخار و حقانیت این مکتب به شمار مىرود.
مبارزات شیعیان
شیعیان با مطرح کردن خواستههاى خود و توجه نکردن حکومت، در عمل به جنبش ملى پیوستند. بدین ترتیب روابط شیعیان با حکومت به تیرگى گرایید و مناطق شیعهنشین به مراکز مبارزات سیاسى بر ضد حکومت تبدیل شد؛ اما حاکمان که قدرت را در اختیار داشتند، همچنان با تکیه بر اهرم فشار، به غارت، قتل، زندانى و تبعید شیعیان اهتمام ورزیدند. آنها بر خفقان و اختناق افزودند و با کافر خواندن شیعیان، مصائب فراوانى را به بار آوردند.
با آغاز مبارزات سیاسى، سرکوب شیعیان ـ که خواستار اصلاح نظام سیاسى کشور بودند ـ سه سال به طول انجامید. رُخداد مهم سال ۱۸ م نقطه عطفى در تاریخ شیعه در عربستان و رابطه آنان با حاکمان سعودى به شمار مىرود.
در محرم سال ۱۴۰۰ هـ . ق گروهى از وهابیان واپسگرا به مسجدالحرام حمله کردند و آنان، این حمله را به شیعیان نسبت دادند؛ زیرا آنها با تأسى از انقلاب اسلامى ایران، در برابر حکومت عربستان ایستاده بودند.
انتساب این عمل غیراسلامى به شیعیان با هدف تحقیر و سرکوب بیشتر شیعیان انجام گرفت.
سخنگوى وزارت خارجه وقت آمریکا درباره این حادثه و عوامل ایجاد آن مىگوید
حملهکنندگان به مسجدالحرام داراى هویتى مجهولاند و هدف آنها از انجام این حمله نامعلوم است؛ اما آنها از شیعیان هستند.([۴])
امیر فهد نیز ـ که در رأس هیئتى براى شرکت در اجلاس سران کشورهاى عربى به تونس رفته بود ـ ، گفت
حملهکنندگان به مسجدالحرام از پیروان مذهب رسمى کشور نبودهاند.
یکى از منابع سعودى در روز حادثه (۲۱ / ۱۱ / ۱) اظهار داشت
افراد مسلحى که به بیت الله الحرام حمله کردند، خارج از دین اسلام هستند و از شیعیان نیستند.([۵])
این روند تا چند روز پس از حادثه ادامه داشت تا اینکه به اعتراف حکومت عربستان مشخص شد که مهاجمان به مسجدالحرام از شیعیان نبودند.
روزنامه لوموند به نقل از منابع سعودى نوشت
برخى از شخصیتهاى نزدیک به سعودیان تصریح کردند که در عملیات مکه (حمله به مسجدالحرام) نه خارجىها و نه شیعیان هیچ کدام دخالت نداشتند، بلکه مهاجمان از وهابیان و اهل سنت بودند.([۶])
پس از گذشت ۶ روز از حادثه حمله به مسجدالحرام به رهبرى «جهیمانسیفبنالعتیبى»، شیعیان قطیف و احساء، تظاهراتى سیاسى بر پا کردند که زنان نیز در آن شرکت کردند. ۲۰ ـ ۱۲ هزار نفر از افراد گارد ملى براى مقابله و سرکوب تظاهرکنندگان اعزام شدند. در این تظاهرات، خسارات زیادى وارد شد و تعدادى از اتومبیلها نیز طعمه حریق شدند؛ البته تظاهرکنندگان افزون بر تیراندازى، به بانک سعودى ـ انگلیسى در شهر قطیف نیز حمله کردند.
حکومت که اوضاع را اینگونه دید، براى نابودى تظاهرکنندگان از اهالى شهرهاى هراوات و الفازات یارى خواست. آنها هم از سلاحهاى اتوماتیک و پیشرفته استفاده کردند؛ این در حالى بود که هلیکوپترهاى نظامى هم آنها را پشتیبانى مىکردند. در این تظاهرات ۲۵ نفر از شیعیان و ۱۰ نفر از سربازان وهابى کشته شدند و بیش از یکصد نفر از تظاهرکنندگان نیز مجروح و افزون بر هزار و دویست نفر از شیعیان بازداشت شدند.
