مقدّمه از مسایل قابل طرح در حوزه ی تاریخ اندیشه ی دینی، تعامل در مفهوم هم گرایی و واگرایی و ارتباط فرقه ها با یکدیگر است. در دوران اسلامی، قرن چهارم و پنجم اوج تعامل فرقه هاست. صحنه ی این تعامل بیشتر بغداد است که در آن دوران، اندیشمندان و متفکران فرقه های کلامی و فقهی در این شهر حضور داشتند.گروه ها و فرقه های مختلفی به ویژه در بغداد در حال پیدایش، رشد و توسعه بودند و زمینه ی هم گرایی و واگرایی بین آنان فراهم بود؛ در این میان تعامل امامیه با فرقه هایی مانند حنابله بسیار مهم است؛ زیرا عالمان امامیه به سبب غلبه آل بویه از جایگاه مناسبی برخوردار بودند و از سوی دیگر، در برخی قلمروهای دیگر مانند مصر و شام حکومت های شیعه ی دیگری حضور داشتند؛ بدین رو زمینه ی بسیار مناسبی برای امامیه فراهم شده بود. عالمان و اندیشمندان شیعی با رویکرد تسامح گونه و مصلحت اندیشی و یا تقیه گونه با این جریان برخورد کردند که در نتیجه، سبب پدید آمدن نگرش های مختلفی در میان عالمان شیعی شد.بیشترین هم گرایی و واگرایی فرقه ها در بغداد، بین امامیه و حنابله است. بسیاری از حوادث و رخدادهای بغداد این دوران، برخاسته از اندیشه ها و افکار این دو فرقه است. در بغداد آن روز، این دو فرقه در برابر یکدیگر صف آرایی کرده، با تأکید بر افکار و اندیشه های خود، بعضاً حوادث تلخ و زیانباری را رقم زدند؛ در نتیجه اوضاع بغداد بحرانی و چالش برانگیز شد.حنابله در قرن چهارم با پیروان بسیار در بغداد و نفوذ در دربار خلافت، توانسته بودند اثر بخشی فراوانی در امور سیاسی، فکری و اجتماعی بر جای نهد و در برابر جریان های مخالف مثل امامیه و معتزله ایستادگی بسیاری از خود نشان دهند. حنابله با گروه های مخالف خود با تندی برخورد کردند و گروه های مخالفنیز با حنابله سر سازش نداشتند؛ در این میان از گروه های مخالف حنابله، شیعه و معتزله بر جسته تر از همه بود؛ اما با این حال به دلیل فزونی جمعیت حنابله در بغداد و تندروی آنان در برخورد با مخالفان، شیعیان و معتزله و دیگر افراد توانایی کافی برای مخالفت خویش نداشتند؛ گر چه افرادی مانند محمد بن جریر طبری در آغاز قرن چهارم در مقابل حنبلیان مقاومت کردند و فشار زیادی را نیز تحمل نمودند. این روند تا پیش از تسلط آل بویه در بغداد بر خلافت ادامه پیدا کرد؛ اما پس از آن با پشتیبانی آل بویه توان شیعه فزونی یافت و در برابر حنابله ایستادگی کردند(جعفریان، ۱۳۷۱ش، ص۱۲۳).این مقاله بر آن است به بررسی تاریخی هم گرایی و واگرایی سیاسی امامیه با حنابله در عصر آل بویه در بغداد بپردازد تا اثر گذاری و اثر پذیری بین این دو فرقه در قرن چهارم و پنجم مورد بررسی قرار گیرد. محور مهم در تعامل بین این دو فرقه، در دیدگاه های فکری ــ سیاسی است و به تعبیری، اندیشه های سیاسی امامیه با حنابله مسائلی اثر گذار بوده اند. از این مسایل، بحث های جواز همکاری با سلطان جائر، تقیه، خروج علیه حاکم مسلمان، جنگ با مسلمانان و جهاد مورد توجه خواهد بود؛ هر چند بسیاری از این مباحث، به اندیشه ی سیاسی پذیرفته شده توسط هر یک از این دو فرقه نیز مرتبط است.۱.بررسی موضوعات تعامل فکری ــ سیاسیمحور مهم در تعامل بین این دو فرقه، بررسی تعامل در دیدگاه های فکری ــ سیاسی است و به تعبیری اندیشه های سیاسی و رفتار سیاسی بین آنان که شاهدی بر تعامل این دو گروه باشد، مورد پژوهش قرار می گیرد. همکاری با سلطان جائر، تقیه، خروج علیه حاکم مسلمان، جنگ با مسلمانان، جهاد و مانند آن از مسایل مهم این بحث است.
1ــ۱.همکاری با سلطان جائر عالمان مسلمان، معمولاً در دوره های مختلف بر اساس شرایط سیاسی و اجتماعی وارد بحث های سیاسی می شده، گاهی نیز با سیاستمداران همکاری یا تقابل داشته اند؛ اما نمی توان بر این باور بود که همه آنان با شیوه یکسان یا حاکمان برخورد می کرده اند، بلکه هر فرد بر اساس شرایط و دیدگاه خود چگونگی تعامل با حاکمان را پی ریزی می کرده است. برای حنابله دوره های خاصی از لحاظ حضور امام و رهبر خود و یا عدم حضور او مانند امامیه وجود نداشته است؛ از این رو شاید درست باشد که اندیشه و رفتاری تقریباً یکسان مورد انتظار باشد؛ اما امامیه برای خود دو دوره کاملاً متفاوت در نظر گرفته اند: دوره حضور که به امر امام تصمیم گیری می کردند و دوره غیبت که امام معصوم آنان حضور نداشت و در نتیجه، امامیه تابع عالمان خویش شدند. با گذشت اندک زمانی از آغاز غیبت، حکومت آل بویه شیعی بر بغداد مسلط شد و زمینه ی مناسبی برای عالمان امامی فراهم گردید تا از راه همکاری با آل بویه، به تقویت شیعه بپردازند.به نظر می رسد در این زمینه، تفاوتی میان امامیه با حنابله وجود داشته باشد؛ زیرا اساس تفکر امامیه پیش از دوره آل بویه بر عدم همراهی با حاکمیت بود و حاکمان اموی و عباسی را غیر مشروع می دانستند و همکاری شیعیان با دربار را مگر در شرایط استثنایی، روا نمی دانستند؛ اما حنابله چنین تفکری نداشته، حتی در دوره آل بویه نیز با حاکمان شیعی رابطه و تعامل داشتند؛ زیرا حنابله حاکمان جور و ستمکار را نیز می پذیرفتند؛ گر چه فکر و اندیشه آنان را بدعت و گمراه کننده قلمداد می نمودند؛ با این حال تفاوت نوع رویکرد امامیه در همکاری با آل بویه و دیگر حکومت ها، امری آشکار و غیر قابل تردید است؛ گر چه آل بویه نیز به همکاری امامیه نیاز بیشتری داشتند؛ از این رو دانشمندان امامی نزد آنان جایگاهبسیار رفیعی داشتند و حتی در مراحل حساس و بحرانی و شورش ها، آل بویه(شاه و وزیران)به سید مرتضی پناه می بردند(ابن جوزی، ۱۳۸۵، چ۱۵، صص۲۳۶و ۲۵۴). اما در هر صورت نگاه مصلحتی به این تعامل، سبب شد در زمان لازم با آنان برخورد نموده، خواسته ی رقیب آنان(حنابله) را تأمین کنند؛ مثلاً ممنوعیت برگزاری زیارت عاشورا و برخی مراسم دیگر نمونه ای از این رویکرد مصلحت اندیشانه آل بویه است(همان، ج۱۴، ص۲۵۴؛ ج۱۵، ص ۳۱۹و ج۱۶، ص۷/ابن کثیر، ۱۴۰۸ق، ج۱۱، ص۳۳۲و ج۱۲، صص ۵۹ و ۶۸/ابن اثیر، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۶).امامیه با وجود ابراز مخالفت با حاکمیت با هدف دستیابی به قدرت برای همراه ساختن حاکمان یا اعمال نفوذ در دربار آنان، با آنان ارتباط نیز برقرار می کردند و تنها در مواردی که ضرورت نداشت، به دربار خلفا نزدیک نمی شدند؛ در ضمن همکاری امامیه، معمولاً بر اساس نظر امامان(ع) بوده، بنابراین نوعی هماهنگی میان آنان وجود داشته است؛ اما هر فرد حنبلی بر اساس نظر خود به همکاری با حاکمیت می پرداخت که خود یکی از تفاوت های میان این دو گروه می باشد.امامیه پس از عصر غیبت و ارتباط با آل بویه ی شیعه مذهب از یک سو و ارتباط آل بویه با افکار معتزلی و زیدی، شاهد تحولی در زمینه ی تعامل سیاسی با حکومت ها شدند؛ به تعبیری فقه سیاسی شیعه متأثر از ارتباط میان امامیه و این گروه ها بوده است.