مجمع جهانی شیعه شناسی

نقد نظریه تناسخ ۲

نظریه تناسخ ارواح یا انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر، از قرن ها پیش در مشرق زمین وجود داشته و با استقبال گسترده فرق و مذاهب گوناگون روبه رو بوده است. کسانی به عنوان یک عقیده مذهبی به آن دل بسته و آن را یک امر واقعی پنداشته اند تا جایی که نویسنده کتاب “ملل و نحل” می گوید: “هیچ فرقه ای نیست، مگر آنکه تناسخ در آن جایگاه محکمی دارد”.[۱] در میان مسلمانان نیز اعتقاد به تناسخ به برخی از فرق نسبت داده شده است.[۲]

اکنون نیز با موجی از فرقه ها و جریان های انحرافی مدعی عرفان مواجه هستیم که برخی از آن ها به خصوص عرفان های کاذب غربی، متأثر از مکاتب هندی هستند. از آنجا که یکی از ارکان بنیادین مکاتب هندی، تناسخ است، ضرورت ایجاب می کند که این نظریه مورد پژوهش و مطالعه قرار بگیرد. هدف این مقاله، بررسی و نقد این تفکر از منظر متون عقلی و نقلی اسلامی است.

تناسخ

تناسخ، واژه ای عربی است که از ریشه نَسخْ گرفته شده است. نسخ، به معنای ازاله، ابطال و نقل می باشد. [۳] و “تناسخ؛ یعنی انتقال نفس انسان از بدنی به بدن دیگر، پس از متلاشی شدن بدن اول که این انتقال بدون حصول فاصله میان آن دو صورت می گیرد”.[۴]

تناسخ در هندوئیسم

رواج دو عقیده مهم و اساسی تناسخ یا انتقال ارواح و علت و معلول تناسخ در جامعه هند، به تدریج دو رکن اساسی فلسفه هندوئیسم قرار گرفت که کلیه مکاتب شش گانه هندو آن را پذیرفته و شالوده افکار فلسفی خود را بر آن بنا نهادند. عقیده به تناسخ یا انتقال ارواح در میان هندوها سِمساره “samsara” نام دارد و اصل علت و معلولی تناسخ نیز به قانون کارما ﴿karma﴾ مشهور است.

“هندوان معتقدند، هر انسانی روحی دارد که پس از مرگ از بدن او خارج شده و بر حسب اعمال نیک و بدی که در این جهان انجام داده است، به بدن های پست یا برتر حلول می کند. این روان و روح را “آتمن” می خوانند. علاوه بر این روان فردی، به یک روان عمومی نیز معتقدند که روان و جانِ جهان است و می پندارند این جهان با تمام اختلافات و کثرت هایش، مانند بدن آدمی است که آن را “پرام آتمن” می خوانند. سعادت روح فردی یا آتمن، آن است که پس از حلول بی شمار از بدنی به بدن دیگر، سر انجام به جان جهان یا پرام آتمن بپیوندد”.[۵]

طبق عقیده تناسخ، روح آدمی در هنگام مرگ در همه احوال پیوسته یک سلسله توالد و تجدید حیات را طی می کند و فقط در یک حالت است که روح در مقام جاویدان در اعلی علیین با نیروانا “برهما یا همان پرآم آتمن” وحدت تام حاصل می کند و به مقام فنا می رسد و یا آنکه در اسفل السافلین تا ابد، سرنگون می شود.

عقیده دوم که از آن به کارما “karma” تعبیرشده است، کیفیت و چگونگی توالد ثانوی و علت انتقال روح به جسد برتر یا پیکر پست تر را بیان می کند که حیات آینده هر موجود با شعوری در این قانون مشخص می شود. [۶]

از دیدگاه کلیه مکاتب فلسفی هندی، رفتار، گفتار و نیت های انسان ها در نظام عالم هستی تأثیر می گذارد و هر عملی واکنش و عکس العملی را در پی دارد که این تأثیر در حیات مجدد هر فرد آشکار می شود و سرگردانی انسان در سلسله مراتب هستی، امری قهری و جبری است.

اقسام تناسخ

تناسخ به دو قسم ملکوتی و ملکی تقسیم می شود:

۱٫ تناسخ ملکوتی

به این معنا است که نفس انسان در زندگی مادی و دنیوی به واسطه ملکات و افکار و عقاید خود صورت های مثالی و اخروی ساخته و به عالم برزخ و آخرت منتقل شود. تناسخ ملکوتی در واقع ظهور باطن افراد است.