برخى از پیامدهاى انقلاب ۱ م
- بیدارى و آگاهى هر چه بیشتر شیعیان؛
- ایجاد انگیزه و هدف براى نسل جوان و حماسهساز شیعه براى دفاع از حقوقشان؛
- گسترش هر چه بیشتر ابعاد این انقلاب؛
- فقدان قدرت حکومت براى طفره رفتن از جواب سؤالات متعدد مربوط به فشارهاى وارد شده بر شیعیان؛
- نترسیدن شیعیان از زندانى یا کشته شدن و ادامه مبارزات سیاسى با حاکمان سعودى؛
- تبلور و آشکار شدن نقش مهم و اساسى رهبران سیاسى و اجتماعى شیعه در شکلگیرى آینده و نقش شیعه در عربستان.
شیعه و تغییرات منطقهاى
در دهه هشتاد میلادى که روابط بین ایران و عربستان سعودى به سردى گرایید و بحرانى شد، این مسئله بر شیعیان عربستان نیز تأثیر گذاشت. این بحران نتیجه جنگى بود که صدام آن را شروع کرد.
شیعیان عربستان به دلیل بروز این جنگ، مشکلات و آزار و اذیتهاى زیادى را تحمل کردند، تا جایى که حکومت عربستان سعودى، جنگ با شیعیان را جزئى از جنگ با ایران مىدانست.
بهکارگیرى این سیاست ـ که به تحریک بیگانگان و برخى از کشورهاى عربى صورت مىگرفت ـ ، راه سوء استفاده از این بحران (بحران روابط ایران و عربستان) را براى دیگران باز کرد.
پیشتر ذکر شد که بزرگان و مسئولان شیعه، سعى کردند به دولت سعودى بفهمانند که مشکلات شیعیان، نتیجه سیاستهاى قبیلهاى آنان است. حکومت سعودى علت فشار بر شیعیان را اطاعت نکردن از حکومت مىدانست. همچنین مىگفت که وقتى حکومت ایران با شهروندان سنى خود درست برخورد نمىکند، چگونه شیعیان عربستان، توقع دارند تا به اوضاع آنها رسیدگى شود؟
شیعیان در بحران روابط ایران با عربستان، بهاى سنگینى را پرداختند. هرگونه تحولى که در یکى از کشورهاى همسایه رخ بدهد بر شیعیان عربستان تأثیرگذار است؛ مثلاً تحولات در کشورهایى، مانند اردن، یمن، کویت، عراق و حتى عمان در سرنوشت شیعیان مؤثر است و این تحولات مبنایى براى تصمیمگیرى دولتمردان سعودى در برخورد با شیعیان در عربستان است.
نمونه آن، پیروزى انقلاب اسلامى ایران و تأسیس یک حکومت شیعى در ایران است که تأثیر زیادى در برخورد حاکمان سعودى با شیعیان داشت و حتى حاکمان را بر آن داشت تا مقایسه نادرستى داشته باشند.
شیعه و شکلگیرى جنبشهاى ملى در عربستان
به برخى از اعتراضهاى شیعیان درباره رفتار حکومت سعودى اشاره کردیم و گفتیم که شیعه در عربستان، واقعیتى انکارناپذیر و براى حاکمان زور مدار سعودى، مشکلى اساسى است.
به نظر مىرسد که آلسعود تنها به حل مقطعى مشکل، بدون در نظر گرفتن عواقب خطرناک تاریخى، اجتماعى و اقتصادى آن توجه دارند. حاکمان سعودى در دهههاى گذشته، همواره براى حل این مشکل تلاش کردهاند؛ زیرا آن را مشکلى امنیتى مىدانند.
آنهابه هر طریق ممکن، سعى دارند تا این مشکل را حل کنند؛ هر چند به بازداشت، اعدام، آزار، اذیت، افزایش فشارهاى اعتقادى و اقتصادى و دور کردن فرزندان شیعه از عربستان بیانجامد.
شیعیان نیز زمانى که دریافتند، اعتراضها، مکاتبات و دیدارها قادر به تأمین مطالبات شیعه نیست؛ شیوه مبارزه سیاسى با حکومت را برگزیدند و در مقابل، بیشتر رهبران و حاکمان سعودى مشکل شیعه را مشکلى ملى قلمداد کردند.
