مجمع جهانی شیعه شناسی

حکمت های عرفانی حج

حج، با شکوه ترین، معنوى ترین و اثر بخش ترین عبادات است و از منظر عرفانى مى توان اسرار و حکمت هاى گهر بارى براى آن در نظر گرفت. در این چشم انداز قدسى، «حج» تبلور و تجلّى فضایل و مکارم اخلاقیِ بهترین معبر و گذرگاه به سوى معبود ازلى و نیکوترین منزل تزکیه و تهذیب نفس است. عارفان، سیر و سلوک عرفانیِ خود را در حج به کمال مى رسانند و عابدان، عرشى ترین عبادت ها و طاعت ها را در آن انجام مى دهند. سالکان الى اللّه به فیض لقاى الهى نائل مى آیند و عالمان، بر معرفت و حکمت قدسیِ خود مى افزایند… حج به راستى دیار معرفت و دلدادگى، کوى محبّت و شیدایى، وادى سیر و سلوک و تقرّب، سراى عبودیت و فروتنى و رستاخیز دل ها و جانهاى مشتاق است. این عبادت بى بدیل و ناب، فلسفه اى به گستره اقیانوس ها، مفهومى به عظمت کوه ها، ثمره اى به پهناى آسمان ها، حکمتى به حلاوت گل ها و معنویتى به اوج کهکشان ها دارد و چه نیکو است که این همه زیبایى و حلاوت را در دانشگاه عارفان فرزانه و عالمان وارسته به نظاره بنشینیم و غوّاص اقیانوس حکمت و دانش گهربار آنان باشیم. حج، داراى اسرار و حکمت هاى شگرف و فلسفه و اهداف والایى است که با دانستن آنها، حج گزار مى تواند حجّى عارفانه، عاشقانه و حکیمانه به جاى آورد و با راز و رمز قدسى آن، بیشتر و بهتر آشنا شود. از دیدگاه عارف کامل آیت اللّه ملکى تبریزى است که: «حج و سایر عبادات، باید آنگونه انجام شود که خدا مى خواهد و تنها زمانى به این امر رسیده و از نتیجه عبادت برخوردار مى شویم که هدف از آن عبادت را بدانیم. اگر کسى حج را همانگونه که در روایات آمده، انجام دهد و به تک تک اعمال و نیت هاى آن عمل کند، مى توان گفت: آنگونه حج را به جا آورده است که خداوند مى خواهد». (1) حج، اسرار و ابعاد مختلف عرفانى، سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و… دارد که در این مقال، تنها به گوشه اى از حکمت هاى عرفانى آن اشاره مى شود:

یک ـ شناخت خدا

«توحید» و «شناخت خدا»، مهم ترین و بایسته ترین و ظیفه انسان ها است و هیچ تکلیف و امرى، به بایستگى و اهمیت آن نیست. توحید، اساس و رکن تمامى اعتقادات و اعمال است و انسان در همه مواقع، به خصوص در حج، باید بر معرفت و شناخت خود نسبت به آفریدگار فزونى بخشد و یقین و ایمان خود را به یگانگى، قدرت، علم، سلطنت، تقدّس و ربوبیت او مستحکم سازد. به راستى حکمت و فلسفه اصلیِ «حج»، توحید و معرفه اللّه است؛ یعنى حج گزاران باید در حج شناخت و علم خود را درباره صفات و اسماى الهى زیاد کنند، با دقت و اندیشه در اعمال و ارکان حج، هر چه بیشتر با آیات و نشانه هاى او آشنا شوند. امام سجّاد علیه السلام در سفارش هاى خود به شبلى، به این امر توجّه ویژه اى داشته، مى فرماید: «هل عرفت بموقفک بعرفه، معرفه اللّه سبحانه…» (2) «آیا هنگام توقف در عرفات، معرفت خدا را یافتی…؟». صاحبِ المراقبات در باره این حکمت حج مى نویسد: «خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود. نزدیکى و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است و به جهت اینکه انسان در اوایل کار، به دلیل فرو رفتن در تاریکى هاى عالَم طبیعت و اسارت در کره خاکى و میان آب و گِل، عالم هاى عالى دسترسى ندارد. خداوند، عالمِ او را با ایجاد مکانى آباد کرده و آن را خانه خود نامید و آن را زیارتگاه زائران و طالبان حضرتش قرار داد تا بر گِرد آن چرخیده، زیارتش کنند و به مقتضاى حال خود، با پروردگارشان مأنوس شده و با این امور، آماده عالم هاى قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. براى این زیارت نیز عبادت هایى مقرر فرموده (حج) که تمامى آنها، باعث پرواز از عالم خاکى به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است. به عبارت دیگر، این عبادت ها انسان را آماده زیارت کعبه حقیقى مى کند که در باره آن، در روایت آمده است: زمین و آسمانم گنجایش مرا ندارد، بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد. این عبادات باعث شناخت نفس مى شود که شناخت پروردگار را در بر دارد.» (3)
رو به هر قبله که کردم صنما سوى تو بود / وآنچه محراب به معمارى ابروى تو بود نقش هر چهره غبار عالیه خط تو داشت / پشت هر پرده نهان، آیینه روى تو بود چشم دل روزنه خلوت جان، زان دادند / که از این روزنه راهى به سر کوى تو بود…
عارف الهى مرحوم حاج سید هاشم حداد، در خاطرات و حالات خود از حج فرمودند: «رمى جمره عقبه، بالأخص خیلى براى من جالب بود؛ چون در جمره اولى و جمره وسطى انسان رو به قبله مى ایستد و رمى مى کند؛ یعنى با توجّه و استقبال کعبه، انسان شیطان را مى زند و مى راند. اما در جمره عقبه که باید انسان پشت به قبله کند و رمى نماید، این چه معنا دارد؟ معنى آن، عین توحید است؛ یعنى آن کعبه اى را که من تا به حال با این نفس خود، بدان توجّه مى نمودم، آن را اکنون پشت سر گذاره و با توجّه به اصل توحید ـ که داراى جهت و سمتى نیست و با نفسى که از آن نفس بیرون آمده و توجّه بدان سو ندارد ـ مى خواهم شیطان را رمى کنم…». (4) امام خمینى، این عارف کبیر، حکمت اصلى حج را توحید و تنزیه مى داند که با عمل دقیق به دستورات عبادیِ حج حاصل مى شود: «در مراتب معنوى حج، که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک مى نماید؛ حاصل نخواهد شد، مگر آنکه دستورات عبادى حج، به طور شایسته و مو به مو عمل شود… لبّیک هاى شما جواب دعوت حقّ تعالى باشد و خود را محرم براى وصول به آستانه محضر حق تعالى نمایید.» (5)

