مجمع جهانی شیعه شناسی

عملکرد و سرانجام مسبّبان واقعه عاشورا

چکیده
سرانجام عبرت آموز مسبّبان و قاتلان شهدای کربلا در این دنیا و حوادثی که برای آنان افتاد، حاوی نکات
عبرت آموز و قابل توجه برای انسانها پس از واقعه عاشوراست. از یزید بن معاویه گرفته تا ابن زیاد، شمر،
عمر بن سعد و فرماندهان و سپاهیانی که با امام حسین )ع( و یارانش برخورد کردند، همه در مدّت کوتاهی
پس از حادثه کربلا گرفتار عواقب کار خود شدند. یزید، بیش از چند سال، زنده نبود و پس از آن به هلاکت
رسید. ابن زیاد، شمر، سنان بن انس، حرمله و سایر افراد مؤثر در سپاه کوفه نیز چند سالی به زندگی خود ادامه
دادند و سرانجام همه آنها به دست مختار ثقفی، هلاک شدند. این مقاله به شیوه توصیفی تبیینی و براساس –
منابع کتابخانهای نوشته شده است.
واژههای کلیدی: امام حسین ع عاشورا، شهادت، مختار، عمر بن سعد، یزید، ابن زیاد

مقدمه
ماه رجب سال ۱۱ هجری، حسین بن علی ع دریافت که زمان اصلاح دین جدّش، پیامبر اسلام و بازگرداندن
آن به مسیر درست است؛ چرا که عملکرد امویان، اسلام را از اصل آن تهی و از دین جز نام و ظاهر چیزی
نمانده بود. از این رو امام حسین )ع( به دعوت مردم عراق به ویژه کوفه، مدینه را به سوی مکّه و سپس به
مقصد کوفه ترک کرد که به دلیل حوادثی که در این مسیر روی داد سرانجام مقصدشان به کربلا منتهی گردید.
دهم مُحرّم الحرام که فرا رسید، همه پی بردند که با قربانی شدن حسین )ع(، خداوند، رسالت پیامبر را در
صحرای کربلا، خاتمه خواهد بخشید تا این امر حجّتی باشد برای امت اسلام که از اصل دین فاصله گرفته
بودند. به رغم اهمیت سرانجام مسبّبان واقعه عاشورا، پژوهشی به صورت منسجم در این ارتباط نوشته نشده
است. به سبب این در این نوشتار تلاش شده که بیشتر از منابع معتبر در بیان حوادث تاریخی استفاده گردد و
درباره برخی حوادث که روایات مختلفی ذکر شده، روایات معتبرتر آورده شده است.
قیام مختار
پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین ع و یارانش، فضایی حاکی از پشیمانی در میان مردم کوفه به
جهت همراهی نکردن امام )ع( در رویارویی با سپاه یزید، به وجود آمد. اوّلین گروه از این مردم، نهضتی به نام
توّابین را به رهبری سلیمان بن صُرد خزاعی ایجاد کردند که افراد آن به دلیل همراهی نکردن امام حسین )ع( و
حمایت نکردن او در برابر یزید احساس پشیمانی کردند و به درگاه خداوند توبه نمودند و در نبرد “عَین
الوَرده” بیشتر آنها به شهادت رسیدند. کوفه در جریان نهضت توّابین، تحت سلطه حکومت عبدالله بن زُبَیر بود.
بدین جهت و به دلیل دشمنی وی با اهل بیت )ع(، افرادی که به دستورِ ابن زیاد، حادثه کربلا را پدید آوردند،
مشکلی نداشتند.
زبیریان، همچنین از نهضت توّابین به رهبری سلیمان بن صُرَد احساس خطر جدّی نمیکردند؛ زیرا هدف اولیّه
آنها، براندازی حکومت شام بوده و میدانستند که به این هدف نخواهند رسید؛ امّا از حضور مختار در کوفه،
جدّاً احساس خطر میکردند به همین دلیل پس از خروج سلیمانبنصُرد و یارانش از کوفه، سرانِ سپاه ابن زیاد
)عُمر بن سعد و شَبَث بن رِبعی( که از قدرت رهبری و فرماندهی مختار، آگاه بودند و هدف او را از قیام
میدانستند، نزد عبدالله بن یزید، کارگزار ابن زبیر در کوفه آمدند و خواستند که او را دستگیر و زندانی کنند. با

۱( امّا وی در زندان نیز به فعّالیّت خود، ادامه داد و /۲۱۷ ، این توطئه، مختار بازداشت شد. )ابن اعثم، ۱۷۱۱

 

هنگامی که اطلّاع یافت که سپاه سلیمان بن صُرَد شکست خورده و باقی مانده سپاه وی به کوفه بازگشتهاند، در
۲( چیزی نگذشت که مختار با /۱۱۱ ، نامه ای محرمانه، سرانِ آنها را به همکاری دعوت کرد. )ابن اثیر، ۱۷۱۸
۱( و هوادارانش را – – /۳ ، میانجیگریِ عبدالله بن عمر که شوهر خواهرش بود از زندان آزاد شد. )طبری، ۱۳۳۷
سازماندهی و آماده نبرد نمود.
شب دوازدهم ربیع الاوّل سال ۱۱ ق، قیام مختار با حرکت گروهی مسلّح به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به
سوی خانه حاکم کوفه، آغاز گردید. کوفه، در حکومت نظامی به سر میبرد و نظامیان، راه را بر ابراهیم و
همراهان وی بستند؛ امّا آنها فرمانده نظامیان را کشتند و نیروهای تحت فرماندهی وی را فراری دادند. )طبری،
یالَثارات « ۱/۱۳ ( مختار، در همان شب، رسماً فرمان قیام عمومی را صادر کرد و نیروهای وی با شعارِ ،۱۳۳۷
با نیروهای دشمن، درگیر شدند. تا این که در ربیع الثانی سال ۱۱ ق، آخرین سنگرهای دشمن سقوط » الحسین
– )۲۱ ۱/۳۲ ، کرد و شهر کوفه به طور کامل به تصرّف هواداران مختار آمد. )طبری، ۱۳۳۷
مختار، پس از مسلّط شدن بر اوضاع، درصدد جستجوی مسبّبان واقعه کربلا بر آمد و بسیاری از آنها را دستگیر
۲( امّا فرمانده مستقیم عملیات کربلا، یعنی ابن زیاد، هنوز زنده / کرده و به هلاکت رساند. )یعقوبی، بی تا، ۲۸۳
بود. او با سپاهی که شمار آنها به هشتاد هزار میرسید، از سوی عبدالملک بن مروان، مأموریت داشت که قیام
مختار را سرکوب کند.
سپاه مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر، در ذی الح جّه سال ۱۱ ق، به سوی لشکر ابن زیاد حرکت کرد.