خواستهاى شیعه از نظام سیاسى، براى اصلاح اوضاع عمومى جامعه، امرى ضرورى و اجتنابناپذیر به نظر مىرسد، برخى از حقوق شیعه همان است که در درخواست و مطالبات آنها آمده بود، مانند
- برقرارى مساوات در جامعه در همه بخشها؛
- احترام به مذاهب؛
- دادن فرصت کافى براى انجام مراسم عبادى آنها؛
- احترام به رأى مردم در انتخاب نمایندگان مجلس شورا.
اما حکومت هرگز پاسخ مثبتى نداد. شیعیان در تقابل وهابیت و احقاق حقوق حقه خویش، ناگزیر شدند جنبشهاى ملى به وجود آورند، تا مبارزات سیاسى عربستان شکل مناسبى بیابد.
عواقب خطرناک عملکرد وهابیت
تخریب اماکن مقدسه و سرکوب شیعیان، خلاف شرع مقدس اسلام و راه حلى کوتاهمدت و موجب آشفتگى و سبب شگفتى بیشتر خواهد شد.
تجربه و تاریخ نشان داده است که اینگونه فشارها در آینده مشکلسازند. نخستین دغدغه فکرى و ایمانى هر قوم و گروهى، حفظ حرمت شخصیتها و اماکن مقدس آنهاست. متأسفانه اصلىترین دغدغه فکرى وهابىها، از همان ابتداى قرن نوزدهم که به حکومت رسیدند، تخریب و نابودى اماکن مقدس شیعیان در سرزمین حجاز (عربستان) بوده است؛ مانند تخریب بارگاه نورانى ائمه اطهار در قبرستان تاریخى بقیع که مدفن جمع کثیرى از صحابه رسول الله و بزرگان اسلام، همچون عموى پیامبر، حضرت حمزه سیدالشهداء است.
تاریخ این نکته مهم را ثابت خواهد کرد که تشیع در عربستان فراتر و جدىتر از یک اقلیت مذهبى هستند. دوراندیشى و تدابیر عقلایى سبب مىشود که حکام سعودى، حقانیت و هویت اصیل شیعیان را بیشتر درک کنند. در آن صورت، سیاستمداران به جاى خشونت، در پى همگرایى خواهند بود و توّهم خطر احتمالى شیعیان، آنها را به وادى انحصارطلبى نخواهد کشانید.
عملکرد وهابىها باعث ایجاد جریانهاى گوناگون فرقهاى شده است. مبالغهآمیز نیست، اگر بگوییم که از زمان روى کار آمدن وهابیت، حتى لحظهاى شیعیان روى خوش ندیدهاند و افزون بر سلب آزادى فردى و اجتماعى، امنیت جانى نیز نداشتهاند.
ما معتقدیم که ریشه این اختلافها، نهتنها در عوامل حکومتى و تفاوتهاى سیاسى، بلکه نتیجه اختلافهاى مذهبى و قبیلهاى است. اصلاح نکردن اینگونه عملکردها، عواقب خطرناک و بحرانآفرینى را در پى خواهد داشت که دود آن به چشم خود وهابیت خواهد رفت.
سردمداران عربستان بسیار علاقهمندند که توازن جمعیتى مناطق شیعهنشین را به هم بزنند و آن را به یک اکثریت سنى تبدیل کنند. آنان در این باره کوشیدهاند تا با مهاجرت اعراب سنى به منطقه احساء و پراکنده کردن شیعیان به مناطق دیگر، تشویش خاطر خود را برطرف کنند. آنها خوب فهمیدهاند که منطقه خلیج فارس از نظر مذهبى تا حدود زیادى تحت سلطه شیعیان است.
این نکته انکارناپذیر است که شیعیان عربستان، پیوسته از نظر حقوق سیاسى و اجتماعى در محرومیت قرار گرفته و طرد شدهاند؛ اما انقلاب اسلامى ایران و نهضت امام خمینى۱ آرزوى دستیابى به حقوق خویش را در دل آنها زنده ساخته است.
نکته قابل توجه اینجاست که ذخایر عمده نفتى عربستان در منطقه احساء قرار دارد. این منطقه از نظر استراتژیک براى عربستان، اهمیت فراوانى دارد و بیش از هفتاد درصد کارکنان ادارات و میدانهاى نفتى را شیعیان تشکیل مىدهند.
براى شناخت ابعاد مختلف جوامع شیعى عربستان باید از پیشینه و تاریخ آنها آگاهى داشته باشیم. نوشته حاضر در صدد بیان مطالب تاریخى نیست؛ اما شناخت تاریخ دور و نزدیک شیعیان، به شناخت، بررسى گستره نفوذ، عوامل و اسباب بازیابى هویت مستقل و مقدس شیعیان، کمک شایانى خواهد کرد.