دو ـ انس و تقرّب (لقاى الهی)

حج، موقعیتى شکوهمند و فرصتى کم نظیر براى انس و دلدادگى به محبوب حقیقى و تقرّب و نزدیکى به ساحت قدسى او است. وارستن از غیر و رسیدن به دوست و لقاى فرحناک او، حکمت حکیمانه حج است و رستگار و سعادتمند کسى است که غیر را بگذارد و بگذرد و به یار بپیوندد. اعمال و مناسک نورانى حج، بر صفاى درون و نورانیت دل مى افزاید و پرده هاى حجاب دل را به کنارى مى نهد و او را آماده معرفت و لقاى الهى مى سازد. قلوب عاشقان و عارفان، در حج آمادگى بیشترى براى معرفت، محبّت و وصال الهى پیدا مى کند و آنان را به معبود ازلى نزدیک تر مى سازد. آتش به جانم افکند شوق لقاى دلدار از دست رفت صبرم، اى ناقه پاى بردار در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد اى دیده اشک مى ریز، اى سینه باش افکار.. پیشواى هشتم در باره این فلسفه قدسیِ حج مى فرمایند: «انّ علّه الحجّ الوفاده الى اللّه تعالی… و التقرّب فى العباده الى اللّه عزّوجل». (6) «علّت حج، ورود به (میهمانی) خداى متعال است… (و در آن) نزدیک شدن به خداوند بلند مرتبه است.» مولى محسن فیض کاشانى در این باره مى نویسد: «کسى که به قصد خانه خدا حرکت مى کند، چنان است که به قصد خدا و زیارت او مى رود. بنابراین، مناسب است کارى کند که در میعاد معیّن، به فیض لقاى خدا فائز شود و ثابت است که کامیابى از لقاى رحمت او، منوط به اخلاص در عمل است که بهترین راه ملاقات حضرت کردگار مى باشد.» (7) عالم ربّانى مولا احمد نراقى نیز مى نویسد: «حج اعظم ارکان دین و عمده چیزهایى است که آدمى را به حضرت ربّ العالمین نزدیک مى سازد و آن اهمّ تکلیفات الهیه و اصعب عبادات بدنیه (است)… غرض اصلى از خلقت انسان، شناخت خدا و وصول به مرتبه محبّت و انس به او است و آن موقوف است بر صفاى نفس و تجرّد آن. پس هر چه نفس انسانى صاف تر و تجرّد آن بیشتر شد، انس و محبّت او به خدا بیشتر مى شود و براى حصول (به این امر)… خداى تعالى قرار عباداتى را فرمود که متضمّن این امور هستند… از میان عبادات، حج مشتمل بر این امور است». (8) از دیگاه صاحب «محجّه البیضاء»: «کسى که قصد خانه کعبه کند، قصد خدا کرده و زائر او است و آنکه در دنیا قصد زیارت خانه او را کرده، سزاوار است که زیارتش ضایع نشود و در میعادگاهى که معیّن شده است، مقصود او برآورده شود و مقصودِ او، نظر کردن به وجه کریم خداوند و رسیدن به لقاى او است. بنابر این، شوق به لقاى خداوند ناگزیر او را به اسباب این لقا تشویق مى کند… نباید از واژه نظر به وجه خداوند سبحان ـ که در کتاب و سنت و غیر این دو آمده ـ تصوّر شود که مراد نظر کردن با چشم سر به صورتى مانند صورت هاى دیگر است. بى شک خداوند از این مقوله برتر است؛ بلکه مقصود معناى دیگرى است که آن را تنها راسخان در علم مى دانند.» (9) عارف شهیر، امام خمینى قدس سره در این باره مى گوید: «توجّه داشته باشید که سفر حج، سفر کسب نیست، سفر تحصیل دنیا نیست، سفر الى اللّه است. شما دارید به طرف خانه خدا مى روید. تمام امورى که دارید و انجام مى دهید، به طور الوهیت باید انجام بدهید. سفرتان از اینجا که شروع مى شود وفد الى اللّه » است. سفر به سوى خداى تبارک و تعالى است.» (10) و نیز مى فرماید: «گردش به دور خانه خدا، نشان دهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگرى نگردید.» (11) و «در سعى بین صفا و مروه، با صدق و صفا سعى در یافتن محبوب کنید که با یافتن او (توحید ناب)، همه بافت هاى دنیوى گسسته شود…» (12) عارف کبیر حاج سید هاشم حداد مى فرمود: «روزى براى دیدن فلان، در کاظمین که بودم، به خانه اش رفتم، دیدم خود با زوجه اش ایستاده اند و چمدانها و اسباب را بسته و عازم مسافرت به حج هستند. پس از کرّات و مرّاتى که حج رفته بود و شاید تعدادش را غیر از خدا کسى نداند. به وى نهیب زدم: تو که هر روز کربلا مى روى، مشهد مى روى، مکه مى روی؛ پس کى به سوى خدا مى روی؟! وى حق سخن مرا خوب فهمید و ادراک کرد؛ اما به روى خود نیاورد و خود را به نادانى و غفلت زد و خنده اى به من نمود و خدا حافظى کرد و گفت: دعاى سفر براى من بخوانید و چمدان ها را دست گرفته، بیرون مى برد تا به حرکت در آید… بعضى از مردم حتّى افراد مسمّى به سالک و مدّعیِ راه و سبیل الى اللّه ، مقصود واقعى شان از این مسافرتها، خدا نیست. براى انس ذهنى به مدرکات پیشین خود و سرگرمى با گمان و خیال و پندار است و بعضاً هم براى به دست آوردن مدتى مکان خلوت با همراه و یا دوستان دیرین، در آن اماکن مقدسه مى باشد. و چون دنبال خدا نرفته اند و نمى خواهند بروند و اگر خدا را دو دستى بگیرى ـ و العیاد باللّه ـ مثل آفتاب، نشان دهى، باز هم قبول نمى کنند و نمى پذیرند؛ ایشان ابدا به کمال نخواهند رسید. ولهذا در تمام این سفرها، از آن مشرب توحید چیزى ننوشیده و از ماء عذب ولایت، جرعه اى برکام شان ریخته نشده، تشنه و تشنه کام باز مى گردند و به همان قصص و حکایات و بیان احوال اولیا و سرگرم شدن با اشعار عرفانى و یا ادعیه و مناجات هاى صوریِ بدون محتوا، عمر خودشان را به پایان مى رسانند.» (13)

سه ـ فروتنى و تواضع

خاکسارى و خشوع و خضوع در محضر خداى بلند مرتبه و تواضع و فروتنى واقعى و خالصانه، یکى از حکمت ها و اهداف نوارنى حج است و حتّى مى توان گفت که جوهره حج و حکمت مهمّ آن، افتادگى و فرودستى و اظهار ندارى و بیچارگى است. حج گزار در حریم وارستگى، سر مى نهد و دل مى بازد و خاضعانه بر درگاه دوست پیشانى مى ساید و خاشعانه شیوه شیدایى پیش مى گیرد.
هرکه را دعوى عشق است، پى یار آید / صادق آن است که با دیده خونبار آید این همه حسن ز هر آیینه بنمود نگار / تا که صاحب نظرى طالب آن یار آید تا نسوزد دلى از عشق، ننالد جانسوز / از دل سوخته فریاد شرر بار آید… (الهى قمشه ای)
امام على علیه السلام در باره این فلسفه نورانى مى فرماید: «و فرض علیکم حجّ بیته الحرام. و جعله سبحانه علامهً لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزّته». (14) «و بر شما واجب کرد حج خانه خود را… و آن را نشانه فروتنى مردم در (پیشگاه) عظمتش و تسلیم وپذیرش آنان نسبت به عزّت و بزرگى اش قرار داد.» امام رضا علیه السلام نیز مى فرماید: «انّ علّه الحجّ الوفاده الى اللّه … و ما فیه من الخضوع و الاستکانه والذّل». (15) «…حج (باعث به وجود آمدن) خضوع، استکانت و ذلّت مى شود.» عالم ربّانى، ملاّ مهدى نراقى در این باره مى نویسد: «خداى تعالى آن (بیت عتیق) را با نسبت دادن به خود شرف بخشید و براى عبادت بندگان خود بر پا داشت و اطراف آن را حرم خود ساخت و با تحریم شکار و کندن درخت آن، بر حرمت خانه خود تأکید فرمود و آن را بمانند پایتخت پادشاهان مقرّر داشت تا زیارت کنندگان از راه هاى دور، ژولیده مو و غبار آلود، قصد آن کنند و براى صاحب خانه تواضع و فروتنى کنند و به درگاه جلال و عزّت و عظمت او تضرّع و زارى نمایند؛ با اعترافشان به اینکه او منزّه است از اینکه خانه اى وى را در برگیرد یا در شهرى جاى گیرد.» (16) امام راحل قدس سره نیز در بحث هاى خود، به این مطلب اشاره فرموده که خودخواهى، تکبّر و خودبینى، با روح حج (خدا خواهى و توحید) در تضاد است و شخص باید این صفات رذیله را کنار بگذارد: «حجاج مواظب باشند که رضاى غیر خداوند را در اعمال خود، شرکت ندهند و جهات معنوى حج بسیار است و مهم آن است که حاجى بداند که کجا مى رود… بداند که هر خود خواهى و خود بینى، با خدا خواهى مخالف است و با هجرت الى اللّه مباین و موجب نقص حج است.» (17) عارف والا مقام، ملکیِ تبریزى نیز در سفارش هاى خود به حج گزاران، آنان را چنین با فلسفه حج آشنا مى کند: «باید با جسم و جان متواضع بوده و همانگونه که در روایات آمده است، یکى از کفش هایش را به دستش بگیرد. هر قدر مى تواند باید در اظهار خشوع و خوارى جدّیت به خرج دهد…» (18)

