شبهات ادبی آیه اکمال
شبهات ادبى
شبهاتى بر استدلال شیعه به آیه اکمال دین وارد شده است که در یک تقسیم بندى کلى مىتوان آنها را به چند دسته زیر تقسیم کرد:
۱ – مولا به معناى اولى نیست
۱-۱- در لغت عرب مولى به معناى اولى نیامده است. آلوسى پس از بیان استدلال شیعه به خبر غدیر مىنویسد:
«و لا یخفى انّ اول الغلط فى هذا الاستدلال جعلهم المولى بمعنى الاولى و قد انکر ذلک اهل العربیّه قاطبه، بل قالوا لم یجى مفعل بمعنى افعل اصلاً و لم یجوز ذلک الاّ ابو زید اللغوى متمسّکا بقول ابى عبیده فى تفسیر قوله تعالى{هِیَ مَوْلاکُمْ} اى اولى بکم.»([۱])
پوشیده نیست که اولین اشتباه در این استدلال این است که «مولى» را به معناى اولى گرفتهاند، در حالى که تمام ادیبان عرب منکر این معنى شده و گفتهاند در لغت عرب هرگز مفعل به معناى افعل نیامده است و هیچیک از ادیبان جز ابوزید لغوى آن را تجویز نکرده است. او هم به قول ابوعبیده در تفسیر آیه شریفه {هِیَ مَوْلاکُمْ} یعنى اولى بکم استشهاد کرده است.
آلوسى معتقد است:
الف – در لغت عرب مولى به معناى اولى نیامده است؛
ب – در تفسیر غیر از ابوعبیده کسى مولى را به معناى اولى نگرفته است.
نقد
در نقد بخش اول سخنان آلوسى باید گفت: مستند کاربرد «مولى» به معناى «اولى» سخن ابوعبیده نیست، بلکه عرب جاهلى در شعر و نثر و لغت شناسان عرب آن را به کار بردهاند که به چند نمونه اشاره مىکنیم:
۱- لبید بن ربیعه عامرى([۲]) در شعرى چنین گفته است:
فغدت کلا الفرجین تحسب انّه مولى المخافه خلفها و امامها([۳])
«شعر در وصف یک گاو وحشى است که صدایى شنیده، ولى نمىداند که از کدام طرف است و گمان مىکند که سزاوارتر آن است که هم از پشت سر و هم از پیش رو بترسد».
۲- اخطل([۴]) که شاعرى مسیحى است، خطاب به عبدالملک بن مروان مىگوید:
فاصبحت مولاها من الناس کلّهم واحرى قریش ان تهاب و تحمد([۵])
اخطل در این شعر مولا را درباره کسى به کار برده است که خلیفه تامالاختیار و متصرف در همه امور مسلمانان است.
ابوهلال عسکرى لغت شناس معروف عرب نیز در کتابش الفروق اللغویّه درباره معانى مولى مىنویسد: «والاولى بالشىء»([۶])
ابن منظور درباره «ولى» و «مولى» از قول فراء نقل مىکند:
«الولىّ و المولى واحد فى کلام العرب.»([۷])
«ولى و مولى در کلام عرب به جاى هم به کار مىروند».
سپس چنین مىنویسد:
«و کل من ولى امرا اوقام به فهو مولاه و ولیّه.»([۸])
هر کس کارى را سرپرستى یا به انجام آن اقدام کند، او مولى و ولى آن کار محسوب مىشود.
ابن منظور سپس به شعر لبید استدلال مىکند و مىنویسد:
«فیرید انّه اولى موضع.»([۹])
مقصود لبید این است که سزاوارترین موضع آن است.
بنابر این کاربرد «مولى» به معناى اولى در ادبیات عرب، – چه شعر و چه نثر، – مسألهاى بسیار روشن است که نیازى به استشهاد بیشتر نیست.
اما بخش دوم کلام آلوسى که ادعا مىکند تنها ابوعبیده در آیه {… ماؤکم النار هى مولیکم}([۱۰]) معتقد است که مولى به معناى اولى به کار رفته، خلاف واقع است؛ زیرا بیش از پنجاه تن از مفسران اهل سنت در آیه یاد شده مولى را به معناى اولى گرفتهاند.([۱۱])
به چند نمونه زیر توجه کنید:
زجاج گفته است: «مولاکم اى اولى بکم»([۱۲]) و سپس به شعر لبید استشهاد کرده است.
