مجمع جهانی شیعه شناسی

تفاوت «سِحر و جادو» با «معجزه»

پاسخ اجمالی:

فرق میان «سِحر» با «معجزه» واضح است؛ زیرا اوّلا: سحر ساحران متّکى به علوم محدود بشرى است و کار آنها متّکى به تجربیات و تمرینات قبلى است؛ اما در اعجاز، انبیاء به سراغ امورى مى رفتند که مردم پیشنهاد مى کردند؛ مانند معجزه شق القمر. دوّما: معجزات انبیاء با ادّعاى نبوّت توأم بود؛ در حالى که ساحران هرگز چنین ادعایى نداشته اند. سوّما: از آنجا که سِحر، امرى انحرافى است، افراد منحرف و نادرست به دنبال آن مى روند؛ اما معجزه از کسی صادر می شود که سراسر وجودش پاکى و تقوی است.

بى شک انبیاء و پیامبران و همچنین امامان معصوم(علیهم السلام) خارق عاداتى داشتند که انجام آن از سوی انسان های عادى امکان پذیر نیست؛ یعنى امورى که برخلاف قوانین معمول طبیعت بوده و انجام آن جز با استمداد از یک نیروى مافوق طبیعى امکان پذیر نیست؛ مانند زنده کردن مردگان، شفا دادن بیماران غیر قابل علاج، اِخبار از امور پنهانى که در قرآن مجید درباره حضرت مسیح(علیه السلام) آمده یا معجزه عصا و ید بیضاى حضرت موسى(علیه السلام) و ناقه صالح و سرد شدن آتش نمرود در مورد ابراهیم(علیه السلام) و معجزه شقّ القمر و از همه بالاتر اعجاز قرآن از جهات مختلف در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله). واضح است که هرگز معجزه به معناى تحقّق معلول بى علّت نیست تا افرادى آن را انکار کنند؛ بلکه به معناى استمداد از علل ناشناخته فوق طبیعى است.
از سوى دیگر سِحر یک واقعیت است، هر چند با خرافات زیادى آمیخته شده، ساحران معمولا از علل طبیعى استفاده مى کنند؛ ولى علل و اسبابى که مردم عادى از آن اطلاعى ندارند، مثلا درباره سحر ساحران عصر موسى(علیه السلام) گفته اند: آنها چیزى شبیه مار ساختند و درون آن را «جیوه» ریختند. هنگامى که آفتاب بر آن تابید به علّت فرّار بودن جیوه، آن مارهاى ساختگى به حرکت درآمدند، بنابراین کار آنها خارق عادت بود؛ اما با استفاده از اسباب ناشناخته براى توده مردم. اکنون این سؤال پیش مى آید که مردم از کجا تفاوت سِحر را از معجزه بفهمند تا بتوانند پیامبران را از ساحران دروغگو بشناسند؟
فرق میان این دو واضح است؛ زیرا اوّل اینکه: سحر ساحران چون متّکى به علوم محدود بشرى است، به یقین محدود است، و لذا ساحران خارق عادتى را که خود مى خواهند انجام مى دهند نه خارق عادتى را که مردم پیشنهاد مى کنند؛ زیرا کار آنها متّکى به تجربیات و تمرینات قبلى است؛ اما در مورد اعجاز، انبیاء به سراغ امورى مى رفتند که مردم پیشنهاد مى کردند؛ مانند معجزه شق القمر و معجزات مختلفى که از موسى بن عمران(علیهما السلام) درخواست کرده اند، هر چند بعضى از انبیاء در آغاز نیز معجزاتى با خود داشتند؛ مانند معجزه قرآن و معجزه عصا و ید بیضا.
دوم اینکه: معجزات انبیاء با ادّعاى نبوّت توأم بود؛ در حالى که خارق عادات ساحران هرگز با چنین ادعایى همراه نبوده و نیست؛ زیرا حکمت الهى اجازه نمى دهد که کار خارق عادتى بر دست کذّاب و دروغگویى حاصل شود و ادعاى نبوّت کند و مردم ناآگاه را به گمراهى بکشاند. حکمت الهیّه ایجاب مى کند که این قبیل افراد رسوا شوند، لذا هر وقت ساحرى به فکر چنین ادعایى افتاده، رسوا شده است.
سوم اینکه: از آنجا که سحر، امرى انحرافى است، افراد منحرف و نادرست به دنبال آن مى روند؛ افرادى که رفتار و کردارشان گواه بر نادرستى آنان است. به این ترتیب هنگامى که خارق عادتى از کسى دیده شود باید زندگى او را بررسى کرد، اگر زندگى او سراسر پاکى و تقوی بوده، این نشانه ای بر معجزه بودن آن خارق عادت است و اگر آثار نادرستى در او نمایان بود و پرونده تاریک یا مبهمى از نظر زندگى داشت، روشن مى شد که آن خارق عادت سحر است، چرا که ساحران از مصداق هاى بارز افراد متقلّب و دروغگو هستند.۱

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.