چهار ـ تقویت معنویت

یکى از ابعاد عرفانى حج، روحانیت و معنویت ویژه آن است. اعمال و مناسک حج ـ مانند طواف، سعى، نماز، بیتوته، رمى و قربانى ـ داراى معنویت و صفاى ویژه اى است و این بر روح و روان انسان تأثیرات مثبت و شگرفى دارد؛ چنانکه اماکن مقدّس و پاک سرزمین وحى نیز اثرات زیادى دارد و خانه مطهّر خدا و عرفات و مشعر و… هریک در پاکسازى درون و تقویت روحانیت انسان، نقش مهمى ایفا مى کند. حضور در حج و آشنایى عمیق با فلسفه آن، باعث مى شود که دین و ایمان انسان به رشد و بالندگى برسد و باطن و درون او صفا و نورانیت کسب کند. مولاى عارفان حضرت على علیه السلام مى فرمود: «والحج تقویهً للدّین»؛ (۱۹) « (خداوند) حج را وسیله تقویت دین قرار داد.» امام رضا علیه السلام در روایت زیبایى به حکمت هاى متعدّد حج اشاره فرموده که یکى از آنها، باز داشتن جانها از فساد است (و حظره الأنفس عن الفساد) (۲۰) و این باز داشتن از پلیدى ها، مایه نزدیکى به فضایل و مکارم اخلاقى و کسب نورانیت و معنویت است.
یک نفس بى یاد جانان بر نمى آید مرا / ساعتى بى شور و مستى سر نمى آید مرا سر به سر گشتم جهان را، خشک وتر دیدم بسى / جز جمال او به چشم تر نمى آید مرا
از دیدگاه عالم ربّانى آیت اللّه ملکى تبریزى رحمه الله : «هدف اصلى از تشریع حج و سایر عبادات، تقویت بُعد روحانى است تا انسان با معنویت شده و از عالَم جسم، به «عالم معنی» ترقى نموده و شناخت خدا، دوستى و انس او را به دست آورد و در سراى کرامت او با اولیایش به سر برد. و به جهت اینکه تمام انسانها ـ به جز عدّه نادرى ـ قبل از بلوغ، به خاطر نداشتن عقل، علم و عمل؛ بُعد حیوانى شان کامل شده و درندگى، حیوانیت و شیطنت در آنان نیرومند و قواى عقلانى و معنوى آنان ضعیف مى شود؛ به گونه اى که موجودى است که به جز حیوانیت، چیزى نداشته و گویا سگ، خوک و شیطان بالفعل و انسان ضعیفى است بالقوه! لطف خداى متعال اقتضا نمود که آنان را به حال خود رها نکرده و پیامبرانى براى آنان فرستاده و براى آنان شریعت ها، عبادت ها و اعمالى تشریع کرده است تا آنان را از بُعد جسمانى به بُعد روحی؛ از گمراهى به هدایت؛ از حیوانیت به انسانیت؛ از تاریکى به نور و از دورى به نزدیکى بکشاند. در این راستا تکالیف و عباداتى براى آنان مقرّر فرمود که بعضى از آنها در از بین بردن تاریکى ها و بعضى دیگر در جلب نور و به دست آوردن آن مؤثر است… بر این اساس، ازدیدگاه وى، حج دارویى الهى و مرکّب از اجزاى بسیار نافعى براى بیمارى هاى دل مى باشد. این بیمارى ها قلب را از عالم نور باز مى دارد؛ مثلاً خرج کردن در حج، بیماریِ بخل را معالجه مى کند و تواضع و خوارى در اعمال حج و طواف و نماز، مرض تکبّر را معالجه مى کنند.» (21)