شیعیان عربستان داراى هویت مستقل شیعى و سابقه تاریخى درخشانى هستند. آنان به خوبى مىدانند که میراثدار سلف صالحى هستند که از بزرگان صدر اسلام محسوب شدهاند. بزرگان شیعه در بلاد حجاز (عربستان) در زمان بعثت رسول خدا و ادامه روند شکوفایى اسلام، آن چنان قداست و عظمتى از خود نشان دادند که لیاقت یافتند تا منابع روایى اسلام پر از فضایل و مناقب این یاوران همیشگى پیامبر باشد.
از آن جملهاند ابوذر غفارى، مقداد، عمار یاسر، مالک اشتر، و حتى سلمان فارسى ایرانى که در کنار پیامبر بود و مدال افتخار «السلمان منا اهل البیت» را به دست آورد. بنابراین شیعیان در نقاط مختلف جهان ـ از هر فرقه و گروهى که باشند ـ نسبت به پیشینیان تشیع در عربستان، ابراز مودت و محبت فراوان کرده، آنها را تقدیس مىکنند.
امید و قدرت شیعیان
مذهب تشیع، مذهب خاصى است که کمتر شناخته شده است. در جهان اسلام به جز ایران [که تشیع در آن به اوج عظمت خود رسیده است]، جوامع شیعى، چه در عرصه سیاسى و چه در عرصه اجتماعى؛ در اقلیت، اما در حال بیدارى هستند. این اقلیتها از جمعیتهایى تشکیل شدهاند که به طور مداوم در حاشیه و تحت سلطه اهل سنت بودهاند.
خلاصه اینکه تشیع، یک مکتب مهدویت گراست که به امام غایب، حضرت مهدى (عج) متمرکز و امیدوار است و قائل به تکامل نیافتن تاریخ تا ظهور و بازگشت اوست. این مهدویتگرایى که به دوران آخرالزمان نظر دارد، داراى فتواى سیاسى و انقلابى است که در نهایت شیعیان را نجات خواهد داد.
مذهب شیعه، حتى در موردى استثنایى، چون ایران که در آن شاهد نهادینه شدن تشیع به یارى روحانیت بودهایم، اصول و امیدهاى متنوعى دارد. شناخت حقیقى تشیع باید امکان بررسى دقیق درباره تحول کنونى این مذهب را به وجود بیاورد. تشیع با امیدهایى که ایجاد مىکند و با انتظار جمعى براى اعاده حقیقت قرآنى و عمل به آن؛ مذهبى است که در امور سیاسى، مانند اداره، سازمان و تحول جامعه، داراى برنامه است.
قرن بیستم براى شیعیان، قرن خودآگاهى بود و این بیدارى و خودآگاهى ادامه دارد. مبارزات سیاسى شرق در قرن بیستم، در تقویت این خودآگاهى، در جوامع مختلف شیعى، نقش تعیینکنندهاى داشته است. تعدادى از این جوامع از سستى اجتماعى و سیاسى خود خارج شده و نقش شهروند درجه دوم را نمىپذیرند. این امر، لازمه حضور فعال و زنده شیعیان در امور مملکت خویش است. نمونه بارز آن در این زمینه، شیعیان عربستان هستند.
در ضمن دلیلى وجود ندارد که چون جامعه شیعه، دچار پراکندگى و فقدان یک مرکز اتحادگراست، به صورت یک عامل ژئوپولتیک تلقى نشود. براى تعدادى از کشورها، به ویژه عربستان، تشیع به طور عمده، عامل ژئوپولیتیک داخلى است.
تشیع عامل ژئوپولیتیک خارجى نیز هست و پیروان این مذهب، در صورت ادامه اختناق و بىحرمتى به آن، مىتوانند در بىثباتى رژیمهاى منطقه ـ که جزء کشورهاى نفت خیز هستند ـ مؤثر باشند؛ البته در صورتى که حق شهروندى به آنها داده نشود و در معرض ظلم و ستم واقع شوند.
