مجمع جهانی شیعه شناسی

ایمان یزید در ترازوی نقد

ایمان یزید در ترازوی نقد

ایمان یزید

ابن عربی،[۱] یزید را این‌گونه معرفی می‌کند: یزید اهل عدالت، مراقبت و مواظبت بر نماز، و به دنبال کار خیر و پیوسته مجری و ملازم سنّت بود.([۲])

نقد و بررسی

اشعار کفرآلودی که یزید می‌سرود، حکایت از بی‌ایمانی او دارد که از وی این‌گونه نقل شده است:

معشر الندمان قوموا
واشربوا کأس مدام
شغلنی نغمه العیدان
وتعوضت عن الحور

  واسمعوا صوت الاغانی
واترکوا ذکر المعانی
عن صوت الاذان
خمورا فی الدنان

یاران هم‌پیاله‌ی من! برخیزید و به نغمه‌های مطربان خوش‌آواز گوش دهید و پیاله‌های شراب را پی‌درپی سر بکشید و بحث و مذاکره‌های علمی و ادبی را کنار بگذارید. نغمه‌های «هوس‌انگیز» ساز و آواز، مرا از شنیدن «اذان» و ندای «الله‌اکبر» باز می‌دارد و من حاضرم حوریان بهشتی را (که نسیه است) با خم شراب (که نقد است) عوض کنم. (نقد مال ما و نسیه برای کسانی که به قیامت معتقدند).([۳])

یزید مقارن حکومت پدرش به مدینه آمد و پیش‌روی حسین‌بن علی و ابن عباس شراب خورد و در حال مستی اشعار مبتذل خواند. یزید، اولین خلیفه‌ای بود که علناً شراب‌خواری می‌کرد و بی‌مبالانه در پی آوازخوانی و میمون‌بازی و سگ‌بازی می‌رفت.([۴])

عباس عقاد مصری در مورد وضعیت اخلاقی یزید می‌نویسد:

یزید جوان بدخویی بود که شب و روزش را در مِیْگساری و سازنوازی می‌گذرانید و از مجلس خواننده‌ها و ندمای فحشاء مگر برای شکار برنمی‌خواست و هفته‌ها می‌گذشت که یزید در شکارگاه‌ها بود و از وضع کشور و ملت بی‌اطلاع و از رسیدگی به امور ملک و سیاست در غفلت بود.([۵])

قاضی محمد ثناءالله عثمان مظهری حنفی در ذیل آیه‌ی ۲۹ سوره‌ی ابراهیم می‌نویسد:

اما بنوامیه فمتعوا بالکفر حتی اسلم ابوسفیان و معاویه وعمروبن العاص وغیرهم ثم کفر یزید بن معاویه.

بنی‌امیه با کفر زندگی کردند تا این‌که ابوسفیان، معاویه و عمروالعاص و غیر آنان مسلمان شدند، سپس یزید و کسانی که همراه او بودند به نعمت الهی کفر ورزیدند و دشمنی با اهل‌بیت را نصب‌العین خود قرار دادند، حتی حسین را مظلومانه به شهادت رساندند و به دین پیامبر اسلام کفر ورزیدند.

یزید پس از شهادت حضرت امام حسین، کفر خودش را علنی نموده و اشعاری را سرود که مفهومش این بود: کجایند بزرگان بنی‌امیه که ببینند از آل محمد و بنی‌هاشم انتقام کشته‌های بدر را گرفتم و اگر من از عملکرد محمد انتقام نگیرم از قبیله‌ی جندب نیستم، امروز شراب را حلال می‌کنم، اگرچه روزی در دین محمد حرام شده بود، اما طبق آیین عیسی‌بن مریم آن را بنوش.

یزید کسی است که بر منابر، مرتب اهل‌بیت پیامبر را دشنام می‌داد و بنی‌امیه هزار ماه بر این گمراهی خودشان ادامه دادند، ولی خداوند در دنیا هم از آنان انتقام گرفت که هیچ اثری از نسل آنان در روی زمین باقی نمانده است.([۶]) همچنین یزید کمترین اعتقادی به دین الاهی نداشته است؛ زیرا علناً می‌گوید: مواظب باشید حکومت از دست شما خارج نگردد چرا که نه وحی آمده است و نه خبر خاص داریم و خاندان محمد هم با حکومت بازی کرده‌اند.([۷]) از کلام بزرگان اهل تسنن برمی‌آید که اسلام یزید نزد آنان پذیرفته نیست و از اشعار او و عملکردش در واقعه‌ی عاشورا و حره و… این مسأله به طور آشکارا به دست می‌آید که وی هیچ‌گونه اعتقادی به اسلام نداشته که این‌گونه مورد مذمّت اهل تسنن قرار گرفته است.

[۱]. ابن عربی مالکی غیر از ابن عربی صاحب کتاب فتوحات مکیه است.

[۲]) ابن عربی، العواصم، ص۲۲۷٫

[۳]) ابن جوزی، یوسف، تذکرهًْ الخواص، ص‌۲۹۱٫

[۴]) الاصفهانی، الاغانی، ج۱۵، ص۲۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۲۷٫

[۵]) عقاد، عباس، ابو الشهداء، ص۳۹٫

[۶]) قاضی مظهری، محمدثناء، تفسیرالمظهری، ج‌۵، ص‌۱۳۵٫

[۷]) مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۴۰؛ ابن عساکر، تاریخ، ج۶، ص۴۰۷٫

ابن عربی،[۱] یزید را این‌گونه معرفی می‌کند: یزید اهل عدالت، مراقبت و مواظبت بر نماز، و به دنبال کار خیر و پیوسته مجری و ملازم سنّت بود.([۲])

نقد و بررسی اشعار کفرآلودی که یزید می‌سرود، حکایت از بی‌ایمانی او دارد که از وی این‌گونه نقل شده است:

معشر الندمان قوموا
واشربوا کأس مدام
شغلنی نغمه العیدان
وتعوضت عن الحور

  واسمعوا صوت الاغانی
واترکوا ذکر المعانی
عن صوت الاذان
خمورا فی الدنان

یاران هم‌پیاله‌ی من! برخیزید و به نغمه‌های مطربان خوش‌آواز گوش دهید و پیاله‌های شراب را پی‌درپی سر بکشید و بحث و مذاکره‌های علمی و ادبی را کنار بگذارید. نغمه‌های «هوس‌انگیز» ساز و آواز، مرا از شنیدن «اذان» و ندای «الله‌اکبر» باز می‌دارد و من حاضرم حوریان بهشتی را (که نسیه است) با خم شراب (که نقد است) عوض کنم. (نقد مال ما و نسیه برای کسانی که به قیامت معتقدند).([۳])

یزید مقارن حکومت پدرش به مدینه آمد و پیش‌روی حسین‌بن علی و ابن عباس شراب خورد و در حال مستی اشعار مبتذل خواند. یزید، اولین خلیفه‌ای بود که علناً شراب‌خواری می‌کرد و بی‌مبالانه در پی آوازخوانی و میمون‌بازی و سگ‌بازی می‌رفت.([۴])

عباس عقاد مصری در مورد وضعیت اخلاقی یزید می‌نویسد:

یزید جوان بدخویی بود که شب و روزش را در مِیْگساری و سازنوازی می‌گذرانید و از مجلس خواننده‌ها و ندمای فحشاء مگر برای شکار برنمی‌خواست و هفته‌ها می‌گذشت که یزید در شکارگاه‌ها بود و از وضع کشور و ملت بی‌اطلاع و از رسیدگی به امور ملک و سیاست در غفلت بود.([۵])

قاضی محمد ثناءالله عثمان مظهری حنفی در ذیل آیه‌ی ۲۹ سوره‌ی ابراهیم می‌نویسد:

اما بنوامیه فمتعوا بالکفر حتی اسلم ابوسفیان و معاویه وعمروبن العاص وغیرهم ثم کفر یزید بن معاویه.

بنی‌امیه با کفر زندگی کردند تا این‌که ابوسفیان، معاویه و عمروالعاص و غیر آنان مسلمان شدند، سپس یزید و کسانی که همراه او بودند به نعمت الهی کفر ورزیدند و دشمنی با اهل‌بیت را نصب‌العین خود قرار دادند، حتی حسین را مظلومانه به شهادت رساندند و به دین پیامبر اسلام کفر ورزیدند.

یزید پس از شهادت حضرت امام حسین، کفر خودش را علنی نموده و اشعاری را سرود که مفهومش این بود: کجایند بزرگان بنی‌امیه که ببینند از آل محمد و بنی‌هاشم انتقام کشته‌های بدر را گرفتم و اگر من از عملکرد محمد انتقام نگیرم از قبیله‌ی جندب نیستم، امروز شراب را حلال می‌کنم، اگرچه روزی در دین محمد حرام شده بود، اما طبق آیین عیسی‌بن مریم آن را بنوش.

یزید کسی است که بر منابر، مرتب اهل‌بیت پیامبر را دشنام می‌داد و بنی‌امیه هزار ماه بر این گمراهی خودشان ادامه دادند، ولی خداوند در دنیا هم از آنان انتقام گرفت که هیچ اثری از نسل آنان در روی زمین باقی نمانده است.([۶]) همچنین یزید کمترین اعتقادی به دین الاهی نداشته است؛ زیرا علناً می‌گوید: مواظب باشید حکومت از دست شما خارج نگردد چرا که نه وحی آمده است و نه خبر خاص داریم و خاندان محمد هم با حکومت بازی کرده‌اند.([۷]) از کلام بزرگان اهل تسنن برمی‌آید که اسلام یزید نزد آنان پذیرفته نیست و از اشعار او و عملکردش در واقعه‌ی عاشورا و حره و… این مسأله به طور آشکارا به دست می‌آید که وی هیچ‌گونه اعتقادی به اسلام نداشته که این‌گونه مورد مذمّت اهل تسنن قرار گرفته است.

[۱]. ابن عربی مالکی غیر از ابن عربی صاحب کتاب فتوحات مکیه است.

[۲]) ابن عربی، العواصم، ص۲۲۷٫

[۳]) ابن جوزی، یوسف، تذکرهًْ الخواص، ص‌۲۹۱٫

[۴]) الاصفهانی، الاغانی، ج۱۵، ص۲۸۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۲۷٫

[۵]) عقاد، عباس، ابو الشهداء، ص۳۹٫

[۶]) قاضی مظهری، محمدثناء، تفسیرالمظهری، ج‌۵، ص‌۱۳۵٫

[۷]) مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۴۰؛ ابن عساکر، تاریخ، ج۶، ص۴۰۷٫

منبع: برگرفته از کتاب شبهه شناسی قیام امام حسین؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.