پنج ـ عبودیت و بندگى

یکى از حکمت هاى فاخر حج، تعیین عیار بندگى و تسلیم بودن و تثبیت رقّیت و عبودیت است. باید عبد بود تا به حریم محبوب بار یافت و نشان «اطعنی» را دریافت کرد. بنده مطیع، با دل و جان، سر به سوداى دوست مى نهد و در فراخناى زندگى، مى پسندد آنچه که جانانش مى پسندد. سر به فرمان او دارد تا چه بفرماید و چه بخواهد؛ بیابان ها و خشکى ها را پشت سر مى نهد، فشار گرما و سرما، باد وبوران، خستگى و گرسنگى و… را تحمّل مى کند؛ لباس دنیوى بر مى کند؛ همچون عاشقان مى چرخد و چون گدایان مى دود؛ سنگ مى چیند و سنگ مى اندازد؛ قربانى اش را در بیابان رها مى کند و چون غلامان سر مى تراشد و… تا اثبات کند که او «بنده» است و «عبد». پیامبرخدا صلى الله علیه و آله مخصوصاً هنگام مناسک حج مى فرمود: «لبیک بحجّه حقّا تعبّداً و رقّاً»؛ (۲۲) « در کمال عبودیت و بندگى حجّ خانه تو را اجابت کردم».
از جمله تقصیر در بندگى ها / روآب شو از شرمندگى ها شد حق منادی؛ قل یا عبادى / تو جان ندادى کو بندگى ها در راه یوسف، کف ها بریدند / اى در رهش کم زان پردگى ها
صاحبِ «الاربعین» مى نویسد: «مسلمانان مکلّف اند، از اقصى نقاط زمین با نهایت فروتنى و تواضع، در برابر پروردگار و خوارى و تضرّع در مقابل عظمت و بزرگى صاحب آن، به زیارتش بروند… این خود نشانه اى از کمال اطاعت و اظهار بندگى و عبودیت است و زائران را به کارهاى غیر طبیعى و غریب مکلّف کرده، به اعمالى به ظاهر دور از طریق عقل وا داشته تا ثابت شود که اعمال ایشان فقط به قصد امتثال امر و محض عبودیت است و سبب دیگرى ندارد. این یکى از رازهاى بزرگ است که در این عبادت نهفته است…» (23) و در جاى دیگر مى نویسد: «گروهى عجب دارند که مقصود و مراد از این اعمال (مناسک حج) چیست؟ آن از غفلت ایشان بود از حقیقت کارها که مقصود از این بى مقصودى است و غرض از آن بى غرضى است؛ تا بندگى بدین پیدا شود و نظر وى جز به محض فرمان نباشد و هیچ نصیب دیگر ـ عقل را و طبع را ـ بدان راه نباشد تا آن خود جمله اندر باقى کند…» (24) صاحب «محجّه البیضاء» در باره این حکمت عرشیِ حج توضیح مى دهد که: «… (اعمال حج براى این است که) رقّیت و بندگى (حج گزاران) تمام تر و اذعان و انقیاد آنان نسبت به پروردگار خویش کامل تر شود. از این رو، براى اداى این امر (خداوند متعال) آنان را به اعمالى مکلّف ساخت که نفوس با آنها اُنس نداشته و عقول آنها را درک نمى کند؛ مانند انداختن سنگ به جمرات و آمد و رفت مکرّر میان صفا و مروه. با امتثال این اوامر و اعمال است که منتهاى رقّیّت و کمال عبودیت ظاهر مى شود.. رفت و آمد میان صفا و مروه و رمى جمرات و نظایر این اعمال، امورى است که نه نفس از آنها لذّتى مى برد و نه طبع با آنها اُنس دارد و نه عقل معانى آنها را درک مى کند و آنچه انسان را به انجام دادن این اعمال وا مى دارد، تنها امر خداوند و صرفاً قصد امتثال حکم او است؛ چه اجراى امر او واجب است و در این امر عقل از تصرّف و دخالت معزول و نفس و طبع از سابقه انس و انگیزه رقّیت تهى است؛ زیرا عقل هرچه را درک کند، معنایش این است که طبع بدان گرایش یافته و این گرایش کمکى به او و انگیزه اى براى تحقّق دادن آن امر خواهد بود. ازاین رو، در اداى اعمال حج، کمال رقّیّت و نهایت عبودیّت ظاهر مى شود. به همین مناسبت پیامبر صلى الله علیه و آله ؛ به خصوص در باره حج فرموده است: «لبّیک در حج، به راستى تعبّد و بندگى است.» (25) صاحب جامع السعادات نیز مى گوید: «…بعضى از عبادات انفاق و بذل مال است که موجب گسستن از مال و متاع دنیاست (مانند زکات و خمس و صدقات) و بعضى دیگر متضمّن خوددارى از شهوات و لذّات است (مثل روزه) و بعضى مشتمل بر یاد خدا و متوجّه ساختن دل به او و به کار بردن اعضا در عبادات است؛ (مانند نماز) و در میان آنها حج مشتمل بر همه این امور است، با زیادتى (در آن)؛ زیرا در آن است: جدایى و ترک وطن و مشقّت سن و انفاق اموال و قطع آرزوها و تحمّل سختى ها و تجدید عهد و پیمان الهى و حضور در مشعرها و دیدار شعائر و تحقّق مداومت یاد خدا در اعمال آن و رو آوردن به او و به انواع طاعات و عبادات؛ با وجود اینکه اعمال آن امورى است که مردم به آنها انس نگرفته اند و عقول به معانى و اسرار آنها راه نمى یابند… چه به وسیله این گونه اعمال کمال بندگى و عبودیّت ظاهر مى شود.» (۲۶)

