اولاً، اگر از هر منطقه و مکانی ظهور می کردند یا بر انگیخته و انتخاب می شدند، این سوال مطرح می شد که چرا از جایی دیگر برگزیده نشدند؟
ثانیاً، کارهای خداوند بر مبنای حکمت و مصحلت انجام می گیرد و حساب شده است، مقام والای رسالت و امامت لیاقت و شایستگی می طلبد و هر کسی ظرفیت چنین کاری را ندارد. خداوند در عصر نبی گرامی اسلام(ص) لایق تر و مناسب تر از رسالت ندیدند و او را برگزیدند. روشن است که وقتی حضرت از سرزمین عربستان باشد، قرآن هم در همان سرزمین باید نازل شود و فرزندانش هم باید از همان جا انتخاب شوند؛ چنان که بیش تر انبیا از فلسطین و مصر و نینوا … برگزیده شدند، زیراشایسته تر از آن ها در آن عصر کسی نبود.وقتی نگاه به گذشته و زمان بعثت می کنیم، متوجه می شویم که شرایط ظهور اسلام و بقای آن در شبه جزیره عربستان، از بسیاری جهات، بهتر از شرایط سرزمین های دیگر بوده است. ویژگی و شرایط به قرار است:
۱ـ در شبه جزیره عربی به خصوص سرزمین حجاز حکومت مقتدر مرکزی وجود نداشت. این امر اگر چه باعث یک سری نابسامانی های اجتماعی می شد، لیکن در مسیر موفقیت انقلابی که پیامبر(ص) به راه انداخت؛ مؤثر بود. خلاء حکومتی یکی از زمینه های موفّقیّت در نهضت ها و قیام ها است. اگر حکومت مقتدری همانند حکومت های ایران و روم وجود داشت، صداهای مخالفان توسط حکومت خاموش می شد و مجالی برای پیامبر(ص) باقی نمی ماند تا مردم را به راه راست، ارشاد نماید.
۲ـ برقراری نظام قبیلگی و پایبندی افراد به حمایت های گسترده از افراد قبیله؛ این امر سبب می شد که اگر فردی همانند پیامبر اسلام(ص) بر خلاف نظام حاکم آن دیار (که نظام حکومتی اشرافی یا آریستوکراسی بود) بخواهد اقدامی صورت دهد، افراد قبیله در مجموع از او حمایت می کردند. حمایت چشمگیر سبب می شد چندان گزندی به وی نرسد، همان گونه که در دوره مکه به رغم آن همه مبارزه های رسول گرامی اسلام بر ضد شرک و بت پرستی، نتوانستند پیامبر را بکشند، یا آسیبی بدو برسانند و او را شکنجه دهند. حال اگر پیامبر(ص) در بین مردم ایران مبعوث می شد، به جهت این که ایرانی ها همانند عرب ها تعصبات قومی و قبیلگی نداشتند، در برابر فشار ها و هجوم حکومت استکباری، سپر دفاعی قوی نمی داشت و زود شکست می خورد.
۳ـ وجود قانون ماه های حرام؛ در محیط عربستان و سرزمین حجاز در چهار ماه از سال، یعنی ماه های حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) جنگ و خون ریزی ممنوع بود. جنگ در ماه های حرام را گناهی بزرگ و نابخشودنی (فجار) می دانستند. چنین قانونی آن هم با آن گستره حمایتی و پشتوانه فرهنگی، فرصت خوبی برای رساندن پیام پیامبر(ص) به گوش دیگران پدید آورد که این زمینه و بستر در جای دیگر نبود.
۴ـ وجود کعبه و سنت حج و زیارت خانه خدا که از زمان حضرت ابراهیم خلیل به یادگار مانده بود. این امر موجب شد که مکه مرکز رفت و آمدها و تبادل امور تجارتی و فرهنگی گردد. پیامبر از این فرصت استفاده کند تا پیامش را به گوش اقوام و ملل جهان برساند.
۵ـ مکه و حرم؛ در میان اعراب از قدیم قانون حرم و حرمت کعبه و اطراف آن وجود داشت. این امر موجب شد پیامبر(ص) تا حدودی از شر دشمنانش آسوده باشد.
۶ـ قانون امان؛ عرب های جاهلی به رغم همه ضعف های اخلاقی، برخی از خصلت های پسندیده و مترقی میان آنان رواج داشت که از آن جمله قانون امان و پناهندگی بود.
طبق این قانون اگر کسی (حتی دشمن) در پناه فرد یا قبیله ای قرار می گرفت، در امان بود و با تمامی وجود از او دفاع می کردند. در تاریخ آمده است که پیامبر اسلام(ص) در شرایط سخت و بحرانی از این قانون استفاده نمود و از کشته شدن رهایی یافت.همچنین می توان گفت که سرزمین حجاز یک موقعیت تمدنی منحصر به فرد داشت، چون در مرکز دایره ای قرار داشت که از هر سو تمدن های گذشته بشری آن را احاطه کرده بودند. در جنوب آن تمدن یمن، در شمال تمدن روم و فنیقیه، در شرق و شمال شرقی تمدن ایران، کلده و آشور و در غرب تمدن مصر باستان وجود داشتند. طبیعی است که چنین موقعیتی بستر خوبی برای رشد و گسترش اسلام گردد و خداوند حکیم و علیم پیامبر اسلام را در مرکز این دایره برانگیزد تا راه هدایت بشری آسان گردد.این نکته را نیز اضافه کنیم که با توجه به شرایط سرزمین عربستان و مردمی که در جاهلیت زندگی می کردند، از نظر روابط اجتماعی، از نظر رعایت حقوق انسان ها، و نوع دین و آیینی که داشتند(بت پرستی)، نیز بعضی سنت ها و آداب زشت مانند زنده به گور کردن دختران و … از سایر ملت های همجوار، پست تر و پایین تر بودند.به نظر می رسد چنین انسان هایی به هدایت و پیام الهی نیاز بیشتری نسبت به ملت های دیگر در آن زمان مانند ایران و روم داشتند. البته اگر چه از تمدن و ارزش های انسانی دورتر بودند، اما درون خود نیاز به هدایت را بیشتر احساس می کردند.
آیه مبارکه “الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند آگاه تر است که کجا رسالت (پیامبری) را قرار دهد” به ما می فهماند که اسرار بسیاری در موضوع رسالت و پیامبری وجود دارد که خداوند از آن آگاهی دارد و ما تنها به بخشی از آن می توانیم دست یابیم.