شیعیان عربستان به نوعى در مرحله تحکیم مجدد هویت جمعى خود هستند. هر جایى که شیعیان هستند، نهتنها براى مطالبه حقوقشان، بلکه براى تبلیغ حقیقت خودشان، سر برافراشتهاند. در جهان عرب، بیدارى این طردشدگان، حکومتهاى سلطنتىِ جانگرفته از پول نفت را مىلرزاند و آینده سیاسى و ژئوپولیتیک کشورهاى مهمى چون عربستان را در قیدوبند مىآورد.
آثار تاریخى و فرهنگى شیعیان
الف) آثار تاریخى مدینه
به دلایل ذیل در این بخش به بررسى آثار تاریخى و فرهنگى مدینه مىپردازیم
- بیشتر ساکنان مدینه تا اواخر قرن هیجدهم، شیعه اثنا عشرى بودند؛ از این رو آثار موجود یا متعلق به شیعه است یا تحت اشراف و نظارت آنها بوده است. شیعه در طول تاریخ در مناطق مختلف عربستان از این آثار به خوبى محافظت کرده است. شیعیان در مقابل حملههاى مختلف به مدینه در زمان عثمانىها و یا استعمار پرتغال و انگلیس توانستهاند به خوبى از این آثار دفاع کنند و اگر در برخى از حملهها، خرابى و انهدامى پیش آمده است؛ شیعیان به سرعت در پى ترمیم آنها برآمدند.
از اوایل قرن نوزدهم، وهابىها براى تخریب این آثار گرانبها که به طور عمده به اهل بیت عصمت و طهارت باز مىگشت، ترفند خطرناکى را پیش گرفتند. این شیوه، ممانعت از زیارت قبور ائمه و بزرگان دین و اخراج شیعیان از مدینه بود. سپس تخریب این آثار آغاز شد.
در طول سالها شکنجه و قتلعام وهابیت علیه شیعه، وهابیت توانستند بیشتر شیعیان را از مدینه اخراج کنند و به جاى آنها همکیشان خود را از اطراف و اکناف مملکت، به ویژه از منطقه نجد به مدینه کوچ دهند تا اکثریت شیعیان از بین برود و آنگاه بدون هیچ مشکلى، تخریب این آثار را انجام دهند.
وهابىها تخریب آثار شیعه را از بقیع آغاز کردند و به بهانه اینکه شیعیان قبور را پرستش مىکنند، تخریب قبور را آغاز کردند. علت تخریب قبور را مرتفع بودن آنها اعلام کردند و گفتند که این امر خلاف شرع است.
با این بهانه، قبور ائمه اطهار و صحابه پیامبر اسلام را تخریب کردند و گنبد و بارگاه ائمه اطهار را از بین بردند؛ حتى نخلستانها و فضاى سبز اطراف بقیع را خشکاندند.
تا پیش از وهابیت، اطراف بقیع، فضایى سرسبز و زیبا داشت به گونهاى که معروف به «جنه البقیع» بود. آرى، جنه البقیع نابود شد؛ اما مزار مطهر ائمه اطهار باعث شدهاند تا همچنان از این مکان، بوى بهشت استشمام شود.([۷])
در قبرستان بقیع بیش از هفت هزار قبر از جمله مرقد امام حسن، امام زینالعابدین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق و به روایتى مرقد حضرت زهرا۳ و همچنین همسران، فرزندان، عموها، عمههاى پیامبر، صفیه بنت عبدالمطلب، العباسبنعبدالمطلب، فاطمه بنت اسد ـ مادر امام على – ، عبداللهبنجعفرابىطالب، خدیجه ـ دایه پیامبر ـ و هزاران صحابى دیگر وجود دارد و همه این قبور مشخص بودند؛ اما پس از تخریب، اثرى از آنان باقى نمانده است و تنها قبور مطهر ائمه است که با تلاش شیعیان قابل تشخیص است.
«این بطوطه» مىنویسد
بقیع سرسبز در شرق مدینه، در بزرگى به نام «بابالبقیع» دارد. از درب که وارد شوى، نخستین قبر، قبر صفیه عمه پیامبر را مشاهده مىکنى. مقابل آن قبر مالکبنانس است که یک گنبد سفید و بسیار زیبا در کنارش مشاهده مىشود. پس از آن، قبر ابراهیم فرزند رسول خدا را زیارت مىکنید که گنبد بسیار زیبایى دارد و در کنار آن قبور اهل بیت را که به شکل زیبایى ساخته شدهاند و….
«ابن بطوطه» در این کتاب، از زیبایى بقیع، بسیار سخن گفته است که سندى بر سرسبزى و آبادانى بقیع، پیش از تخریب است.([۸])
عمربنجبیر نیز که از دانشمندان بزرگ اسلام است، مقاله مشابهى نوشته و زیبایىهاى بقیع را توصیف کرده است که به سبب تشابه، از تکرار آن خوددارى مىکنیم.([۹])
وهابىها افزون بر تخریب بقیع، حدود ۵۵ مسجد منتسب به شیعیان و مالکىها را ـ که جزء ابنیه و آثار تاریخى مدینه به حساب مىآمدند – نیز تخریب کردند ـ ؛ همچنین قبور شهداى احد را به همان بهانه قبور بقیع و حتى مسجد حضرت حمزه را که گنبد بسیار زیبایى با رنگ سفید داشت و در کنار قبر ایشان بود، تخریب کردند.
افزون بر مسجد حضرت حمزه، مساجد تاریخى و بسیار مهمى را نابود کردند؛ همچون مسجد المائده (مکان نزول سوره مائده)، مسجد الثنایا (مکان دفن دندانهاى حضرت رسول که در جنگ احد شکسته بود)، مسجد حضرت زهرا۳ که اهمیت خاصى دارد. افزون بر این مساجد، منازل بنىهاشم، پیامبر ، حضرت خدیجه، حضرت فاطمه۳ و حضرت حمزه را نیز با خاک یکسان کردند.
وهابىها به این نیز اکتفا نکردند و حکام سعودى، خدام سودانى حرم نبوى را احضار کردند و از آنها خواستند که گنجینههاى حرم پیامبر را تحویل آنان بدهند؛ اما با مخالفت آنها روبهرو شدند و با شکنجه، آنان را مجبور به نشان دادن جاى گنجینهها کردند. در این گنجینهها، دهها بشکه بزرگ سکههاى طلا، جواهر، تاج انوشیروان، شمشیر هارون الرشید، گردنبند قیمتى زبیده همسر هارونالرشید، شمعدانهایى از زمرد با الماسهاى مستطیلى که جاى شمع در آن بود، حدود هزار شمشیر از فولاد با ارزش و قوى که با طلا ملبس شده بودند، از این گنجینه به سرقت بردند. گفته مىشود که «السعود الکبیر» کوزههاى سفالى بزرگ و پر از سکههاى طلا و جواهر را، از خزانههاى موجود در مسجدالنبى سرقت کرده است.
این جسارت وهابىها در آن زمان، باعث جریحهدار شدن احساسات مسلمانان و اندوه آنان شد و اعتراضهاى زیادى بر ضد آلسعود بر پا شد؛ اما حکام آلسعود و وهابیان، عدهاى از علماى اهل سنت را با تطمیع و تزویر قانع کردند؛ البته این امر مؤثر واقع نشد و مردم مدتهاى مدیدى معترض بودند؛ اما آنها قادر به انجام کارى جز اعتراض نبودند.([۱۰]) – ([۱۱])
ب) آثار تاریخى و مذهبى شیعیان در مکه
وهابىها با این عقیده که قبر، هیچگونه ارزشى ندارد و صاحب آن هر که باشد، قبرش مانند خاک عادى است و اینکه قبر، نباید داراى مناره و سایر حواشى باشد، تخریب تمام منارهها و قبور را آغاز کردند. وقتى وهابىها در سال ۱۲۱۸ هـ . ق وارد مکه شدند، نخستین اقدامشان حمله به آثار تاریخى مکه بود. آنها تمام منارههاى قبور صحابه و فرزندان ائمه اطهار را با خاک یکسان کردند.
وهابىها حتى به گنبد زیبایى که بر ساختمان چاه زمزم بنا شده بود نیز رحم نکردند و آن را با خاک یکسان کردند. آنها قبر شاعر بزرگ شیعه، «المعلى» را هم نابود کردند، البته آنها از میراث فرهنگى سایر مذاهب و ادیان نیز هم نگذشتند و تمام آنها را نابود کردند؛ به ویژه اثرى از آثار تاریخى و مذهبى شافعىها باقى نگذاشتند.([۱۲])
وهابیت در آغاز تشکیل حکومت، کتابخانه بزرگ و تاریخى مکه را آتش زدند. قسمتى از این کتابخانه از آثار شیعیان به حساب مىآمد که با توجه به اهمیت آن، مختصرى از مشخصههاى این کتابخانه را بیان مىکنیم؛
در این کتابخانه حدود ۶۰۰۰۰ جلد کتاب وجود داشت که ۴۰۰۰۰ جلد آن، نسخه خطى بوده است. این کتابخانه که قدمت آن به چند قرن مىرسید، حاوى اسنادى از زمان بعثت و همچنین نوشتههایى مربوط به رسول اکرم بود. تاریخ مجاهدتهاى پیش از بعثت و وقایع ایام مبارزه حضرتش در آن بود. همچنین در این کتابخانه نوشتههایى به خط حضرت على بر روى پوست آهو، سنگ و استخوان ران شتر موجود بود.
