تأثیر نهضت عاشورا بر جریان تشیع در ایران از صفویه تا کنون نهضت عاشورا ذیل نظریه امامت و ولایت و در ذیل نظریه کلی رابطه دیانت و سیاست – به تعبیر امروزی – مطرح می شود و آن اینکه حکومت، حق امام است و حکومت سکولار و پادشاهی نیست. حکومت دینی با سلطنت حاکمان جورِ زمان و دنیایی فرق دارد. حکومت منصبی است که از آن خداست و از آن کسی که خدا، رسول یا امام تعیین می کند. در دوره هایی که شیعه در اقلیت بود، این نظریه حفظ شد و پتانسیل اعتراضی، سیاسی و اجتماعی رابطه دین و سیاست در فهم نهضت عاشورا خیلی عمیق بود. در این مطلب نگاهی اجمالی داریم به تأثیر نهضت عاشورا در دوره های مختلف از صفویه تا انقلاب اسلامی ایران.
سیاست و حماسه کمرنگ می شود. در دوره صفویه حکومتی شیعی در ایران تشکیل می شود که در رأس آن پادشاهی معمولی قرار دارد؛ پادشاهی که نه فقیه است و نه مرد دین، ولی یک شیعه متعصب است. در این دوره کم کم بعد سیاسی واقعه عاشورا رنگ می بازد و نهضت عاشورا را تبدیل به پتانسیلی برای ضدیت با اهل سنت می شود چون آن دوره، دوره نزاع امپراتوری عثمانی و صفوی بود. حکومت شیعه ای تشکیل شده بود که برخی از علما با آن همکاری می کردند ولی مبنای آن فقه شیعه نبود، لذا بعد سیاسی نهضت عاشورا، ناسازگاری هایی با این حکومت دارد. زیرا شاهان صفوی خیلی مبادی آداب دینی نبودند و مثل همه پادشاهان یا حکومت های سکولار اهل باده گساری و… بودند ولی در عین حال تأکید بر تشیع نیز داشتند.اینجا بعد عدالت اجتماعی و سیاسی نهضت عاشورا کمرنگ می شود و ابعاد عاطفی نهضت بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. حتی شاعران این دوره مثلاً به جای اینکه یزید و اهل کوفه را محکوم کنند و خودشان را بازسازی کنند، روزگار و زمین و زمان و چرخ و فلک و تقدیر را محکوم می کنند و در بعضی صبغه های دیگر، نهضت عاشورا صرفاً بعد عرفانی پیدا می کند. به هر حال یک انحراف کلی هست که در ماجرای عاشورا را به وجود می آید و خصلت های انقلابی نهضت عاشورا کم کم کمرنگ می شوند.البته این اتفاق خیلی هم برنامه ریزی شده نبوده یعنی تا حدودی زیادی سیر تاریخی موجب این امر شده. فقها و علمای بزرگ شیعه، آن موقع پتانسیل این را که جهت دهی به نهضتی داشته باشند که براساس فرهنگ عاشورایی یک حکومت شیعه واقعی و براساس فقه شیعه تأسیس کنند، نداشتند و همین حکومت (صفویان) را غنیمت می دانستند که بعد از سال ها حکومتی شکل گرفته که حداقل با امپراتوری عثمانی مقابله می کند و توانسته بین شیعه یکپارچگی برقرار کند و تشیع را دین رسمی ایران نماید.این علما، علمایی هستند که از بلاد مختلف در ایران جمع شده اند و هنوز پتانسیلی ندارند که در مقابل شاهان صفوی بایستند و سعی می کنند ذخیره فرهنگ شیعی را تدوین نمایند و در بعد اجتماعی نهضت شیعی وارد نمی شوند بلکه بیشتر سعی می کنند هویت شیعی وارد نمی شود بلکه بیشتر سعی می کنند هویت شیعی را به لحاظ محتوایی و معرفتی تدوین نمایند. در این دوره بحارالانوار نوشته می شود و فلسفه اسلامی و فقه شیعی در این دوره به بلوغ می رسد اما در کنارش همین ظاهرگرایی که همدوش اخباری گری بوده رواج می یابد.البته در دوره صفویه علما در حکومت هضم نمی شوند. همین نظر به امامت باعث می شود وقتی حاکم به نحو مشروعی خودش را منتسب به خدا نکند، علما خودشان را محصور در این سیستم نمی کنند. یعنی حتی شیخ بهایی که کارگزار حکومت است و بناهای معروف دوره صفویه را ساخته، در اشعارش، علما و روحانیتی را که خواستار قرب به پادشاهند مذمت می کند. پس در این دوره علمای شیعه استقلال خودشان را حفظ می کنند اما این پتانسیل وجود نداشته که در مقابل حکومت نهضتی ایجاد کنند.
تداوم رویکرد سطحی در دوره قاجار چون پادشاهان قاجار از بعضی جهات شبیه صفویان بودند، آنها هم تشیع را ترویج می کردند. تکیه های بزرگ تهران را که بعد از رضاشاه خرابشان کرد، پادشاهان قاجار ساختند؛ حتی مجلس روضه می گذاشتند و در عین حال نمی خواستند این پتانسیل علیه شان فعال شود. می خواستند سلطنت شان را بکنند؛ سلطنتی که مشروعیت دینی به صورت مبنایی نداشت. در دوره قاجاریه این به خصوص خیلی تشدید می شود.در دوره قاجاریه رویکرد سطحی و صرفاً عاطفی ضد اهل تسنن برجسته تر از ویژگی های دیگر می شود و آن اصلی که قرار بود نهضت عاشورا ذخیره ای باشد برای جامعه سازی و هویت سازی شیعه و ترسیم ساز و کارهای حیات و هستی از دست می رود. نهضت عاشورا در واقع یک صورت ظاهر مآبانه و خالی شده پیدا می کند. در این دوره پتانسیل علما فعال تر می شود. مرحوم نراقی نظریه ولایت فقیه را به صورت جدی مطرح می کند و بحث نظریه ولایت فقیه می شود. حتی فتحعلی شاه برای اینکه یک مشروعیت نیم بندی پیدا کند، به علمای شیعه مراجعه می کند و از بعضی علمای شیعه اجازه حکومتی می گیرد؛ یعنی خودش را نایب علمای شیعه می داند.
امیرکبیر؛ سد تهدیدات علیه تشیع در این دوره امیرکبیر که یک شیعه متعصب است، نقش ویژه ای دارد که نمودش در اعدام علی محمد باب دیده می شود و نهضت بابیت را که یکی از بزرگ ترین تهدیدات تشیع بوده با قهر و جدیت ریشه کن می کند. وی قبل از محرم شعرا را جمع می کرد و می گفت اشعاری که در مراثی اهل بیت (علیهم السلام) گفته می شود، در شأن ایشان نیست و به شعرا پول می داد تا اشعار مناسبی برای امام حسین (ع) بسرایند. یعنی این شخصیتی که اصلاحگرا بوده و می خواسته فضا را تغییر دهد، به پتانسیل های نهضت عاشورا توجه داشته است.
علما در برابر حکومت ها و روشنفکران بعد از آن، علمای معاصر یعنی علمای مشروطه مثل آیت الله کاشانی وارد حوزه سیاست شدند و جبهه ای تشکیل دادند که در آن متدینین و روحانیون در مقابل حکومت و طبقات جدید جامعه ایران که روشنفکرها (سکولار چپ یا راست، ملی گرا یا مارکسیست) هستند، صف کشی می کردند در صف بندی دوره اخیر، روحانیون و متدینین در یک طرف قرار دارند و حکومت های قاجار و به خصوص پهلوی و جریان های روشنفکری در جبهه مقابل، و در این زمینه نهضت عاشورا برای جریان روحانیت و اسلامخواه در واقع حکم مرگ و زندگی را دارد. دوره رضاخان دوره ای است که حکومت و روشنفکران به یک نقطه واحد می رسند.حکومت رضاخان حکومتی استبدادی و مدرن است و می خواهد با کمک بخشی از روشنفکران، جامعه ایران را لائیک و سکولار کند و نوسازی را پیش ببرد.
مبارزه رضاخان با عزاداری یکی از اولین چیزهایی که رضاخان با آن مبارزه می کند، همین عزاداری های محرم است؛ چیزی که مردم سعی می کنند آن را به هر قیمتی حفظ کنند. در دوره ای که عزاداری ممنوع بوده، معروف است در زیرزمین ها و در جاهای بسته با هزار دوز و کلک سعی می کردند محملی تشکیل دهند و دور هم جمع شوند حتی در حمام های عمومی روضه امام حسین (ع) تشکیل می دادند.نخستین حکومت مدرن ایران که حکومتی استبدادی بود، اولین چیزی که خواست از مردم ایران بگیرد، همین مراسم محرم بود که مردم در مقابلش ایستادند و بعد از آن هم تداوم یافت؛ یعنی این تبدیل به پرچم مقاومت در مقابل حکومت و جریان غربی کردن ایران شد. پرچم اصلی مقاومت در برابر این جریان، مناسک محرم شد که بعد به نهضت امام خمینی (ره) رسید.
تفاوت نهضت امام خمینی (ره) آیت الله کاشانی و علمای مشروطه درست است که از مفاهیم دینی استفاده می کردند و می گفتند مشروطه مشروعه؛ اما اینها نهضت عاشورا، جریان محرم و امام حسین (ع) را نتوانسته بودند به صورت عمیق و دقیق وارد گفتمان سیاسی کنند و به عنوان یک ایدئولوژی و تز انقلابی از آن استفاده نمایند. آیت الله کاشانی و هیچیک از علمای آن زمان تفسیر خاص و حرف خاصی راجع به نهضت عاشورا خلاف حرف های سابق ندارند و مراسم مذهبی شان تفاوتی با حوزه های قبلی ندارد.با نهضت امام خمینی (ره) است که دسته های عزاداری تبدیل به راهپیمایی های خیابانی علیه شاه می شوند و گفتمانی می شود که نهضت عاشورا را تبدیل به منبع اصلی نفی حکومت و آمریکا و استبداد و استعمار و جریان غربی کردن ایران می کند. در کنار این نفی، اثبات بدیل حکومت شاه که حکومت اسلامی و ولایت فقیه و عاشوراست کانون تحولات سیاسی قرار می گیرد و به عنوان تعیین کننده ترین عنصر، انقلاب اسلامی را رقم می زند. انقلاب اسلامی چه از نظر انقلابیون و چه از نظر ناظران بیرونی، در واقع مدیون استفاده از عناصر عاشورایی و روایت انقلابی از حماسه امام حسین (ع) است. در ادامه همین عامل، عامل بقای انقلاب اسلامی نیز هست؛ یعنی جریان جنگ و دفاع مقدس و سیر معنادهی به جبهه براساس مفاهیم عاشورایی است.
مفهوم اجتماعی شهادت چه قبل و چه بعد از انقلاب مفهوم شهادت مفهومی جدی برای شیعیان بوده. اما مفهوم اجتماعی شهادت در کنار مفهوم عرفانی آن پتانسیلی عمیق و جدی در حرکت اجتماعی ایجاد کرده بود که قبل از آن، وجود نداشت. بعد حماسی و انقلابی نهضت عاشورا در جریان جنگ، بار اصلی معنادهی به دفاع مقدس و تجهیز معنوی، فرهنگی و هویتی آن را برعهده داشت. می توان گفت اصولاً انقلاب اسلامی در گرو زنده بودن آن روایت حماسی، اجتماعی، سیاسی، شیعی و ولایی از نهضت عاشوراست.
شعارهای انقلاب و مفاهیم عاشورایی شعارهای انقلابی و اجتماعی دلالت های عاشورایی دارند که برمی گردد به کلمات و مفاهیم نهضت عاشورا؛ مثلا«هیهات من الذله». این عبارات حضرت سیدالشهدا (ع) در دوره های قبل کمتر مورد توجه قرار گرفته اما این اشعار که یکی از پیام های اصلی و مهم نهضت عاشوراست در این دوره مورد توجه قرار می گیرد. شهید مطهری از اصلی ترین افرادی است که وظیفه فهم انقلابی و ولایتی عاشورا را برعهده دارد. چیزی که امروزه می توانیم به عنوان آسیب شناسی مطرح کنیم؛ این است که این گفتمان انقلابی از حادثه عاشورا در واقع جای خودش را تا حدودی به آن گفتمان های سابق داده.
تفسیر انقلابی از عاشورا در نهضت امام خمینی (ره) عناصر عاشورایی ماهیت مدون و گفتمانی پیدا کرد؛ یعنی کاملاً یک گفتمان ذیل مناسک محرم و ذیل واقعه عاشورا ساخته شد. تا قبل از این، این مناسک با وجود پتانسیل و قابلیت به دلیل انحرافاتی که در آن سال ها ایجاد شده بود هنوز تفسیر انقلابی خالص پیدا نکرده بودند و به عنوان یک ظرفیت بالقوه در اختیار جامعه شیعی بود اما با امام خمینی (ره) بود که این ظرفیت به فعلیت رسید و آن انحرافات زدوده شد. امام خمینی (ره) نهضت عاشورا را طوری تفسیر کردند که این تفسیر بازگشت به تفسیر ابتدایی نهضت عاشورا بود که پتانسیل قیام و نهضت و انقلاب و اقامه حکومت حق را داشت.منبع: نشریه همشهری آیه شماره ۸