این نوع از تناسخ، موضوع مورد اشاره تمام ادیان است. شاید به همین علت است که گفته می شود: هیچ مذهبی وجود ندارد، مگر اینکه اعتقد به این گونه تناسخ در آن به چشم می خورد. در برخی از آیات و روایات اسلامی نیز این نوع تناسخ به صورت آشکار ذکر شده است: ( کونُوا قِرَدَه خاسِئینَ ) [۷].

مفسران شیعه و سنی در ذیل آیه ( یوْمَ ینْفَخُ فِی الصّورِ فَتَأْتُونَ أفْواجًا )، [۸] روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که حضرت فرمودند: “در قیامت عده ای به صورت حیوانات محشور می شوند”.[۹]

صدر المتألهین نیز در اسفار می گوید: “آنچه که به برخی از بزرگان فلسفه و حکمت نظیر افلاطون و سقراط، فیثاغورث و انباذقلس نسبت داده شده است که به تناسخ قائل بوده اند، مقصودشان این نوع از تناسخ است”.[۱۰]

۲٫ تناسخ مُلکی

تناسخ ملکی؛ یعنی نفس انسانی در این عالم طبیعی، بدن مادی خود را رها کرده، وارد جسم و بدن مادی دیگری شود. آنچه از مکاتب هندی گزارش شده، ناظر به این نوع از تناسخ است. تناسخ ملکی نیز خود به دو شکل مطرح است:

الف) تناسخ ملکی نزولی؛ در این قسم از تناسخ، نفس بدن مادی خود را رها کرده و به بدنی که از حیث رتبه پایین تر از بدن قبلی است، ملحق می شود. این الحاق ممکن است به یکی از چهار صورت نسخ ﴿انتقال روح از بدن انسان به انسان دیگر﴾، مسخ ﴿انتقال روح از بدن انسان به پیکر حیوانات﴾، فسخ ﴿انتقال روح انسان به جسم نباتی﴾ و رسخ ﴿انتقال روح به قالب جمادات﴾ اتفاق بیفتد. [۱۱]

ب) تناسخ ملکی صعودی؛ تناسخ صعودی؛ یعنی نفس با رها کردن پیکر و قالب مادی به پیکر و جسمی که کامل تر و شریف تر از بدن قبلی است، تعلق گیرد.

از دیدگاه اسلام تناسخ ملکی با تمام اشکالش باطل است؛ زیرا با برخی از آموزه ها و اصول مسلم اعتقادی اسلام، مانند وجود عالم برزخ و اصل معاد تعارض دارد. از نظر عقلی و فلسفی نیز با محذوراتی روبه رو و اشکالات بسیاری بر آن وارد است. از این رو، فلاسفه و اندیشمندان مسلمان از دیرباز آن را مورد نقد قرار داده و با دلایل محکم عقلی و نقلی این نظریه را مردود شمرده اند که در ادامه بحث به برخی از این دلایل اشاره می کنیم:

دلایل ابطال نظریه تناسخ

ادله عقلی

الف) اصل حرکت جوهری و امتناع تبدیل فعلیت به قوه

براساس اصل حرکت جوهری، موجود مادی در ابتدا در پایین ترین مرتبه یا همان هیولای محض قرار دارد و فاقد فعلیت است، اما در ذات خود دارای حرکت است که این حرکت به صورت اشتدادی می باشد و مرتبه به مرتبه، قوه تبدیل به فعلیت می شود.

از نظر صدر المتألهین شیرازی، نفس انسان تعلق ذاتی به جسم دارد و ترکیب میان روح و جسم، ترکیب طبیعی و اتحادی است. نفس و بدن با هم دارای حرکت جوهری می باشند و در هر دوره ای از ادوار زندگی و شأنی از شئون، مرتبه قوه را پشت سر گذاشته و به فعلیت تبدیل می شوند. اگر قرار باشد که نفسی از جسم قبلی جدا شده و به جسم دیگر یا همان جنین تعلق بگیرد، باید یکی از آن دو ﴿نفس و بدن﴾ بالقوه و دیگری بالفعل باشد؛ یعنی یک چیز از آن جهت که بالفعل است، بالقوه باشد و فعلیت به قوه مبدل شود، که محال است. [۱۲]

ب) اصل امتناع اجتماع دو نفس در بدن واحد

تعلق گرفتن روحی از یک بدن به بدن جدید، مستلزم این است که یک بدن دارای دو روح باشد؛ زیرا وقتی مزاج انسانی به مرحله قبول فیض می رسد و استعداد پذیرش روح را پیدا می کند، از سوی فیاض مطلق ـ خداوند متعال ـ روح در کالبد او دمیده و مانع از پذیرش روح بدن دیگری می شود. از این رو، جای گرفتن روح مفارق از بدن قبلی در بدن جدید محال است. [۱۳]

ج) اصل وحدت شخصیت افراد

هر بدنی یک روان و شخصیت ویژه دارد که همراه با پیدایش جسم، آن شخصیت شکل می گیرد و هر فردی به واسطه وجدان و علم حضوری خویش، در می یابد که شخصیت واحدی دارد. تاکنون دیده نشده است که کسی دارای دو روان و شخصیت باشد. انتقال ارواح قبلی در کالبد جدید، خلاف دریافت های وجدانی افراد است؛[۱۴] زیرا در فرضیه تناسخ، ملاکی برای وحدت شخصیت و این همانی میان فرد اول و فرد زمان دوم که روح فرد قبلی را دریافت کرده است، وجود ندارد. اگر ملاک، استمرار خاطره فرض شود که افراد هیچ خاطره ای از دوره قبلی خود به یاد ندارند و اگر تناسخیان ادعا کنند که ملاک این همانی، استمرار جسم است که براساس مدعای خودشان جسم، همان جسم قبلی نیست و اگر ملاک، گرایش های روانشناختی باشد؛ میان دو فرد در زمان های متفاوت هیچ گاه گرایش های روان شناختی صد در صدی مشاهده نمی شود.

د) اصل امتناع تعطیلی نفوس

براساس نظریه تناسخ نفس، بدن قبلی را رها کرده و به بدن جدیدی ملحق می شود؛ در حالی که میان لحظه مفارقت از بدن قبلی و لحظه اتصال به بدن جدید فاصله ایجاد می شود و در حد فاصل این نقل و انتقال نفس از تدبیر بدن معطل می ماند که لازمه آن تعطیلی نفوس است. از نظر فلاسه تعطیلی نفوس محال است؛ زیرا نفس به علت نحوه وجودی خاص آن که تدبیر بدن است، نفس گفته می شود. از این رو، تناسخ محال است.[۱۵]

دلایل نقلی

در میان آیات و روایات اسلامی مواردی را می توان یافت که به صراحت دلالت بر رد نظریه تناسخ دارند. چند نمونه از آن ها را ذکر می کنیم:

آیات

۱٫ ( حَتّی إِذا جاءَ أحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبّ ارْجِعُونِ … لَعَلّی أعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکتُ کلاّ إِنّها کلِمَه هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ )؛ [۱۶] خداوند در این آیه می فرماید: “گناهکاران بعد از مرگ تقاضای بازگشت به دنیا می کنند تا اعمال صالحی را که در انجام آن کوتاهی کرده اند جبران کنند، اما به آن ها پاسخ داده می شود که این درخواست پذیرفتنی نیست و بازگشت به دنیا غیر ممکن است؛ زیرا آنان به عالمی وارد شده اند که عالم برزخ نام دارد و باید تا روز قیامت در آنجا بمانند”.

بسیاری از مفسران در تفسیر این آیه اشاره کرده اند که این آیه در مقام نفی هر گونه بازگشت به دنیا پس از مرگ است.[۱۷] چنانچه مشاهده می شود، این آیه به طور آشکار نظریه تناسخ را نقض می کند؛ زیرا معتقدان به تناسخ معتقد هستند که روح انسان ها برای جبران اعمال قبلی خود وارد جسم دیگری در همین عالم می شوند.

۲٫ ( یوْمَ یأْتی تَأْویلُهُ یقُولُ الّذینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیشْفَعُوا لَنا أوْ نُرَدّ فَنَعْمَلَ غَیرَ الّذی کنّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ وَ ضَلّ عَنْهُمْ ما کانُوا یفْتَرُونَ )؛ [۱۸] خداوند در این آیه می فرماید: “کسانی که پیامبران را انکار کردند و دعوت الهی را نادیده گرفتند، در آن روز بازگشت به دنیا را طلب می کنند و آرزوی بازگشت دارند، در حالی که دچار گمراهی و خسران شده اند و خسارت آن ها قابل جبران نیست”.[۱۹]

۳٫ ( اللّهُ الّذی خَلَقَکمْ ثُمّ رَزَقَکمْ ثُمّ یمیتُکمْ ثُمّ یحْییکمْ ) [۲۰]؛ “پروردگار شما کسی است که نخست شما را آفرید، پس روزی داد و آن گاه شما را می میراند و بعد از مرگ دوباره زنده می کند”.

قرآن کریم مکرر به این موضوع اشاره کرده است که انسان ها پس از آفرینش نخستین، می میرند و بعد از مرگ در روز قیامت زنده خواهند شد. این گونه آیات که در تقابل با نظریه تناسخ است، بازگشت مکرر انسان ها در دنیا را رد می کند.