شش ـ صفاى درون و تزکیه نفس

پاکى درون و طهارت نفس، یکى دیگر از حکمت ها و اسرار عرفانى حج است و دست یافتن به آن، نیاز به مجاهدت و تلاش هاى زیادى دارد. حج، فرصت گران بهایى براى تزکیه و پالایش نفس از آلودگى ها و آراستن درون به وسیله اعمال خدایى است. در این موقعیت فرحناک که ممکن است تنها یک بار در طول عمرِ آدمى، اتفاق بیفتد، حج گزار باید این حکمت ناب را آویزه گوش و قرین قلب خود کند و عارفانه مناسک و اعمال حج را به جاى آورد تا در پرتو آن، به تزکیه و تهذیب نفس بپردازد و با انجام آنها از فیض هاى رحمانى برخوردار شود. امام رضا علیه السلام در شمارش فلسفه و حکمت هاى حج، به رفع قساوت دل و پلیدى درون اشاره فرموده اند: «و منه ترک قساوه القلب و خساسه الأنفس» ؛ (۲۷) « (در حج) رهایى از سنگدلى و خسّت نفس است.» عالم ربانى، بهارى همدانى مى نویسد: «مقصود اصلى از خلقت انسان، شناخت خدا و رسیدن به درجه دوستى و اُنس با او است و رسیدن به این دو غرض جز با تصفیه و پاک نمودن قلب ممکن نیست… از اینجا بوده که شارع مقدّس، عبادات را یک نسق نگردانیده؛ بلکه مختلف جعل کرده است؛ (۲۸) زیرا که به هریک از آنها رذیله اى از رذایل، از مکلّف زایل مى گردد تا به اشتغال به آنها، تصفیه تمام عیار گردد و چون عمل حج مجمع العناوین بود با زیادی؛ چه اینکه مشتمل است برجمله اى از مشاقّ اعمال، که هریک بنفسه صلاحیّت تصفیه نفس را دارد… مضافاً بر تشرّف بر حرم خدا و خانه او، علاوه به حصول رقّت که مورث صفاى قلب است به دیدن این امکنه شریفه…» ملاّ مهدى نراقى نیز اشاره مى کند: «شکّى نیست که اجتماع در چنین جایگاهى، علاوه بر فوایدى که در آن است، از حصول الفت و مصاحبت مردمان و مجاورت بزرگان و نیکان که از شهرها و سرزمین ها آمده اند و همدستى همّت ها و اندیشه ها و یارى و هماهنگى نفوس بر تضرّع و زارى و دعا براى سرعت اجابت در خواست ها و یاد کردن پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله و بزرگداشت او و نزول وحى او… سبب نرم دلى و صفا و جلاى نفس خواهد شد.» (29) امام خمینى قدس سره اشاره مى کند که: «پس به منا روید… بدانید که از این محبوب ها ـ که بالاترینش حبّ نفس و حبّ دنیا تابع آن است ـ نگذرید، به محبوب مطلق نرسید.» (30)

هفت ـ رهبانیت و ریاضت

حج، یک دوره کامل ریاضت شرعى و سیر و سلوک عرفانى است و با مشقّت ها، سختى ها و مناسک و دلایلى که دارد، یکى از نمودهاى عینى جهاد اصغر است. وصول به فیوضات الهى و کمالات انسانى، در صورتى ممکن است که شخص دست از شهوات ولذّت هاى زودگذر بردارد و به قدر ضرورت به آنها اکتفا کند. از این رو، درگذشته رهبانان و زاهدان، از مردم کناره مى گرفتند و در غارها و شکاف کوه ها به سر مى بردند. آنان براى انس و نزدیکى بیشتر به خدا، از مردم دورى مى جستند و از لذّت هاى فانى دست مى شستند و به اعمال طاقت فرسا و ریاضت هاى سخت مى پرداختند و بدین وسیله مى کوشیدند راه آخرتشان را هموار نمایند. قرآن در باره آنان مى فرماید: …وَ رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّه ِ… . (۳۱) «اینها از پیش انزوا و رهبانیت را اختراع و ابداع کردند و ما بر آنها چنین راه و رسمى را امر نکردیم مگر طلب رضاى خشنودى خدا…» اما پس از مدّتى مردم از شهوات نفسانى پیروى کردند و دست از تجرّد و عبادت برداشتند تا اینکه خداوند به فضل و عنایت خود، پیامبرخدا صلى الله علیه و آله را بر انگیخت. آن حضرت مردم را به راه حق و نیکى ها دعوت کرد و به جاى رهبانیت و انزوا، از جهاد در راه خدا و حج سخن گفت و بدین وسیله آنها را جایگزین اعمال مشقّت بار فردى کرد. خود آن حضرت مى فرماید: «أبدلنا بالرهبانیه الجهاد و التکبیر على کلّ شرفٍ؛ یعنى الحج ـ و ابدلنا بالسیاحه الصوم» (32) «جهاد و تکبیر گفتن بر هر بلندى ـ یعنى حج ـ بدل رهبانیت است و روزه بدل سیاحت.» (33) و حتّى آن حضرت حج را، جهاد خوبى معرفى کرده است: «نعم الجهاد، الحجّ». علامه فیض کاشانى در این باره مى فرماید: «حق تعالى بر این امّت، اکرام فرمود و حج خانه خدا را به عوض رهبانیت و انزوا براى آنان قرار داد و خانه کهنسال خود را به شرافت برگزید و آن را خانه خود نامید و مقصد بندگان ساخت و اطراف آن را حرم خانه خود قرار داد…» (34) صاحب «الأربعین» نیز گوید: «حج، جانشین رهبانیتى است که در ملت ها و ادیان سابق وجود داشته است و اخبار وارده نیز به این معنا اشاره مى کند و خدا در این رهبانیتى که براى امت و پیروان حضرت محمد صلى الله علیه و آله قرار داده است…» (35)
خوش کرد یاورى فلکت روز داورى / تا شکر چون کنى و چه شکرانه آورى در کوى عشق، شوکت شاهى نمى خورند / اقرار بندگى کن و اظهار چاکرى
از دیدگاه علاّمه نراقى، چون حج بزرگ ترین تکلیف هاى الهى براى این امّت است، آن را به منزله رهبانیّت در آیین هاى پیشین قرار داد؛ زیرا امّت هاى گذشته وقتى قصد عملى مى کردند که دشوارترین تکلیف برنفس است؛ از خلق کناره مى کردند و از خانمان خود جدا مى شدند و به سرکوه ها مى رفتند و دور شدن از مردم را به طلب انس به خدا و صافى و خالص شدن براى او در جمیع حرکات و سکنات بر مى گزیدند؛ سپس لذّات حاضر را ترک مى کردند و ریاضت هاى سخت و دشوار را به طمع آخرت بر خود لازم مى گردانیدند و خداوند در کتاب خود ایشان را ستوده، مى فرماید: …ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (۳۶) «این بدان سبب است که در میان آنان دانایان و راهبان (دیر نشینان و تارکان دنیا) هستند و ایشان گردن کشى نکنند» و چون این روش کهنه شد و بر افتاد و مردم به پیروى از شهوات رو آوردند و از مداومت عبادت خداى تعالى رو گرداندند و از آن گریختند؛ خداى تعالى از بطن بطحا محمد صلى الله علیه و آله را بر انگیخت تا طریق آخرت را زنده کند و شیوه و سنّت رسولان را در سلوک آن تجدید فرماید و چون اهل ادیان از او در باره رهبانیت و سیاحت در دین او پرسیدند، فرمود: «أبدلنا بالرهبانیّه الجهاد و التکبیر على کلّ شرفٍ ـ یعنى الحج و أبدلنا با لسیاحه الصوم». (37) «پس خداوند بر این امّت انعام فرمود به اینکه حج را رهبانیّت ایشان گردانید و آن به ازاى بزرگ ترین تکالیف و طاعات در ادیان سابق است.»

هشت ـ یاد آورى آخرت

حج با اعمال و مناسک گوناگون و تأثیرات شگرف خود، یک پیوند و ارتباط درونى بین دنیا و آخرت است و انسان را آماده پذیرش و فهم رستاخیز و حشر و نشر در قیامت مى کند، حج گزارى که با وداع از خانواده و گذر از شهرها و کشورها و بیابان ها شروع به این سفر معنوى مى کند؛ گویا در حال رفتن به جهان آخرت است. با پوشیدن لباس سپید احرام و پیوستن به جمع سپید پوشان یکتاپرست و انجام اعمال و مناسک گوناگون، گویا در صحنه محشر حاضر شده و در حال گذر از مواقف حساب و کتاب و نزدیکى به ساحت ربوبى است. با یاد آورى این انگاره، حج گزار ارتباط و آشنایى مفید با روز قیامت و نحوه رستاخیز انسانها پیدا مى کند. پیشواى عارفان امام صادق علیه السلام در پایان سفارش هاى عرفانى خود به حج گزاران مى فرماید: «و لا شرع نبیّه صلى الله علیه و آله فى خلال المناسک على ترتیب ما شرعه للاستعداد و الإشاره إلى الموت و القبر و البعث و القیامه و فصل بیان السبق من دخول الجنّه أهلها و دخول النار أهلها بمشاهده مناسک الحجّ من أوّلها إلى آخرها لأولى الألباب و أولى النهی». (38) «هر عملى را که خداى بزرگ واجب گردانید و هر سنتى که پیامبر صلى الله علیه و آله وضع کرد؛ چه حلال، چه حرام و چه مناسک ـ به منظور آمادگى براى مرگ، عالم برزخ و قیامت است؛ بدین ترتیب و با وضع این مراسم، عرصه قیامت را پیش از به بهشت رفتن بهشتیان و به آتش در آمدن دوزخیان، فراهم آورد.»
سفر کعبه نمودار ره آخرت است / گرچه رمز رهش از صورت دنیا شنوند جان معنى است به اسم صورى داده برون / خاصگان معنى و عامان همه اسما شنوند
صاحب کتاب «ادب الدنیا و الدین» مى نویسد: «در واجب ساختن حج، یادآورى از روز رستاخیز است؛ چون در آن، جدا شدن از مال و خاندان مطرح است و افراد عزیز و ذلیل، در برابر ذات حق، به خضوع مى ایستند و فرمانبردار و کهنه کار در ترسیدن از خدا و میل و رغبت بدو مجتمع ویکسانند و باز ایستادن گنه کاران از ارتکاب گناه و پشیمانى اهل گناه برکارهاى گذشته خود، از آثار وجوب حج است.» (39) ابو حامد غزّالى نیز نوشته است: «از اسرار حج این است که این سفر، مانند سفرِ آخرت پایه گذارى شده و مشابه آن است و کسى که به این مسافرت مى رود، باید در هریک از اعمال آن، یکى از امور آخرت را به یاد آورد و به وسیله آن، عبرتى بگیرد و بر بینش قلبى خویش بیفزاید. باید در آغاز سفر و هنگامى که با کسان و نزدیکان تودیع مى کند، حالت سکرات مرگ را به خاطر بیاورد و در وقت جدایى و دور شدن از زادگاه، خارج شدن از دنیا و در وقت سوار شدن بر مرکب، سوار شدن بر تابوت را در نظر خود مجسّم کند و هنگامى که پوشش احرام را بر تن خود مى پیچد، به یاد وقتى باشد که کفن بر تنش مى پیچند و چون بیابان مى پیماید تا به میقات برسد، به فکر وقتى باشد که از دنیا خارج مى شود و در انتظار میقات خواهد بود و ترسى که در راه از راهزنان دارد، باید او را وادار کند که به فکر ترس از منکر و نکیر باشد… وقتى که لبّیک مى گوید، روز رستاخیز را به خاطر بیاورد که دعوت مأموران خدا را اجابت مى کند.» (40) ——————————————–

پى نوشت ها :

۱ . المراقبات، ص۳۸۵ ۲ . مستدک الوسائل، ج۱۰، ص۱۶۷ ۳ . المراقبات، ص۳۸۰ ۴ . روح مجرد، صص ۱۴۶ و ۱۴۷ ۵ . صحیحه نور، ج۱۹، ص۴۲ ۶ . علل الشرایع، ص۴۰۴، ح۵ ۷ . حقایق، ص۵۳۳ ۸ . معراج السعاده، ص۶۹۵ ۹ . المحجّه البیضاء، ج۲، ص۲۷۳ ۱۰ . صحیفه نور، ج۹، ص۲۳۸ ۱۱ . همان، ص۲۲۴ ۱۲ . همان، ج۲۰، ص۱۸ ۱۳ . روح مجرّد، صص ۶۲۶ و ۶۲۷ ۱۴ . نهج البلاغه، خطبه ۱ ۱۵ . علل الشرایع، ص۶۰۴ ۱۶ . جامع السعادات، ج۳، ص۴۸۰ ۱۷ . صحیفه نور، ج۱۹، ص۱۹۹ ۱۸ . المراقبات، ص۳۹۷ ۱۹ . نهج البلاغه، خطبه ۱ ۲۰ . علل الشرایع ص ۴۰۴ ۲۱ . المراقبات، صص۳۸۴ و ۳۸۵ ۲۲ . حقایق، ص۵۳۳ ؛ مجمع الزواید، ج۳، ص۲۳۳ ۲۳ . کتاب الأربعین، امام محمد عزالى، ص۵۶ ۲۴ . کمیاى سعادت، ج۱، ص۲۳۸ ۲۵ . المحجّه البیضاء، ج۲، ص۲۷۲ ۲۶ . جامع السعادات، ج۳، ص۴۷۸ ۲۷ . علل الشرایع، ص۴۰۴ ۲۸ . تذکره المتّقین، ص۸۱ ۲۹ . جامع السعادات، ج۳، ص۴۸۰ ۳۰ . صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۰ ۳۱ . حدید : ۲۷ ۳۲ . جامع السعادات، ج۳، ص۶۸ ۳۳ . صحیح بخارى، ج۳، ص۱۰۵۴ ۳۴ . حقایق، ص۵۳۱ ۳۵ . کتاب الاربعین، ص۵۶ ۳۶ . مائده : ۸۲ ۳۷ . جامع السعادا، ج۳، صص۴۸۰ و ۴۸۱ ۳۸ . مصباح الشریعه، ج۴۷ ۳۹ . ادب الدنیا و الدین، ابو الحسن ماوردى، ص۱۷۲ ۴۰ . کتاب الأربعین، صص ۵۶ و ۵۷
منبع : نشریه میقات حج، تابستان ۱۳۸۳، شماره ۴۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.