بازخوانی رسمیت یافتن تشیع در ایران عهد اولجایتو (۲)

رسمیت یافتن تشیعشیعیان که از زمان تشکیل دولت ایلخانی در ایران، به واسطه ی شخصیتی مانند خواجه نصیرالدین طوسی (د.۶۷۲ق) حضور مستمر و تأثیرگذاری در عرصه ی سیاسی و مذهبی ایران داشتند، در این زمان هم به واسطه ی وجود سه شخصیت روحانی، دیوانی و سپاهی از نفوذ فزاینده ای در دربار اولجایتو برخوردار بودند؛ اینان عبارت بودند از : خواجه سعیدالدین ساوجی که مدتی وزارت اولجایتو را برعهده داشت؛ طرمطازامیر مغولی و سیدتاج الدین آوجی (یا آوی) عالم معروف که توسط وزیر وارد دستگاه ایلخانی شده بود و پیوسته اولجایتو را به قبول تشیع تشویق می کرد (مستوفی، ۱۳۳۹، ص۶۰۸/حافظ ابرو، ۱۳۵۰، ص۴۸-۵۱/الصفدی. ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۱۳).شیعیان با استفاده از این فرصت، درصدد برآمدند اولجایتو را به قبول مذهب خود وادارند. برای تحقق این اندیشه، امیر طرمطاز نامزد شد. او فردی مغولی و پیرو مذهب شیعه بود. وی در ری و در میان شیعیان بزرگ شده بود و از این رو مذهب تشیع داشت (شوشتری، ۱۳۷۶ق، ج۲، ص۳۵۶). مطابق منابع، طرمطاز با استفاده از تردید و دودلی اولجایتو درباره ی تسنن، او را با تشیع آشنا کرد و ضمن عرضه کردن این مذهب به سلطان گفت: «برادر تو اعقل و اکمل پادشاهان و خردمندان بود. چون در مذاهب اسلامی نظر کرد، مذهب شیعه بر همه اختیار کرد[که] از جمله نقایص و قبایح پاک است». سلطان پرسید شیعه کدام است؟ او پاسخ داد:«آن که به رفض مشهور است». سلطان که در نتیجه تبلیغات سوء از رافضیگری هراسناک بود، بر وی بانگ زد و گفت:«ای بدبخت! می خواهی مرا رافضی سازی؟» طرمطاز برای تقریب ذهن اولجایتو، معرفی تشیع را از مسئله ی جانشینی آغاز کرد و گفت شیعه آن است که سلطنت را منحصراً حق اروغ (خاندان) چنگیزخان می داند؛ درصورتی که به موجب عقاید اهل سنت هر کس حتی امرا و رعایای چنگیزخان نیز می توانند به این مقام ارتقا یابند(القاشانی، همان، ص۹۹). سپس با شمردن محاسن دیگر تشیع به اولجایتو توصیه کرد برای دوری از قبایح مذاهب سنی، به مذهب تشیع درآید.در این اثنا که طرمطاز مشغول آماده ساختن ذهن سلطان برای پذیرش تشیع بود، سید تاج الدین آوجی، به همراه تعدادی از علمای شیعه به حضور اولجایتو رسیدند و ضمن تأیید طرمطاز، به ترغیب و تشوق سلطان برای قبول مذهب تشیع پرداختند (مستوفی، ۱۳۳۹، ص۶۰۸/حافظ ابرو، ۱۳۵۰، ص ۱۰۱/الصفدی، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۱۳/شوشتری، ۱۳۷۶ق، ج۲، ص ۳۵۸-۳۵۹). با وجود این تلاش ها، حضور نظام الدین مراغه ای در دربار ایلخانی که در مناظرات مذهبی بر شیعیان فائق می آمد، مانع از آن شد که شیعیان به هدف خود دست یابند (القاشانی، همان). احتمالاً دخالت رشیدالدین نیز درعدم موفقیت شیعیان تأثیر داشت (بیانی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۴۸۵).با وجود عدم توفیق شیعیان در این مقطع، تلاش های آنها زمینه را برای گروش اولجایتو به تشیع آماده ساخت و به قول قاشانی «یقین و محبت علی و اهل بیت در دل می کاشت و نقش دوستی ایشان بر صفحه ی خاطر می نگاشت» (القاشانی، همان). سرانجام با حضور اولجایتو درعراق و غیبت نظام الدین از پیش ایلخان که برای رسیدگی به اوقاف آذربایجان بدانجا رفته بود، شیعیان از این فرصت استفاده کردند و او را به زیارت آرامگاه امام علی(علیهم السلام)واداشتند. در این محل بود که اولجایتو، مانند بسیاری از پادشاهان که در زمان اتخاذ تصمیم های مهم به القائات غیبی در عالم رؤیا متوسل می شوند، اظهار کرد در خواب، او را هدایت کرده اند. شیعیان نیز با تعبیر این خواب مبنی بر مقبولیت او درنزد امام علی (ع) تردیدهای او را برای گرویدن به تشیع از بین بردند و او را به مذهب خود درآوردند (۷۰۹ق) (القاشانی، همان، ص۱۰۰/خواند میر، ۱۳۳۳، ج۳، ص۱۹۱).در این دوره، خواب های حاکمان و سلاطین معمولاً مصداق تمایلات سیاسی آنها بود. غازان که درصدد سیادت برهمه ی مسلمانان اعم از شیعه و سنی بود، در رؤیای خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را درکنار ائمه شیعه مشاهده می کند (رشیدالدین، ۱۳۳۸، ج۲، ص۹۸۴-۹۸۵) و با این تدبیر درصدد جمع میان شیعه و سنی برمی آید؛ حال آنکه اولجایتو پس از نزاع و ستیز فرق سنی در نزد او، متمایل به ترک این مذاهب شده بود؛ از این رو در رؤیای خود تنها علی(علیه السلام)را می بیند و در این رؤیا آن حضرت باطل بودن سه خلیفه ی اول یا به عبارتی مذهب تسنن را به او نشان می دهد (ر.ک به: رساله فواید اولجایتو، ۱۳۸۰، ص۵۱)؛ یا در رؤیای دیگری اولجایتو می بیند امام علی(علیه السلام)در کشتی برخلیفه ی دوم عمر بن خطاب غلبه پیدا می کند (همان، ص۵۱-۵۲)؛ لذا به نظر می رسد این خواب ها، صرف نظر از صحت و سقم آنها، بیشتر تجلی تمایلات سیاسی – مذهبی سلاطین ایلخان (غازان و اولجایتو) بود که در قالب خواب و رؤیا بیان شده است.اولجایتو پس از قبول مذهب تشیع، اطرافیان خود را به پذیرفتن این مذهب یا ترک منصب شان آزاد گذاشت (القاشانی، همان). تعداد زیادی از مغولان، راه سلطان را انتخاب کردند؛ البته نباید تصور کرد که همه ی آنها از روی اعتقاد راستین مذهب تشیع را اختیار کرده باشند. گروهی از آنها برای رعایت حال اولجایتو، به تبعیت از ایلخان به مذهب تشیع گرویدند و بسیاری از مغولان هم که به دلیل فقدان معلومات کافی از اسلام، برای آنها تسنن و تشیع تفاوت چندانی نداشت، به خواسته ی ایلخان گردن نهادند (همان)؛ ولی از آن میان، دو امیر بزرگ مغول، امیرچوپان و امیر ایسن قتلغ حاضر به تغییر مذهب خود و پذیریش نشدند. سادات و علمای شیعه که ازآنان بیمناک بودند، با تمامی تلاشی که مصروف داشتند، موفق نشدند آنها را به شیعه متمایل سازند (حافظ ابرو، ۱۳۵۰، ص۵۱/شوشتری، ۱۳۷۶ق، ج۲، ص۳۵۹). سلطان نیز که به این دو فرمانده ی نیرومند و برجسته نیازمند بود، با آنها مخالفتی نکرد (بیانی، ۱۳۷۵، ج۲، ص۶۰۴).اولجایتو پس از قبول تشیع، دستور داد نام سه خلیفه ی اول از خطبه بیفتد و به جای آنها نام سه امام اول شیعیان «علی و حسن و حسین(علیهم السلام)» خوانده شود. درسکه ها نیز نام دوازده امام شیعیان را ضرب کردند. در سکه هایی که از دوره اولجایتو و پس از شیعه شدن وی برجای مانده است، درکنار «لااله الاالله – محمد رسول الله» که پیش از این نیز بر سکه های دوره ایلخانی ضرب می شد، «علی ولی الله» نیز افزوده شده است؛ همچنین نام دوازده امام شیعیان نیز در آنها دیده می شود (برای مطالعه درباره ی سکه های شیعی دوره اولجایتو ر.ک به: ترابی طباطبایی، ۱۳۵۳، ص۲۰-۲۴).علاوه برسکه ها، در برخی از بناهای ساخته شده در دوره ی اولجایتو، از جمله بنای سلطانیه، شعائر شیعی به چشم می خورد (برای مطالعه ی تفصیلی، ر. ک به: منتظرالقائم، ۱۳۷۹، ج۲، ص ۱۲۳۷-۱۲۵۷). اذان شیعی نیز در سراسر ایران طنین انداز شد و «حی علی خیرالعمل» بر آن اضافه شد «القاشانی، همان/ وصاف الحضره، ۱۳۴۰، ج۴، ص ۴۷۱/ حافظ ابرو، ۱۳۵۰، ص۵۰/میرخواند، ۱۳۳۹، ج۵، ص۴۲۶/خواند میر، ۱۳۳۳، ج۳، ص۹۱)؛ بدین ترتیب تشیع در ایران، هر چند برای مدتی کوتاه، رسمیت پیدا کرد. این واقعه، نشانگر قدرت یافتن شیعیان در این دوره از تاریخ این سرزمین و ضعف تسنن پس از استیلای مغول است که در نتیجه ی تحولات ساختارهای سیاسی، اجتماعی و در نهایت مذهبی ایران پس از حمله ی مغول پدید آمد.
تلاش برای تثبیت تشیعحال که اولجایتو به تشیع گرویده و شعائر این مذهب بر منابر و بر علایم حکومتی نقش بسته بود، شیعیان می توانستند با فراغ خاطر بیشتری به نشر و ترویج مذهب خود بپردازند. حمایت شخص ایلخان از این مذهب، راه را برعلمای شیعه گشود و سلطانیه مقصد آنها شد تا با ادله ی کلامی و شواهد دیگر، ایمان ایلخان را به تشیع مستحکم تر ساخته، راه نفوذ علمای سنی را سد نمایند (اقبال آشتیانی، ۱۳۸۰، ص۳۱۶/ ترکمنی آذر، ۱۳۸۳، ص ۲۷۲-۲۷۳). بدین ترتیب مدرسه ی سلطانیه و مدرسه ی سیاره (این مدرسه، چادری بزرگ و مجهز از جنس کرباس بود که در اردوگاه های دوره ی ایلخانی تشکیل می شد. برای مطالعه ی تفصیلی مدرسه سلطانیه و مدرسه سیاره ر.ک به: وصاف الحضره، ۱۳۴۰، ج ۴، ص ۵۴۲-۵۴۳/کسائی، ۱۳۸۳، صص۵۳۵و ۵۴۵-۵۴۶/الویری، ۱۳۸۴، ص۱۹۴-۲۰/ترکمنی آذر، ۱۳۸۶، ص۲۲-۲۴) به کانون علما و طلاب شیعه تبدیل شد.به دستور اولجایتو، بسیاری از علما از مناطق مختلف قلمرو ایلخانی به سلطانیه دعوت شدند که از جمله آنها جمال الدین بن مطهر حلی مشهور به «علامه حلی» (726ق)، پسر او فخرالدین (فخرالمحققین، د. ۷۷۱ق)، جمال الدین ورامین و کمال الدین سنجاری بودند. اولجایتو از بین علمای شیعی که به نزد او آمده بودند، علامه حلی را به ملازمت خود برگزید تا از آن پس بیشتر اوقات خود را با علامه و به بحث و مذاکره درباره ی مسائل کلامی و فقهی بپردازد (ابن الفوطی، ۱۹۶۲م، ج۳، ص۳۱۸/القاشانی، همان، ص۱۰۱/شوشتری، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۵۷۱ و ج۲، ص۳۶۰).درباره ی نقش علامه حلی در شیعه شدن اولجایتو اقوال دیگری نیز ذکر شده است. ابن بطوطه، مصاحبت اولجایتو با علامه حلی را در دوره ی پیش از اسلام آوردن او ذکر کرده است: «زمانی که پادشاه عراق سلطان محمد خدابنده، درحالت کفر به سر می برد، یکی از فقهای رافضی امامی به نام جمال الدین بن مطهر مصاحب [او] بود» (ابن بطوطه، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۲۴). او شیعه شدن اولجایتو را در نتیجه ی تحریض و تشویق علامه دانسته است (همان، ج۱، ص۲۲۴-۲۲۵). این گزارش درست به نظر نمی رسد: مسلم است که اسلام آوردن او در زمان غازان بوده و در این زمان، اطرافیان او را بیشتر، علمای حنفی تشکیل می دادند و از این رو اولجایتو مانند غازان به هنگام مسلمان شدن به مذهب حنفی درآمد (برای مطالعه ی چگونگی اسلام آوردن غازان، ر.ک به: رشیدالدین، ۱۳۵۸ق، ص ۷۱-۷۹/وصاف الحضره، ۱۳۴۰، ج۳، ص۳۱۶-۳۱۷/فخرالبناکتی، ۱۳۴۸، ص۴۵۴)؛ همچنین منابع دیگر گزارشی درباره ی ملازمت علامه حلی با اولجایتو، زمانی که هنوز به دین اسلام درنیامده بود، به دست نمی دهند. به نظر می رسد ابن بطوطه دراین باره آنچه را در افواه رایج بوده، ذکر کرده است و از این رو، ماجرای اسلام آوردن اولجایتو را با شیعه شدن او درهم آمیخته است.حکایت دیگری نیز درباره ی دخالت علامه حلی در تغییر مذهب اولجایتو از تسنن به تشیع، وجود دارد؛ بنابراین حکایت، اولجایتو بر همسرش خشمگین شد و او را سه طلاقه کرد. از آنجا که بنا بر قواعد فقه اهل سنت امکان ازدواج دوباره ی او با همسرش وجود نداشت، با راهنمایی علامه حلی به مذهب تشیع درآمد (مجلسی، ۱۳۹۸ق، ج۹، ص۳۰-۳۲). این حکایت در منابع دوره ی ایلخانی نیامده است و در تحقیقات جدید احتمال داده اند نخستین بار این حکایت را ملامحمدتقی مجلسی در کتاب روضه المتقین آورده باشد و پس از آن در منابع دیگر نقل شده است (الامین، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۹۹و ج۸، ص۳۱۹/جعفریان، ۱۳۸۵، ص۷۰۴/قس. اشمیتکه، ۱۳۷۸، ص۳۷)؛ از این رو به نظر می رسد این حکایت فاقد اصالت تاریخی است (ر. ک به: بارانی، ۱۳۸۱، ص ۶۴-۶۵).علامه حلی در مدرسه ی سیاره که اولجایتو دایر کرده بود، به تدریس فقه شیعی همت گماشت و به دور از تعصب ورزی (شیخ جمال الدین حسن بن المطهر، هرگز بر طریق تعصب بحث نکردی و در توقیر و تعظیم صحابه (رضوان الله علیهم) مبالغت فرمودی و اگر کسی در حق صحابه کلمه ی بد گفتی، منع تمام فرمودی و رنجش کردی… . ر.ک به: حافظ ابرو، ص۲۳۷) برای اثبات حقانیت تشیع، به مناظره با علمای اهل سنت از جمله نظام الدین مراغه ای پرداخت (حافظ ابرو، همان، ص۲۳۷/شوشتری. همان، ج۲، ص۳۶۰). در طی این مناظرات و بحث ها بود که نظام الدین نیز به قوت ادله او اقرار نمود (خواجه نظام الدین عبدالملک، چون ادله ی جواب شیخ را شنید، گفت که قوت ادله به غایت ظاهر است. اما چون سلف بر راهی رفته اند و خلف جهت انجام عوام و دفع تفرقه اسلام پرده ی سکوت بر اظهارات ایشان پوشیده اند، مناسب آن است که هتک آن ستر ننمایند و تظاهر به طعن و لعن ایشان نفرماید. ر.ک به: شوشتری، همان، ج۱، ص ۵۷۱/الشیبی، ۱۳۸۰، ص۱۰۷).در سایه ی تلاش های علامه حلی و موفقیت های او در مناظرات مذهبی، حقانیت تشیع نزد اولجایتو بیش از پیش به اثبات رسید و به قول قاشانی «در خاطر پادشاه ثابت و راسخ شد که جز علی و اهل بیت او از استخوان و اروغ رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نبودند و باقی صحابه و امرا بیگانه» (القاشانی، همان، ص۱۰۰).اقدامات علامه حلی برای اشاعه ی تشیع، تنها به تدریس فقه و عقاید شیعی و تربیت شاگردان برجسته و عالم، از جمله فرزندش فخرالمحققین (۶۸۸-۷۷۱ق)، خواهرزاده هایش عمیدالدین (۶۸۱-۷۵۴ق) و ضیاءالدین الاعرجی الحسینی (د. بعد از ۷۴۰ق)، جمال الدین ابوالفتوح بن علی آوی، شرف الدین حسین بن محمد بن علی علوی حسینی طوسی، علی بن اسماعیل ابراهیم بن فتوح غروی، ضیاءالدین ابومحمد هارون طبرسی، محمد بن حسین بن حسن علی هرقلی، قطب الدین محمد (یا محمود) بن محمد بن رازی (د.۷۶۶ق) و تاج الدین بن معیه(د.۷۶۶ق) محدود نگشت (برای آگاهی بیشتر درباره ی شاگردان علامه حلی، ر. ک به: اشمیتکه، ۱۳۷۸، ص۴۴-۴۹/جعفریان، ۱۳۸۵، ص۷۲۳-۷۲۵). او نیز مانند خواجه نصیرالدین طوسی و در جهت سیاست های خواجه برای دفاع از عقاید شیعی، به تألیف کتاب در زمینه ی عقاید و کلام شیعه پرداخت که از جمله آنها نهج الحق و کشف الصدق، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه و کشف القین فی فضائل امیرالمؤمنین است. علامه این کتاب ها را به نام اولجایتو نوشته و به او تقدیم کرده است(حلی، ۱۹۸۲م، ص۳۸/همو، ۱۴۲۵ق، ص۲۷-۲۹/همو، ۱۴۱۱ق، ص۲). بیانی علت اهدای این کتاب ها از طرف علامه حلی به اولجایتو را «به شکرانه پیروزی تشیع و به رسم هدیه» دانسته است (بیانی، ۱۳۷۱، ج۲، ص۶۰۴)؛ اما به نظر می رسد علامه در اهدای این کتاب ها به اولجایتو، سیاست حساب شده ای را دنبال می کرد. اهدای کتاب های اعتقادی و کلامی شیعه به شخص ایلخان، از یک سو موجب توجه بیشتر اولجایتو و سایر صاحب منصبان و درباریان به عقاید شیعی می شد و از سوی دیگر امکان نشراین کتاب ها و در نتیجه عقاید شیعی را در سطح وسیعی از جامعه فراهم می آورد.از شیعیان برجسته ی دیگر که ملازم و مصاحب اولجایتو بودند، می توان به سید بدرالدین، نقیب مشهد طوس اشاره کرد که با جمعی از سادات آن دیار به سلطانیه آمد و در نزد ایلخان از جایگاه مهمی برخوردار شد (شوشتری، همان، ج۲، ص۳۶۰). شمس الدین آملی نیز از شیعیان معروف این دوره است که به دعوت اولجایتو به سلطانیه آمد و به تدریس پرداخت. او مناظرات زیادی با قاضی عضدالدین ایجی داشت(همان، ص۲۱۳-۲۱۴).علاوه براینها می توان از خواجه اصیل الدین طوسی (القاشانی، همان، ص۱۹۸) فرزند خواجه نصیرالدین طوسی، فخرالدین بهلول (ابن الفوطی، ۱۹۶۲م، ج۳، ص۱۳۷)، فخرالدین ابومحمد الحسن بن محمد بن الحسن بن ابی زید الحسین بن علی بن طاووس الحسنی (ابن الفوطی، ۱۳۵۸ق، ص۲۲۱)، مجدالدین عباد بن احمد بن اسماعیل بن علی بن حسن بن شرف شاه، قاضی اصفهان در دوره ی اولجایتو (ابن عنبه، ۱۳۶۳) ص۸۱) و صدرالدین حمزه، از نوادگان محمد بن قاسم بن [امام] کاظم (ع) (همان، ص۲۲۹) نام برد.قدرت یافتن تشیع در سایه ی راه یافتن بسیاری از شیعیان در دستگاه ایلخانی، علاوه بر رونق این مذهب، عاملی برای پدید آمدن جنبشی برای تألیفات عقیدتی و کلامی در میان علمای شیعه شد. علمای شیعه در این دوره کتاب های بسیاری در دفاع از عقاید شیعی و رد عقاید مخالفان به رشته تحریر درآوردند و زمینه را برای برتری این مذهب در آینده فراهم کردند (اقبال آشتیانی، ۱۳۸۰، ص۳۱۷). از برجسته ترین این آثار می توان به الابحاث المفیده فی تحصیل العقیده، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، الالفین الفارق بین الصدق و المین، الباب الحادی عشر فیما یجب علی المکلفین من معرفه اصول الدین و کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، از تألیفات علامه حلی یاد کرد (برای آگاهی بیشتر دراین باره، ر. ک به: الویری، ۱۳۸۴، ص ۱۴۱-۱۴۹).از مشخصه های بارز دوره ی اولجایتو، رواج بازار مناظره های مذهبی در میان پیروان مذاهب اسلامی بود. علاقه ی زیاد اولجایتو به این نوع بحث ها موجب شده بود تا بسیاری از علمای مذاهب مختلف اسلامی را در دربار خود گرد آورد. این بحث ها و مناظره ها تنها به دربار اولجایتو محدود نماند و بنا برسخن مشهور «الناس علی دین ملوکهم» دامنه ی آن به میان مردم عادی نیز کشیده شده بود. درهر کوی و برزن نیز این نوع بحث ها جریان داشت و هر گروه درصدد بود حقانیت آیین خویش را به اثبات برساند (و علما گفته اند که خوی رعیت از سیرت پادشاه مستفاد است… و به چاغ [زمان] این پادشاه بزرگوار و سلطان جهاندار و خان کامکار[به] مباحث علوم دینی و طلب دانش های یقینی و دین پروری … از درگاه آسمان مثال به جای صدای تبیره [دهل] و صوت و طنین کوس و نقاره نعره ی مباحثات علوم عقلی و فنون و مناظرات نقلی است… و به کشف حقایق اصیلین همواره مردم در آشوب درس و تکرار و بحث و استفسار دین یقین و شرع مبین باشند. ر. ک به: القاشانی، همان، ص ۱۰۶-۱۰۷).با انعکاس بحث ها و مناظره های مذهبی دربار در میان مردم – که در این دوره با برتری علمای شیعی همراه بود – زمینه ی مساعدی برای نشر عقاید شیعی در سراسر ایران فراهم شد. عقاید شیعی که پیش از این به علت نفوذ فراوان تسنن و علمای سنی، از سوی مردم به عنوان شجره ی ممنوعه نگریسته می شد، با پشتوانه سیاسی، در میان مردم رواج می یافت. اگر چه رواج اعتقادات شیعی در میان مردم، منجر به تغییر مذهب سریع آنها نگشت، حداقل نگرش منفی پیشین آنها را نسبت به تشیع و شیعیان تا حدود زیادی تعدیل کرد و موجب شد برخی از عناصر اعتقادی شیعه، مانند حب اهل بیت، بیش از پیش نزد آنها تقویت گردد (حافظ ابرو، همان، ص۲۳۷).منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره۳۰.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.