در عاشورای سال ۱۷ ق در منطقه “خازر” نبرد سنگینی میان دو لشکر در گرفت و سپاه شام شکست خورده و
۲۷۱ ( مختار، سرِ ابن زیاد را برای امام زین العابدین )ع( فرستاد. وی ، ابن زیاد به هلاکت رسید. )طوسی، ۱۷۱۷
مشغول خوردن غذا بود که فرستاده مختار، سرِ ابن زیاد را نزد ایشان آورد. بر پایه گزارشی، هنگامی که ایشان،
سرِ ابن زیاد را دید، سجده شکر گزارده و فرمود:
ستایش، خدایی را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت! خداوند به مختار، پاداش خیر دهد! بر «
عبید الله بن زیاد وارد شدم، در حالی که غذا میخورد و سرِ پدرم در برابرش بود. گفتم: خداوندا!
)۷۸/۳۳۱ ، مجلسی، ۱۳۱۳ ( .» مرا نمیران تا زمانی که سرِ عبید الله را به من، نشان دهی
فراریان کوفه به استاندار بصره، مُصعَب بن زبیر، که از طرف برادرش، عبد الله بن زبیر حاکم بصره بود، پناهنده
۳۱۷ ( و دو سپاه در ، شدند و او را به نبرد با مختار، تحریک کردند. مصعب نیز آماده نبرد شد. )دینوری، ۱۷۲۱
برابر هم قرار گرفتند؛ امّا این بار مختار، شکست سختی خورد و در دار الحکومه، تحت محاصره دشمن در آمد
و در ادامه نبرد، در چهاردهم رمضان سال ۱۷ ق. و در ۱۷ سالگی کشته شد و باقی مانده یارانش نیز تسلیم
۱۱۸ ۱ ( امّا جمعی از بزرگان کوفه، از جمله “عبدالرحمن بن اشعث ” با اصرار، – /۱۱۳ ، شدند. )طبری، ۱۳۳۷
مصعب بن زبیر را وادار کردند که دستور دهد همه آنان را که به شش هزار نفر میرسیدند بکشند. )ابن – –
)۳/۱۳ ، اثیر، ۱۷۱۸
یزید بن معاویه
یزید بن معاویه بن ابی سفیان که مادرش مَیسون، دختر بَجَدل کلبی بود در سال ۲۸ یا ۲۱ هجری، متولّد – –
۳( وی، تنها سه سال /۱۳ ، ۷( و در سال ۱۷ هجری، به هلاکت رسید. )مسعودی، ۱۳۳۷ /۳۱ ، شد )ذهبی، ۱۷۱۱
پس از این فاجعه، در ۳۳ سالگی از دنیا رفت و با مرگش، حکومت خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت. گزارشها،
درباره علّت مرگ ناگهانی یزید، مختلفاند؛ امّا برخی از مورّخان، معتقدند که افراط در مِیگساری و بد مستی،
۷( علامه مجلسی از “ابی مخنف” درباره هلاکت یزید بن معاویه /۳۷ ، موجب هلاکت او گردید. )ذهبی، ۱۷۱۱
این گونه روایت میکند:
یزید، روزی به قصد شکار، عازم صحرا گردید. وی برای نشان دادنِ شجاعت خود به یارانش گفت: کسی از «
شما همراه من نیاید، من، خودم این آهو را شکار خواهم کرد. سپس از همراهان فاصله گرفت. یزید به دنبال
شکار به منطقه ای هولناک و درّه ای ترسناک رسید و ناگهان تشنگی و گرسنگی بر او غالب شد. در این هنگام
چشمش به فردی افتاد که کوزه آبی در دست داشت، آن فرد، پس از دادن آب به یزید از نام و نشانش پرسید.
آن مرد پس از آگاهی از هویّت یزید درصدد بر آمد تا وی را به هلاکت برساند. یزید به سرعت پا به فرار
گذاشت، ولی ناگهان پایِ او در رکاب اسب گیر کرده و اسب، به سرعت روی به دویدن نهاد. سر و صورت
، مجلسی، ۱۳۱۳ ( .» یزید در اثر کوبیدن و ساییدن بر سنگها و زمین، خون آلود شد و به هلاکت رسید
)۷۸/۳۱۳
گفتنی است که عبّاسیان، در سالهای نخست حکومتشان، قبرهای یزید، معاویه و عبد الملک بن مروان را نَبش
کردند و استخوانهای باقی مانده آنان را آتش زدند. بلاذری در”انساب الاشراف” در این باره میگوید:
عملکرد و سرانجام مسبّبان واقعه عاشورا
وقتی عبد الله بن علی عباسی )عموی سفاح و منصور عباسی( به رود “ابوفُطرُس”)جایی در نزدیکی رمله در «
فلسطین( رسید، دستور داد که برای بنی امیّه اعلام اَمان کنند. آنان، همه در اطراف او گرد آمدند و سپاه
خراسانی با گُرز به آنان یورش آورد و آنها را کشت. عبد الله، دستور داد قبر معاویه را شکافتند و چیزی از
معاویه، جز استخوان باریکه ای نمانده بود. قبر یزید بن معاویه را هم شکافتند و جز استخوانهای بندِ مفاصلِ
»)۷/۱۷۷ ، پای او را پیدا نکردند. )بلاذری، ۱۷۱۷
عبید الله بن زیاد
ابوحفص عبید الله بن زیاد، در سال ۳۳ یا ۳۳ هجریبه دنیا آمد. پدرش زیاد بن اَبیه بود که داستان تغییر یافتن
نَسَب زیاد و الحاقش به ابوسفیان توسط معاویه، مشهور است. مادرِعبید الله نیز زنی مجوس به نام “مرجانه”
فرزند یکی از پادشاهان فارس بود که از زیاد، جدا شد و با مردی کافر به نام شیرویه ازدواج کرد و عبید الله در
)۳/۸۷۸ ، خانه او پرورش یافت. )ذهبی، ۱۷۱۱
ابن زیاد، در جوانی به سیاست و قدرت، دست یافت. او هوش سیاسی و به تعبیر دیگر، جرأت و قساوت خود
– – را که از پدرش به ارث برده بود در راه مقاصد بنی امیه به کار گرفت. زیاد، پدر عبید الله در سال ۸۳
هجری از دنیا رفت و او نزد معاویه راه یافت؛ در سال ۸۷ هجری معاویه وی را والیگری خراسان داد و در سال
۸۸ ه والی بصره ساخت. عبید الله، اَسلم بن زُرعه کلابی را در خراسان به جای خود گماشت و به بصره
۲۷۲ ۱ ( و تا مرگ معاویه همچنان والی آن شهر بود. – /۱/ ، بازگشت. )طبری، ۱۳۷۳
عبید الله، مردی بد نهاد، ستم پیشه و بیدادگر بود. هنگام ناتوانی، ترسو و هنگام توانایی، ستمگر بود.
بدتر از ابن « : ۳( حسن بصری، او را جوانی عیّاش و فاسق خوانده و دربارهاش گفته است /۸۷۳ ، )ذهبی، ۱۷۱۱
۸( یزید، پس از معاویه، او را در همان منصب، ابقا کرد و برای مقابله با امام /۳۳ ، بلاذری، ۱۷۱۷ (». زیاد ندیدهایم
حسین )ع( با مشورت “سِر جونِ” نصرانی، فرمانداری کوفه را نیز به وی واگذار کرد.
در حادثه کربلا، همه رویدادها، به دستور مستقیم عبید الله تحقّق یافت، چنان که پس از یزید، بیشترین نقش را
در این واقعه داشت. او پس از آن نیز، اعتراضهای عراقیان را سرکوب نمود؛ هنگامی که یزید بن معاویه به
هلاکت رسید، عبید الله بن زیاد، در شهر بصره ضمن اعلام این خبر از مردم خواست که برای خود خلیفه ای
برگزینند و مردم بصره نیز به اجبار، عبید الله را به خلافت انتخاب کردند، امّا مردم کوفه نپذیرفتند. سرانجام
مردم بصره به تدریج از اطراف او متفرّق شدند و ابن زیاد از ترس جان خود، به طرف شام گریخت.
در نزدیکی رود » موصِل « ابن زیاد در شام لشکری فراهم ساخت و به جنگ سپاه مختار آمد و در کنار شهر
مالک « فرزند » ابراهیم « اردو زد و منتظر جنگجویان کوفه ماند. از طرف دیگر سپاه کوفه به فرماندهی » خازِر «
فرا رسید و بین آنها جنگ سختی در گرفت و ابراهیم اَشتر، ابن زیاد را با ضربه ای دو نیم کرد و دستها » اشتر
و پاهای او را قطع نمود و جسد او را به آتش کشید و سرش را از تن جدا کرده، به حضور مختار فرستاد. در
بردند، و او سر مطهّر سیّد الشّهداء را » ابن زیاد « چون سرهای شهدای کربلا را نزد « : این ارتباط روایت شده
برداشته و بر رانِ خود گذاشت، قطره خونی از سر مبارک امام حسین )ع( بر قبای او چکید و قبایش را سوراخ
کرده و در ران پایش فرو رفت و هرچه درمان کردند، بهبودی نیافت و از آن زخم، عفونت بسیاری ظاهر
میشد، چنان که هیچ کس طاقتِ ماندن در کنار ابن زیاد را نداشت و او نیز نافه مشک به آن موضِع بسته بود امّا
.)۱۳۸ ، با این وجود، به این درد نیز مبتلا بود تا به هلاکت رسید. )استرآبادی، ۱۳۱۷
من مردی را کشتم که به « : هنگامی که سپاه شام شکست خوردند، ابراهیم بن اشتر گفت « : ابن اثیر مینویسد
بود، بروید او را پیدا کنید، من از او بوی مشک استشمام کردم و او را » خارز « تنهایی در زیر پرچمی در کنار نهر
پس جستجو کرده و او را پیدا کردند ». به دو نیمه کردم، دستهای او در ناحیه شرق و پاهای او در غرب افتاد
و متوجّه شدند که عبید الله بن زیاد است که با شمشیر ابراهیم به دو نیم شده است. سپس سر او را از تنش جدا
۷( پسرِ اشتر، سرِ ابن زیاد را نزد مختار در حالی که چاشت /۲۱۷ ، کرده و بدنش را سوزاندند. )ابن اثیر، ۱۷۱۸
خدا را شکر! سرِ حسین بن علی، در برابر ابن زیاد گذاشته شد در حالی که او « : میخورد، فرستاد. مختار گفت
ماری سفید ». در حال چاشت خوردن بود و سرِ ابن زیاد، پیش من آورده شد و من هم در حال چاشت خوردنم
را دیدم که در میان سرها گشت تا وارد بینی ابن زیاد شد و از گوشش بیرون آمد و از گوشش وارد شد و از
۲۷۱ ( مختار سرِ ابن زیاد و فرماندهان لشکر شام را با سی هزار دینار به ، بینیاش بیرون رفت. )طوسی، ۱۷۱۷
حضور محمّد بن حنفیّه فرستاد که در مکّه اقامت داشت و محمّد بن حنفیّه از دیدن سرهای قاتلان خاندان
)۷۸/۳۳۱ ، حسین )ع( به سجده افتاد و شکر الهی را به جای آورد. )مجلسی، ۱۳۱۳
مختار، پس از آن سرِ عبید الله بن زیاد را به وسیله مردی از خویشانش برای امام زین العابدین )ع( در مدینه
بر در خانه علی بن حسین )ع( بایست و هر گاه دیدی درهای خانه باز و مردم وارد « : فرستاد و به او گفت
ای « : فرستاده مختار وارد خانه امام شد و با صدای بلند اعلام کرد ». شدند، زمان بارِ عام است، تو هم وارد شو
اهل بیت نبوّت! من فرستاده مختار بن ابی عبید هستم. سرِ عبید الله بن زیاد همراه من است. )یعقوبی، بی تا،
هنگامی که سرِ عبید الله را به محضرِ امام زین العابدین )ع( آوردند، ایشان مشغول خوردن غذا »)۲/۲۸۳
بودند و با دیدن این منظره به سجده افتاد و شکر خدای را به جا آورد و به یاد مجلس ابن زیاد افتاد که
سرهای مبارک شهدای کربلا با سر مطهّر امام حسین )ع( را در مقابل ابن زیاد آوردند. سپس مختار را دعا
روزی که سر مبارک پدرم مقابل ابن زیاد بود از خدا خواستم که روزی فرا برسد که من نیز « : کرد و گفت
»)۸/۳۳۱ ، شاهد سرِ بریده او باشم. )مجلسی، ۱۳۱۳
عمر بن سعد
ابو حفص عُمر بن سعد بن ابی وقّاص، سرکرده سپاه عبید الله بن زیاد در رویارویی با امام حسین )ع( بوده
و برخی » در سالِ مرگ عمر بن خطّاب به دنیا آمد « : است. در سال تولّد وی اختلاف است، برخی گویند
۲( او در خانواده ای قُرَشی و /۳۱۱ ، المزی، ۱۷۱۳ ( ». در دوران پیامبر )ص( تولّد یافت « : دیگر گفتهاند که
نسبتاً مهم به دنیا آمد. از ناحیه پدرش سعد بن ابی وقّاص، به عبد مناف و از طرف مادرش “ماریه” دختر –
۷۸ ( از همان آغاز جوانی، هوای – /۳۷ ، قیس بن معدی کَرِب، به امرؤالقیس کِندی میرسد. )ابن عساکر، ۱۷۱۳
۸۳۳ ( ابن سعد، ، ریاست در سر داشت و پدرش را سزاوارترین کس به خلافت میدانست. )منقری، ۱۷۱۷
سومین مُسبّب فاجعه کربلا بود و فرماندهی عملیات را در کربلا به عهده داشت. وی به طمع مُلک ری،
فریفته وعدههای دروغین ابن زیاد شد. عمر بن سعد چنان که امام حسین )ع( پیشگویی کرده بود به – –
خواسته خود، یعنی حکومت بر مُلک ری نرسید و ناکام در کوفه ماند.
عمر بن سعد خطاب به امام حسین )ع( گفت: ای ابا عبد الله! در اطراف ما افراد « : در “الارشاد” آمده است
آنان سفیه نیستند؛ بلکه عاقلاند؛ « : سفیهی هستند که میپندارند من، تو را میکشم. امام حسین )ع( به او فرمود
امّا آنچه ما یه روشنی چشم من است، این است که تو پس از من، گندم عراق را به مدّت بسیار کمی خواهی
)۲/۲۲۱ ، اربلی، ۱۳۳۸ ( ». خورد
عمر بن سعد در قیام مختار به شدّت، هراسان شد. از این رو، به وسیله عبداللّه بن جَعده بن هُبَیره از مختار، «
امان نامه گرفت، به شرطی که از کوفه بیرون نرود. مختار، امان نامه را ماهرانه و دو پهلو تنظیم نمود و در
من شنیدهام که « : اولین فرصت، بهانه ای به دست آورد، بدین گونه که: مردی نزد عمر بن سعد آمد و گفت

عمر بن سعد از ». مختار، سوگند یاد کرده مردی را بکشد! به خدا سوگند، من کسی را جز تو، گمان ندارم
فکر میکنی – « : کوفه بیرون آمد تا به “حمّام” )جایی در راه حاجیان درکوفه حمام سعد( رسید. به او گفته شد
او شبانه بازگشت و داخل خانهاش شد. وقتی صبح شد، حفص پسر »!؟ این کارت بر مختار پوشیده میماند
عمر بن سعد آمد و به مختار گفت: ” پدرم برایت پیغام داد که، بر اساس همان عهد و قراری که میان ما و تو
“)۲۷۳ ، هست، ما را در جایگاهمان نگه دار. )طوسی، ۱۷۱۷
مختار، حفص را نزد خود نگاه داشت و به ابو عمره دستور داد که به دنبال عمر بن سعد برود و او را بیاورد.
عمر برخاست؛ امّا پایش در جبّه »! امیر، تو را خواسته است « : ابو عَمره نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت
اش گیر کرده و فرو افتاد. ابوعمره، او را در همان جبّه با شمشیرش کشت و سرش را در دامنش گذاشت و
حفص استرجاع »؟ این سر را میشناسی « : آن را در برابر مختار قرار داد. مختار به پسر عمر بن سعد، گفت
راست گفتی، تو هم « : مختار گفت »! آری و زندگی، دیگر پس از او، لطفی ندارد « : کرد )اِنّا لِلّه گفت( و گفت
و دستور داد او را نیز کشتند و سر او را در کنار سر پدرش گذاشتند. »! پس از او زنده نمیمانی
این سر، در برابر سر حسین )ع( و این هم در برابر علی بن الحسین )علی اکبر(، هر چند « : آن گاه مختار گفت
که برابر نیستند! به خدا سوگند، اگر سه چهارم قریش را به خاطر حسین میکشتم، با بند انگشتی از بند
مختار سپس سر آن دو را نزد محمد بن حنفیّه و سپس امام »)۱/۱۱ ، انگشتان او برابری نمیکرد. )طبری، ۱۳۷۳
ستایش، خدایی را که انتقام خون ما را از دشمنانمان « : زین العابدین )ع( فرستاد. امام به سجده افتاد و فرمود
)۷۸/۳۷۷ ، گرفت! خدا به مختار، جزای خیر بدهد! )مجلسی، ۱۳۱۳
شمر بن ذی الجوشن
بنی « از رؤسای قبیله هوازن و از طایفه » ابوالسابغه « کنیهاش ،» شمر بن ذی الجوشن ضبابی کلابی « نام کاملش
ملقب شد. برخی گویند که نامش » ذی الجوشن « بود. پدرش به دلیل سینه متورّم و زره مانندش به » کلاب
ذکر کردهاند. )ابن حجر، بی تا، » شر حبیل بن اَعوَر « بوده است و گروهی دیگر نامش را » اَوس بن اَعوَر «
)۲/۳۷۲
شمر، از نقش آفرینان اصلی واقعه کربلا است. او زشت رو و زشت کردار و به مرض پیسی مبتلا بود. امام
خدا و پیامبرش راست گفتهاند، پیامبر )ص( فرمود: گویی من « : حسین )ع( در کربلا به شمر نگاه کرد و فرمود
عملکرد و سرانجام مسبّبان واقعه عاشورا
۱۷
)۲/۳۱ ، خوارزمی، ۱۷۱۱ ( ». سگ سیاه و سفیدی را میبینم که در خون اهل بیتم زبان می زند
شمر در جنگ صفّین، همراه امام علی )ع( با امویان جنگید و حتّی مجروح گشت؛ امّا پس از آن، دچار سوء
اَدهم بن مُحرِز، از یاران معاویه « : آمده است » وقعه الصفین « عاقبت شد و به هواداران اموی پیوست. در کتاب
در جنگ صفّین، به جنگ شمر آمد و میانشان شمشیری ردّ و بدل شد و ادهم، شمشیری به پیشانی شمر زد و
»)۲۱۳ ، او را مجروح ساخت. )منقری، ۱۷۱۷
۸( او /۲۷۱ ، گواهیِ شمر بر ضدّ حُجر بن عَدی، موجب شهادت حجر، در مرج عَذرا گردید. )طبری، ۱۳۷۳
همچنین در پراکندن کوفیان از اطراف مسلم، نقشی مؤثر داشت و در واقعه کربلا موجب شد که ابن زیاد،
پیشنهاد عمر بن سعد را نپذیرد و خود، مأموریت ابلاغ پیام تهدید آمیز عبید الله به عمر بن سعد مبنی بر
دستور یورش همه جانبه به امام حسین )ع( و یارانش، یا واگذاری فرماندهی به شمر بود، را به عهده گرفت.
)همان، ۷۱۷ ( پس از آن که عمر بن سعد، خود، فرماندهی جنگ با امام )ع( را پذیرفت، شمر، فرمانده جناح
چپ سپاه شد.
شِمر، هنگامی که جنگ تن به تن امام حسین )ع( را دید و متوجّه شد که نمیتوان امام )ع( را در جنگ تن به
تن از پای در آورد، فرمان داد که پیادگان و تیر اندازان و سوار کاران، به یکباره بر ایشان یورش بَرَند.
همچنین پس از آن که امام )ع( بر زمین افتاد و “خولی” از بریدن سرِ ایشان هراسید، بنابر برخی گزارشها،
شمر بود که از اسب پایین آمد و سرِ مبارک امام )ع( را از پیکر جدا کرد و آن را به وسیله خولی برای عمر
– )۱۱۱ ۲ /۲ ، بن سعد فرستاد. )شیخ مفید، ۱۷۱۱
شمر، به غلام خود فرمان داد تا همسرِ عبد الله بن عمیر کلبی را به شهادت برساند. و نیز به خیمه امام حسین
امام »! آتش بیاورید تا خیمه را با ساکنانش آتش بزنم « : )ع( یورش برد و با نیزه به آن کوبید و آن گاه گفت
ای پسر ذی الجوشن! تو آتش میخواهی تا خانواده مرا بسوزانی؟! خدا به آتش « : حسین )ع( به او فرمود
ابن طاووس، بی تا، ۱۷۳ ( شمر در واقعه کربلا، در سوء قصد به جان امام زین العابدین )ع( و ( .»! بسوزانَدَت
بردن اسیران و سرهای مطهّر شهیدان از عراق به سوی دربار شام، نقش اصلی را به عهده داشت.
۷۱۳ ( وی در جریان قیام مختار، مجبور به فرار شد. مختار غلام خود، “زِربی” را در – ۷۱۱ /۱ ، )طبری، ۱۳۷۳
پیِ او فرستاد، غلام مختار با شمر در گیر شد؛ شمر بر او حمله کرد و با ضربه ای او را از پای در آورد.
شمر، نامه ای برای مصعب بن زبیر که در بصره بود، نوشت و او را از آمدن خود آگاه ساخت. مردی از قریه
نامه را برداشته تا نزدِ مصعب در بصره ببرد، در بین راه به دست یاران مختار دستگیر میشود. او را » کلبانیّه «
نزد “ابوعمره” فرمانده سپاه مختار که در جستجوی شمر بود، بردند.
آن شخص، ابوعمره را از مکان و مخفیگاه شمر با خبر کرد. ابوعمره به سوی شمر رفت و شب هنگام با
گروهی از سواران بر او حمله ور شد، شمر برخاست و با نیزه بر آنان حمله کرد امّا سرانجام یاران مختار او
، را کشتند و یاران او را فراری دادند. سپس سرِ شمر را از بدن جدا کرده، نزد مختار بردند. )ابن کثیر، ۱۷۱۱
۳۱۸ ( گزارش دیگری هم ، ۳/۲۳۷ ( او هم آن را به مدینه، نزد محمّد بن حنفیّه فرستاد. )دینوری، ۱۷۲۱
میگوید: او را اسیر کردند و به سوی مختار فرستادند. مختار هم او را گردن زد و جنازه او را در روغن
)۲۷۷ ، جوشان انداخت. )طوسی، ۱۷۱۷
حُصَین بن نُمَیر
حُصَین بن نُمَیر بن نائل کِندی، کنیهاش ابوعبدالرحمان، از اهالی حِمص )از شهرهای مهم شام( و امیرِ آن بود.
او در جنگ صفّین، فرماندهی لشکر حِمص را در سپاه معاویه به عهده داشت و از شخصیّت های بارز
حکومت بنی امیّه و فرمانده نگهبانان و معاون ابن زیاد بود و از سوی وی، مناطق قادسیّه، خَفّان و قُطقُطانه را
)۱۷/۳۳۲ ، زیر نظر داشت. )ابن عساکر، ۱۷۱۳
او عامل دستگیری قیس بن مُسهّر صیداوی )فرستاده امام حسین )ع(( و عبد الله بن یَقطُر بود. )شیخ مفید،
۱۳ ۲/۷۱ ( حصین، در کربلا حضور داشت و در روز عاشورا، فرماندهی تیر اندازان لشکر عمر بن – ،۱۷۱۱
سعد را به عهده داشت و با تیر اندازانش، یاران امام )ع( را تیر باران کرد و زمینه را برای یورش نهایی و
گروهی سپاه عمر بن سعد به سپاه امام )ع( فراهم کرد. )همان، ۱۱۷ ( حصین، شخصاً در برخی درگیریها
۱۳ ۲ ( او همان – /۱۷ ، شرکت داشت و در شهادت حبیب بن مظاهر، نقش موثری داشت. )خوارزمی، ۱۷۱۱
کسی است که در روز عاشورا به امام )ع( تیر اندازی کرد و مانع آب خوردن امام شد. حصین، پس از پایان
)۸/۷۱۳ ، جنگ، هفده سر را با افراد تحت فرمانش به کوفه برد. )طبری، ۱۳۷۳
وی پس از واقعه کربلا نیز در واقعه حرّه، جانشین مسلم بن عُقبه، فرمانده سپاه شام، در مدینه شد و پس از
مرگ او، سپاه را به سمت مکّه سوق داد و در درگیریاش با عبدالله بن زبیر، کعبه را به آتش کشید. )ابن
به رهبری سلیمان بن صُرد » توّابین « ۱۷ ( سپس به عراق بازگشت و در سرکوب قیام /۳۳۱ ، عساکر، ۱۷۱۳
۷۸ ( او، سر انجام پس از قیام مختار، در جنگ با ابراهیم بن /۳۱۱ ، خُزاعی، شرکت داشت. )مجلسی، ۱۳۱۳
مالک اشتر از سران سپاه مختار، کشته شد. ابراهیم، جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار و سپس برای
)۲/ ابن زبیر به مکّه فرستاد. )یعقوبی، بی تا، ۲۸۳
حَرمَله بن کاهِل اسدی
حرمله، از قبیله بنی اسد و از تیر اندازان سپاه عمر بن سعد بود. او در روز عاشورا، با پرتاب تیر، طفل
شیرخوار امام حسین )ع( را در آغوش پدر به شهادت رساند. )ابن طاووس، بی تا، ۱۱۳ ( وی قاتل عبدالله بن
حسن نیز معرفی شده است. )اصفهانی، بی تا، ۳۳ ( او در شهادت عبّاس بن علی )ع( نیز نقش داشت و حامل
۱۳ ( حرمله، سرانجام در قیام مختار، دستگیر شد. /۲۸۱ ، سرِ ایشان به کوفه بود. )بلاذری، ۱۷۱۷
پس از تسلّط مختار بر کوفه، هنگامی که یارانش حرمله را « : درباره عاقبت حرمله، این گونه میتوان گفت
دستگیر کردند نزد مختار آوردند. به فرمان مختار، دستها و پاهای حرمله را قطع کردند و سپس او را در
آتش افکنده و سوزاندند. پس از هلاکت حرمله، مختار از مرکبش پایین آمد و دو رکعت نماز گزارد و سجده
»)۷۸/۳۲۲ ، شکر به جای آورد. )مجلسی، ۱۳۱۳
خولی بن یزید اصبحی
خولی بن یزید اَصبَحی، در شمارِ تیر اندازان عمر بن سعد بود. در زیارت نامه شهدا و منابع تاریخی، به او
نسبت داده شده که تیرهایی را به سوی عثمان )پسر امام علی )ع( و برادر حضرت ابوالفضل( پرتاب کرد و
او، بر اثر تیر وی و تیری که فردی از قبیله “بنی ابان” که هم قبیله خولی بوده است، پرتاب کرد، به شهادت
۸( وی را قاتلِ جعفر بن علی )ع( هم شمردهاند؛ امّا بیشتر منابع تاریخی، کشته /۷۷۳ ، رسید. )طبری، ۱۳۷۳
شدن جعفر بن علی را به “هانی بن ثُبَیت حضرمی” نسبت دادهاند. )اصفهانی، بی تا، ۳۳ ( خولی، در شهادت
۲( او به همراه حُمَید بن /۱۱۲ ، امام حسین )ع( و بریدن سرِ مبارک ایشان نیز دست داشت. )شیخ مفید، ۱۷۱۱
)۸/۷۸۸ ، مسلم ازدی، سرِ مبارک امام حسین )ع( را برای عبید الله بن زیاد به کوفه برد. )طبری، ۱۳۷۳
خولی، به کوفه رسید و سرِ امام )ع( را در خانهاش گذاشت و چون همسرش از ماجرا با خبر شد، با وی
دشمن گشت. وقتی که مختار، قیام کرد و حکومت کوفه را به دست گرفت، عدّه ای را برای دستگیری خولی
فرستاد و آنان خانه خولی را محاصره کردند. او، ظاهراً در محلّی که مستراحِ منزلش بود، پنهان شده بود و
یاران مختار وارد خانه او شده و شروع به بازرسی کردند.
زنِ خولی که نامش “عیوف” دختر مالک بود و از هنگامی که خولی سر امام حسین )ع( را به خانهاش –
شما دنبال چه چیزی میگردید و چه – « : آورده بود، با او دشمن شده بود به فرستادگان مختار گفت
و در همان حال با دست به محلِّ پنهان شدن خولی اشاره کرد! یاران مختار، خولی را دستگیر »؟ میخواهید
کردند و او را در حالی که چیزی روی سرِ خود نهاده بود، بیرون آوردند و نزد مختار بردند ولی مختار، خولی
را برگرداند و او را در کنار خانوادهاش کشت و سپس آتشی بر پا کردند و خولی را در آتش سوزاندند. )ابن
)۷/۲۷۱ ، اثیر، ۱۷۱۸
سنان بن اَنسَ
سنان بن اَنسَ، از کسانی است که نقش مؤثّری در کشتن امام حسین )ع( داشت و در آخرین لحظات، به
۸( سنان، یکی از /۱۱۳ ، کمک افرادی مانند شمر بن ذی الجوشن، امام را به شهادت رساندند. )ابن اعثم، ۱۷۱۱
افراد سپاه عمر بن سعد بود. پیش تر، امام علی )ع( در نکوهش پدر سنان، این واقعه را پیشگویی کرده بود و
دوستم به من خبر داد که بر سر هر مویی که بر سرت هست، فرشته ای وجود دارد که تو را لعن « : فرمود
میکند، و بر سر هر مویی از ریشت، شیطانی است که تو را گمراه میکند و در خانهات بچّه عزیزی داری که
»)۲/۲۳۱ ، وِ آن بچّه، همان سنان بن انس نَخَعی بود. )ابن ابی الحدید، ۱۳۳۸ ». پسر پیامبر خدا )ص( را میکشد
حجّاج، در مجلسی گفت: هر که گرفتاری « : طبری، در کتاب خود به نقل از پیر مردی از نَخَع آورده است که
دارد، برخیزد. عدّه ای برخاستند و چیزهایی گفتند. سنان بن انس نیز برخاست و گفت: من، قاتل حسینم.
حجّاج گفت: چه گرفتاری خوبی! سپس به خانه بازگشت و دیوانه شد و با همان وضع از دنیا رفت.
از کوفه به بصره گریخت و طرفداران مختار، » سنان بن انس « ، ۱۱ ( بنا بر برخی گزارشها /۸۲۱ ، )طبری، ۱۳۷۳
خانه او را ویران کردند و در اطراف بصره کمین کردند تا او را دستگیر کنند. روزی سنان از بصره به طرف
و قادسیّه، دستگیر کرده و » عُذَیب « در حرکت بود، نیروهای مختار به او حمله ور شدند و او را بین » قادسیّه «
نزد مختار آوردند. مختار دستور داد که دست و پای او را جدا کردند، آنگاه در دیگی از روغن زیتون داغ
)۷۸ ، انداختند. )ابن نما حلی، ۱۳۱۳
حکیم بن طُفَیل
حکیم بن طُفَیل، یکی از افرادی است که در روز عاشورا به سوی امام حسین )ع( تیر انداخت، او در به
۱( پس از شهادت امام حسین )ع(، /۱۲ ، شهادت رساندن عبّاس بن علی )ع( نیز شرکت داشت. )طبری، ۱۳۷۳
۸( درباره سرانجام حکیم بن طفیل، / او جزو ده نفری بود که بر پیکر مطهّر ایشان اسب تاختند. )همان، ۷۸۷
مختار، عبدالله بن کامل از فرماندهان سپاه خود را برای دستگیری « : “طبری” از ابو مخنف، نقل کرده است که
عدی بن حاتم « حکیم بن طفیل فرستاد. عبد الله بن کامل نیز او را دستگیر نمود، اقوامِ حکیم بن طفیل نزدِ
رفتند و او را وادار کردند که در حقِّ حکیم، شفاعت کند. عدی بن حاتم، خود را به عبدالله بن کامل » طایی
رساند و شفاعت نمود.
چون عبدالله اختیار تصمیم گیری در این باره را نداشت، قرار بر این شد که عدی، نزد مختار برود، شاید او را
راضی نماید قبلاً نیز عدی، در حق جماعتی که با مختار مخالفت کرده بودند، ولی از لشکر عمر بن سعد –
ما – « : نبودند، شفاعت کرده بود و مختار نیز از آنان گذشت کرده بود یاران مختار به عبدالله بن کامل گفتند
میترسیم امیر، سخنِ عدی را قبول کند و از حکیم بن طفیل نیز چشم پوشی کند و حال آن که تو جُرم و
». گناه او را خوب می دانی، پس اجازه ده تا او را به قتل برسانیم
سرانجام آنان به دستور ابن کامل، در عوض غارت لباسهای امام حسین )ع(، او را برهنه کردند و در مقابل
تیراندازی به سوی امام )ع( وی راهدف تیرهای خود قرار دادند که بر اثر شدت تیرها به هلاکت رسید. از
آیا تو شفاعت قاتلان « : طرفی، مختار پس از آن که عَدِی بن حاتم، شفاعت حکیم را نزدش کرد، به او گفت
اگر چنین باشد، او را به خاطر تو « : مختار گفت ». بر او دروغ بستهاند « : عَدِی گفت »؟ حسین )ع( را میکنی
شیعیان او « : گفت »؟ حکیم چه شد « : چیزی نگذشت که عبد الله بن کامل وارد شد. مختار گفت ». آزاد میکنم
دروغ می گویی، ترسیدی کسی که از تو بهتر است )مختار( شفاعت مرا « : عَدِی گفت ». را به هلاکت رساندند
)۱/ عَدِی از آنجا خارج شد در حالیکه از مختار راضی بود و از ابن کامل، شکایت داشت. )همان، ۱۲ ». قبول کند
زید بن رُقاد
زید بن رُقاد، از تیر اندازان لشکر عمر بن سعد بود و در کُشتن عبّاس بن علی )ع( و سویید بن عمرو بن ابی
من به « : مُطاع، آخرین کشته کربلا، شرکت داشت. )اصفهانی، بی تا، ۳۱ ( وی، همان کسی است که میگفت
طرف نوجوانی تیر انداختم و او دستش را بر پیشانی نهاد و آن تیر، دستش را به پیشانی دوخت و نتوانست
دست خود را جدا کند و چنین میگفت: خداوندا! اینان ما را کم شمردند و خوار ساختند، پس اینان را بکش،
همان گونه که ما را کشتند و آنان را خوار کن، چنان که ما را خوار کردند. پس به بالین او آمدم تا با تیری که
)۱/۱۷ ، طبری، ۱۳۷۳ ( ». با آن، او را کشتم، از پیشانی او خارج کنم، امّا دیدم که از دنیا رفته است
مختار، عبد الله بن کامل را با گروهی برای دستگیری او فرستاد، آنها خانه زید را محاصره کردند. او با شمشیر
با شمشیر و نیزه بر او حمله ور نشوید، بلکه او را با تیر زده و « : از منزل خارج شد، ابن کامل به یارانش گفت
پس او را تیر باران و سنگباران کردند تا این که روی زمین افتاد، ولی هنوز زنده بود که او را ». سنگباران کنید
)۷/۲۷۷ ، به آتش کشیدند. )ابن اثیر، ۱۷۱۸
عَمر و بن حَجّاج زُبَیدی
عمر وبن حجّاج، از سران کوفه و از خویشاوندان هانی بن عُروه بود، و از جمله افرادی بود که به امام حسین
۸( عمرو، با این که شوهر خواهرِ – /۳۸۳ ، )ع( نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد. )طبری، ۱۳۷۳
هانی بن عروه بود، ولی با ابن زیاد همکاری کرد و با دادن خبر دروغین سلامتِ هانی، مانع یورش قبیله
مذحج به قصر ابن زیاد شد او پس از اندک مدّتی، تغییر موضِع داد و از یاران ابن زیاد شد تا جایی که ابن –
۲۸۸ ( او در کربلا با ، زیاد، او را به فرماندهی جناح راست سپاه عمربن سعد در کربلا برگزید. )دینوری، ۱۷۲۱
سوارانش، آب را بر امام حسین )ع( و یارانش بست و با عبّاس )ع( جنگید و در روز عاشورا، سپاهش را بر
)۲/۱۱۳ ، ضدّ امام )ع( تحریک میکرد. )شیخ مفید، ۱۷۱۱
او راه چیره شدن بر یاران امام حسین )ع( را، سنگباران کردن آنان و تاختن یکباره بر آنها و نه مبارزه و
درگیری تن به تن میدانست و این نقشه را با موافقت عمر بن سعد، عملی ساخت. عمرو، با لشکرش بر
جناح چپ لشکر امام )ع( که فرماندهی آن با مسلم بن عَوسَجه بود یورش برد و در این یورش، مسلم – –
نقش بر زمین گردید. عمرو بن حجاج، در روز عاشورا به امام حسین )ع( توهین کرده و ایشان را خارجی
۸( او پس از واقعه عاشورا، از جمله حاملان سرهای شهدا به /۷۳۸ ، )خارج شده از دین( نامید. )طبری، ۱۳۷۳
کوفه بود. )ابن طاووس، بی تا، ۱۳۳ ( درباره سرنوشت حکیم بن طفیل دو گونه گزارش وجود دارد:
در زمان مختار، عمرو بن حجاج زبیدی که از حاضران در « : گزارش اول از تاریخ طبری است که روایت کرده
صحنه کشته شدن حسین )ع( بود، از خانه بیرون آمد و سوار بر مَرکبش شد و رفت و راه شَراف و واقِصه را
)۱/۸۲ ، طبری، ۱۳۷۳ ( ». در پیش گرفت و تا کنون دیده نشده و معلوم نشد که چه سرانجامی یافت
عمرو بن حجاج، از سرانِ قاتلان حسین )ع( گریخت و قصد « : گزارش دیگر از اخبار الطّوال است که گفته
عزیمت به بصره را داشت که از سر زنش بصریان ترسید و راهش را به سوی شَراف، کج کرد. ساکنان آنجا از
ترس مختار او را بیرون راندند و سپس از این کار خود پشیمان شدند، پس عدّه ای از آنها، سوار بر
مرکبهایشان در جستجوی وی بر آمدند تا وی را بر گردانند؛ ولی او وقتی آنها را از دور دید، گمان کرد که
روی آورد. تا آن که در آنجا تشنگی، او » بُیَیضه « یاران مختارند. پس به بیراهه ای در ریگستان، به جایی به نام
»)۳۱۳ ، و همراهانش را از پای در آورد. )دینوری، ۱۷۲۱
عمرو بن صُبَیح
عمر و بن صُبَیح صیداوی یا صائدی، از تیر اندازان لشکر عمر بن سعد بود. او عبد الله بن مسلم بن عقیل را
وقتی دستش را بر پیشانیاش نهاده بود، با تیر نشانه رفت و با تیر دیگر، قلب او را نشانه گرفت و او را به
۱( وی، پس از شهادت امام حسین )ع( به درخواست عمر بن سعد، پاسخ /۸۳ ، شهادت رساند. )طبری، ۱۳۷۳
مثبت داد و در شمارِ ده نفری بود که بر پیکر امام )ع( اسب تاختند. )ابن طاووس، بی تا، ۱۳۲ ( درباره
به دستور مختار، یاران وی شبانه و در پیِ گزارش جاسوسان، در « : سرانجام عمرو بن صبیح، طبری مینویسد
حالی که عمرو در بالای بام خانهاش بود، و شمشیرش را زیر سرش گذاشته بود، به سراغش رفتند و
دستگیرش کردند. عمرو گفت: ” ای شمشیر! خدا، تو را بشکند! چه قدر نزدیکی و چه قدر دوری!” او را نزد
به خدا سوگند! اگر « : مختار آوردند. مختار، او را در قصر خودش زندانی کرد عمرو در حضور مختار گفت
شمشیر در دستم بود، میفهمیدید که من در برابر استواریِ شمشیر، ترسانِ مضطرب نیستم. به یقین دانستم که
». شما، بدترین آفریدههای خدایید؛ امّا دوست داشتم شمشیری در دستم بود که ساعتی، با آن شما را میزدم
او میگوید که کسانی از خاندان محمّد )ص( را زخمی کرده، پس دستورت « : عبدالله بن کامل به مختار گفت
، پس آن قدر با نیزه به او زدند تا مُرد. )طبری، ۱۳۷۳ ». بزنید تا بمیرد « : مختار گفت ». را درباره او صادر کن

نتیجه گیری
در تاریخ بشری، واقعه کربلا به همان اندازه که از حیث ماهیّت حماسی، حادثه ای است بی نظیر، از زاویه
عاطفی و انسانی غمبار است و حُزن انگیز. چنان که همین حادثه، از منظر تاریخی هم شگفت آور و قابل تأمّل
است.
شگفت آور از آن حیث که در جریان آن، و پنجاه سال پس از رحلت پیامبر )ص(، امّت آن رسول الهی، با
شتاب و بی رحمیِ تمام و یا با سکوت و همراهی وسیع، به قتل عام فجیع خاندان او مبادرت کردند، کاری که
در میان امّتهای پیشین و پیروان انبیاء سلف، بی سابقه بود. تأمّل زا نیز از آن روی که این رخداد، انعکاس
واقعیّت تاریخیِ خیره کننده تجدیدِ اقتدار و صعود سریع خاندان اموی بر اریکه قدرت بود، آن هم در کوتاه
زمانی پس از تسلیم آنان به دیانت توحیدی و انزوای کامل ایشان در میان جامعه اسلامی و قبایل عربی.
عاشورا، پیامها و درسهایی برای آیندگان بر جای گذارد که میتوان این گونه شمرد:
۱٫ امام حسین)ع( با قیام خود احیای سنت رسول الله پرداخت که بر اثر خلافت و حکومت امویان که آغاز آن
از خلافت عثمان بوده است، سنّتهای جاهلی دوباره جایگزین سنّتهای رسول الله شده بود.
۲٫ بنی امیّه با چهره به ظاهر اسلامی، مایه فریب مردم بودند و نهضت کربلا این ماهیّت امویان را افشا کرد.
۳٫ دنیاطلبی ابن زیاد و عمر بن سعد را به جنگ با حسین )ع( وا داشت. ضربه خوردگان سیاسی زمان امام علی
)ع( همچون شمر و نیز دلباختگان حکومتِ ری همچون عمر بن سعد و شیفتگان جوایز امیر کوفه، دست به
خون حسین بن علی )ع( آغشتند. امّا یاران امام )ع( به خاطر عدم دلبستگی به دنیا به راحتی حاضر به
شهادت در راه دین شدند.
۷٫ چگونگی زندگی و انتقام از قاتلان واقعه عاشورا توسّط مختار پس از اندک زمانی از این واقعه، میتواند
عبرت خوبی برای آیندگان باشد. پس از واقعه کربلا، مختار در سال ۱۷ هجری دست به قیام زد و با شعار
)یا لثارات الحسین(، انتقام سختی از قاتلان شهدای کربلا ستاند. امّا در مقابل، افرادی که همراه امام حسین
)ع( جان خود را فدا کردند، با نیک نامی در تاریخ توانستند الگویی مناسب از عشق و ایثار و بی ارزش بودن
دنیا در بین آیندگان برای خود بیافرینند.

منابع

ابن اثیر، عزالدّین علی بن ابی الکرم ) ۱۷۱۸ ه . ق(. الکامل فی التّاریخ، تحقیق محمد یوسف دقاقه، بیروت:
دارالکتب العلمیه.
ابن ابی الحدید ) ۱۳۳۸ ه . ق(. شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر: دار احیاء الکتب
العربیه.
ابن اعثم، احمد بن علی ) ۱۷۱۱ ه. ق(. الفتوح، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی )بی تا(. الاصابه فی التمییز الصحابه، بیروت: دارالفکر.
ابن طاووس، علی بن موسی )بی تا(، الملهوف علی قتلی الطفوف، بی جا: دارالذخایر للمطبوعات.
ابن عساکر، علی بن حسن ) ۱۷۱۸ ه . ق(. تاریخ دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر.
ابن کثیر، ابی الفداء اسماعیل ) ۱۷۱۱ ه . ق(. البدایه و النهایه، بیروت: دارالمعارف.
ابن نمّا الحلّی ) ۱۳۱۳ ه . ق(. مُثیر الاحزان، نجف: مطبعه الحیدریه.
اربلی، علی بن عیسی ) ۱۳۳۸ م(. کشف الغمه فی معرفه الأئمه، تحقیق سید هاشم رسولی، بیروت: دارالاضواء.
استرابادی، سلطان محمد بن حسن ) ۱۳۱۳ ه . ش(. تحفه المجالس، تهران: المکتب الاسلامیه.
اصفهانی، ابوالفرج )بی تا(. مقاتل الطالبین، تحقیق کاظم المظفّر، قم: موسسه دارالکتاب.
بلاذری، احمد بن یحیی ) ۱۷۱۷ ه . ق( انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر.
خوارزمی، احمد بن محمد ) ۱۷۱ ه . ق( مقتل الحسین، تحقیق شیخ محمد السماوی، قم: انوار الهدی.
دینوری، ابی حنیفه احمد بن داوود ) ۱۷۲۱ ه . ق(. اخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر، بیروت: دارالکتب
العلمیه.
ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد ) ۱۷۱۱ ه . ق(. سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الأرنؤوط و محمّد نعیم
العرقسوسی، بیروت: موسّسه الرساله.
شیخ مفید، محمّد بن النعمان ) ۱۷۱۱ ه . ق(. الارشاد، بیروت: موسسه الاعلمی المطبوعات.
طبری، محمّد بن جریر ) ۱۳۷۳ ه . ق(. تاریخ الرسل والملوک )تاریخ طبری(، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،
بیروت: دارالتراث.
طوسی، محمد بن الحسن ) ۱۷۱۷ ه . ق(. الامالی، قم: موسسه البعثه.
مجلسی، محمّد باقر ) ۱۳۱۳ ه . ش(. بحار الانوار، تهران: المکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمد تقی ) ۱۳۷۷ ه . ش(. جلاءالعیون، تهران: المکتب الاسلامیه.
المزی، ابوالحجّاج یوسف ) ۱۷۱۳ ه . ق(. تهذیب الکمال، تحقیق بشّار عواد معروف.
مسعودی، علی بن حسین ) ۱۳۳۷ ه . ق(. مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محیی الدین عبدالحمید،
قاهره.
منقری، نصر بن مزاحم ) ۱۷۱۷ ه . ق(. وقعه صفین، تحقیق عبد السّلام هارون، قم: المکتبه آیت الله مرعشی.
یعقوبی، احمد بن واضح )بی تا(. تاریخ یعقوبی، بیروت: دارصادر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.