روایات

۱٫ هشام بن حکم نقل می کند: روزی در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که زندیقی ﴿کافری﴾ از ایشان پرسید: نظر شما در مورد مکتب کسانی که به بازگشت ارواح عقیده دارند، چیست و این افراد چه دلیلی بر عقیده خود دارند؟

حضرت علیه السلام در پاسخ فرمودند: “پیروان این عقیده گمراه هستند و تمام ادیان الهی و احکام دینی را نادیده گرفته و گمان کرده اند که بهشت و جهنمی وجود ندارد و رستاخیز و قیامتی در کار نیست. اگر از آنان در مورد عقیده شان دلیلی خواسته شود، حیران می مانند و هیچ دلیلی برای ارائه ندارند”.[۲۱]

۲٫ مأمون، خلیفه عباسی، از امام رضا علیه السلام پرسید: نظر شما در مورد کسانی که قائل به تناسخ ارواح هستند، چیست؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: “هر کس که قائل به تناسخ باشد، به خداوند کفر ورزیده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است”.[۲۲]

در این باره می توان به انبوهی از روایات ائمه علیهم السلام [۲۳] اشاره کرد که به نوعی، از احوالات برزخیان خبر می دهند و زندگان را دعوت به عمل صالح و تهیه توشه و زاد برای سفر بعد از مرگ می کنند. از این گونه روایات نیز که در تضاد با عقیده تناسخ هستند، می توان دریافت که مرگ، سفری است که بازگشتی در آن وجود ندارد.

بنابر آنچه بیان شد:

نظریه تناسخ که همان انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر، در همین عالم مادی است، عقیده بسیار ریشه داری است که از گذشته دور، در اقوام و ملل مشرق زمین وجود داشته است. خاستگاه اصلی این ایده سرزمین هند است که هم اکنون نیز جزء عقاید مکاتب شش گانه هندوها می باشد.

تناسخ به طور کلی به دو قسم مَلکوتی و مُلکی تقسیم می شود:

تناسخ ملکوتی، همان ظهور انسان ها در عالم برزخ و قیامت با صورت هایی که به واسطه عقاید و نیات خود در دنیا ساخته است، می باشد، که مورد قبول اسلام است و برخی از آیات و روایات دلالت بر این نوع از تناسخ دارد؛ اما تناسخ مُلکی که به این معناست که نفس انسان در همین عالم طبیعی بدن مادی خود را رها کرده و وارد جسم و پیکر مادی دیگری بشود، طبق ادله محکم عقلی باطل است و از نظر آیات و روایات اسلامی به طور کامل مردود می باشد.

 


پی نوشت:

[۱]. شهرستانی، ملل و نحل، ج ۲، ص ۳۰۶٫

[۲]. ر.ک؛ برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۱۵۶٫

[۳]. ابن‌منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۶۱ .

[۴]. یوسف خیاط و ندیم مرعشی، الملحقات بلسان العرب، المصطلاحات العلمیه و الفنیه، ج ۲، ص ۱۵۳٫

[۵]. مشکور، محمدجواد، خلاصه ادیان در تاریخ دین‌های بزرگ، ص ۶۱ .

[۶]. دیوانی، امیر، حیات جاودانه، ص ۱۵۵٫

[۷]. بقره ﴿۲﴾ : ۶۵ .

[۸]. نبأ ﴿۷۸﴾ : ‌۱۸٫

[۹]. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۵، ص ۱۴۳٫

[۱۰]. صدرالمتألهین، محمد، اسفار، ج ۹، ص ۱۴٫

[۱۱]. شهروزی، شمس‌الدین محمد، شرح حکمه الاشراق، ص ۵۲۰ و ر.ک؛ حسن زاده آملی، عیون مسائل نفس، ج ۲، ص ۳۷۱٫

[۱۲]. صدرالمتألهین، اسفار، ج ۹، ص ۵ و ۶ .

[۱۳]. همان، ص ۱۰٫

[۱۴]. ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ج ۲، ص ۳۵۶٫

[۱۵]. قطب‌الدین رازی، الهیات المحاکمات مع تعلیقات الباغنوی، ص ۴۵۳ و غفاری، سید محمدخالد، فرهنگ اصطلاحات شیخ اشراق، ص ۱۲۰٫

[۱۶]. مؤمنون ﴿۲۳﴾ : ۹۹ و ۱۰۰٫

[۱۷]. المیزان، ج ۱۵، ص ۶۷ و طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۸۰ .

[۱۸]. اعراف ﴿۷﴾ : ۵۳ .

[۱۹]. المیزان، ج ۸، ص ۱۶۸٫

[۲۰]. روم ﴿۳۰﴾ : ۴۰٫

[۲۱]. بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۲۰٫

[۲۲]. همان.

[۲۳]. همان، ج ۶ ، ص ۲۴۵ ـ ۲۰۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.