سلجوقیان و تشیع

سلجوق نام جد طغرل بیک، نخستین سلطان سلجوقی است.طغرل فرزند میکائیل نامی است که در دوران حاکمیت غزنوی به سال ۳۷۵همراه با برادرانش به ماوراءالنهر و بخارا آمدند.
 موقعیت برجسته ی آنها در ترکستان سبب شد تا سلطان غزنوی به آنها احترام بگذارد؛ اما پس از مدتی میان آنان اختلاف شده و در زمان سلطان مسعود غزنوی، جنگی بین فرزندان میکائیل و سپاه مسعود در گرفت که سلجوقیان پیروز شدند.نخستین سلطان سلجوقی طغرل بیک است که در سال ۴۲۹ بر تخت پادشاهی جلوس کرد.(۱) در قرن پنجم، فعالیت جناحهای شیعی امامی و اسماعیلی، بسیار گسترده بود و از آنجا که در شرق ایران علیه آنها تبلیغات زیادی صورت گرفته و به خصوص مردم نسبت به اسماعیلیان بدبینی خاصی داشتند، حکومتها سعی کردند از طریق مبارزه با این گروه ها، خود را مصلح جلوه داده و از جنبه ی دینی خود را پاک دین نشان دهند.افزون بر آن که محبوبیت آنها نزد خلفای عباسی در گرو مبارزه شان با این گروههای شیعی بود که بهر حال نمی توانستند، حکومت عباسیان را بپذیرند.تربیت خانواده های ترک نیزدر حول و حوش کوبیدن اسماعیلیان و شیعیان، توسط سامانی ها به خصوص نوح بن منصور و نیز غزنوی ها بود و این به طور طبیعی از زوایه ی نگرش مذهبی در میان آنها اثر گذاشته بود. مستوفی در مورد سلجوقیان می نویسد:سلجوقیان، سنی پاک دین و نیکو اعتقاد بودند.(۲) باسورث نیز می نویسد:طاهریان، سامانیان و غزنویان، همگی قدرتهایی بودند که به مذهب سنت اعتقاد راسخ داشتند.تندرویهای تشیع در غرب ایران و ولایات ساحل جنوبی دریای خزر و سیاست توسعه طلبی دیلمیان در آن نواحی که تشیع را به عنوان چهره استقلال سیاسی خود پذیرفته بودند… حکام خراسان را برانگیخت تا برای دفاع از مذهب سنت، در مقابل تشیع بایستند. (۳)این مطلب که اختلافات بین ترکان و دیلمیان موجب اصرار ترکها بر تسنن بوده در کلمات نظام الملک نیزهویداست.او در جایی ازقول الب ارسلان نقل می کند که به بزرگان گفت:دیلم و اهل عراق اغلب، بد مذهب و بد اعتقاد و بددین باشند. و میان ترک و دیلم، دشمنی و خلاف، امروزینه نیست، بلکه قدیم است.و امروز، خدای عز و جل ترکان را از بهر این عزیز کرده است.و برایشان مسلط گردانیده که ترکان، مسلمانان پاکیزه اند و هوا و بدعت نشناسند.(۴) در مورد طغرل بیک آمده است که بر عکس جوسنی گری موجود، خود اهل اعتزال بوده است.لذا در مورد انتخاب وزیر خود نیز تسامح به خرج داده و ابو نصر الکندری معروف عمید الملک را که به قول قزوینی شیعه ی غالی بوده، به کار وزارت گمارده است.(۵)امیر ابولفضل عراقی که نزد طغرل کبیر، بسیار مقرب و محترم بوده باروی شهر ری و باروی قم و مسجد عتیق قم و منارها فرمود.و مشهد و قبه فاطمه ی بنت موسی بن جعفر علیهما السلام او کرد.(۶)بعدها نیز وقتی طغرل وارد بغداد شد از طرف عامه یعنی سنیان – شهر مورد حمله قرار گرفت.در حالی که مردم محله کرخ که محلی شیعه نشین بود از افراد او حفاظت کردند.سلطان، عدنان پسر سید رضی را خواست و از او تشکر کرد.عدنان در آن موقع نقیب علویان بود.پس از آن، سلطان سپاهی را مأمور حفاظت از محله ی کرخ در مقابل هجوم سنیان کرد.(۷)اما به نظر نمی رسد که این گزارشها به خصوص گفته ی قزوینی، تشیعی برای طغرل و یا عمید الملک کندری ثابت کند، زیرا نقل شده است که طغرل، پس از مدتی دستور داد تا در محله ی کرخ نیز جمله ی الصلاه خیر من النوم در اذان صبح افزوده شود.(۸)در مورد دیگری هم باشاره به عناد عمید الملک نسبت به اشاعره گفته شده است که او در لعن روافض و اشاعره از طغرل اجازه گرفت و دستور داد تا آنها را بر منابر خراسان لعن کردند.(۹) از سلجوقیان، سه تن طغرل بیک، الب ارسلان و ملکشاه تااواخر قرن پنجم به عنوان قدرتمند ترین حکام مستقل کشور اسلامی سلطنت کردند که تقریبا تمامی منطقه اسلامی را جزمصر و شمال افریقا، زیر سلطه داشتند. مفصلترین گزارشها در باره ی مسائل مذهبی این دوره، بویژه مسائل و مشکلات شیعیان در کتاب نقض تالیف عبدالجلیل قزوینی رازی آمده است.این کتاب در حوالی سال ۵۶۰ تألیف شده و آگاهیهای آن درباره ی قرن پنجم نخست قرن ششم است. عبدالجلیل از فضایح نقل کرده است که:وبروزگار ملکشاه و سلطان محمد قدس الله روحهما، نگذاشتندی که اینان (شیعیان)مدرسه و خانقاه بسازند.(۱۰) صاحب فضائح بر این باور است که سلجوقیان سخت گیری فراوان بر شیعه کرده اند:روزگار سلطان ملکشاه در ری، چه استحفافها رفت بر رافضیان !و همه را منبرها بردند که ایمان بیاری.(۱۱)عبدالجلیل به این مطلب پاسخی نداده.همچنین در فضائح آمده است که:در همان دوران، تعدادی از مناقبیان را زبان ببریدند.(۱۲)مناقبی ها، کسانی بودند که اشعاری در مدح اهل بیت -علیهم السلام – در هر کوی و برزن بلند می خواندند.این رسم در قرن پنجم و ششم، معمول بوده است؛ در مقابل شیعه، سنیان نیز فضائل خوانانی داشته اند.(۱۳) مهمترین وزیر دولت سلجوقی که وزارت ملکشاه را عهده دار بود، نظام الملک است.او از طرفداران سرسخت تسنن از نوع شافعی آن بوده و بنیانگذار مدارس نظامیه -که به دفاع از تسنن و گسترش عقاید اشعری و شافعی تأسیس شده – می باشد.سختگیری او بر فرق شیعه، بویژه اسماعیلیان، شهرت زیادی دارد. (۱۴)تلاشهای گسترده او در کوبیدن باطنیه و اسماعیلیه، و در کنارش شیعه امامیه، شهره ی تاریخ است.کتاب سیاستنامه ی او، مملو از دشنامهائی به شیعه و در هم آمیختن فرق مختلف آن با یکدیگر است. این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که سختگیری، بیشتر در مورد باطنی ها و اسماعیلی ها بوده که به دنبال کسب قدرت بوده اند و نمایندگی دولت فاطمی مصر را در ایران داشته اند، در برابر، شیعیان امامی سخت به ظاهر شریعت وفادار بوده و آثار حدیثی و فقهی آنها در دسترس همه قرار داشته است.در باره ی برخورد سلاجقه با شیعه به این نکته نیز باید توجه داشت که، آنها مدعی امامت و رهبری در آن شرایط نبودند.عمده ی مخالفت همان بود که به هر روی اینها عقائد اهل سنت را نمی پذیرند و مشروعیت خلفای نخست را قبول ندارند و انتقاداتی به صحابه دارند.در این شرایط سیاستمداران سلجوقی انگیزه ی خاصی در مبارزه با شیعیان امامی نداشتند. با وجود تفاوت آشکار میان باطنیان و شیعیان، برای عوام مردم، جدا کردن آنها از یکدیگر مشکل بود.هنگامی که یکی از ترکان، دهخدائی را که از باطنیان بود نزد خود جای داد، مورد بازخواست الب ارسلان قرار گرفت.وقتی آن باطنی را نزد الب ارسلان آوردند، به او گفت:ای مردک !تو باطنیی ومی گوئی خلیفه خدا حق نیست!او گفت:ای خداوند !بنده باطنی نیست.شیعی ام یعنی رافضی.