تحول فکری ــ سیاسی و فقهی امامیه در این دوره ظهور کرد. نمونه ی آن مسئله همکاری با سلطان جائر است که به تفکیک جائر شیعی و غیر شیعی پرداختند و با نوشتن کتابی(رساله فی العمل مع السلطان)در این زمینه گام سیاسی مهمی توسطدانشمندان امامی برداشته شد و به تدریج جایگاه مهمی در میان شیعیان امامی پیدا کرد.خروج، یک واکنش منفی است و به منظور براندازی حاکمیت صورت می گیرد و نفوذ در دستگاه حکومتی و همکاری با آنان، برای احقاق حقوق پیروان و همکیشان انجام می شود؛ لذا می توان گفت: همکاری از لحاظ رتبی یک مرتبه پایین تر از خروج علیه حکومت است. در همکاری، نگاه مثبت به جریان امور وجود دارد و در خروج، نگاه منفی و اصلاح ناپذیری حکومت غلبه دارد. در میان اندیشمندان امامی، سید مرتضی به تبیین کلامی و کاربردی بحث همکاری با جائر شیعی پرداخت و با استناد او به قرآن، نهج البلاغه و رفتار و گفتار امامان(ع) این مسئله برای عالمان شیعی و شیعیان مناسب و بر اساس سیره ی امامان(ع) جلوه کرد(سید مرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۹۴).ابن حنبل در برابر جریان حاکم عباسی مقاومت بسیاری کرد و به خلق قرآن باور نداشت(ابن جوزی، همان، ص۲۵۶ به بعد). او پس از جدایی از مذهب شافعی، مکتب جدیدی بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) و فتوای صحابه بنیان نهاد. یکی از مسایل مهم دینی مورد توجه حنابله، امر به معروف و نهی از منکر بود که برای سالم سازی جامعه و حکومت به این مسئله اهمیت بسیاری می دادند(مشکور، ۱۳۸۴، ص۱۶۹). احمد در برابر سلطه و نفوذ معتزله در عصر مأمون ساکت نبود و بر پیروی از سلف صالح تأکید داشت(محمود محمد، ۱۴۰۶ق، ص۵۳). او در برابر اسحاق بن ابراهیم رئیس نیروی انتظامات بغداد در آخرین روزهای زندگانی مأمون به مخلوق بودن قرآن گواهی نداد و جز به کلام الله بودن قرآن سخنی بر زبان جاری نساخت و به همین خاطر در زمان معتصم به زندان افتاد(طبری، ج۸، ص۶۳۷ــ ۶۴۵/ابن جوزی، ۱۴۰۱ق، ص۴۱۹ــ ۴۲۶).خلفا و بزرگان حکومتی به احمد بسیار سخت گرفتند و او را از تدریس، حضور در جمعه و جماعات و خروج از خانه منع کردند(ابونعیم اصفهانی، ۱۴۰۵ق، ج۹، ص۲۰۰)؛ اما احمد با اعلام وفاداری نسبت به خلافت، توجهی به مقام و ثروت دنیا نداشت و حتی پس از تغییر شرایط و توجه خلفا به او، هیچ گونه اعتنایی به اکرام و مهربانی خلیفه ننمود و از کمک های آنان استفاده نکرد و این مسئله در نفوذ اجتماعی او تأثیر گذار شد(همان، ص۲۱۰)؛ حتی یاران او نیز چنین بودند. ابن عقیل حنبلی می گوید: «اصحاب ابوحنیفه و شافعی مناصب را می گرفتند و به وسیله آن در علم شهرت یافتند، اما بسیار نادر و اندک بود که یاران احمد به سوی مقام و منصب بروند» (محمود محمد، ۱۴۰۶ق، ص۱۵۱).بر این اساس، می توان گفت: حنابله نسبت به ارتباط با حاکمیت ها نگاه منفی داشتند و در دوره آل بویه نگاه مثبت آنان تقویت شده است؛ گر چه این رویکرد در زمینه تعامل با فرقه ها تعدیل نگردید و برخوردهای بسیار خشنی از آنان نقل شده است؛ اما رویکرد امامیه در آغاز تندتر از حنابله بود و جنبه ی منفی نگاه آنان در تعامل با حکومت ها قوی تر به نظر می رسد؛ با این حال در دوره آل بویه نگاه امامیه نسبت به حاکمیت تغییر بنیادی یافت و نسبت به فرقه ها تعدیل گردید؛ در نتیجه می توان رویکرد هر دو فرقه را در یک جهت تصور نمود؛ گر چه تفاوت هایی بین آنان وجود داشته است.منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره ۲۶.