گزارش یک گفتگو

سعید داودی

پس از اتمام اعمال حج روزى در مسجدى نزدیک محل سکونت ما در مکّه (منطقه عزیزیه شارع السّرور) به نام مسجد سیدالشهداء حمزه بن عبدالمطلب خطیبى پس از نماز ظهر براى نمازگزاران سخنرانى مى‌کرد. نخست پاداش‌هاى فراوان انجام حج و نقش آن را در بخشش گناهان برشمرد و روایات جالبى را بازگو کرد، پس از آن گفت: ولى این پاداش‌ها مربوط به کسانى است که مشرک نباشند، چرا که خداوند فرموده است: ««لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ‌»؛ اگر شرک بورزى به یقین تمام اعمال نیک تو حبط و نابود مى‌شود».[۱]

هم چنین خداوند فرموده: ««مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَقَدْ حَرَّمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِ اَلْجَنَّهَ‌»؛ هر کس به خداوند شرک بورزد به یقین خداوند بهشت را بر او حرام خواهد کرد».[۲]

سپس افزود: «هر کس که یا رسول اللّٰه، یا علىّ و یا ولىّ اللّٰه بگوید مشرک است!!». و در همین ارتباط سخنان زیادى گفت.

آن روز، سخنرانى وى طول کشید، روز بعد پس از نماز ظهر و سخنرانى هنگامى که آن خطیب مى‌خواست از مسجد خارج شود، به نزدش رفتم و پس از سلام و احترام، گفتم: شما دیروز در سخنرانى خود گفتید اگر کسى یا رسول اللّٰه و یا ولىّ اللّٰه بگوید مشرک است! آیا واقعاً معتقدید کسى چنین بگوید مشرک است‌؟

گفت: آرى.

گفتم: آیا نمى‌شود از رسول خدا خواست که به درگاه خدا براى ما استغفار کند؟

گفت: دلیلى نداریم که چنین عملى مجاز باشد!

گفتم: به دلیل آیه قران که مى‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللّٰهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِیماً».[۳]

گفت: این مربوط به زمان حیات پیامبر است، نه زمانى که از دنیا رفته است.

گفتم: اکنون سخن ما را نمى‌شنود؟

گفت: نه! زیرا قرآن مى‌فرماید: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ‌».[۴]

گفتم: این آیه مى‌گوید: حیات مادى از رسول خدا صلى الله علیه و آله سلب شده است، ولى نفى مطلق حیات نکرده است. اضافه کردم: اولاً؛ قرآن مرگ را فناى مطلق نمى‌داند؛ از مرگ تعبیر به توفّى مى‌کند،[۵] یعنى فرشتگان روح را به طور کامل از این جسم مى‌گیرند و حیات مادى بشر ادامه نمى‌یابد؛ ولى این به معناى بى خبرى مردگان از عالم ما نیست.[۶] ثانیاً؛ آیا مقام شهداى احد نزد خدا برتر است یا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله‌؟

پاسخ داد: پیامبر!

گفتم: خداوند درباره شهداى احد مى‌فرماید: «وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‌»[۷]

خداوند آنان را زنده معرفى مى‌کند، البته به حیات برزخى؛ لذا پیامبر صلى الله علیه و آله که برتر از شهدا است نیز حىّ است.

بنابراین، عده‌اى از مسلمانان معتقدند آن حضرت الان نیز حىّ است و صدایشان را مى‌شنود و لذا از از آن حضرت مى‌خواهند براى آنها دعا کند و یا استغفار نماید؛ ولى شما معتقدید که آن حضرت پس از رحلت صداى ما را نمى‌شنود و هیچ ارتباطى با این عالم ندارد.

حال اگر کسى با اعتقاد به اینکه رسول اکرم صلى الله علیه و آله صدایش را مى‌شنود، به او توسّل جوید، آیا شما مجاز هستید که او را مشرک بخوانید!؟

ثالثاً؛ در پوسترى که در همین مسجد روى دیوار دربارۀ فضیلت صلوات بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نصب شده است، روایاتى نقل شده است که مى‌رساند آن حضرت صداى ما را مى‌شنود.

گفت: کدام روایات‌؟

گفتم: ابوهریره از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‌کند: «صلّوا علىّ فانّ صلاتکم تبلغنى حیث کنتم؛ بر من صلوات بفرستید؛ چرا که صلوات و درود شما هر جا که باشید به من مى‌رسد».[۸]

ذیل آن روایت نوشته شده: «رواه احمد و ابو داود و صحّحه الامام النووى؛ احمد و ابوداود آن را نقل کرده‌اند و امام نووى آن را صحیح شمرده است».[۹]

از این صریح‌تر، روایت دیگرى است که باز هم ابوهریره از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‌کند که فرمود: «ما من أحد یسلّم علىّ إلّاردّ اللّٰه عزّوجلّ إلىَّ روحی حتّى أردّ علیه السّلام؛ هیچ کس بر من سلام نمى‌کند، جز آنکه خداوند روح مرا به من بر مى‌گرداند، تا سلام او را پاسخ گویم».[۱۰] در ذیل این روایت نیز نوشته شده: «رواه احمد وابوداود باسناد صحیح؛ این روایت را احمد و ابوداود با سند صحیح نقل کرده‌اند».[۱۱]

ادامه دادم که این روایت از کتب شما است و توسط اداره تبلیغ و ارشاد شما تهیه و با تصریح به صحت سند، چاپ و توزیع و در این مسجد نیز بر روى دیوار نصب شده است. این روایات به روشنى مى‌رساند که صلوات ما به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌رسد و حتّى پاسخ مى‌دهد.

آن خطیب وهابى که خود را در پاسخ عاجز و ناتوان دید به جاى عذرخواهى شروع کرد به بد گفتن و توهین کردن که شما چنین و چنان هستید!!

آرى این است راه و رسم آنها هنگامى که در جواب عاجز مى‌شوند. علاوه بر پاسخ‌هاى فوق مى‌توان این نکته‌ها را نیز افزود:

رابعاً؛ همۀ مسلمانان در تشهد و سلام نماز خویش بر آن حضرت سلام مى‌کنند و مى‌گویند: «السلام علیک أیّها النبىّ ورحمه اللّٰه وبرکاته » اگر آن حضرت سلام ما را نشنود، سلام دادن به آن حضرت لغو خواهد بود.

عالمان اهل سنت نیز آورده‌اند: «حداقل در تشهد نماز چنین گفته شود: التّحیات للّٰه، سلامٌ علیک أیّها النبىّ و رحمه اللّٰه و برکاته …».[۱۲]

در روایتى نقل شده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «إنّ للّٰه‌ملائکه سیّاحین یبلّغونی عن اُمّتی السّلام؛ خداوند فرشتگانى دارد که (در زمین) به گردش مى‌پردازند و سلام امتم را به من مى‌رسانند».[۱۳]

خامساً؛ قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: ««فَکَیْفَ إِذٰا جِئْنٰا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنٰا بِکَ عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ شَهِیداً»؛ حال آنها چگونه است، آن روز که براى هر امتى گواهى بر اعمالشان مى‌طلبیم و تو را گواه اینها قرار خواهیم داد».[۱۴]

محتواى آیه این است که خداوند از هر امّتى گواه و شاهدى بر آن امّت اقامه خواهد کرد که همان پیامبران هر امّتى خواهند بود و آنگاه خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: «تو را نیز بر آنها گواه خواهیم آورد» در اینکه مقصود از هولاء چه کسانى هستند، دو نظر عمده وجود دارد؛ کفار قریش یا همه امّت؛[۱۵] ولى روشن است که شهادت پیامبر صلى الله علیه و آله بر امّت خود، فرع بر آگاهى از حال امّت است. عمر بن خطّاب از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود: «من زار قبری کنت له شفیعاً او شهیداً؛ هر کس قبر مرا زیارت کند، من براى او (درنزدخداوند) شفاعت خواهم کرد یا به نفع اوگواهى‌خواهم داد».[۱۶]

همچنین انس بن مالک از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‌کند: « من زارنی بالمدینه محتسباً کنت له شهیداً و شفیعاً یوم القیامه؛ هر کس مرا در مدینه با نیّت خالص زیارت کند، من گواه و شفیع او در روز قیامت خواهم بود».[۱۷]

در روایتى دیگر که ابوهریره از آن حضرت نقل کرده است، آمده: «من صلّى علىّ عند قبری سمعته ومن صلّى علىَّ نائیاً کفى امر دنیاه وآخرته وکنت له شهیداً و شفیعاً یوم القیامه؛ هر کس کنار قبرم بر من درود بفرستد، من آن را مى‌شنوم و هر کس از راه دور بر من صلوات بفرستد، امور دنیا و آخرتش کفایت خواهد شد و من در قیامت گواه و شفیع او خواهم بود».[۱۸]

بنابراین، گواهى و اطلاع آن حضرت از حال امّت و توجه به کسانى که زائر قبر او هستند، دلیل روشنى بر نوعى آگاهى و حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است.

باز هم تأکید مى‌کنیم، وقتى از حیات پیامبر صلى الله علیه و آله سخن مى‌گوییم، مقصود حیات مادّى که نیاز به آب و غذا و هوا و نور آفتاب و مانند آن داشته باشد، نیست. حیاتى که عوارض دنیاى مادّى از رشد و نموّ و فرسایش و آسیب دیدن و تباه شدن در آن باشد، مقصود ما نیست؛ چرا که این نوع حیات با مرگ پایان مى‌پذیرد؛ بلکه مقصود حیات برزخى است که بدون این نوع شرایط و عوارض، نوعى آگاهى و شعور در آن وجود دارد، هر چند حقیقت آن به درستى براى ما روشن نیست.

اگر رسول خدا صلى الله علیه و آله صداى ما را مى‌شنود و یا سلام ما را پاسخ مى‌گوید و ناظر بر رفتار ماست؛ پس نوعى آگاهى و اطلاع بر حال ما دارد؛ در نتیجه مى‌توان همراه با سلام به آن حضرت، به او توسّل جست و همانند زمان حیات مادّى، از ایشان تقاضاى دعا کرد. با این مدارک روشن، چگونه فرقۀ وهابى انکار مى‌کنند معلوم نیست!

 

منابع:

[۱]  . زمر، آیه ۶۵

[۲]  . مائده، آیه ۷۲

[۳]  . نساء، آیه ۶۴

[۴]  . زمر، آیه ۳۰

[۵]  . قرآن کریم مى‌فرماید: ««حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا»؛ هنگامى که مرگ‌یکى از شما رسد، فرستادگان ما روح او را قبض مى‌کنند». انعام، آیه ۶۱

[۶]  . احمد العینى (متوفاى ۸۵۵) در کتاب عمده القارى که شرح صحیح بخارى است دربارۀ موت مى‌نویسد: «الموت لیس بعدم انّما هو انتقال من دار الى دار؛ فاذا کان هذا للشهداء کان الانبیاء بذلک أحقّ وأولى؛ مرگ نابودى نیست، بلکه حقیقت مرگ انتقال از خانه‌اى به خانۀ دیگر است، هنگامى که براى شهیدان چنین باشد (که نابود نمى‌شوند و حیات دارند) پیامبران سزاوارتر به این مقام و جایگاهند». آنگاه مى‌افزاید: «مع أنّه صحّ عنه أنّ الأرض لاتأکل أجساد الأنبیاء؛ علاوه بر آن روایت صحیح داریم که زمین جسد پیامبران را نابود نمى‌کند». سپس نتیجه مى‌گیرد که انبیاء هر چند (پس از مرگ) از ما غایب‌اند (و ما آنها را نمى‌بینیم)، ولى به یقین وجود دارند و زنده‌اند، شبیه فرشتگان که موجودند و زنده‌اند، ولى ما آنها را نمى‌بینیم، هر چند هر کس را که خداوند مخصوص کرامتش قرار دهد، مى‌تواند فرشتگان را نیز ببیند!» (عمده القارى، ج ۱۲، ص ۲۵۱). از قرطبى نیز نقل شده که وى از استادش نقل مى‌کند که: «مرگ نابودى محض نیست، بلکه انتقال از یک حالت به حال دیگر است؛ و هنگامى که شهدا زنده‌اند و نزد خدا روزى مى‌خورند و خوشحال و مسرورند – همان صفتى که زندگان در دنیا دارند – به یقین انبیا به این ویژگى‌ها سزاوارترند…». (سبل الهدى والرشاد، صالحى شامى، ج ۱۲، ص ۳۵۵)

[۷]  . آل عمران، آیۀ ۱۶۹

[۸]  . سنن ابى‌داود، ج ۱، ص ۴۵۳، و شبیه آن، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۶۷

[۹]  . محیى الدین نووى در المجموع، ج ۸، ص ۲۷۵ پس از نقل حدیث فوق مى‌گوید: «رواه ابو داود باسناد صحیح؛ این روایت را ابو داود با سند صحیح نقل کرده است»

[۱۰] . مسند احمد، ج ۲، ص ۵۲۷؛ سنن ابى‌داود، ج ۱، ص ۴۵۳

[۱۱]  . محیى الدین نووى پس از نقل حدیث فوق مى‌نویسد: «رواه ابوداود باسناد صحیح» (المجموع، ج ۸، ص ۲۷۲). البته به نظر ما اینکه هر بار با سلامى به رسول خدا صلى الله علیه و آله روح آن حضرت به جسم وى باز گردد تا جواب سلام را بدهد، سپس از بدن خارج شود خیلى روشن نیست؛ زیرا لازمه‌اش آن است در هر روز که میلیون‌ها تن به آن حضرت سلام مى‌کنند، پیوسته روح به بدن بازگردد و خارج شود، و یا همیشه در جسم باقى بماند. نقل این حدیث از باب استدلال، مطابق کتب مورد پذیرش طرف مقابل است وگرنه بر اساس اعتقاد ما همان روح – بدون بازگشت به جسم – پاسخ سلام را مى‌دهد

[۱۲]  . المجموع نووى، ج ۳، ص ۴۵۵، نووى تشهد و سلام را به نحوه‌هاى دیگر نیز نقل کرده، ولى در همۀ آنها سلام بر پیامبر آمده است. (همان مدرک، ص ۴۵۶)

[۱۳]  . مسند احمد، ج ۱، ص ۳۸۷، سنن دارمى، ج ۲، ص ۳۱۷؛ سنن نسائى، ج ۳، ص ۴۳؛ مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۴۲۱. حاکم پس از نقل حدیث مى‌گوید: «صحیح الاسناد؛ سندش صحیح است»

[۱۴]  . نساء، آیه ۴۱

[۱۵]  . ر. ک: التحریر و التنویر، ج ۴، ص ۱۳۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص ۲۶۹-۲۷۰؛ جامع‌البیان، ج ۵، ص ۵۹-۶۰؛ روح المعانى، ج ۳، ص ۳۳-۳۴

[۱۶]  . الدر المنثور، ج ۱، ص ۲۳۷

[۱۷]  . همان مدرک. شاید به همین دلیل بود که سیوطى مى‌نویسد: عمربن عبدالعزیز نماینده‌اى از طرف خود به مدینه فرستاد، تا سلام او را به آن حضرت برساند

[۱۸]  . الدرّ المنثور، ج ۵ ص ۲۱۹؛ کنزالمعال، ج ۱۵، ص ۶۵۲، ح ۴۲۵۸۴.

 

* گفتگوی نقل شده، گفتگوى نویسنده با یکى از خطباى وهابى در حج ۱۴۲۷ قمرى (۱۳۸۵ ش) است.

منبع: داودی، سعید، توسل، توحید یا شرک؟، صفحه: ۳۲، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، قم – ایران، ۱۳۸۹ ه.ش.

 

بازدیدها: ۰

نویسنده

https://shiastudies.com/fa/?p=86846

مطالب مرتبط

رجعت در قرآن و اندیشه شیعیان

پیروزی نهایی حق بر باطل

جایگاه امامت از منظر امام حسین (ع)

آیه اولوا الامر، آیه امامت

آیه اکمال و شبهات پیرامون آن

چرا شیعیان ائمه را معصوم مى دانند؟

هیچ نظری وجود ندارد