سلطان گفت:ای روسپی زن !مذهب روافض، چنان نیکو مذهبی است که او را سپر مذهب باطنی کرده ای!این، بدست و آن از بد، بتر.(۱۵)به هر روی خود شیعیان نیز برای حفظ خود، ملاحظات کافی را داشتند و نمی خواستند تا با سنیانی که اکثریت داشتند، خود را در گیر کنند.غلبه ی سیاسی و فرهنگی سنیان بر شیعیان بر آنها چنین تحمیل کرده بود تا در مواردی در مسجد خویش این جمله سنی را بنویسند که خیر الناس بعد رسول الله ابوبکر الصدیق !(۱۶) از نگاه سنیان، رافضی، دهلیز ملحدی بوده است.درباره ی سیاستمداران باید توجه داشت که مصالح سیاسی آنها چه اقتضایی دارد.ملکشاه سلجوقی خاتون سلقم، دختر خود را به اسپهبد علی شعیی می دهد و بر مجد الملک قمی (در حد وزارت )اعتماد می کند.(۱۷)این مجد الملک، همان کسی است که:خیرات بسیار فرموده، چون قبر امام حسن بن علی، زین العابدین، محمد باقر، جعفر صادق – علیهم السلام – و نیز قبر عباس و مشهد موسی کاظم و محمد تقی و مشهد سید عبدالعظیم الحسنی به شهر ری و بسی از مشاهد سادات علوی و اشراف فاطمی (بنا) فرموده با آلت و عدت و شمع و اوقاف که همه دلالت است بر صفای اعتقاد او.(۱۸) نظام الملک در مورد الب ارسلان نیز گزارشاتی دارد که او از اهل عراق و دیلم به عنوان کسانی که بد مذهب و بددین هستند، یاد می کند و به بزرگان خود می گوید مبادا اجازه دهند که اینان در میان لشکریان ترک نفوذ کنند:چون اینها، یک یک میان ترکان در آیند، کمتر وقتی در عراق خرو ج پدیدار آید ویا دیلمیان، قصد مملکت کنند، اینها همه درسر و علانیت، دست با ایشان یکی کنند و به هلاک ترکان بکوشند.(۱۹) خواجه در جای دیگر می نویسد:در روزگار محمود و مسعود و طغرل بیک و الب ارسلان، هیچ گبری، ترسایی و رافضی رازهری آن نبودی که به صحرا آمدندی و یا پیش ترک شدندی.(۲۰)خواجه ادامه می دهد اگر کسی در آن روزگار به خدمت ترکی آمد به کد خدایی یا فراش یا به رکابداری، از او پرسیدندی که تو از کدام شهری و ولایتی و چه مذهبی داری.اگر گفتی حنفی ام یا شافعی ام و از خراسان و ماوراءالنهرم و یا از شهری که سنی باشند، او را قبول کردی.و اگر گفتی شیعی ام و از قم و کاشان و آبه وریم، او را نپذیرفتند.گفتی به وی که ما، مارکشیم، و نه مار پروریم… و اگر سلطان طغرل و سلطان آلب ارسلان، هیچگونه بشنیدندی که امیری یا ترکی، رافضیی را به خویشتن را ه داده است، با او عتاب کردندی و خشم گرفتندی.(۲۱) از آنچه گذشت، چنین بدست می آید که حاکمیت سلجوقی، حامی قطعی تسنن بوده است؛ گرچه کارآئی شیعیان در امور دبیری، علیرغم فشارهای زیاد، نه تنها موجب خاموشی تشیع نشد، بلکه رشد و گسترش آن را نیز به همراه آورد.وزارت تنی چند از شیعیان در حکومتهای عباسیان و سلجوقیان، مانند هبه الله محمد بن علی، وزیر المستظهر، سعد الملک آوجی، وزیر محمد بن ملکشاه و شرف الدین انوشیروان خالد کاشانی، وزیرالمسترشد و محمود بن ملکشاه، گواه بازری بر این مدعا است.(۲۲)در تاریخ ایران کمبریج آمده است که:به رغم سیاست ضد شیعی سلجوقیان در این دوره، مراکز شیعه در ایران نیز نظیر مناطق دیگر، رونق و شکوفایی داشت.(۲۳) باید افزود که در مناطقی نیز، اتهام به رفض، آنقدر خطرناک بود که زمخشری ۵۳۸م به خاطر فرار از چنین اتهامی، صلوات بر آل رسول الله را که شرعا گفتن آن را در نماز لازم می دانست ترک می کرد.(۲۴) در واقع باید گفت، در درازای حکومت آل بویه که بیش از یک قرن به طول انجامید، شیعه توانسته بود شمار فراوانی را جذب کند.این بار که سلجوقیان به بغداد آمدند، اهل سنت تنها با حمایت آنها توانستند بر شیعیان چیره شوند.مدتی بعد، زمانی که بساسیری در سال ۴۵۰ بغداد را تسخیر کرد موفق شد به مدت یک سال خطبه به نام حاکم فاطمی مصر بخواند.در زمان او بود که به تلافی آنچه گذشته بود، اهالی کرخ، محله ی باب البصره را مورد هجوم وغارت خود قرار داده و بار دیگر شعار حی علی خیر العمل را در اذان، آن هم اذان تمامی نمازهای جمعه و جماعات، اضافه کردند.(۲۵) با از بین رفتن بساسیری، بار دیگر شیعه تحت فشار قرار گرفت.پس از آن است که برای مدت چند سال، در گیری بین شیعه و سنی در بغداد (از ۵۱تا ۵۸) به چشم نمی خورد.برخلاف سالهای قبل از آن که به طور مکرر، در گیری میان آنها رواج داشت و هر ساله در محرم و روز غدیر، کشت و کشتار رخ می داد. با توجه به شمار شیعیان و سنیان بغداد، این تنها قدرت حاکم بر شهر بود که می توانست با حمایت یکی از آنها، کفه ی ترازو را به نفع یکی سنگین کند.زمانی که در سال ۴۸۳ در گیری میان سنیان و شیعیان بغداد رخ داد.این اعوان خلیفه بودند که به کمک اهل سنت شتافته و شیعه را خوار کردند.در این وقت بود که شیعیان، مجبور شدند تا شعار خیر الناس بعد الرسول الله ابوبکر را بر درب مساجد خود در محله کرخ نیز بنویسند.(۲۶)آنچه در این شهر، مدافع تشیع بود، قدرت علویان و مسأله نقابت بود.در همین وقت نقیب علویان مسئولیت حج و مظالم را برعهده داشت.(۲۷) در سالهای پس از هجوم ترکان سلجوقی، در برخی سالها در گیریهای سنی و شیعه رخ می داد.این نشانگر حضور شیعه در بغداد بود.در سال ۴۶۵ میان اهالی باب البصره و محله کرخ در گیری رخ داد اهل سنت، محله ی کرخ را به آتش کشیدند.در همین زمان شیعه آنقدر قدرت داشت تا خسارت ضررهایی که به محله ی کرخ وارد شده بود از اهالی باب البصره بگیرد(۲۸)نفوذ شیعیان در دستگاه اداری نیزنوعی حمایت برای شیعیان محسوب می شد.  پی نوشت :
 1-این تاریخ را مستوفی، نقل کرده است در حالی که در جای دیگری ۴۳۲ ذکر شده، نکته تاریخ دولتهای اسلامی، ج ۱، ص ۲۶۰. ۲-تاریخ گزیده، ص ۴۲۶. ۳-تاریخ غزنویان، ج ۱، ص ۱۹۶. ۴-نظام الملک، سیاستنامه، ص ۲۱۷. ۵-آثار البلاد، ص ۴۴۷. ۶-نقض، ص ۲۱۹. ۷-الکامل ابن اثیر، ج ۹، ص ۶۱۱. ۸-ابن خلدون، ج ۳، ص ۴۶۰، الکامل، ج ۹، ص ۶۱۴. ۹-ابن خلدون، ج ۳، ص ۴۶۸؛ شذرات الذهب، ج ۳، ص ۳۰۲. ۱۰-نقض، ص ۳۴. ۱۱-نقض، ص ۴۱. ۱۲-نقض، ص ۱۰۸. ۱۳-نک:نقض، ۶۴-۶۵.پس از این در فصلی خاص به این بحث خواهیم پرداخت. ۱۴-نک آثار البلاد، ص ۴۱۳. ۱۵-سیاستنامه، ص ۲۱۶-۲۱۷. ۱۶-نقض، ص ۱۴۶. ۱۷-نقض، ص ۲۶۱.و راجع به اسپهبد علی، نک نقض، ص ۱۰۹. ۱۸-نقض، صص ۲۱۹-۲۲۰. ۱۹-سیاستنامه، ص ۲۱۸. ۲۰-همان مدرک، ص ۲۱۵. ۲۱-سیاستنامه، ص ۲۱۶. ۲۲-تاریخ ایران، کمبریج، ج ۵، ص ۲۷۹. ۲۳-همان مدرک، ص ۲۷۹. ۲۴-الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۲۵۳. ۲۵-البدایه و النهایه، ج ۱۲، ص ۷۷ ۲۶-شذرات الذهب، ج ۳، ص ۳۶۷ ۲۷-البدایه و النهایه، ج ۱۲، ص ۹۱. ۲۸-البدایه و النهایه، ج ۱۲، ص ۱۰۶. /س

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.