نیشابورى گفته است: «مولاکم اى اولى بکم.»([۱۳])
کلبى گفته است: «هى مولاکم: اولى بکم و حقیقه المولى؛ الولى.»([۱۴])
فراء گفته است: «مولاکم. هى اولى بکم.»([۱۵])
بخارى گفته است: «مولاکم اى اولى بکم.»([۱۶])
ابوالعباس مبرد گفته است: «هى مولاکم، اولى بکم.»([۱۷])
فخررازى گفته است: «مولاکم هى اولى بکم.»([۱۸])
ابوعبیده معمر بن المثنى گفته است: «هى مولاکم، اولى بکم» و به شعر لبید استشهاد کرده است.([۱۹])
با این که ابوعبیده نه تنها گرایشى به شیعه و امیرالمؤمنین ندارد، بلکه از خوارج است.([۲۰])
ابوعبیده خود به شعر لبید – که شعر جاهلى است – استشهاد کرده است و دیگران نیز به این شعر جاهلى که لغت اصیل عرب است استدلال کردهاند، گذشته از آن که اختصاص به لبید هم ندارد، بلکه از اخطل و دیگران هم نقل کردیم، تعجب از آلوسى است که چگونه مىنویسد: تنها ابو زید نحوى معتقد است که در این آیه مولى به معناى «اولى» است و مستند او قول ابوعبیده است.
۲ – مولى به معناى متصرف نیست
۲-۱- از شبهاتى که بر حدیث غدیر وارد شده، از این قرار است:
«لو سلّمنا انّ المولى بمعنى الاولى لا یلزم ان یکون صلته بالتصرف، بل یحتمل ان یکون المراد اولى بالمحبّه و اولى بالتعظیم و نحو ذلک.»([۲۱])
«بر فرض که بپذیریم مولى در این کلام به معناى اولى است، لازم نیست اولویت در تصرف باشد، بلکه احتمال دارد مقصود اولویت در محبت و احترام و مانند آن باشد».
نقد
۱- گرچه مولى در لغت عرب به ده معنا آمده است، ولى آن گونه نیست که معناى این کلمه در هر جا به دلخواه اراده شود، بلکه باید به جایگاه کلمه در کلام گوینده کلام و… توجه کرد.
۲- در این که کلمه «مولى» در این کلام به چه معنى است و با توجه به قرائن چه معنایى را مىتوان معین کرد، قضاوت را به عهده پژوهشگران میگذاریم.
۳ – لزوم تغییر جمله
از شبهاتى که به حدیث غدیر وارد کردهاند، مورد زیر است:
«لو کان المراد من المولى المتصرف للامور او الاولى بالتصرف لقال : اللهم وال من کان فى تصرفه و عاد من لم یکن کذلک.»([۲۲])
اگر مقصود از مولى در حدیث غدیر کسى بود که در امور تصرف مىکرد و یا این که سزاوارتر به تصرف بود، مىبایست رسول خدا مىفرمود: خدایا هر که را در تصرف اوست، دوست بدار و با هر که در تصرف او نیست، دشمن باش.
نقد
۱- اولاً: اثبات وصایت امام على مستند به تنها حدیث نیست تا اگر بر دلالت این حدیث از حیث محتوا خدشهاى وارد شد آن سخن بدون دلیل باشد.
ثانیا: استناد به این حدیث در کلام شیعه صرفا به این جمله جدا شده از بقیه کلمات رسول خدا در آن خطبه نیست، بلکه قرائن زیادى ضمیمه مىشود که با توجه به آنها معناى واژه مولى مشخص مىشود.
۲- به نظر مىرسد آلوسى به محتواى اشکال توجهى نداشته، بلکه تمام تلاش او این بوده است که بر شمار شبهات بیفزاید و تصور مىکرده است که شبهه بیشتر دلیل بر بىاعتبارى سخن است.
۳- اگر مقصود از «مولى» متصرف یا «اولى» به تصرف باشد که هست، باز هم مىباید همان جمله گفته شود، نه جملهاى که آلوسى پیشنهاد مىکند؛ زیرا مقصود از مولى در این صورت خلیفه و جانشین رسول خدا یا به عبارت دیگر حاکم اسلامی است و در کشور اسلامى همهگونه انسان زندگى مىکنند؛ اعم از یهودى، مسیحى، کافر، مشرک، منافق و… و همه آنان تحت تصرف حاکم اسلامى هستند و از قوانین حکومت تبعیت مىکنند و حکم او درباره همه جارى است. حال آیا درست است که بگوییم رسول خدا امام على را به عنوان جانشین خود نصب کرد و چنین دعا کرد: خدایا! با هر کس که در حکومت على زندگى مىکند، دوست باش و با هر که در حکومت او زندگى نمىکند دشمن باش، در حالى که از کسانی که در حکومت على زندگى مىکنند قاتل خود اوست که رسول خدا از چنین شخصى به اشقىالآخرین تعبیر کرده است.
به این روایت توجه کنید:
«قال رسول الله لعلىّ: مَن اشقى الاولین یا على؟ قال: الذى عقر ناقه صالح. قال: صدقت. فمن اشقىالآخرین؟ قال: الله و رسوله اعلم. قال رسول الله: اشقى الآخرین الذى یضربک على هذه و اشار الى یافوفه، فکان علىّ یقول لاهله: و اللّه لو ددت ان لو انبعث اشقاها.»([۲۳])
«رسول خدا فرمود: اى على بدبختترین گذشتگان چه کسى است؟ على عرض کرد: آن که شتر صالح را کشت.رسول خدا فرمود: راست گفتى. پس بدبختترین آیندگان چه کسى است؟ على عرض کرد: خدا و رسولش آگاهترند. رسولخدا فرمود: بدبختترین آیندگان کسى است که فرق تو را مىشکافد. همیشه على به خانوادهاش مىفرمود: چقدر دوست دارم که شقىترین آنها برانگیخته شود»
([۱]) تفسیر روح المعانى، ج ۶، ص ۱۹۵٫
([۲]) لبید، از شعراى جاهلى است که اسلام را درک کرده است. یکى از «معلّقات سبع» که بهترین سرودههاى عرب جاهلى است از اوست. لبید بعد از اسلام آوردن سرودن شعررا رها کرد و تنها یک بیت سرود. اشعار او در دیوانى گردآورى و به زبان آلمانى نیز ترجمه شده است. اعلام، ج ۵، ص ۲۴۰٫
([۳]) شرح المعلقات السبع، ص ۱۲۶٫
([۴]) غیاث بن غوث مشهور به أخطل ۱۹-۹۰ ق از نظر عقیده مسیحى است و همه اتفاقنظر دارند که از شاعران برجسته عصر خود بوده است. (الاعلام، ج ۵، ص ۱۲۲).
([۵]) عمده عیون صحاح الاخبار، ص ۱۵۸٫
([۷]) لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۸٫
([۱۱]) النهج السوىّ فى معنى المولى و الولى، ص ۴۰٫
([۱۲]) معانى القرآن و اعرابه، ج ۵، ص ۱۲۵٫
([۱۳]) ایجاز البیان عن معانى القرآن، ج ۲، ص ۸۰۴٫
([۱۴]) التسهیل لعلوم التنزیل، ج ۲، ص ۴۱۲٫
([۱۵]) معانى القرآن، ج ۳، ص ۱۳۴٫
([۱۶]) معجم غریب القرآن مستخرجا من صحیح البخارى، ص ۲۳۰٫
([۱۸]) التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۲۲۷٫
([۱۹]) اعجاز القرآن، ج ۲، ص ۲۵۴٫
([۲۰]) تهذیب التهذیب، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الاعلام، ج ۷، ص ۲۷۲٫
([۲۱]) تفسیر روح المعانى، ج ۶، ص ۱۹۵٫
([۲۳]) تاریخ بغداد، ج ۱، ص ۱۳۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۲۶؛ خصائص، نسایى، ص ۲۰۹؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۳۶؛ الریاضالنضره، ج ۲، ص ۲۰۵؛ مناقب، ابن مغازلى، ص ۲۰۴؛ کفایه الطالب، ص ۴۶۳؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۱۰؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۱۹٫
منبع: برگرفته از کتاب آیات ولایت قرآن جلد۳؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید.