از امام کاظم (ع) نقل است که در بنی اسرائیل مرد صالحی بود که زنی شایتسته داشت ، مرد به خواب دید که خداوند عمرش را به فلان مقدار معین کرده واینکه نیمی از عرمش در رفاه و فراوانی نعمت بگذارند و نیم دیگر در فقر و شدت ، و اختیار را به خودش داده که نصف اول را برای خوشی انتخاب نماید . یا نیه دوم را به، مرد گفت : من زنی شایسته دارم که او شریک زندگی من می باشد ، با وی مشورت کنم .
بامداد که از خواب برخاست خواب خود را با همسر در میان نهاد . زن گفت : نیمه اول را انتخاب کن که خدا کریم است ، باشد که نیه آخر را نیز به ما رحم نموده نعمتش را بر ماتمام کند . چون شب بعد در خواب از او سؤال شد که کدام نصف را برگزیدی گفت : نصف اول را . پس درهای نعمت براو گشوده گشت و ثروتمند شد ، زن به وی گفت : اکنون که خدا داده تو نیز به خویشان و مستمندان کمک کن . وی چنین کرد. دیدند عمر از نصف گذشت و همان گشایش و فراوانی بر قرار است ! مرد در خواب دید که به وی گفتند : خداوند در قبال رفتار نیکی که با مالت که گردی همه عرمت را در رفاه مقرر داشت . (بحار : ۲۰ / ۵۳ ـ ۹۸ و ۱۴ / ۴۹۱)