مجمع جهانی شیعه شناسی

عنوان پژوهشى درباره ذیل دعاى عرفه

ادعیه مأثوره از پیامبر خدا و خاندان مکرّمِ او، میراث گرانقدر اسلام است که هم راهِ طلب و هم ادبِ مناجات و دعا را به ما مى آموزد و با معارف بلند دین آشنا مى سازد.از افتخارات علماى شیعه، حفظ و نگهدارى این میراث ارزشمند و انتقال آن به نسل هاى بعد بوده است. آنان همانگونه که حفظ این مجموعه ها را بر خود لازم مى دانستند، از دخل و تصرّف و افزودن به آن، جلوگیرى مى کردند.محدّثان بزرگوار، همواره دو موضوع را مهم شمرده اند:۱ ـ رساندن سندِ روایت، به صورت موثّق، به امام معصوم.۲ ـ به دست آوردن نسخه هاى معتبر از مجموعه روایات.نکته اى که شایسته است در این جا بدان اشاره شود، این است که: دعا و مناجات نیاز فطرىِ هر انسانى است و همین او را وامى دارد که با هر زبانى با خدا مناجات کند و یا مناجات و دعاى خود را به صورت مکتوب درآورده، در میان مردم انتشار دهد. مسلّم است بر نشر چنین مضمونى، تا آنجاکه با مبانى دینى مخالفت نداشته باشد، اشکالى متوجه نیست و از سوى پیشوایان دین نهى نشده است; مانند دعاهاى مرحوم سیدبن طاووس که در کتاب هاى دعاى خود آورده و با صراحت به خود نسبت مى دهد، یا مناجات خواجه عبدالله انصارى و یا در دوران ما، الهى نامه استاد حسن زاده آملى و… .از طرفى نسبت دادن دعاى دیگران به پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا یکى از معصومین(علیهم السلام) ، به هیچ وجه درست نیست. بنابراین، باید از آن پرهیز شود. براى نسبت دادنِ هر کلامى; چه دعا و چه غیر آن، به حضرات معصومین، باید از راهى رفت که علماى حدیث در بررسى انتساب احادیث به معصومین پیموده اند.در این میان، از دعاهایى که نیاز به بررسى دارد و پژوهش در باره آن ضرورى است، ذیل دعاى شریف عرفه، منسوب به سالار شهیدان، حسین بن على(علیهما السلام)است که در “الاقبال” سیدبن طاووس و “البلد الأمین” کفعمى و “بحارالأنوار” و “زاد المعاد” علامه مجلسى و “مفاتیح الجنان” شیخ عباس قمى(رحمهم الله) آمده است:
کلام محدث قمى در مفاتیح
محدّث قمى(رحمه الله) در ضمن اعمال روز عرفه، مى نویسد:
از جمله دعاهاى مشهورِ این روز، دعاى حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است. بشر و بشیر، پسران غالب اسدى روایت کرده اند که پسین روزِ عرفه، در عرفات، در خدمت آن حضرت بودیم. پس، از خیمه خود بیرون آمدند با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان، با نهایت تذلّل و خشوع. پس در جانب چپِ کوه ایستادند و روى مبارک را به سوى کعبه گردانیدند و دست ها را برابر رو برداشتند; مانند مسکینى که طعام طلبد، و این دعا را خواندند:”اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِی لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ ،… ـ تا این قسمت که: ـ وَصَلَّى اللهُ عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّـِینَ ، وَآلِهِ الطَّیّـِبِینَ الطّاهِرِینَ الْمُخْلَصِینَ وَسَلَّمَ”.پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال، و اهتمام نمود در دعا، و آب از دیده هاى مبارکش جارى بود. پس گفت: “اَللّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشاکَ کَأَنّـِی أَراکَ … وَ ادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَهِ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ”.پس سر و دیده خود را به سوى آسمان بلند گردانید و از دیده هاى مبارکش آب مى ریخت مانند دو مشک و به صداى بلند گفت:”یا أَسْمَعَ السّامِعِینَ… یا رَبّـِ یا رَبّـِ” پس مکرر مى گفت: “یا رَبّـِ” و کسانى که دور آن حضرت بودند، تمام گوش داده بودند به دعاى آن حضرت و اکتفا کرده بودند به آمین گفتن. پس صداهایشان بلند شد به گریستن با آن حضرت، تا غروب کرد آفتاب و بار کردند و روانه جانب مشعرالحرام شدند.مؤلف گوید که: کفعمى دعاى عرفه حضرت امام حسین(علیه السلام) را در بلدالأمین تا اینجا نقل فرموده و علاّمه مجلسى در زادالمعاد این دعاى شریف را موافق روایت کفعمى ایراد نموده ولیکن سیدبن طاووس در اقبال، بعد از “یا رَبّـِ یا رَبّـِ یا رَبّـِ” این زیادتى را ذکر فرموده:”إِلهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ فَکَیْفَ لا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی … وَالْحَمْدُ للهِِ وَحْدَهُ”.طرح سؤالسؤالى که در ابتدا به ذهن خطور مى کند، این است که چرا مرحوم کفعمى با وجود در اختیار داشتنِ اقبال، این ذیل را نقل نکرده؟ آیا نسبت به صدور آن فقرات تردیدى داشته یا از مصدر دیگرى نقل کرده است؟پرسش دیگر این است که علاّمه مجلسى، با مقدم بودن سیدبن طاووس و نزدیک بودن زمانش به زمان ائمه از شیخ کفعمى، چرا نقل کفعمى را ترجیح داده است.
نظریه علامه مجلسى در بحار
مرحوم علامه مجلسى در بحار(۲) از بلدالأمین کفعمى، دعا را بدون ذیل “إِلهِی أَنَا الْفَقِیرُ…” ذکر مى کند.سپس از حاشیه کفعمى بر البلدالأمین نقل مى کند که:”و ذکر السیّد الحسیب النسیب رضی الدین علی بن طاوس قدّس الله روحه فی کتاب مصباح الزائر، قال: روى بشر و بشیر الأسدیان أنّ الحسین بن علیّ بن أبی طالب(علیه السلام)خرج عشیه عرفه یومئذ من فسطاطه متذلّلا خاشعاً فجعل(علیه السلام) یمشی هوناً هوناً حتّى وقف هو و جماعه من أهل بیته و ولده و موالیه فی میسره الجبل مستقبل البیت، ثمّ رفع یدیه تلقاء وجهه کاستطعام المسکین، ثمّ قال: “اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِی لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ …” قلت: معنى هوناً أی مشیاً رویداً رفیقاً یعنی بالسکینه و الوقار، قاله العزیزی. انتهى ما فی حاشیه البلد الأمین”.(۳)سپس از مصباح الزائر سیدبن طاووس در بحث زیارت روز عرفه نقل مى کند که “رَوى بِشْر وَ بَشِیر الاَْسَدِیَّانِ…” و مى فرماید: مثل آنچه در حاشیه بلدالأمین بود، سید آورده و دعا را هم مثل نقل بلدالامین ایراد کرده.سپس دعا را از اقبال سیدبن طاووس نقل مى کند که البته در بحارِ چاپ جدید، ذیل هم افزوده شده است.(۴)آنگاه مرحوم مجلسى مى فرماید:”أقول: قد أورد الکفعمی(رحمه الله) أیضاً هذا الدعاء فی البلد الأمین و ابن طاوس فی مصباح الزائر، کما سبق ذکرهما و لکن لیس فی آخره فیهما بقدر ورق تقریباً و هو من قوله: إِلهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ…” إلى آخر هذا الدعاء و کذا لم یوجد هذه الورقه فی بعض النسخ العتیقه من الإقبال أیضاً و عبارات هذه الورقه لا تلائم سیاق أدعیه الساده المعصومین أیضاً و إنّما هی على وفق مذاق الصوفیه و لذلک قد مال بعض الأفاضل إلى کون هذه الورقه من مزیدات بعض مشایخ الصوفیه و من إلحاقاته و إدخالاته و بالجمله هذه الزیاده إمّا وقعت من بعضهم أوّلا فی بعض الکتب و أخذ ابن طاوس عنه فی الإقبال غفله عن حقیقه الحال أو وقعت ثانیاً من بعضهم فی نفس کتاب الإقبال و لعلّ الثانی أظهر على ما أومأنا إلیه من عدم وجدانها فی بعض النسخ العتیقه و فی مصباح الزائر و الله أعلم بحقائق الأحوال”.(۵)از سخنان علاّمه مجلسى، دانسته مى شود گذشته از مرحوم سید، که در مصباح دعا را بدون ذیل نقل کرده، مرحوم کفعمى هم آن را بدون ذیل آورده است. همچنین در بعضى نسخ قدیمىِ اقبال نیز این ذیل وجود نداشته است.با ملاحظه این دلایل و شواهد، تردید جدى در انتساب این ذیل به حضرت امام حسین(علیه السلام) پیدا مى شود.اما این که مرحوم مجلسى از قول “بعض الأفاضل” این ذیل را از زیادتى بعض بزرگان صوفیه مى داند ادعایى است که احتیاج به دلیل و مدرک دارد.