این کتابخانه، گذشته از یک کتابخانه تاریخى، موزهاى بسیار مهم نیز بوده است. مجموعهاى از آثار پیش و پس از اسلام و انواع سلاحهاى رسول اکرم در آن موجود بود؛ همچنین واپسین بتهاى معبود مکه که رسول الله و حضرت على آنها را از کعبه به زیر انداختند در موزه این کتابخانه بودهاند.([۱۳])
ج) آثار تاریخى و فرهنگى در منطقه الشرقیه
پس از بررسى منابع و کتب فراوان و گفتگو با منابع آگاه به این نتیجه رسیدیم که در منطقه الشرقیه، آثار تاریخى قابل توجهى وجود داشته است و دلایل فقدان آثارى از میراث تاریخى و فرهنگى این منطقه در حال حاضر به شرح ذیل است
- تا پیش از سال ۴۴۶ هـ . ق قرامطه با هجوم به مناطق شیعى و قتل عام آنها میراث فرهنگى این مناطق را که از صدر اسلام بر جاى مانده بود، نابود کردند؛
- پرتغالىها تا پیش از ۱۲۰ هـ . ق بر این منطقه مستولى شدند و آنها هم بخش عمدهاى از آثار تاریخی را از بین بردند؛
- دوره اول حکومت سعودىها از سال ۱۲۳۳ – ۱۲۰ هـ . ق و دوره دوم از سال ۱۳۳۱ هـ . ق تا کنون بوده است. آنها در دوره اول، فرصت تسلط کامل بر منطقهالشرقیه را نداشتند؛ اما در دوره دوم و پس از سیطره بر این مناطق، آثار باستانى را یکى پس از دیگرى تخریب کردند و مىبینیم که هم اکنون جز تلهایى از خاک چیزى باقى نمانده است؛ در حالى که اهالى منطقه ادعا مىکنند، زمانى در این مناطق، قلعه، مسجد و… بوده است.
البته مدارسى وجود دارند که ایجاد آنها به سال ۱۳۰۰ هـ . ق بر مىگردد. این مدارس تجدید بنا شدهاند که در بحث ما نمىگنجند. تنها یک قلعه در قطیف موجود است که گویا تاریخ آن به زمان صلاحالدین ایوبى مىرسد و بهتازگى نیز بازسازى شده است. در منطقه الشرقیه، جز آنچه ذکر شد، آثار تاریخى و فرهنگى پیشینیان وجود ندارد، که این نیز یکى دیگر از مظلومیتهاى تشیع است.
[۱]. جهاد الشیعه، ص ۱۰٫
[۲]. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۲٫
[۳]. کلام صریح خداى متعال و ائمه اطهار: را «نص» گویند.
[۴]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۱، ص ۳۸۴٫
[۵]. همان.
[۶]. همان.
[۷]. حمزه حسن، الشیعه فى المملکه العربیه السعودیه، ج ۲، صص ۲۰۶ و ۲۰٫
[۸]. ابن بطوطه، رحله ابنبطوطه، ص ۸۴٫
[۹]. ابن جبیر، رحله، صص ۱۵۳ و ۱۵۴٫
[۱۰]. لمع الشهاب فى سیره محمدبنعبدالوهاب، صص ۱۰۸ و ۱۰٫
[۱۱]. دکتر عبدالرحیم، الدوله السعودیه الاولى، ص ۱۳۶٫
[۱۲]. حمزه حسن، شیعه در کشور عربستان سعودى، ج ۲، صص ۲۰ و ۲۰٫
[۱۳]. ناصر سعید، از کجا تا کجا؟ خاندان آلسعود را بهتر بشناسیم، ابومیثم، صص ۴۸ و ۴٫
منبع: برگرفته از کتاب شیعیان عربستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی