مجمع جهانی شیعه شناسی

بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت

بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت

بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت

صفات الهی
صفات خداوند نزد شیعه
در خصوص آیات و روایاتی که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعی است، بین علما و متکلمان سه نظریه وجود دارد:
۱ مذهب تأویل:این مذهب موافق رأی اهل بیت(علیهم السلام) و فلاسفه و کثیری از علمای اهل سنت از جمله: معتزله و ماتریدیه است. اساس این قول بر تنزیه خداوند متعال است. طبق این رأی، حکم اوّلی آن است که هر صفتی را باید بر معنای حقیقی آن حمل کرد، و در صورتی که مانع لفظی یا عقلی در میان بود باید آن را تأویل و بر معنای مجازی اش حمل نمود.نووی در شرح صحیح مسلم می گوید: نخستین چیزی که اعتقاد به آن بر هر مؤمنی واجب است، تنزیه خداوند متعال از مشابهت مخلوقات است. و اعتقاد بر خلاف آن مخلّ به ایمان است. تمام علما از امامان مسلمین اتفاق کرده اند که آنچه از صفات خداوند در قرآن و حدیث وارد شده که ظاهر آن تشبیه خداوند به خلق است باید بر این اعتقاد بود که آن ظاهر مراد خداوند نیست… (۱) .همو در جایی دیگر می گوید: این که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده که آتش در دوزخ پر نمی شود تا آن که خداوند قدم خود را در آن می گذارد، این حدیث از احادیث مشهور در باب صفات است. قاضی عیاض می گوید: باید معنای آن را از ظاهرش صرف کرده و تأویل نمود، زیرا دلیل عقلی قطعی بر محال بودن اثبات اعضا و جوارح بر خداوند اقامه شده است. (۲) .قسطلانی در ارشاد الساری می نویسد: غضب خداوند کنایه از عقوبت اوست. (۳) .ابومنصور ماتریدی در تأویل یدین در قول خداوند متعال: ” بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ “.می گوید: دو دست، کنایه از نعمت است. (۴) .
۲ مذهب تفویض:جماعتی دیگر از علمای اهل سنت قائل به توقف اند؛ به این معنا که گفته اند: لازم است به جهت احتیاط در دین راجع به صفات سخنی نگوییم و آنها را تفسیر ننماییم. از جمله کسانی که به این نظریه متمایل شده اند مالک بن انس و سفیان بن عیینه است. (۵) .
۳ مذهب حمل به ظاهر:این نظریه قول کسانی است که تأویل صفات و هم چنین تفویض آن را حرام می شمارند، و معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان باید حمل نمود.ابن تیمیه در کتاب الفتاوی می نویسد:… آنچه در کتاب و سنت ثابت شد و سلف از امّت بر آن اجماع کرده اند حقّ است و اگر لازمه آن نسبت جسمیت به خداوند باشد اشکالی ندارد، زیرا لازمه حقّ حقّ است. (۶) .ابن بطوطه در کتاب خود می نویسد: در دمشق از فقهای حنبلی شخصی بود به نام تقی الدین ابن تیمیه… روز جمعه بر او وارد شدم، درحالی که مردم را بر منبر مسجد جامع شهر موعظه می نمود. از جمله صحبت هایش این بود که خداوند به آسمان دنیا فرود می آید، همان گونه که من از منبر پایین می آیم. در این هنگام از منبر پایین آمد. عالمی از فقهای مالکی معروف به ابن الزهرا بر او انکار نمود، مردم بر سرش ریختند و با دست و کفش کتک مفصّلی به او زدند، به حدّی که عمامه از سرش به روی زمین افتاد. (۷) .شیخ بن باز در فتاوی خود می گوید: تأویل در صفات امری منکر است و جایز نیست، بلکه واجب است اقرار بر صفات کرد طبق ظاهری که لایق به خداوند است. (۸) .همو می گوید: اهل سنت و جماعت از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر آنند که خداوند در آسمان بالای عرش خود است و دست ها به سوی او دراز می گردد. (۹) .البانی محدّث وهابیون در فتاوای خود می گوید: ما اهل سنت ایمان داریم به این که از نعمت های خداوند بر بندگانش آن است که خداوند در روز قیامت بر مردم تجلّی می کند و همگان او را می بینند، همان گونه که ماه شب چهارده را مشاهده می کنند. (۱۰)او نیز در جایی دیگر بر بخاری ایراد گرفته که چرا قول خداوند: ” کُلُّ شَیْء هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ ” را به ملک تأویل کرده و می گوید: این گونه تأویل را شخص مسلمان مؤمن انجام نمی دهد. (۱۱) .همو در جایی دیگر می گوید: ما معتقدیم که کثیری از اهل تأویل کافر نیستند، ولی گفتارشان همانند کافران است. (۱۲) .
استدلال قائلین به تأویل صفات۱ ادعای اجماع از قاضی عیاض، و نووی و دیگران بر تأویل؛ نووی از قاضی عیاض نقل می کند که بین مسلمانان اختلاف نیست در اینکه صفات خبری خداوند که در قرآن و حدیث آمده باید تأویل نمود. (۱۳) .۲ تعبیرهای کنایی امری عادی در زندگی عادی بشر است که خداوند متعال نیز به جهت فهم مردم مطابق با محاورات آنها در قرآن کریم سخن گفته است.علامه طباطبایی(رحمه الله) در تفسیر المیزان در سبب ورود الفاظ متشابه در قرآن می فرماید: سبب ورود الفاظ متشابه در قرآن به خضوع قرآن در القای معارف عالی باز می گردد، زیرا قصد خداوند آن است که با الفاظ و اسلوب های متداول بین مردم مطالب عالی را به مردم تفهیم کند، و می دانیم که این الفاظ برای معانی محسوس یا قریب به حسّ وضع شده است؛ از همین رو وافی به تمام مقصود نبوده و سبب ایجاد تشابه در آنها گشته است، مگر بر کسانی که از نوعی بصیرت و تسلط علمی برخوردارند. در نتیجه متشابهات قرآن با تعمیق نظر و دقّت فکر و با رجوع به محکمات، روشن و واضح خواهد گشت. (۱۴) .ابن رشد اندلسی در کتاب فصل المقال در بحثی با عنوان: حقّ با حقّ مخالفت نداشته، بلکه شاهد و موافق بر آن است، می نویسد: ما مسلمانان معتقدیم که شریعت الهی حقّ است و می تواند ما را به سعادت برساند… و نیز معتقدیم که هرگز دیدگاه برهانی با شرع به مخالفت بر نمی خیزد… آن گاه می گوید: هرگاه حکم عقلی برهانی برخلاف شرع بود باید شرع را تأویل نمود. و معنای تأویل آن است که لفظ را از معنای حقیقی به معنای مجازی تبدیل کرد و این عادت عرب است که گاهی در کلماتش از تشبیه و استعاره استفاده می کند. این مطلبی است که هیچ یک از مسلمین در آن شک ندارند… از همین رو مسلمانان اتفاق کرده اند براین که واجب نیست تمام الفاظ شرع را به ظاهرش حمل نمود. (۱۵) .

اهتمام اهل بیت در تنزیه باری تعالیقاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: خطبه های امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیان نفی تشبیه، و اثبات عدل قابل احصا و شمارش نیست. (۱۶) .امام رضا(علیه السلام) می فرماید: هرکس که خدا را به خلقش تشبیه نماید، مشرک است، و هر کس که او را به داشتن مکان توصیف کند، کافر است. (۱۷) .امام صادق(علیه السلام) فرمود: چیزی شبیه خداوند عزّ وجلّ نیست. (۱۸) هم چنین فرمود: منزه است، خداوندی که غیر از او کسی به حقیقتش پی نخواهد برد. او همانندی ندارد. (۱۹) .
منزلت عقل از دیدگاه قرآن و روایاتقرآن کریم کسانی را که از عقل خود استفاده نمی کنند، به بدترین چهارپایان تعبیر کرده است و می فرماید: ” إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ “، همانا بدترین چهارپایان نزد خداوند اشخاص کر و گنگی هستند که تعقّل نمی کنند (۲۰) و در جایی دیگر می فرماید: ” وَیَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ “، خداوند پلیدی را برای کسانی قرار داده که تعقل نمی کنند. (۲۱) .امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرماید:… به عقل است که بندگان خالق خود را شناخته و مخلوق بودن خود را می شناسند، او مدبّر آنان است و همه تحت تدبیر اویند، و تنها او باقی و بقیه فانی اند… (۲۲) .قاضی عبدالجبار معتزلی در وصف ادلّه می گوید: اولین دلیل عقل است، زیرا با اوست که بین نیک و بد تمیز داده می شود و نیز بهواسطه اوست که حجّیت کتاب و هم چنین حجّیت سنت و اجماع ثابت می شود. (۲۳) .ابوعلی جبایی از بزرگان معتزله میگوید: همه معارفی که در قرآن راجع به توحید و عدل وارد شده، تأکیدکننده اموری است که عقل انسان به آن اذعان دارد…. (۲۴) .
رؤیت
از جمله مسائلی که از روزگاران کهن نزد متکلمان مورد بحث بوده و اختلاف شدیدی در آن واقع شده، رؤیت خداوند متعال است. آیا خداوند را در دنیا یا در آخرت، به چشم سر یا با چشم بصیرت می توان دید؟ در این زمینه اقوال مختلفی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:معتزله و شیعه امامیه معتقدند: خداوند متعال در دنیا و آخرت به دیده سر ادراک نمی شود، ولی با قلب و دل و به چشم یقین رؤیت می شود. و این عالی ترین مراتب ایمان است که از او به عین الیقین و شهود قلبی تعبیر می شود. لکن وهابیون و حنبلیان به طور عموم، و تابعین مذهب اشعری از حنفیه و مالکیّه و شافعیّه معتقدند که خداوند متعال در دنیا یا در آخرت دیده می شود.ابن قیّم جوزیه می گوید: قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حدیث و… بر این عقیده اند که خداوند متعال در روز قیامت با چشم سر به طور عیان رؤیت می شود، همان گونه که ماه شب چهارده و خورشید هنگام ظهر را می توان دید. (۲۵) البانی در فتاوای خود می گوید: ما اهل سنت بر این باوریم که از جمله نعمت های خداوند بر بندگانش آن است که در روز قیامت، برای بندگانش تجلّی می کند و او را خواهند دید، همان گونه که ماه را در شب چهارده می بینیم. (۲۶) .عبدالعزیز بن باز مفتی آل سعود در عصر خود می گوید: کسی که منکر رؤیت خداوند متعال در آخرت است، پشت سرش نمی توان نماز گزارد و او نزد اهل سنت و جماعت کافر است. (۲۷) .هم چنین البانی در تعلیقه خود بر کتاب العقیده الطحاویه (۲۸) از برخی از مشبّهه نقل کرده و تأیید می کند: کسی که معتقد به رؤیت خداوند باشد، ولی نه در جهت خاص، باید به عقل خود مراجعه کند؛ یعنی مشکلی در عقل خود دارد.
ادله امامیه و معتزله بر نفی رؤیتشیعه امامیه و معتزله که معتقد به نفی رؤیت به دیده ظاهری هستند، به چند دلیل عقلی و نقلی، همچنین قرآنی و حدیثی تمسک کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) دلیل عقلیهر عاقلی می داند که دیدن با چشم امکان ندارد، مگر آنکه شیء مرئی در جهت و مکان خاصی مقابل بیننده قرار گیرد و این مسأله در مورد همه این امور در خداوند متعال محال است. (۲۹) .
ب) دلیل نقلی قرآنی۱ خداوند می فرماید: ” لا تُدْرِکُهُ اْلأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اْلأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ “؛ (۳۰) او را هیچ چشمی درک نمی کند و حال آن که او بینندگان را مشاهده می کند و او نامرئی و به همه چیز آگاه است.قاضی عبدالجبار معتزلی در شرح این آیه می گوید: هنگامی که ادراک با بینایی همراه شود، به معنای دیدن است که در این آیه، خداوند آن را نسبت به خودش نفی کرده است. (۳۱) .۲ خداوند می فرماید: “… وَ لا یُحیطُونَ بِهِ عِلْمًا “؛ (۳۲) هیچ کس به او احاطه علمی ندارد. پر واضح است که رؤیت نوعی احاطه علمی از بشر به خداوند متعال است که خداوند متعال آن را از خود نفی می کند.۳ خداوند می فرماید: ” وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ “؛ (۳۳) و چون موسی وقت معیّن به وعده گاه ما آمد و خدا با وی سخن گفت موسی [به تقاضای قوم خود] عرض کرد: خدایا! خودت را بر من بنمایان که تو را ببینم؛ خداوند در پاسخ فرمود: مرا تا ابد نخواهی دید و لکن در کوه بنگر اگر کوه به جای خود برقرار تواند ماند تو نیز مرا خواهی دید. پس آن گاه که نور خدا بر کوه تابش کرد کوه را متلاشی ساخت و موسی بی هوش افتاد، سپس که به هوش آمد، عرض کرد: خدایا تو منزّه و برتری، به درگاهت توبه کردم و اوّل کسی باشم که ایمان آوردم.در این آیه از چند جهت می توان بر نفی رؤیت استفاده کرد:الف) جواب خداوند به نفی مؤبّد: ” لَنْ تَرانی “؛ب) تعلیق امکان رؤیت بر امر محال: ” وَلکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی “؛ج) تنزیه حضرت موسی(علیه السلام) از رؤیت بعد از به هوش آمدن: ” قالَ سُبْحانَکَ “؛د) توبه حضرت موسی(علیه السلام) از طلب رؤیت از جانب هفتاد نفر: ” تُبْتُ إِلَیْکَ “.
ج) دلیل نقلی روایی۱ مسلم از عایشه نقل کرده است: هر کس گمان کند که محمّد پروردگارش را دیده، بر خداوند نسبت ناروا داده است. (۳۴) .۲ نسایی از ابی ذر نقل کرده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله) خداوند را به قلبش، نه به دیدگانش مشاهده نموده است. (۳۵) .۳ طبری در تفسیرش از ابن عباس در تفسیر آیه: ” سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ… ” نقل می کند که معنای آیه این گونه است: من اولین کسی هستم که ایمان می آورم به این که هیچ کس از مخلوقات، او را نخواهد دید. (۳۶) .۴ ابن ماجه نیز روایتی را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد سؤال از میت نقل می کند، که در آن آمده است: میّت به جهت پاسخ به این که خداوند دیده نمی شود پاداش نیکی به او داده می شود.(۳۷).۵ امام علی(علیه السلام) در توصیف خداوند متعال می فرماید: ستایش مخصوص خداوندی است که… دیدگان او را نبینند و پوشش ها او را مستور نسازند. (۳۸) .۶ اسماعیل بن فضل می گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم که آیا خداوند در روز رستاخیز دیده می شود؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: منزّه است خداوند، و بسیار دور است از این امر، ای پسر فضل! دیدگان تنها اشیایی را می بینند که رنگ و کیفیت داشته باشند، در حالی که خداوند خالق رنگ ها وکیفیّت است. (۳۹) .۷ ذعلب یمانی از امام علی(علیه السلام) سؤال کرد: ای علیّ(علیه السلام)! آیا پروردگارت را دیده ای؟ حضرت فرمود: آیا چیزی را که نمی بینم عبادت کنم؟ ذعلب پرسید: چگونه او را دیده ای؟ حضرت فرمود: دیدگان به مشاهده عیان او را ندیده است، بلکه قلب ها به حقیقتِ ایمان او را ادراک کرده است…(۴۰) .۸ امام صادق(علیه السلام) فرمود: روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر شخصی گذر نمود که دیدگانش را بر آسمان دوخته و دعا می کند، فرمود: چشمانت را ببند، زیرا او را نخواهی دید. (۴۱).

تصریح ائمه اهل بیت به امکان رؤیت قلبیاز مجموعه کلمات ائمه اهل بیت(علیهم السلام) استفاده می شود که آنچه محال است رؤیت به دیده است، ولی رؤیت به قلب که از آن به شهود باطن تعبیر می شود برای مؤمنین امکان دارد.۱ محمّد بن فضیل می گوید: از امام رضا(علیه السلام) سؤال نمودم: آیا رسول خدا پروردگارش را دیده است؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: به قلبش دیده است؛ آیا نشنیده ای قول خداوند عزّ و جلّ را که فرمود: ” ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی “؛ او را به چشم سر ندید و لکن او را با قلب خود مشاهده نمود. (۴۲) .۲ امام صادق(علیه السلام) در جواب شخصی که از امکان رؤیت خداوند در روز قیامت پرسیده بود، فرمود: هرگز رؤیت با قلب، همانند رؤیتِ چشم نخواهد بود؛ دور است خداوند از آنچه تشبیه کنندگان و ملحدان او را توصیف می کنند. (۴۳) .۳ مردی از خوارج بر امام باقر(علیه السلام) وارد شد و عرض کرد: ای اباجعفر! چه چیزی را عبادت می کنی؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: خدا. آن مرد باز سؤال کرد: آیا او را دیده ای؟ حضرت فرمود: چشمها با مشاهده بینایی او را نخواهد دید، ولی قلبها با حقیقت ایمان او را خواهد یافت…. (۴۴) .۴ یعقوب بن اسحاق می گوید: به ابی محمّد(علیه السلام) نامه ای نوشته از او سؤال نمودم: چگونه بنده پروردگار خود را عبادت می کند درحالی که او را نمی بیند؟ حضرت(علیه السلام) در توقیعی فرمود: ای ابایوسف! آقا و مولا و نعمت دهنده بر من و پدرانم بزرگتر است از آنکه به چشم دیده شود. سؤال کردم: آیا رسول خدا پروردگارش را دیده است؟ باز در توقیعی فرمود: خداوند تبارک و تعالی از نور عظمتش آنچه دوست داشت به رسولش از راه قلب نشان داد. (۴۵) .۵ اسماعیل بن فضل می گوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردم که آیا خداوند در روز قیامت دیده می شود؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: منزّه است خداوند، و بسیار از این معنا بالاتر است. ای فرزند فضل! دیدگان تنها چیزهایی را درک می کنند که رنگ و کیفیت داشته باشند، درحالی که خداوند خالق رنگ ها و کیفیت است. (۴۶) .علاّمه طباطبایی(رحمه الله) می فرماید: خداوند متعال در کلام خود گونه ای از رؤیت و مشاهده را ثابت می کند که غیر از رؤیت بصری حسّی است، و آن، نوعی شعور باطنی در انسان است که بدون به کار بردن ابزار حسّی یا فکری به آن دسترسی می توان پیدا کرد و در پرتو آن، نوع معرفتی به خداوند پیدا می شود که با معرفت فکری فرق دارد؛ این معرفت همان وجدان و شهود باطنی است که هیچ نوع حجابی با آن نمی باشد، و هرگز انسان را از او غافل نکرده و به دیگری مشغول نمی سازد. و همین معنا مراد از لقای الهی است که در روز قیامت از بندگان برای صالحین فراهم خواهد شد… (۴۷) .
اعتراف برخی از علماء عامهبرخی از علماء عامه همانند شیعه امامیه قائل به عدم امکان رؤیت حضرت حقّ سبحانه وتعالی به دیده چشم شده اند. اینک به عبارات برخی از آنها اشاره می کنیم:۱ ثعالبی در تفسیر آیه شریفه ” وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْری – عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهی ” می گوید: از عائشه و جمهور اهل سنت نقل شده که ضمیر در رآه به جبرئیل بازمی گردد نه پیامبر. (۴۸). نتیجه اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) خدا را ندیده است.۲ شاطبی می گوید: صحابه منکر رؤیت خداوند متعال بوده اند. (۴۹) .۳ ذهبی در ترجمه ابوعبدالله بخاری می گوید: او عالم اهل بخارا و شیخ آنان، فقیهی باورع و زاهد بود. و هرکسی را که قائل به خلق قرآن و احادیث رؤیت و نزول خدا از آسمان بود، او را تکفیر می نمود. (۵۰) .
بررسی ادله قائلین به رؤیتکسانی که معتقد به رویت خداوند به دیدگان هستند به ادله ای چند از آیات و روایات تمسک کرده اند:۱ خداوند متعال می فرماید: ” وُجُوهٌ یَوْمَئِذ ناضِرَهٌ – إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ – وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذ باسِرَهٌ – تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَهٌ “. (۵۱) آنروز رخسار طائفه ای از شادی برافروخته و نورانی است و به چشم قلب جمال حقّ را مشاهده می کنند. و رخسار گروهی دیگر عبوس و غمگین است که می دانند حادثه ناگواری در پیش است که پشت آنها را می شکند.
جواب:شکّی نیست که نظر در لغت به معنای رؤیت و دیدن است ولی جمله ” إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ ” درمقابل ” تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَهٌ ” آمده است، ولذا به قرینه مقابله در معنای لغوی آن به کار نمی رود، بلکه معنای کنایی آن اراده می شود، که همان انتظار رحمت است؛ زیرا جمله مقابل به این معنا است: می دانند که حادثه ناگواری در پیش است…. در این مورد انتظار حادثه ناگوار است و در مورد نظر؛ نیز انتظار رحمت است.قاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: از جماعتی از مفسّرین رسیده که آیه حمل بر انتظار می شود، همانگونه که در احادیث نیز وارد شده است. ابوحاتم رازی به سند خود از مجاهد در تفسیر آیه شریفه: ” وُجُوهٌ یَوْمَئِذ ناضِرَهٌ – إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ “، نقل می کند که فرمود: یعنی دیدگان بابشاشت و خوشرویی منتظر ثوابند. و همین تفسیر از ابن عباس نیز نقل شده است… آنگاه قاضی عبدالجبار می گوید: با این روایات صحّت گفتار ما ثابت می شود که مراد به نظر در آیه انتظار است. (۵۲) .
۲ آیات فراوانی دلالت دارد بر اینکه مؤمنین به لقاء پروردگار نائل می شوند، و معلوم است که لقاء مستلزم رؤیت است. خداوند متعال می فرماید: ” فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً “، (۵۳) هرکس به لقای رحمت او امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا احدی را با او شریک نگرداند.جواب:خداوند متعال در رابطه با منافقین نیز از کلمه لقاء الله استفاده کرده است آنجا که می فرماید: ” فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ ” (۵۴) در نتیجه این تکذیب، خدا هم دل آنها را ظلمت کده نفاق گردانید تا روزی که به کیفر بخل و اعمال زشتشان برسند. و می دانیم که هرگز منافقین خداوند را نخواهند دید. پس در این آیه لقاء به معنای لقای مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است. قاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: هرگز لقاء به معنای رؤیت نیست، ولذا یکی از آن دو به جای دیگر استعمال نمی شود. شخص کور صحیح است که بگوید: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولی صحیح نیست که بگوید: فلان شخص را دیدم… پس لقاء در آیه را باید حمل بر معنایی کرد که با حکم عقل سازگاری داشته باشد…. (۵۵) .
۳ خداوند متعال می فرماید: ” کَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذ لَمَحْجُوبُونَ ” (۵۶) چنین نیست اینان (کفار) از معرفت پروردگارشان محجوب و محرومند.فخر رازی می گوید: اصحاب ما به این آیه تمسک کرده اند بر اینکه مؤمنین خداوند سبحان را خواهند دید، والاّ تخصیص آیه به کفار بی فائده است. (۵۷) .جواب:استدلال به آیه مبتنی بر آن است که معنای آیه این باشد که: کفار از دیدن خدا محرومند، درحالی که در آیه لفظ رؤیت به کار نرفته است؛ لذا ظاهر معنا این است که کفار از رحمت خدا محرومند.
۴ گروه مشبّهه در جواز رؤیت به برخی از احادیث نیز تمسک کرده اند ازقبیل قول پیامبر(صلی الله علیه وآله) که بنابر نقل بخاری فرمود:…همانا شما خدا را در روز قیامت خواهید دید…. (۵۸) .و نیز از جریر نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) درحالی که به ماه نظاره می کرد فرمود: شما پروردگارتان را خواهید دید، همانگونه که این ماه را می بینید…. (۵۹) .جواب:اوّلا: اینها خبر واحدند ولذا در اعتقادات ارزشی ندارند.ثانیاً: این گونه احادیث مخالف با آیات قرآن است، ولذا اعتباری ندارد.ثالثاً: حدیث دوم به جهت وجود قیس بن ابی حازم؛ سندش ضعیف است؛ زیرا عبدالله بن یحیی بن سعید می گوید: او احادیث منکر را نقل می کند و یعقوب دوسی می گوید: اصحاب ما در حق او سخنها گفته اند، عده ای او را مورد حمله قرار داده اند…. (۶۰) .

پی نوشت ها۱- شرح صحیح مسلم از نووی، ج ۱، ص ۱۶۰٫۲- همان، ج ۹، ص ۱۸۲ ۱۸۳٫۳- ارشاد الساری، ج ۱۰، ص ۲۵۰٫۴- تأویلات اهل السنه، ج ۳، ص ۵۱٫۵- در المنثور، ج ۳، ص ۹۱٫۶- الفتاوی، ج ۵، ص ۱۹۲٫۷- رحله ابن بطوطه، ج ۱، ص ۵۷ ۵۸٫۸- فتاوی بن باز، ج ۴، ص ۱۳۱٫۹- همان، ج ۲، ص ۱۰۵ ۱۰۷٫۱۰- فتاوی الالبانی، ص ۱۴۲٫۱۱- همان، ص ۵۲۳٫۱۲- همان، ص ۵۲۲ ۵۲۳٫۱۳- شرح صحیح مسلم، نووی ج ۳ جزء ۵ ص ۲۴٫۱۴- تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۵۸ با تلخیص.۱۵- فصل المقال، ص ۹۶ ۹۸٫۱۶- فضل الاعتزال، ص ۱۶۳٫۱۷- توحید صدوق، ص ۶۹، باب ۲٫۱۸- توحید صدوق، ص ۱۲۵، باب ۹٫۱۹- کافی، ج ۱، ص ۱۰۴٫۲۰- انفال آیه ۲۲٫۲۱- یونس ۱۰ آیه ۱۰۰٫۲۲- اصول کافی، ج ۱، ص ۲۹، ح ۳۴٫۲۳- فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص ۱۳۹٫۲۴- المحیط بالتکلیف، ج ۴، ص ۱۷۴٫۲۵- حادی الارواح الی بلاد الأرواح، ص ۳۰۵٫۲۶- فتاوی الألبانی، ص ۱۴۲٫۲۷- فتاوی بن باز، رقم ۲۸۸۷٫۲۸- العقیده الطحاویه با تعلیق و شرح البانی، ص ۲۷٫۲۹- کشف المراد، ص ۲۹۶ ۲۹۷٫۳۰- انعام آیه ۱۰۳٫۳۱- شرح الاصول الخمسه، ص ۲۳۳٫۳۲- طه ۲۰ آیه های ۱۰۹ ۱۱۰٫۳۳- اعراف آیه ۱۴۳٫۳۴- صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۱۰٫۳۵- تفسیر نسایی، ج ۲، ص ۲۴۵؛ ارشاد الساری، ج ۵، ص ۲۷۶ و رازی، المطالب العالیه، ج ۱، ص ۸۷٫۳۶- جامع البیان، ج ۹، ص ۳۸٫۳۷- ر.ک. سنن ابن ماجه، ج ۲ ص ۱۴۲۶٫۳۸- نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵٫۳۹- بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱٫۴۰- نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹٫۴۱- توحید صدوق، ص ۱۰۷٫۴۲- همان، حدیث ۱۵٫۴۳- همان، حدیث ۱۷٫۴۴- صدوق، التوحید، باب ماجاء فی الرؤیه، حدیث ۵٫۴۵- کافی ج ۱ ص ۹۵، باب فی ابطال الرؤیه.۴۶- بحارالانوار ج ۴ ص ۳۱٫۴۷- المیزان، ج ۸، ص ۲۵۲ ۲۵۳٫۴۸- الجواهر الحسان ج ۳ ص ۲۵۳٫۴۹- الاعتصام ج ۲ ص ۱۷۶٫۵۰- تاریخ الاسلام ج ۲۰ ص ۱۵۳٫۵۱- قیامت، آیه ۲۲ ۲۵٫۵۲- قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی ج ۴ ص ۲۱۲ ۲۱۳٫۵۳- کهف، آیه ۱۱۰٫۵۴- توبه، آیه ۷۷٫۵۵- قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه ص ۲۶۵ ۲۶۶٫۵۶- مطففین، آیه ۱۵٫۵۷- تفسیر فخررازی، ذیل آیه.۵۸- صحیح بخاری ج ۸ ص ۱۱۷، صحیح مسلم ج ۱ ص ۱۱۳ باب معرفه طریق الرؤیه.۵۹- صحیح بخاری ج ۱ ص ۱۱۱، باب ۲۶ و۳۵، صحیح مسلم ج ۵ ص ۱۳۶٫۶۰- میزان الاعتدال، رقم ۶۹۰۸٫

http://shiastudies.com

بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت. بررسی اقوال پیرامون صفات الهی و تحلیل مسأله رؤیت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.