جرقه آغازین پژوهش
چند سال پیش، حضرت آیت الله شبیرى زنجانى، پیش از روز عرفه، در مدرسه فیضیه چند دقیقه اى در مورد دعاى عرفه سخن گفتند و در ضمن، اشاره به ذیل دعاى عرفه کرده گفتند: مرحوم جلال همایى در مولوى نامه این ذیل را از ابن عطاءالله اسکندرانى دانسته است. نقل این مطلب سبب شد که براى تحقیق و پژوهش، سراغ این کتاب برویم و خوشبختانه پاسخِ پرسش خود و دلیل بعض الأفاضل را ـ که مرحوم مجلسى از او نقل مى کند ـ یافتیم.توضیح جلال الدین همایىمرحوم جلال الدین همایى در توضیح “إِلهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ فَکَیْفَ لا أَکُونُ…” مى نویسد:”اقتباس است از دعاى روز عرفه، منسوب به حضرت امام سیدالشهدا(علیه السلام) که در روایت آن، از این جهت اختلاف است که کفعمى در بلدالامین و مجلسى در زادالمعاد این فقرات را جزو آن دعا نیاورده اند. اما سیدبن طاووس رضى الدین على بن موسى متوفّاى ذى القعده ۶۶۴ هـ . ق. در اقبال آورده است:”نکته مهم تازه اى که شاید نخستین بار از این حقیر مى شنوید، این است که تمام این فقرات را عیناً و بى کم و زیاد در نسخه قدیم کتاب “الحکم العطائیه” دیده ام، شامل دعوات و مقامات عرفانى ابن عطاء الله اسکندرانى شاذلى تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمد صوفى، عارف معروف سده هفتم هجرى که وفات او را در ۷۰۹ هـ . ق. نوشته اند و مسلّم دارم که در این باره تخلیطى شده، اما تفصیلش از عهده این حواشى خارج است، والله العالم.”(۶)
حکم عطائیه و مؤلف آن
البته کتاب الحکم العطائیه همراه با شروح آن، بارها در مصر و بیروت چاپ شده و نسخ آن در دسترس همگان است و کلام مرحوم همایى کاملا بجا و درست و مطابق واقع مى باشد. براى نمونه مى توان به شرح شیخ زروق بر حکم عطائیه و شرح ابن عجیبه حسنى شاذلى، به نام “ایقاظ الهمم فى شرح الحکم” و شرح ابى عبدالله محمدبن ابراهیم نفزى رندى مسمّى به غیث المواهب العلیه فى شرح الحکم العطائیه مراجعه کر
براى روشن شدن بیشترِ مطلب، خوب است توضیحى در مورد الحکم العطائیه و مؤلف آن داده شود:از سخنان علاّمه مجلسى، دانسته مى شود گذشته از مرحوم سید، که در مصباح دعا را بدون ذیل نقل کرده، مرحوم کفعمى هم آن را بدون ذیل آورده است.الحکم العطائیه رساله اى است کم حجم در اخلاق، به روش عرفا و کلمات حکیمانه و مناجات، که حدود ۱۵ صفحه است و به طور جداگانه و کامل، در ابتداى شرح ابن عجیبه چاپ شده است.این رساله، این گونه آغاز مى شود: “مِن علامه الاعتماد على العمل نقصان الرجاء عند وجود الزلل…” و در آخر رساله مناجاتى آورده که با جمله: “إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لا أَکُونُ فَقِیرا فِی فَقْرِی” آغاز و با جمله: “وَ أَنْتَ الرَّقِیبُ الْحَاضِرُ وَاللهُ الْمُوَفِّقُ وَبِهِ أَسْتَعِینُ” پایان مى یابد. البته تفاوت آن با آنچه در اقبال آمده، این است که عبارت: “وَاللهُ الْمُوَفِّقُ وَبِهِ أَسْتَعِینُ” را اضافه دارد و بقیه کلمات، همان عبارات الحکم العطائیه است.
کلام حاجى خلیفه
حاجى خلیفه در کشف الظنون مى نویسد:”الحکم العطائیه للشیخ تاج الدین أبی الفضل أحمدبن محمّد بن عبدالکریم، المعروف بابن عطاءالله الإسکندرانی الشاذلی المالکی، المتوفّى بالقاهره، سنه (۷۰۹) تسع وسبعمأه. أوّلها “من علامه الإعتماد على العمل نقصان الرجاء عند وجود الزّلل الخ” وهی حکم منشوره على لسان أهل الطریقه و لمّا صنّفها عرضها على شیخه أبی العبّاس المرسی فتأملها. و قال له: لقد أتیت یا بنیّ فی هذه الکراسه بمقاصد الاحیاء وزیاده ولذلک تعشقها أرباب الذوق لمارَقّ لهم من معانیها وراق و بسطوا القول فیها وشرحوها کثیراً”.سپس شروع آن را ذکر مى کند.(۷)کلام مدرس تبریزىمرحوم مدرّس تبریزى در ریحانه الأدب مى نویسد:احمدبن محمدبن عبدالکریم بن عطاء الله بن محمد شاذلى مالکى یا شافعى(۸)اسکندرى یا اسکندرانى یا سکندرى ملقّب به تاج الدین و مکنّى به ابوالفضل و ابوالعباس و معروف به ابن عطا و ابن عطاءالله، از اکابر علماى متصوفّه عامه است که تفسیر و حدیث و اصول و نحو و فقه مالکى و دیگر علوم متداوله را جامع و در تصوّف اعجوبه زمان بوده و در قاهره اقامت کرده و به وعظ و ارشاد اشتغال داشته است و از تألیفات اوست:۱ . تاج العروس و قمع النفوس.۲ . التنویر فى اسقاط التدبیر.و این هر دو، در تصوّف بوده و در مصر و قاهره چاپ شده اند.۳ . الحِکَم العطائیه یا حکم ابن عطاء در اخلاق و کلمات حکیمانه اهل طریقت را حاوى و محل توجه اکابر بوده و شروح بسیارى بر آن نوشته اند و به تصدیق مرشد و پیر طریقتش، ابوالعباس مرسى تمامى مقاصد احیاء العلوم(۹)را با زیادتى دیگر جامع مى باشد و در فاس مستقلا و با شرح ابن عجیبه سابق الذکر، چاپ شده.۴ . مفتاح الفلاح و مصباح الارواح یا مفتاح الفلاح فى ذکر الله الکریم الفتّاح، در اخلاق و در مصر چاپ شده است و صاحب ترجمه در سال هفتصد و نهم هجرت، در مدرسه منصوریه قاهره وفات یافته و در قرافه صغرى مدفون گردیده است.(۱۰)تحقیق خانم حفیظى در دائره المعارف بزرگ اسلامىدر دائره المعارف بزرگ اسلامى، تحقیق و پژوهش جامعى در مورد شخصیت و نوشته هاى ابن عطاءالله انجام شده که قسمت هایى از آن را مى آوریم:ابوالعباس (ابوالفضل) تاج الدین احمدبن محمدبن عبدالکریم سکندرى جذامى، ملقّب به شیخ کبیر، عارفِ شاعرِ نحوىِ محدثِ مفسّر و فقیهِ مالکى و از مشایخ بزرگ طریقت شاذلیه. تاریخ ولادتش دانسته نیست. از پاره اى اشارات ابن عطاء بر مى آید که جدّش عبدالکریم در صوفیه به دیده انکار مى نگریسته است و در مورد خودِ ابن عطا آمده که در ابتدا، آشنایىِ درستى با تعالیم شاذلیه نداشته و با ایشان به مخالفت مى پرداخته است. ابن عطا در اوانِ جوانى، فقیهى معروف شد و در همین هنگام بود که با صوفیان، خاصّه اصحاب ابوالعباس مرسى به مجادله مى پرداخت و امورى را به ایشان نسبت مى داد که به زعم وى با ظاهر شرع ناسازگار بود. اما او خود در دوره هاى بعد، مى گوید که مخالفتش با مرسى پایه و اساس استوارى نداشته، از همین روى، بر آن شده که براى درک حقیقت، خود به مجلس مرسى رود و از نزدیک سخنان او را بشنود. مرسى در آن مجلس، از انفاسى که شارع بدانها امر کرده; یعنى اسلام، ایمان و احسان سخن مى گفت و آنها را همان شریعت حقیقت و تحقیق مى دانست. ابن عطاءالله که سخت تحت تأثیر این مجلس قرار گرفت، در بازگشت، به خلوت پناه برد. پس بر آن شد که دیگربار به نزد مرسى رود و این بار حالات و احساسات قلبى خویش را آشکارا بیان کند. نخستین تعلیمات مرسى به او در واقع همان اصول اولیه طریقه شاذلیه بود. چندى بعد، ابن عطاءالله به قاهره رفت و در قاهره به تدریس علوم دینى و تعلیم تصوّف همت گماشت. برخى از بزرگ ترین علماى آن عصر نیز در مجلس درس او حاضر مى شدند; من جمله تقى الدین سُبکى پدر تاج الدین سبکى. احتمالا به همین سبب تاج الدین در طبقات الشافعیه خود ابن عطاءالله را شافعى مذهب خوانده، گرچه مالکى بودنِ وى را نیز محتمل دانسته است. از نکات مهم زندگىِ او، دفاع وى از ابن عربى در برابر ابن تیمیه است که به همین منظور به همراه ۵۰۰ نفر بر دارالاماره اجتماع کرده و از ابن تیمیه به جهت اهانت به مشایخشان، خصوصاً ابن عربى، شکایت کردند. بسیارى از منابع کراماتى به او نسبت داده اند و مقبره اش، هم اکنون نیز برپاست و زیارتگاه مردم است.(۱۱)نوشته هاى دیگرى هم براى ابن عطاءالله ذکر شده است.(مجموع کتب او به بیش از ۱۷ مى رسد.)(۱۲)
شروح حکم عطائیه
شرح هایى که بر حکم عطائیه نوشته شده، زیاد است; از جمله:۱ . ایقاظ الهمم فى شرح الحکم، نوشته عارف و مفسّر مراکشى ابن عجیبه حسنى، که از سادات حسنى و از بزرگان طریقه در قاوى بوده. (۶۱ یا ۱۱۶۰ ـ ۱۲۲۴)(۱۳)۲ . تنبیه ذوى الهمم، نوشته شهاب الدین احمدبن محمد البرنسى معروف به شیخ زروق (۸۴۶ ـ ۸۹۹) مى گویند هر بار حکم را تدریس کرده، شرحى بر آن نوشته و این هفدهمین شرح آن است).۳ . غیث المواهب العلیه، ابوعبدالله محمدبن ابراهیم بن عبّاد النفزى الرُندى، معروف به ابن عبّاد رندى (۷۳۳ ـ ۷۹۲)(۱۴)۴ . احکام الحکم فى شرح الحکم، ابوالطیب ابراهیم بن محمود آقصرایى مواهبى شاذلى حنفى.۵ . المِنَح القدسیه على الحکم العطائیه، عبدالله شرقاوى.۶ . الدرر الجوهریه، شیح محمد المدعو بعبدالرؤف المناوى المصرى الشافعى.۷ . شرح صفى الدین ابو المواهب.۸ . شرح عبدالمجید الشرنوبى، (م ۱۳۴۸ هـ . ق.).
نتیجه سخن
خلاصه مطلب این که، در انتساب این کتاب به ابن عطاء الله اسکندرانى، جاى گمان و شک نیست، همانگونه که کسى در انتساب کتاب کافى به کلینى و تهذیب به شیخ طوسى تردیدى به خود راه نمى دهد; آن هم کتابى که از زمان خودِ مؤلف مورد عنایت و توجه بوده و تا زمان حاضر چندین شرح بر آن نوشته اند. حتى نقل مى کنند که شیخ زروق (متوفّاى ۸۹۹) سى شرح بر آن نوشته است. کتابى که تا این درجه از اهمیت است و شخصیتى که این همه مورد توجه بوده، حتى اگر بپذیریم که مى خواسته کلمات امام حسین(علیه السلام) را به نام خود نشر دهد، قدرت و جسارت چنین سرقتى را نداشته است. پس اگر بر اساس گمان و حدس بگوییم که ابن عطاءالله این بخش دعا را از دعاى عرفه گرفته و بدون ذکر منبع آورده، شاید بعید و بلکه محال باشد.بنابراین، با توجه به این که دقیقاً همان قسمتى که شیخ کفعمى نقل نکرده، در کتاب حکم عطائیه آمده و با ضمیمه عدم نقل کفعمى در بلدالأمین و سیدبن طاووس در مصباح الزائر(۱۵) و یافت نشدن این بخش در نسخ قدیمىِ اقبال به شهادت علامه مجلسى (۱۶) ، جاى شک و شبهه نمى ماند که این ذیل از حضرت اباعبدالله(علیه السلام) نیست و از منشآت ابن عطاءالله اسکندرانى، عارف مشهورِ قرن هفتم است.مؤیدات:افزون بر دلایل پیش گفته، مؤیدهایى هم بر این مطلب وجود دارد; مانند:الف: عدم سازگارىِ لسان این دعا با ادعیه صادره از معصومین(علیهم السلام) و همچنین با خودِ دعاى عرفه سیدالشهدا(علیه السلام) ; به طورى که خواننده وقتى وارد این قسمت از دعا مى شود، تغییر لحن را به خوبى مى فهمد.ب : عبارات دعا، در بعضى موارد، شبیه به اصطلاحات اهل معقول و عرفان است و شاید سرّ توجه بیش از حد بعضى به این قسمت، همین بوده که احساس کرده اند با اصطلاحات و کلمات فلاسفه و عرفا سازگارتر است.براى نمونه به این فقرات توجه کنید که هم اصطلاحى اند و هم با عبارات معصومین از حیث سبک همخوانى ندارند،۱ . “کَیْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِمَا هُوَ مُحَالٌ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ”.۲ . “عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الآْثَارِ وَ تَنَقُّلاتِ الاَْطْوَارِ أَنَّ مُرَادَکَ مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْء حَتَّى لا أَجْهَلَکَ فِی شَیْء”.۳ . “مَنْ کَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِیَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعَاوِیهِ دَعَاوِیَ”.۴ . “إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الآْثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ”.۵ . “کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ”.۶ . “أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ”.۷ . “مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیل یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ”.۹ . “إِلَهِی تَقَدَّسَ رِضَاکَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنِّی”.۱۰ . “إِلَهِی أَنْتَ الْغَنِیُّ بِذَاتِکَ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لا تَکُونُ غَنِیّا عَنِّی”.۱۱ . “فَصَارَ الْعَرْشُ غَیْباً فِی ذَاتِهِ”.۱۲ . “مَحَقْتَ الآْثَارَ بِالآْثَارِ”.۱۳ . “إِلَهِی أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الاْثَارِ”.۱۴ . “وَ اسْلُکْ بِی مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ”.(۱۷)ج : در این تتمّه و ذیل دعا، حتى یک بار هم ذکر صلوات بر محمد و آل او نیامده است. در صورتى که روش و دأب ائمه(علیهم السلام) بر این بوده که، به ویژه در دعاهاى مفصل و طولانى، حتى اگر در اوایل دعا نام پیامبر و آلش نیاید و صلوات بر آنان نفرستد، در اواسط و خاتمه آن، مکرر نام محمد و آل او مى آید. همین دعاى عرفه سیدالشهدا نیز چنین است و مى بینیم که بعد از دو صفحه و نیم، به مناسبتى یادى از انبیا و رسل شده و بعد از هفت سطر (خاتمه قسمت اول دعا) صلوات بر محمد و آل او مى آید. آنگاه قسمت دوم دعا آغاز شده و بعد از تقریباً ۱۲ سطر، صلوات آمده و بعد از ۱۵ سطر دیگر باز هم از پیامبر و آلش یاد شده و سپس بعد از حدود سه صفحه و نیم، صلوات بر محمد و آل مى آید. آنگاه پس از پنج سطر، صلواتِ دیگر و بعد از ۷ سطر باز صلوات دیگر و بعد ۴ سطر، از نام پیامبر یاد مى شود و بعد دو سطر صلوات بر محمد و آل او فرستاده مى شود تا اینکه در آخر دعا; یعنى قسمت سوم، سه سطر مانده به آخرِ دعا، صلوات بر محمد و آل او مى آید.اما در تتمه، نام پیامبر و آل او نیامده است و این با دیگر دعاهاى مأثوره تفاوتى چشم گیر دارد.د : در هیچ جاى دعا، از موقف حج و عرفه یاد نشده، در حالى که در دعاى امام(علیه السلام)چندین بار، به مناسبت، از آنها نام برده شده است.استبعاد عده اى نسبت به صدور این کلام از غیر معصومیناز آنجاکه این مناجات و دعا، بسیار مورد توجه اهل معنا بوده و بعضى به خاطر معانى راقى و مضامین عالى اش، تصور صدور آن از غیر معصوم را نمى کنند، اکنون به جاست این اشکال مطرح شود که چگونه ممکن است این کلمات عالى و راقى از غیر معصوم صادر شود؟!از پژوهشى که انجام شد، پاسخ این اشکال هم دانسته مى شود; چرا که “أدلّ شَیء عَلى اِمکانه وُقوعه”. اگر بنا باشد که هر کلام زیبا و حکیمانه اى را تنها از ناحیه معصوم بدانیم، باید بگوییم که دیگر کلمات هم که در کتاب حکم عطائیه آمده، از معصومین صادر شده است! به این جملات دقت کنید:* “مِن عَلامه الإعتماد عَلَى العمل، نقصان الرجاء عند وجود الزَّلل”.* “الغافل إِذا أصبح ینظر ماذا یفعل والعاقل ینظر ماذا یفعل الله به”.* “أجهل الناس مَن ترک یقین ما عنده لظن ما عند الناس”.* “من عرف الحقَّ شهده فی کلّ شیء و من فنى به غاب عن کلّ شیء”.* “العطاء مِن الْخلق حرمان و المنع من الله إِحسان”.* “معصیه أورثت ذلاّ وافتقاراً خیرٌ من طاعه أورثت عزّاً واستکباراً”.* “متى أطلق لسانک بالطلب فاعلم أنّه یرید أن یعطیک”.* “أنت إِلى حلمه إِذا أطعته أحوج منک إِلى حلمه إِذا عصیته”.* “من علامات اتّباع الهوى، المسارعه إِلى نوافل الخَیرات والتکاسل عن القیام بالواجبات”.* ما فاتَکَ مِن عُمرک لا عوض له و ما حَصَل لک مِنهُ لا قیمه له”.* “العلم إِن قارنته الخشیه فلک و إِلاّ فَعَلَیک”.وکلمات دیگر، که حکیمانه اند و بسیار سنجیده. مانند این کلماتِ حکیمانه، هم در گذشته بر زبان اولیاى خدا جارى شده که پیامبر و امام نبوده اند مثل کلمات حکیمانه لقمان، که در قرآن کریم آمده و یا کلمات حکیمانه سلمان یا ابوذر و یا کلمات خواجه عبدالله انصارى و در زمان ما، علاّمه حسن زاده آملى و حضرت امام خمینى(قدس سره) که سخن معروف: “عالَم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید” شبیه به کلمات انبیا و اولیا است! امّا همه مى دانیم که این کلام پیامبر و امام نیست.پس معلوم مى شود که توان و قدرت انشاى این کلماتِ حکیمانه، منحصر به پیشوایان معصوم نیست بلکه کسانى که اهل تأمل و صفاى باطن و تهذیب نفس بوده اند نیز این امکان برایشان وجود دارد که ینابیع حکمت از قلب آنها بر زبانشان جارى شود.(۱۸)البته کلام پیامبر و امامان، با دیگر خلایق متفاوت است; لذا ما با مقایسه مى فهمیم که چه کلامى به کلمات آنها شبیه نیست. البته این درک براى کسانى است که مدتها با کلمات معصومین(علیهم السلام) سر و کار داشته و با جوامع حدیثى مأنوس بوده اند.امّا چگونه ممکن است این دعا که از شخص دیگرى است، به کتاب اقبال راه یافته باشد؟!باید گفت: اصل چنین امرى، هیچ بعید به نظر نمى رسد; چه در زمان گذشته که بسیار اتفاق مى افتاده و چه در زمان خودمان. اما در گذشته مثل دستکارى و کم و زیاد کردن در کتب حدیثى، که نمونه هاى آن فراوان است و مثل کم و زیاد کردن در کتب محیى الدین عربى و یا اضافه کردن قسمت هایى در ردّ و ذمّ صوفیه به حدیقه الشیعه. هرچند در انتساب حدیقه به مقدس اردبیلى جاى شبهه نیست اما در انتساب بعضى قسمت ها به ایشان، جاى تردید وجود دارد.(۱۹)و در زمان حاضر، مثل این که ناشرى، قرآنى با ترجمه مرحوم شعرانى چاپ کرده، در حالى که مرحوم شعرانى اصلا ترجمه قرآن نداشته است و برخى آثار علامه حسن زاده آملى را به نام آقاى شعرانى انتشار داده اند.در مورد این ذیل، شاید این دعا در حاشیه بوده و به متن ملحق شده و یا بعض از صوفیه مضامین آن را پسندیده و ملحق کرده و سپس این نسخه مشهور شده است و…نظریه علامه تهرانىو از جمله کسانى که متوجه داخل شدن مناجات ابن عطاءالله در دعاى عرفه امام حسین(علیه السلام)شده اند، مرحوم علاّمه سیدمحمد حسین حسینى طهرانى، از عالمان بزرگوار معاصر و از شاگردان برجسته مرحوم علاّمه طباطبایى و مرحوم حاج سید هاشم حداد است که خود بسیار به این معانى عرفانى دلبستگى داشته، اما آن دلبستگىِ شدید مانع از رؤیت حق و توجیه این ذیل براى ایشان نشده است. ایشان در جلد اول کتاب گرانقدر “الله شناسى” بعد از ذکر قسمتى از مناجات ابن عطاءالله “کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ…” مى فرماید:”بارى، این دو مناجات آخر “کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ” و “عَمِیَتْ عَیْنٌ” فقره نوزدهم و بیستم از سى و پنج فقره مناجات شیخ تاج الدین احمدبن محمدبن عبدالکریم بن عطاءالله اسکندرى (متوفّاى سنه ۷۰۹ هجرى قمرى) است.(۲۰)”سپس بقیه آن را بتمامه نقل مى کند با ترجمه و توضیح مختصر، آنگاه در ادامه مى افزاید:بارى این دعا در کتب ادعیه شیعه یافت نمى شود، مگر در نسخ مطبوعه کتاب اقبال سیّدبن طاووس(رحمه الله) و دیگر، کتاب دعاى مفاتیح الجنان محدّث معاصر، مرحوم حاج شیخ عباس قمى(رحمه الله) که در تتمّه مُذیّل دعاى روز عرفه به حضرت سیدالشهدا، اباعبدالله الحسین علیه افضل الصلوات منتسب شمرده اند.”(۲۱)سپس کلمات مرحوم مجلسى را آورده و دو احتمال را که علاّمه مجلسى ذکر کرده، یادآور مى شود که: یا سید این مناجات را الحاق کرده و یا بعدها دیگران چنین کرده اند. سپس مى فرماید:بارى، این مناجات و حکمى که از ابن عطاءالله مشهور شده، از آن اوست و اسنادش به حضرت امام حسین، سیدالشهدا ـ روحى فداه ـ غلط است.مرحوم سیدبن طاووس، که وفاتش در پنجم ذو القعده، سنه ۶۶۴ بوده است، چطور تصوّر دارد که این فقرات را از ابن عطاءالله، که وفاتش در جمادى الآخره، سنه ۷۰۹ بوده است، اخذ کند و به حضرت نسبت دهد؟ میان زمان ارتحال این دو نفر، چهل و چهار سال و هفت ماه فاصله است و سید بدین مدت; یعنى قریب نیم قرن پیش از انشاکننده این دعاها رحلت نموده است. بنابراین، در اینجا به طور حتم باید گفت: الحاق این فقرات به دعاى امام در روز عرفه، در کتاب اقبال، پس از ارتحال سید تحقّق یافته است. بنابراین، احتمال دوم علاّمه مجلسى به طور یقین به تعیّن مبدّل مى گردد و احتمال اولِ او، که شاید در بدو امر در کتب بعضى از آنان آمده است و ابن طاووس در کتاب اقبال با غفلت از حقیقت حال نقل کرده است، نادرست خواهد شد. حاشا و کلاّ که سید، با آن عظمت مقام، کلام عارفى را از کتابى اخذ کند و بردارد به دنبال دعاى امام بگذارد و اسناد و انتسابش را به امام بدهد. شاهد بر این، عدم ذکر سید در کتاب مصباح الزائر و عدم ذکر آن در نسخه هاى عتیقه از اقبال است; یعنى این نسخه ها در زمان حیات سید بوده است و پس از وفاتش بدان الحاق نموده اند، اما چون مجلسى از کتاب حکم عطائیه بى اطلاع بوده است، و از مؤلف آن و از زمان تألیفش خبر نداشته است، لهذا به چنین اسناد اشتباهى درافتاده است.از سخنان علاّمه مجلسى، دانسته مى شود گذشته از مرحوم سید، که در مصباح دعا را بدون ذیل نقل کرده، مرحوم کفعمى هم آن را بدون ذیل آورده است.و اما اشتباه مرحوم محدّث قمى، آن است که پس از آن که ایشان که خبره فن و تألیف و بحث و فحص هستند، کلام علامه مجلسى را در بحارالأنوار دیده اند که فرموده است: “این فقرات از دعا در نسخ عتیقه کتاب اقبال یافت نشده است”، چرا در مفاتیح الجنان فرموده اند: “ولیکن سید بن طاووس در اقبال بعد از یا رَبّـِ یا رَبّـِ یا رَبّـِ، این زیادتى را ذکر فرموده است؟” زیرا که این عبارت، اسناد دعا را به سیدبن طاووس مى رساند. ایشان باید فرموده باشند: “در بعضى از نسخ کتاب اقبال که عتیقه نیستند، این زیادتى دیده شده است.”حاصل سخن آن است که این دعادعاى بسیارخوب بامضمون رشیقوعالى است و خواندن آن در هر وقت مساعدى که حال اقتضا کند ـ نه با تکلف ـ مغتنم و مفید مى باشد، اما اسناد آن به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)جایز نیست وَالْحَمْدُ للهِِ أَوّلاً وَآخِراً وَظاهِراً وَباطِناً”.(۲۲)نقد نظریه بعض بزرگانبا توجه به مطالب پیش گفته، پاسخ از ادله بعضى از بزرگان، که خواسته اند این ذیل را از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بدانند، معلوم مى شود ایشان در شرح دعاى عرفه نوشته اند:”قسمت نخست دعاى شریف عرفه را همه نقل کرده اند، اما بخش پایانىِ آن را برخى مانند علامه مجلسى نقل نکرده است. از این رو، بعضى احتمال داده اند که از امام حسین(علیه السلام) نباشد، لیکن قرائن و شواهدى بر صدور آن از سالار شهیدان گواهى مى دهد. در بررسى اسناد روایات، آنچه اصل است و موضوعیت دارد، صدور آن از امام معصوم است; یعنى یک حدیث پژوه باید اطمینان یابد که محتواى مورد نظرِ وى، از معصوم صادر شده است. این اطمینان گاهى از راه وثاقت و اصالت و صداقتِ راوى به دست مى آید، گاهى از راهِ بلندىِ محتوا و اتقانِ متن و گاهى نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل. از این رو، بررسى سندى احادیث از آن جهت مورد توجه قرار مى گیرد که راهى براى حصول این اطمینان است و به اصطلاح موضوعیت ندارد، بلکه داراى طریقیت است.”البته با این قسمت از سخنان ایشان موافقیم که راه منحصر در بحث سند نیست، اما باید پرسید که آیا هر محتواى بلند و متن متقنى، از امام معصوم صادر شده است؟! این همان چیزى است که پیشتر هم اشاره کردیم که شناخت سبک و سیاق کلام به ما کمک شایانى مى کند.ایشان در ادامه قرائنى ذکر مى کنند:* قرینه نخست این است که سید بن طاووس، که از بزرگان امامیه است، آن را در کتاب قیّم “اقبال الأعمال” نقل کرده و در نقل او هیچ خدشه اى نیست. گرچه بر اثر شهود نسیان برخى از نسخه نویسان در برخى نسخ دست نویس اقبال، ذیل دعاى عرفه نیامده، لیکن استاد بزرگوار، مرحوم علاّمه شعرانى نوشته اند:”در کتابخانه آستان قدس رضوى، به نسخه اى قدیمى و معتبر از اقبال الأعمال برخوردم که ذیل دعا در آن آمده است.”(۲۳)در پاسخ باید گفت: اتفاقاً تمام خدشه در همین نقل است که: آیا سید چنین چیزى نقل کرده یا نه.* قرینه دوم عبارتِ “محتواى بلندِ این دعاى نورانى، نشانه صدور این متن از زبان معصوم است.” مى باشد که پاسخ این هم به طور مشروح داده شد.* به عنوان قرینه سوم مى فرمایند:”بخش آغازینِ دعاى شریف عرفه، محتواى عمومى دارد; مسألت کردن از خدا، در میان گذاشتن مشکلات با ذات اقدس الهى، حوائج علمى و عینى را از او خواستن و… اینها در سایر دعاها نیز هست، لیکن سلطانِ مباحثِ دعاى عرفه و کوهان بلند معارف آن، قسمت هاى پایانى دعاست که شباهت محتوایى با سخنان دیگرِ امام حسین(علیه السلام)دارد!”گویا مؤلف محترم، به صورت ناگفته، اعتراف به عدم شباهت این قسمت با بقیه قسمت هاى دعا و ناهمگونى آن با همدیگر دارد که مى نویسد: “این قسمت شباهت محتوایى با سخنان دیگرِ امام حسین(علیه السلام) دارد!”(۲۴)شرح سید خلف مشعشعىاز کسانى که در مقام شرح دعاى عرفه برآمده اند، عالم ربانى مرحوم سیدخلف مشعشعى موسوى، معاصر شیخ بهایى و میرزا محمد استرآبادى است. ایشان به پیشنهاد مرحوم استرآبادى شروع به شرح این دعاى شریف مى کنند و در گزارشى که جناب حجه الاسلام دکتر حجتى از این شرح در فصلنامه علوم حدیث به چاپ رسانده اند(۲۵) قسمت هایى از این شرح را نقل کرده است. با توجه به قسمت هاى نقل شده، برمى آید که شرح این عالم جلیل، صبغه عرفانى دارد، لذا در توضیح و شرح فرازهایى از ذیل دعا مطالبى فرموده اند و باتوجه به ندانستن منشأ این قسمت ها، آن مطالب را به حضرت سیدالشهدا نسبت داده است که باید توجه داشت که شرح این مطالب در حقیقت شرح و توضیح مراد جناب ابن عطاءالله خواهد بود، لذا لوازم و آثار آن را نمى توان به آن امام همام نسبت داد. بنابراین، نمى توان گفت که از کلام سیدالشهدا در دعاى عرفه مى توان فهمید که براى رسیدن به مؤثر باید آثار و کثرات را پشت سر نهاد(۲۶) یا استدلال براى حال جمع و توحید آورد(۲۷) یا از عبارت بالخدمه “الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ” و یا “فَاجْمَعْنِی عَلَیْکَ” نتیجه گرفت که امام، مقام خدمت، که مقامى است اکتسابى و دون شأن امام را درخواست کرده، آنگاه دست به توجیه زده و بگوییم امام مى خواسته انکسار و تواضع خویش را به خدا عرضه کند، اما مطلوب برین همان مقام جمع العین است (۲۸)و یا لازم نیست تقدیم و تأخیر حال وصول و حال جمع را توجیه کنیم و نمى توان از عبارت “مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ” پى برد که سیدالشهدا اعتقاد داشته که روش راه بردن از اثر به مؤثر را بى تمکین و ضعیف مى دانسته. (۲۹)اینها نمونه هایى بود که شارح محترم با استفاده از عبارات مناجات ابن عطاءالله اسکندرانى، به حضرت سیدالشهدا نسبت داده و درصدد اثبات ابحاث عرفانى برآمده که در کتب اهل معرفت موجود مى باشد.یا مثلا با عبارت “مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْهَا وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاعْتِمَادِ عَلَیْهَا” در صدد اثبات تجرید است که امام(علیه السلام) مى خواهد مقام تجرید را بیان کند. (۳۰)البته ما در صدد انکار این ابحاث شریف نیستیم بلکه هرکدام از اینها در محل خود قابل اثبات است اما این که بخواهیم به حضرت سیدالشهدا نسبت دهیم، محل اشکال است و درست نیست، هرچند اهل بیت وحى، مطالبى را در توحید و سلوک الى الله بیان داشته اند که دست مایه تمام عرفا و اهل معنى است و در حقیقت آنها ریزه خوار سفره رسول خاتم و آل اویند. در حقیقت باید به شروح مناجات ابن عطاءالله یک شرح دیگر هم اضافه کرد که آن هم همین شرح است.سرِ بى صاحب تراشیدن:انسان از مطالعه بعضى مطالب و مشاجرات در باره این دعا، به یاد این جمله معروف مى افتد که اینها سرِ بى صاحب مى تراشند. چون پیش از آن که در مورد انتساب ذیل دعا به حضرت امام حسین(علیه السلام) بررسى دقیق صورت گیرد، بعضى در صدد اثبات فلان مطلب عرفانى یا فلسفى و… هستند و در مقابل، گروه دیگر درصدد ابطال این برداشت و استنباط برآمده و طرف مقابل را تخطئه مى کنند و حال آن که هر دو گروه بر خطایند و چون ندیدند حقیقت، رهِ افسانه زدند. به قول عرب “ثَبِّتْ الْعَرش ثُمَّ انْقُش”.براى نمونه، دو مقاله اى است که در مجله “مشکوه” مربوط به بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى در دو شماره آن چاپ شده، اوّلى به نام “عرفان سیدالشهدا” به قلم دکتر محمدکاظم فرقانى (شماره ۸۲) و دیگرى به نام “آیا دعاى عرفه وحدت وجود را بیان مى کند؟” به قلم دکتر محمد مهدى رکنى یزدى (شماره ۸۳)آقاى دکتر فرقانى با استشهاد به عباراتى از ذیل دعا، در صدد اثبات وحدت وجود بر مى آیند. نویسنده بعد از نقل کلام علاّمه مجلسى، که مى فرماید “این ذیل ناسازگار با سیاق ادعیه معصومین و موافق مذاق صوفیان است” مى نویسد: “منظور از مذاق صوفیان، اندیشه وحدت وجود است که بدان شهره اند و عباراتى که در این بخش از دعا موافق آن اندیشه به نظر مى رسد، چنین است:”کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ”.این عبارت چند مطلب را بیان مى کند:۱ . استدلال از طریق غیر خدا بر وجود خدا نادرست است.۲ . همه موجودات در وجود خود فقیرند.۳ . وجود موجودات دیگر، غیرخدا نیز ظهور دارد (اصل پذیرش وجود موجودات غیرخدا)۴ . خداى تعالى واجد هر ظهورى است که دیگر وجودات دارند.ما معتقدیم که محتواى این بخش از دعا نه تنها با سیاق ادعیه معصومین ناسازگار نیست بلکه علاوه بر وجود عباراتى مشابه آن، در ادعیه و سخنان آن حضرات، با آیات قرآن کریم نیز سازگار است و ادله عقلى نیز مؤید آن مى باشد و این بخش از دعاى عرفه مى تواند به عنوان اوج بروز و بروز اوج عرفان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به خداى تعالى و رابطه هستى با خدا و نحوه حضور خدا در هستى و کیفیت معرفت مخلوقات نسبت به خداوند مطرح شود.آنگاه نویسنده به مطرح کردن سه تفسیر از وحدت وجود مى پردازد که به نظر ایشان با آموزه هاى دینى ناسازگار نیست. در ذیل تفسیر دوم که وحدت تشکیکى وجود باشد، مى گوید:”یک تفسیر از جمله منقول از سیدالشهدا(علیه السلام) با این نظریه سازگار است. آن تفسیر این است که آیا غیر تو ظهورى دارد که تو ]به آن اندازه[ نداشته باشى; یعنى هر مقدار از ظهور که در غیر تو باشد، تو بیش از آن را واجدى. این معنى براى غیرخدا نیز ظهورى را اثبات مى کند هرچند خدا از ظهور بیشترى برخوردار است، اما بنابر نظریه بعدى، اصلا غیرخدا را ظهورى جز ظهور خدا نیست و هرچه ظهور است از آنِ اوست، لذا باید جمله سیدالشهدا(علیه السلام) را چنین معنى کرد که آیا غیر تو ظهورى دارد که آن ظهور مال تو نباشد، البته مى توان این دو نظریه را به یکدیگر بازگرداند و تشکیک در مراتب وجود را همان تشکیک در مظاهر آن دانست.”آنگاه ایشان تفسیر سوم از وحدت وجود که وحدت شخصى وجود است را مطرح کرده و در ادامه مى افزاید:”به نظر ما معناى صحیح عبارت منقول از دعاى عرفه، از طریق این قول نمایان مى شود و کفه سخن عارفان و اصل و نتیجه حکمت متعالیه نیز همین قول است اما درک معناى آن، به مقدّمات فلسفى و عرفانى بسیار نیازمند است و باید مواظب بود تا به دام قول به حلول خدا در جهان یا اتحاد خدا با جهان گرفتار نیاید.”(۳۱)در شماره بعدى مجلّه مشکوه ۸۳(۳۲) آقاى دکتر رکنى یزدى بر استفاده نویسنده از دعاى عرفه اعتراضاتى وارد کرده اند که البته بیشتر به رد و انکار نظریه وحدت وجود بر مى گردد و چیزى در مورد استنباط نویسنده مقاله “عرفان سیدالشهدا(علیه السلام) از دعاى عرفه” به میان نیاورده، در هر حال، آنچه مهم است، عدم صحّت انتساب این ذیل به حضرت سیدالشهدا است و اگر نویسنده محترم درصدد اثبات مسأله وحدت وجود است (آن هم به هر تفسیرى که لحاظ شود)، باید از راه دیگرى ریشه هاى آن را در کلمات معصومین(علیهم السلام) بیابد، نه در کلام ابن عطاءالله که مسلماً از پیروان این مسلک است.نکته در خور توجه در مقاله هاى دکتر فرقانى، تنبّه ایشان به ناسازگارى عبارت هاى ذیل دعا با سایر کلمات و ادعیه معصومین(علیهم السلام) است و دیگر توجه ایشان به مسائل زبان شناختى و دقت در تولّد لغات در هر دوره است. ایشان مى نویسد:”نباید به صرف ناسازگارىِ ظاهرى، بخشى از ادعیه با روایات، از صدور آن از معصومین(علیهم السلام) تردید روا داشت، بلکه این تردید باید مستند به تشکیک در وثاقت راویان، بخش هاى زبان شناختى دقیق، ناسازگارى با آیات قرآن یا ناسازگارى با عقل باشد.”(۳۳)ایشان در بخش دیگر، تنها به یک مورد از مواردى که ادعاى ناسازگارى زبانى با سایرادعیه و کلمات معصومین(علیهم السلام) دارد، پرداخته و به موارد مهم تر اشاره نکرده اند.ایشان مى گوید:”گفتنى است، پرسش اساسى در بحث هاى زبان شناختى این است که واژگانى که در این دعا به کار رفته اند، آیا در زمان سیدالشهدا به همین معنى کاربرد داشته اند; به عبارت دیگر، کاربرد هر واژه در یک معناى خاص، یک تاریخ تولد دارد و پیش از آن یا اصلا آن واژه به کار نمى رفته یا این معناى خاص را افاده نمى کرده است. در این مورد تنها به ذکر این نکته بسنده مى کنیم که اگر به نظر برخى مى رسد که این بخش از دعاى عرفه به دلیل آن که لفظ “وجود” درآن آمده است، نمى تواند از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) صادر شده باشد (زیرا لفظ وجود اصطلاحى فلسفى است که با ظهور فیلسوفان مسلمان وارد جهان اسلام شده است و پیش از آن به معناى وجدان و یافتن به کار مى رفته است.) به اینان یادآور مى شویم که لفظ وجود با مفهوم فلسفى آن (تحقق شىء، نقیض عدم) و حتى لفظ حقیقت وجود در روایات بسیارى آمده است که براى نمونه، مى توان به معجم الفاظ احادیث بحارالأنوار مراجعه کرد.”]على رضا برازش المعجم المفهرس لألفاظ احادیث بحارالأنوار، مؤسسه الطباعه والنشر، وزاره الثقافه (۳۴) والارشاد الاسلامى، ۱۳۷۳ ش، ج۲۸، ص۲۱۱۵۴.[البته تنبّه ایشان به این نکته زبان شناختى، بسیار مغتنم و در خور توجه است.امّا، اولا: اشکال وارد بر ذیل دعا فقط منحصر به این جمله نیست.ثانیاً: فقط لفظ وجود مورد اشکال نبوده بلکه همان طور که گذشت، عبارات متعددى در این ذیل یافت مى شود که با سایر ادعیه و کلمات معصومین(علیهم السلام) از جهت سبک و لفظ همخوانى ندارد.چقدر خوب بود که ایشان بقیه موارد را هم بررسى مى کرد که آیا مى تواند شاهدى براى همخوانى آن فقرات بیابد یا نه.نویسنده محترم در بخش دیگرى از مقاله، به بررسى سازگارى این قسمت از دعا با آیات قرآن و ادعیه و روایات معصومین مى پردازد که بر فرض تمامیت این تطبیق، باز انتساب این ذیل محلّ خدشه است; زیرا آنچه مهم است، اثبات صدور این کلمات از حضرت سیدالشهدا است، نه این که این کلمات (از هر شخص صادر شده باشد) آیا با قرآن و روایات سازگار است یا نه; زیرا این بررسى را مى توان در مورد کلمات مندرج در اشارات بوعلى و اسفار ملا صدرا و رساله اعتقادات صدوق و ذخیره سیدمرتضى و تجرید محقّق طوسى و دیگران هم انجام داد و در آخر به این نتیجه رسید که مثلا فلان گزاره در این کتاب ها با قرآن و روایات سازگار است. آیا باید نتیجه گرفت که اینها صادر از معصوم است؟!به نظر بنده آنچه مهم است و مغفول مانده، بررسى سندى و سبک شناسانه این ذیل است نه بررسى محتوایى. چه بسا این جملات از جهت محتوا بسیار عالى و راقى باشد اما دلیل بر انتساب آن به سیدالشهدا نیست.فهرستى از کتاب هایى که در شرح دعاى عرفه نوشته شده است:۱ . برکات دعاى عرفه، عباس عزیزى، ۱۳۷۸ ش. ، قم، سلسله.۲ . تحفه الأبرار، مصطفى بن ابراهیم قارى (م ۱۰۸۰ ق.).۳ . توحید در مکتب امام حسین(علیه السلام) ، جواد امیرى اراکى، قم، دارالنشر ۱۳۶۳ ش.۴ . دعاى روز عرفه و شناخت و خودسازى، عبدالکریم بى آزار شیرازى، ۱۳۶۱ـ ۶۸ ـ ۷۲ش. دفتر نشر فرهنگ اسلامى.۵ . سیرى در دعاى عرفه امام حسین(علیه السلام) ، على رضا سیدکبارى، قم آستانه مقدسه، ۱۳۷۴ش.۶ . شرح دعاى عرفه، اثر شیخ محمدعلى بن شیخ ابوطالب زاهدى جیلانى اصفهانى (م ۱۱۸۱ ق.) ۷ . شرح دعاى عرفه، اکبر گودرزى (چاپ نشده).۸ . شرح دعاى عرفه، سید احمد فقیه امامى، (نسخه خطى).۹ . شرح دعاى عرفه، سید على اکبر واعظ موسوى (محبّ الاسلام) ]بى تا[.۱۰ . شرح دعاى عرفه، ماجدبن هاشم صادقى بحرانى شیرازى، اصفهانى (۱۰۹۷۲ ق.) تحقیق فارس حسون کریم، فصلنامه “میقات حج” سال ۲، ش۳، ۱۴۱۶ ق.)۱۱ . شرح دعاى عرفه، محمد هادى بن ابى الحسن الشریف النائینى (ق ۱۳) مجله تراثنا، ش۲، سال اول، ص۶۸۱۲ . شرح دعاى عرفه، محمد ابراهیم موسوى کاشانى، (ق ۱۲) قم، کتابخانه آیت الله مرعشى، رساله سوم از مجموعه شماره ۶۰۲۵ (فهرست، ج ۱۶، ص۲۶)۱۳ . شرح دعاى عرفه، محمدتقى تقوى قائنى بدر، ۱۳۷۱۱۴ . شرح دعاى عرفه، محمد على بن عباس على خروارى سبزوارى (م ۱۳۴۲ ش.) مشهد، کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى، ش۴۷۸ ـ ۱۵۸۵۷ (فهرست ۱۵۴۰).۱۵ . شرح دعاى عرفه، محمدعلى فاضل خوانسارى کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى، ش۶۷۴۶۱۶ . شرح دعاى عرفه، مصطفى روحانى، انتشارات اصباح.۱۷ . شرح گزیده اى از دعاى عرفه، آیت الله جوادى آملى.۱۸ . شکواى سبز (دریافت هایى از سه مناجات ندبه، شعبانیه و عرفه) سیدمهدى شجاعى، تهران، کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان، ۷۶ ش.۱۹ . کنوز المعرفه فى شرح دعاء عرفه، على اکبر نصرالله موسوى حائرى موسوى شیرازى (ق ۱۳) کتابخانه آیت الله مرعشى، ش ۸۴۳۰ (فهرست ج ۲۲).۲۰ . مظهر الغرائب، تألیف سید خلف بن حیدر مشعشعى موسوى حریزى، معاصر شیخ بهایى (۱۰۳۰۲ هـ . ق.) الذریعه، ج۸ ، ص۱۹۳ ـ فصلنامه علوم حدیث، س۱، ش۱ پاییز ۷۵ صص ۱۵۲ ـ ۱۲۷، نسخه اى نفیس از شرح دعاى عرفه، دکتر حجتى.۲۱ . نیایش امام حسین در صحراى عرفات، علاّمه محمدتقى جعفرى، تهران مؤسسه نشر کرامت.۲۲ . نیایش در عرفات، لطف الله صافى گلپایگانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى.۲۳ . وصال العارفین (شرح بر دعاى عرفه امام حسین(علیه السلام))احمد زمردیان شیرازى، شیراز، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۸ ش.پاورقی ها(۱) از حضرات حجج اسلام، آقایان: رضا مختارى و محسن صادقى که در تدوین این مقاله مساعدت بسیار کردند و اصل نگارش آن به پیشنهاد ایشان بوده، صمیمانه سپاسگزارم.(۲) ج۹۵، چاپ بیروت، ص۲۱۳(۳) البلد الامین، ص۲۵۱ ، بحارالأنوار، ج۹۵، ص۲۱۴(۴) در طبع جدید، “ذیل”، داخل کروشه آمده، معلوم نیست در نسخ بحار بوده یا مصحّح آن را افزوده است!(۵) بحارالأنوار، ج۹۵، ص۲۲۷(۶) مولوى نامه، ج۲، ص هجده، حاشیه.(۷) کشف الظنون، ج۱، ص۶۷۵(۸) در دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۳۰۷ آمده است که: “شهرت خاندان ابن عطاءالله در اسکندریه، به سبب فقهاى مالکىِ آن بوه است.” لابد تردید مدرّس به خاطر این است که نام ابن عطاءالله در طبقات شافعیه سُبکى آمده است.(۹) درست همین است که مرحوم مدرس ترجمه کرده. بنابراین، مراد از الاحیاء در کلام استادِ ابن عطا، مقاصد احیاء العلوم است نه مقاصد زندگان، همانطور که مرحوم طهرانى در “الله شناسى”، ج۱، ص۲۵۱ ترجمه کرده است.(۱۰) ریحانه الأدب، ج۶، ص۸۸(۱۱) دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۳۰۷(۱۲) خانم حفیظى، مناجات را تألیفى غیر از حکم عطائیه مى داند. ایشان مى گوید: المناجاه الإلهیه، مناجات عرفانى ابن عطاء الله است که با توجه به مشابهت شیوه نگارش آن، با نثر حکم، احتمال مى رود که در زمانِ تألیفِ حکم یا در همان دوران نوشته شده باشد. بعضى از شارحان حکم به شرح این کتاب نیز پرداخته اند. مناجات بارها به ضمیمه حکم و تاج العروس به چاپ رسیده است. دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۳۱۱(۱۳) مدرس تبریزى در ریحانه و ناشر مصرىِ کتاب (مصطفى البابى)، تاریخ وفات او را ۱۲۶۶ نوشته اند، اما صحیح آن، شوال ۱۲۲۴ است; همانگونه که احمد رافع طهطاوى تحقیق کرده است. نکـ : ریحانه الادب، ج۶، ص۸۱ ; حاشیه اعلام زرکلى، ج۱، ص۲۴۵ ; دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۲۱۳(۱۴) این کتاب به نام “التنبیه” نیز شناخته شده است. حاجى خلیفه به اشتباه، التنبیه را به على فرزند ابن عباد نسبت داده است، اما گفتنى است که ابن عباد هرگز ازدواج نکرد و کنیزى نیز اختیار ننمود. بنابراین، فرزندى نداشته است.نکـ : دائره المعارف بزرگ اسلامى، ج۴، ص۱۸۰ حسین لاشىء.ابن عباد رندى، حیاته و مؤلفاته، غنیمى تفتازانى، ج۶، ص۲۵۰ و ۲۵۱(۱۵) البته در مصباح الزائر چاپ آل البیت، دعاى عرفه سیدالشهدا نقل نشده. به نظر مى رسد نسخ معتمده آنها این دعا را نداشته، اما از نقل کفعمى و مجلسى فهمیده مى شود در نسخ آنها بوده است. بعضى مانند حسین على محفوظ ، احتمال داده اند که شاید مصباح الزائر دو تحریر داشته است. البته چند نسخه خطى مربوط به قرن ۱۱ هـ . هم که ملاحظه شد، دعاى عرفه سیدالشهداء را نقل نکرده بود، مثل نسخه کتابخانه مرعشى و دو نسخه از مجموعه ارموى. والله اعلم.نکـ : حسین على محفوظ در ادب الدعا، مجله البلاغ، ۱، ۶، ۱۳۸۶ ص ۸۶ـ۵۶ و اتان گلبرگ کتابخانه ابن طاووس، ص۸۳(۱۶) با مراجعه به نسخ خطى کتابخانه آستان قدس رضوى معلوم شد نسخه اى که به تاریخ ۹۵۷ هـ .ق. نوشته شده، این ذیل را ندارد (آقاى قیومى در مقدّمه اقبال، ج۱، ص۲۱ مى نویسد: این نسخه اقدم نسخ موجود است). اما در بقیه نسخ ذیل موجود است که به فاصله (۱۰۶۵ تا ۱۰۷۶) نوشته شده اند و محتمل است از روى هم نوشته شده باشند و در دو نسخه بى تاریخ هم ذیل موجود بود.در نسخ کتابخانه آیه الله مرعشى هم ذیل موجود بود.(۱۷) اصولا از مباحث بسیار مهم در بررسى نسبت کلمات به هرکس روش سبک شناسى است; یعنى دقت در استفاده از کلمات و سبک نگارش و گفتار آن دوره است، چون مى دانیم در هر دوره و زمانى مردم آن زمان به سبک خاصى تکلّم کرده و از لغات خاصى استفاده مى کرده اند; به خصوص نسبت به کلمات پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) که کلماتشان سبک منحصر به خود دارد و حتى لغت مستعمل در زمان آنها هم محدوده خاصى داشته و از بسیارى از لغاتِ استفاده شده در دوره هاى بعد، در آن زمان اثرى نیست.(۱۸) اشاره به حدیث مشهور نبوىِ “مَنْ أخْلَصَ للهِِ أَرْبَعِینَ یَوْماً…”.(۱۹) نکـ : مقدمه حدیقه الشیعه، به قلم آقاى صادق حسن زاده. انتشارات انصاریان، چاپ اول ـ ۱۳۷۷(۲۰) “الله شناسى”، ج۱، ص۲۵۱(۲۱) همان مدرک، ص۲۶۸(۲۲) “الله شناسى”، ج۱، صص۲۷۳ ـ ۲۷۱(۲۳) مرحوم میرزا ابوالحسن شعرانى در مقدمه فیض الدموع مى نویسد:اما عبارات دعا در اقبال و بلدالأمین با یکدیگر اختلاف دارد بلکه نسخ اقبال که ما دیده ایم متفق نیست و از آن نباید عجب داشت، چون هرگز عنایت روات به حفظ الفاظ حدیث به اندازه عنایت به حفظ قرآن نبوده است.در پاورقى ترجمه ذیل دعا مى نویسد:این زیادتى در بلدالأمین نیست و ظاهراً کفعمى هم از سید بن طاووس نقل کرده و راوى آن بشر و بشیر اسدى هستند که اصل دعا را نقل کرده اند. در کتابخانه آستانه مقدسه رضوى(علیه السلام) نسخه قدیمى و معتبر از اقبال دیدم با این زیادت و کفعمى آن را نقل نکرده. شاید براى آن که در نسخه وى این زیادت نبوده و من خود بعض نسخ اقبال را دیدم که سقط بسیار داشت… از جمله این زیادت. بارى، از جهت معنى ضعفى در آن مشاهده نمى گردد و از جهت لفظ و بلاغت نیز اگر چند کلمه بدان جزالت نباشد که در اول دعا هست، احتمال اختلاف نسخه و تصرف سهوى روات بعید نمى نماید چنانکه در اول دعا هم تغییر و زیاده و نقصان و اختلاف میان نسخ اقبال و بلدالأمین موجود است.(۲۴) مجله میقات حج شماره ۴۲ مقاله نیم نگاهى به شرح فرازهایى از دعاى عرفه، ص۱۸۴(۲۵) فصلنامه علوم حدیث، س۱، ش۱ پاییز ۷۵، ص۱۲۷(۲۶) همان، ص۱۳۰(۲۷) همان، ص۱۳۱(۲۸) همان، ص۱۳۲(۲۹) همان، ص۱۳۷(۳۰) علوم حدیث، س۱، ش۱، ص۱۴۵(۳۱) مجله مشکوه، ش۸۲ ، ص۴۸ بهار ۸۳(۳۲) مجله مشکوه، ش ۸۳ ، تابستان ۸۳(۳۳) مجله مشکوه، ش۸۲ ، ص ۴۹(۳۴) مسکوه، ش۸۲ ، ص۴۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.