بیان عظمت و شأنیت علی (ع) برای ولایت و خلافت
وجود مقدس امام علی (علیه السلام) اقیانوس بیکرانی از اوصاف پسندیده و علوم و معارف الاهی است. چه کسی جز علی (علیه السلام) عملش الاهی، کلامش مشروع، زبانِ بیانش متصل به منبع و خزانه علم الاهی و آگاهتر به معارف و سیره پاک نبوی است؟ کثرت آیات و روایات در شأن او فوق العاده است.پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) درباره عمق عظمت آن نیر اعظم و ابرمرد تاریخ بشریت فرمودند:
اِن الله تعالی جَعَلَ لاَخی علیٍ فضائلَ لاتُحصی کثرهً. ([۱])
بدرستی که خداوند متعال برای برادرم علی (علیه السلام) فضایلی را قرار داده که از شمارش بیرون است.در حدیث زیر نیز پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) خلافت بلافصل امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) را با صراحت بیان فرمودهاند:انّ علیا منّی وأنا منه وهو ولی کلّ مؤمن بعدی؛به درستی که علی از من است و من از او هستم و او ولی و سرپرست تمام مؤمنان بعد از من است. ([۲])
همچنین میفرماید:یا علی من انکر امامتک فقد انکر نبوّتی؛ای علی! کسی که امامت تو را انکار کند، پیامبری مرا انکار کرده است. ([۳])
پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله وسلم) از طریق ملائکهًْ الله و قول خداوند متعال ولایت مستحکم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بیان فرمودهاند:عن جبرئیل عن میکائیل عن اسرافیل یقول الله عزّوجلّ: ولایه علیبنابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی (ناری). ([۴])جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل روایت میکند که خداوند عزّوجلّ میفرماید:«ولایت علیبنابیطالب قلعه استوار و محکم من است؛ پس کسی که در آن داخل شود، از عذاب من در امان خواهد بود».پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) در جواب کسانی که تصور میکردند با انجام همهٔ تکالیف دینی امّا بدون تمسک به ولایت امیرالمؤمنین ممکن است رستگار شوند، فرمودهاند:یا علی، لو ان عبداً عبدالله عزّوجلّ مثل ما اَقام نوح فی قومه وکان له مثل احد ذهباً فانفقه فی سبیل الله ومدّ فی عمره حتّی حج الف عام علی قدمیه ثمّ قتل بین الصّفا والمروه مظلوماً ثمّ لم یوالک یا علی لم یشم رائحه الجنّه ولم یدخلها؛ ([۵])
ای علی! هرگاه بندهای خدای عزّوجلّ را بندگی کند همانند آنچه که نوح در میان قومش بود و همانند کوه اُحد طلا داشته باشد؛ پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدری طولانی شود تا هزار مرتبه با پای پیاده به حج مشرّف شود. سپس میان صفا و مروه مظلومانه شهید شود؛ آنگاه ای علی! ولایت تو را نداشته باشد؛ بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.پیشبینی مدبرانه رسول مکرم اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) در غصب ولایت و خلافت ستودنی است. گویا ایشان به وضوح، کید و فتنه ریاستپرستان را میبیند. آن حضرت با صراحت میفرماید:ستکون من بعدی فتنه فاذا کان ذلک فالزموا علیبنابیطالب فانّه اول من یرانی واول من یصافحنی یوم القیامه وهو الصّدّیق الاکبر وهو فاروق هذه الامّه یفرق بین الحقّ والباطل وهو یعسوب المؤمنین والمال یعسوب المنافقین؛ ([۶])
به زودی بعد از من فتنهای شما را در بر خواهد گرفت؛ پس هرگاه چنین شد، ملازم رکاب علیبنابیطالب باشید؛ زیرا او در قیامت اول شخصی است که مرا خواهد دید و اول کسی است که با من مصافحه خواهد کرد. او صدیق اکبر و فاروق این امت و مرز بین حق و باطل است و او پیشوای افراد باایمان است و مال، پیشوای منافقان است.پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) افزون بر پیشگویی فتنه و مشخص کردن مسیر مؤمنان با دستور الهی، بار دیگر، در تمسک به ولایت از جهت پیشوایی و رهبری امام علی (علیه السلام) ، بعد از خود فرمودهاند:علیکم بعلیبنابیطالب فانّه مولاکم فَاَحِبّوه وکبیرکم فاتّبعوه وعالمکم فاکرموه وقاعدکم الی الجنّه فعزّزوه واذا دعاکم فأجیبوه واذا أمرکم فاطیعوه احبّوه لحبّی واکرموه لکرامتی ما قلت لکم فی علی الّا ما أمرنی به ربّی جلّت عظمته؛ ([۷])
بر شما باد به علیبنابیطالب؛ زیرا او مولای شماست، پس او را دوست بدارید؛ و بزرگ شماست پس از او پیروی کنید؛ و دانشمند شماست پس به او احترام بگذارید؛ و پیشوا و رهبر شما به سوی بهشت است؛ پس او را عزیز بدارید. هنگامی که شما را بخواند به فرمان او توجه کنید و اگر دستوری به شما دهد، پس از او اطاعت کنید. برای دوستی من، او را دوست بدارید و برای اکرام من، او را اکرام کنید. برای شما درباره علی نگفتم؛ مگر آنچه پروردگارم (جلت عظمته) به من امر فرموده بود.پیامبر گرامی اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) ، پس از همهٔ سفارشات اتمام حجت مینمایند که تنها رهبری و خلافت بلافصل علی (علیه السلام) است که شما را به راه راست هدایت مینماید، از این رو فرمودهاند:ان تولّوا علیاً تجدوه هادیاً مهدیاً یسلک بکم الطّریق المستقیم؛ ([۸])
اگر ولایت علی را بپذیرید، او را هدایتگری هدایت شده مییابید که شما را به سوی راه مستقیم رهبری میکند.به همین دلیل از آن حضرت روایت شده است که از دیدگاه خداوند متعال تنها علیبن ابیطالب (علیه السلام) باید با عنوان امیرالمؤمنین خطاب گردد.ان فی اللّوح المحفوظ تحت العرش مکتوب علیبنابیطالب امیرالمؤمنین. ([۹])
به درستی که در لوح محفوظ ـ که در زیر عرش قرار دارد ـ نوشته شده است که علیبنابیطالب، امیر مؤمنان است.دقت در کلام نورانی پیامبر گرامی اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) در مورد انتخاب رهبر و حجت الاهی برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت بسیار راهگشا است آنجا که میفرماید:أنا وعلیّ حجّه الله علی عباده.من و علی حجت و راهنمای الاهی برای بندگانش هستیم. ([۱۰])
پیامبر گرامی اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) نه تنها علی (علیه السلام) بلکه همهٔ اهلبیت و دوازده امام (علیهم السلام) را حجت الاهی و وسیله هدایت معرفی کردهاند:انّ الله جعل علیا وزوجته وابناءه حجج الله علی خلقه وهم ابواب العلم فی امّتی، من اهتدی بهم هدی الی صراط المستقیم؛ ([۱۱])
به درستی که خداوند علی و همسر و فرزندانش را حجت و راهنمایان خود برای خلقش قرار داد و آنان در میان امت من، درهای دانش هستند. هر کس به واسطه آنان هدایت شود، به سوی صراط مستقیم هدایت شده است.اگر کسی شبهه کند که پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) ، علی (علیه السلام) را شایسته رهبری میدانسته و او را پس از خود، تأیید، و بعد از خویش منصوب کردهاند، اما از کجا معلوم که او برای وصایت و خلافت بهترین بوده است؟ باید گفت اولاً؛ پیامبر به دستور الهی عمل کرده است. ثانیاً؛ این مطلب توهین به عظمت و اعلمیت پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) است. ثالثاً؛ خود ایشان که سخنان و کلامش همچون وحی الاهی است، برتری علی (علیه السلام) را نیز با صراحت چنین بیان فرمودهاند:انّ وصیای وخلیفتی وخیر من اترک بعدی ینجز موعدی ویقضی دَینی علیبن ابیطالب؛به درستی که وصی من و جانشین من و بهترین کسی که بعد از من است و قرض مرا ادا کرده، علیبنابیطالب است. ([۱۲])
او تحت تربیت پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله وسلم) بزرگ شده و اولین مسلمان، اولین لبیک گوینده به پیامبر، اولین نمازگزار، اولین محبوب نزد او، اوّل عالم و درب علم شهر نبی، اولین صحابی، اولین و بزرگترین سردار سپاه پیامبر، خلف صالح، یار و یاور همیشگی و اولین و آخرین شخصی است که پیوسته در کنار پیامبر بوده است. نقل و اعتراف به آن همه فضائل و مناقب از علی (علیه السلام) در حالی است که تنها اندکی از عظمت و شأن ایشان عرصه ظهور پیدا کرد. اگر به آن حضرت جفا نمیشد و آن همه سال ایشان را خانهنشین نمیکردند، جهانیان را به تعجب و حیرت بیشتر وامیداشت. بنابراین بایسته است قبل از بیان حدیث ولایت در خطبه غدیرخم، معرفت کامل و جامع الاطراف نسبت به دّر غلطان وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) داشته باشیم و قبل از بیان خطبه غدیر، به بررسی عظمت و لیاقت او برای امامت بپردازیم.
منابع
[۱]) مناقب خوارزمی، ص ۱۹ و ۲۵۳؛ بحار، ج ۳۸، ص ۱۹۶.[۲]) ۱. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۰۸، بیروت و ج ۶، صص ۱۵۳، ۱۵۵ و ۱۵۹، قدیم. ۲. تاریخ خطیب بغدادی، ج ۳، ص ۳۳۹، بیروت. ۳. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص ۶۸. ۴. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج ۳، ص ۱۱۱، بیروت. ۵. علامه کشفی، مناقب المرتضویه، ص ۷۴. ۶. جمال الدین زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص ۹۸. ۷. دکتر ناصف، التّاج، ج ۳، ص ۳۳۵، بیروت. ۸. علامه ابنحجر مکی، صواعق المحرقه، ص ۱۲۴، مصر. ۹. علامه بیهقی، سنن الکبری، ج ۸، ص ۵. ۱۰. علامه عینی، مناقب سیدنا علی (علیه السلام) ، ص ۲۸، حیدرآباد. ۱۱. محمدبناسماعیل بخاری، صواعق المحرقه، ج ۳، ص ۲۲۹، بیروت. ۱۲. حافظ ابنعیسی محمدبنعیسیبنسوره الترمذی، صحیح، ج ۲، ص ۲۹۷، بیروت. ۱۳. ابوداود، مسند، ج ۳، ص ۱۱۱. ۱۴. علامه سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۱۵۹. ۱۵. نسائی، خصائص، ص ۱۹، مصر. ۱۶. احمدبنحنبل، مناقب، ج ۱، ص ۲۱۵، بیروت. ۱۷. علامه دهلوی، اشعه اللّمعات، ج ۴، ص ۶۶۵. ۱۸. علامه ابنطلحه شافعی، مطالب السئول، ص ۴۵. ۱۹. شهاب الدین حسینی شافعی، توضیح الدلائل، ص ۳۵۱. ۲۰. علامه مناوی، کنوز الحقایق، ص ۳۷. ۲۱. علامه ابنمغازلی، مناقب، ص ۲۲۴. ۲۲. علامه گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۱۱۵. ۲۳. حافظ ابیعیسی محمدبنعیسیبنسوره الترمذی، سنن، ج ۲، ص ۲۹۹ و ج ۵، ص ۲۷۳. ۲۴. علامه امر تسری، ارجح المطالب، ص ۴۵۲. ۲۵. ابنکثیر، البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۳۴۳. ۲۶. شیخ الاسلام جوین، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۵۶، بیروت. ۲۷. ابنعساکر، تاریخ، ج ۱، ص ۳۷۹، بیروت. ۲۸. علامه بدخشی، مفتاح النجاه، ص ۵۹. ۲۹. شیخ محمد صبان مصری، اسعاف الراغبین، ص ۱۷۷، مصر. ۳۰. شیخ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۵۲ و ج ۲، صص ۳۱ و ۱۰۸، بیروت. ۳۱. علامه شافعی یمانی، شرح الارجوزه، ص ۲۹۳. ۳۲. علامه مناوی، کنوز الحقایق، صص ۳۷ و ۴۱. ۳۳. علامه ابناثیر، اسد الغابه، ج ۲، ص ۷ و ج ۴، ص ۲۷ و ج ۵، ص ۹۲. ۳۴. امام احمد حنبل، مسند، ج ۳، ص ۳۳۷ و ج ۴، صص ۱۶۴ و ۱۶۵. ۳۵. علامه بدخشی، نزل الابرار، ص ۲۲. ۳۶. حافظ ابونعیم، حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۲۹۳. ۳۷. علامه بدخشی، تحفه المحبین، ص ۱۶۸. ۳۸. علیبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰. ۳۹. ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۵۱. ۴۰. ابنبطریق، العمده، ص ۲۰۴. ۴۱. علامه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۲۱۵، بیروت. ۴۲. سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج ۱، صص ۳۳۷ و ۳۴۳، بیروت. ۴۳. مدنی کاشانی، الخلافه، ص ۷۱. ۴۴. صابری یزدی، حکم الزاهره، ص ۸. ۴۵. مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۳۰۱. ۴۶. شیخ طوسی، امالی، ج ۱، ص ۲۷۷. ۴۷. علامه حلی، نهج الحق، ص ۲۱۸. ۴۸. امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۵۱، بیروت. ۴۹. علامه بحرانی، غایه المرام، ص ۴۵۷، بیروت. ۵۰. سیدمحمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، صص ۲۳۱ و ۴۲۲، بیروت. ۵۱. مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۱۳۷. ۵۲. نجم الدین عسکری، علی والوصیه، ص ۱۷۵. ۵۳. الوصول، ص ۸۵. ۵۴. میرزا خلیل رازی، تحفه الامامیه، ص ۲۰۰، بمبئی.[۳]) ۱. شیخ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ص ۵۳، اسلامبول. ۲. علامه بحرانی، غایه المرام، ص ۴۵۶، بیروت.[۴]) ۱. حافظ حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۳۱، بیروت. ۲. علامه فضل الله رشیدیه، تتمه الأسوله، ص ۱۱۰. ۳. شیخ حرّ عاملی، جواهر السّنیه، ص ۲۰۸. ۴. سید محمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۶۴، بیروت. ۵. علامه مجلسی، روضه المتقین، ج ۱۳، ص ۲۱۲. ۶. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵. ۷. مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، ج ۷، ص ۱۲۳ و ج ۱۴، ص ۵۲۲، قم. ۸. علامه حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۹. ۹. علامه امینی، الغدیر. ۱۰. رحمانی همدانی، الامام علیبنابیطالب (علیه السلام) . ۱۱. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳، بیروت. ۱۲. صابری یزدی، الحکم الزاهره، ج ۱، ص ۸۸. ۱۳. شیخ صدوق، امالی، ص ۱۹۵. ۱۴. سبزواری، جامع الاخبار، ص ۵۲. ۱۵. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ج ۲، ص ۳۶۸. ۱۶. سید احمد مستنبط، القطره، ج ۱، ص ۲۳۲. ۱۷. محمدباقر دهدشتی بهبهانی، الدمعه الساکبه، ج ۲، ۱۰۲. ۱۸. شیخ طوسی، امالی، ج ۱، ص ۳۶۳. ۱۹. محدث قمی، سفینه البحار، ج ۸، ص ۶۰۲. ۲۰. امام رضا (علیه السلام) ، مسند، ج ۱، ص ۱۱۴. ۲۱. تأویل الآیات، ج ۱، ص ۹۳.[۵]) ۱. علامه خوارزمی، مقتل الحسین، ج ۱، ص ۶۹. ۲. علامه خوارزمی، مناقب، ص ۳۸. ۳. ابنعساکر، ترجمه امام علیبنابیطالب (علیه السلام) ، ج ۱، ص ۷۶، بیروت. ۴. شیخ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۵۲، اسلامبول و ج ۲، ص ۷۶، بیروت. ۵. علامه ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۵، ص ۲۱۹، بیروت. ۶. شافعی همدانی، موده القربی، ص ۶۴، لاهور. ۷. علامه کشفی ترمذی، مناقب المرتضویه، ص ۹۵، بمبئی. ۸. علامه اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۳۶. ۹. ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۱۹۸. ۱۰. سید محمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۱۷۴، بیروت. ۱۱. مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۲۰۷. ۱۲. طبرسی نوری، کفایه الموحدین، ج ۲، ص ۳۷۸. ۱۳. مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۸۳. ۱۴. ابیجعفر طبری، بشاره المصطفی (صل الله علیه و آله وسلم) ، ص ۹۴ و ۱۵۳، جدید. ۱۵. علی محمد علی دخیل، ثواب الاعمال و عقابها، ص ۵۸۶، بیروت. ۱۶. علامه امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۳۰۲، بیروت. ۱۷. سید محمدمهدی موسوی، طوالع الانوار، ص ۱۵۶. ۱۸. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۹۴، بیروت. ۱۹. علامه حلی، کشف الیقین، ص ۲۲۶.[۶]) ۱. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۲، بیروت و ج ۱۲، ص ۲۱۰. ۲. شیخ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۵۱، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۲۹، بیروت. ۳. علامه امر تسری، ارجح المطالب، ص ۲۳، لاهور. ۴. شافعی همدانی، موده القربی، ص ۶۰، لاهور. ۵. علامه خوارزمی، مناقب، ص ۵۷. ۶. علامه ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۸۸. ۷. علامه ابناثیر، اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۸۷ و ج ۶، ص ۲۷۰. ۸. شافعی همدانی، سبعین، ص ۵۰۷، پاکستان. ۹. علامه ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۱، ص ۳۵۷، بیروت. ۱۰. حافظ ابنعبدالبرّ اندلسی، استیعاب، ج ۴، ص ۱۷۰. ۱۱. علامه ابنحجر عسقلانی، اصابه، ج ۴، ص ۱۶۷. ۱۲. حلبی، انسان العیون، ج ۱، ص ۳۸۰. ۱۳. علامه ابنحسنویه، درّ بحر المناقب، ص ۱۳۲. ۱۴. علامه گنجی شافعی، کفایه الطالب، صص ۷۹ و ۱۸۸. ۱۵. علامه بکری، صلوات الهامعه، ص ۱۳۸. ۱۶. علامه کشفی ترمذی، مناقب المرتضویه، ص ۹۳. ۱۷. علامه سیوطی، لئالی المصنوعه، ج ۱، ص ۳۲۴، بیروت. ۱۸. علامه عینی، مناقب، ص ۵۹. ۱۹. ابیجعفر طبری، بشاره المصطفی (صل الله علیه و آله وسلم) ، صص ۱۵۲ و ۱۸۶، نجف. ۲۰. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۱۷، بیروت. ۲۱. ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۹۱. ۲۲. مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۳۳۵ و ج ۱۵، ص ۳۰۷. ۲۳. سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۸۸. ۲۴. علامه عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۰۴. ۲۵. نجم الدین عسکری، علی و الوصیه، ص ۱۴۶، بیروت. ۲۶. سید هاشم حسینی، بوستان معرفت، ص ۴۲۳.[۷]) ۱. شیخ الاسلام جوینی، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۷۸، بیروت. ۲. علامه خوارزمی، مقتل الحسین، ج ۱، صص ۴۱ و ۷۳. ۳. علامه خوارزمی، مناقب، ص ۲۲۶. ۴. علامه حافظ حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۰۵، بیروت. ۵. ابنعساکر، تاریخ، ج ۲، ص ۴۸۱، بیروت. ۶. علامه ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۱، ص ۵۸. ۷. علامه ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۱، ص ۲۳۵، بیروت. ۸. علامه گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۸۵. ۹. علامه بکری، صلوات الهامعه، ص ۱۶۰. ۱۰. ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۶۰. ۱۱. شیخ شمس الدین شافعی، اسنی المطالب، ص ۱۴. ۱۲. علامه ابنحسنویه، درّ بحرالمناقب، ص ۸۴. ۱۳. علامه بحرانی، غایه المرام، ج ۱، ص ۳۶۵، ایران و ص ۵۸۶، بیروت. ۱۴. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۱۲، بیروت. ۱۵. سید محمد علی اصفهانی، تحفه الامامیه، ص ۲۵۷. ۱۶. خوانساری، روضات الجنات، ج ۶، ص ۱۸۵. ۱۷. نجم الدین عسکری، علی والوصیه، ص ۲۴۱، بیروت. ۱۸. سید هاشم حسینی، بوستان معرفت، ص ۵۱۸. ۱۹. مدنی کاشانی، الخلافه، ص ۸۲. ۲۰. ابنشاذان، مائه منقبه، ص ۶۳. ۲۱. علامه کراچکی، کنز الفوائد، ص ۲۰۸.[۸]) ۱. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۱۲، بیروت. ۲. حافظ حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۶۳، بیروت. ۳. علامه عینی، سیدنا علی (علیه السلام) ، ص ۲۱. ۴. علامه گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۱۶۳. ۵. علامه هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۳۱۴، بیروت. ۶. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج ۳، ص ۱۲۴، بیروت. ۷. علامه کشفی ترمذی، مناقب المرتضویه، ص ۱۱۷. ۸. قاضی ابیولید، معتصر، ج ۲، ص ۲۴۷. ۹. علامه صفوری، نزهه المجالس، ج ۲. ۱۰. ابنابیالحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۵۰ و ج ۹، ص ۱۷۰. ۱۱. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص ۲۷۰. ۱۲. حافظ ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج ۱، ص ۶۴، بیروت. ۱۳. علامه بدخشی، تحفه المحبین، ص ۱۸۱. ۱۴. علامه اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰۸. ۱۵. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۲۸، بیروت. ۱۶. سید صادق حسینی شیرازی، علی فی القرآن، ج ۱، ص ۳۶، بیروت. ۱۷. سید محمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۴، ص ۱۸۰، بیروت. ۱۸. علامه بحرانی، حلیه الابرار، ج ۱، صص ۶۴ و ۹۴.[۹]) ۱. علامه کشفی ترمذی، المناقب المرتضویه، ص ۱۱۸. ۲. سید تقی بیننده، خورشید ولایت، ص ۲۷.[۱۰]) ۱. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص ۷۷. ۲. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۱، ص ۶۲۰، بیروت. ۳. ابنعساکر، تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۲۷۴، بیروت. ۴. محب الدین طبری، ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۰۳. ۵. علامه عینی، مناقب سیدنا علی (علیه السلام) ، ص ۲۷. ۶. علامه مناوی، کنوز الحقایق، ص ۴۳. ۷. علامه حضرمی، وسیله المآل، ص ۲۴۱. ۸. علامه ابنمغازلی، مناقب، صص ۴۵ و ۱۹۷. ۹. حافظ ابنعبدالبرّ اندلسی، الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹. ۱۰. تاریخ خطیب بغدادی، ج ۲، ص ۴۵. ۱۱. علامه ذهبی، میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۴۵. ۱۲. علامه دیلمی، فردوس الاخبار. ۱۳. امام احمد حنبل، مسند، ج ۱، ص ۱۵۹. ۱۴. علامه گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۲۰۶. ۱۵. ابیجعفر محمدبنجریر طبری، تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۲. ۱۶. شیخ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ص ۱۷۹، اسلامبول و ج ۲، ص ۶۳، بیروت. ۱۷. علیبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۴. ۱۸. علامه اربلی، کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۱۶. ۱۹. سید محمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۴، ص ۷ و ج ۵، ص ۵۳، بیروت. ۲۰. علی والسنه، ص ۴۹، بیروت. ۲۱. ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۲۷. ۲۲. میرزا خلیل رازی، تحفه الامامیه، ص ۲۷۰. ۲۳. سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۹۶. ۲۴. علامه حلی، کشف الیقین، ص ۲۵۷. ۲۵. ابنبابویه، الاربعین حدیثا، ص ۵۹۱. ۲۶. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱۳۸، بیروت.منابع پیشین از شماره ۱۷ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.[۱۱]) ۱. علامه حافظ حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۸، بیروت. ۲. حجت الاسلام رحمانی همدانی، الامام علیبنابیطالب (علیه السلام) ، ص ۱۶. ۳. آیت الله سید هاشم حسینی، بوستان معرفت، ص ۵۸. ۴. آیت الله سید صادق حسینی شیرازی، اهل البیت فی القرآن، ص ۴۳، بیروت. ۵. آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۳، ص ۳۴، بیروت. ۶. آیت الله سید صادق حسینی شیرازی، علی فی القرآن، ج ۱، ص ۹۲ و ج ۲، ص ۴۴، بیروت.منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.[۱۲]) ۱. علامه خوارزمی، مناقب، ص ۶۷. ۲. علامه عینی، مناقب سیدنا علی (علیه السلام) ، ص ۲۰. ۳. علامه گنجی شافعی، کفایه الطالب، ص ۱۵۹. ۴. شیخ سلیمان حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۳۱، اسلامبول. ۵. متقی هندی، کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۴، قدیم و ج ۱۱، ص ۶۱۰، بیروت. ۶. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص ۷۱. ۷. محب الدین طبری، ریاض النضره، ج ۲، ص ۱۷۸، بیروت. ۸. شیخ جمال الدین اسنوی، کوکب الدّری، ص ۱۱۰، پاکستان. ۹. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۷۷، بیروت. ۱۰. علیبنحسام الدین، منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۳۲. ۱۱. امام احمد حنبل، مناقب، ج ۱، ص ۱۷۲، بیروت. ۱۲. علامه سبطجوزی، تذکره الخواص، ص ۴۳. ۱۳. علامه بحرانی، غایه المرام، ج ۱، ص ۲۸۵. ۱۴. نجم الدین عسکری، علی والوصیه، ص ۵۹، بیروت. ۱۵. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۸، ص ۱، بیروت. ۱۶. مدنی کاشانی، الخلافه، ص ۲۱. ۱۷. علامه ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۴۷. ۱۸. سید محمدهادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۱۶۹ و ج ۲، ص ۱۹ و ج ۳، ص ۴۱، بیروت.
برگرفته از کتاب “بایسته ها در مقام بیان خطبه ی غدیر” نوشته ی علی انصاری بویر احمدیاختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی