مجمع جهانی شیعه شناسی

نگاهى گذرا به مسلک بابیت و بهاییت

نه هر که چهره بر افروخت دلبرى داند نه هر که آینه سازد سکندرى داندنه هر که طرف کله کج نهادوتند نشست کلاه دارى و آیین سرورى داندهزار نکته باریکتر زمو این جا است نه هر که سر بتراشد قلندرى داند حافظ شیرازى
با یک نگاه سطحى در می یابیم که جامعه انسانى پویایى وتحرک وپیشرفت خود را ؛ مر هون نقش هاى متفاوتى است که یکایک افراد بر عهده دارند وآنرا انجام مى دهند ؛ منتهى این فعالیت ها از نظر حوزه نفوذ وتاثیر گذاری به اقسام گوناگونی قابل تقسیم اند وبه همین اعتبار ارزش وتقد س این کارها هم یگسان نیست ؛ پیامبران الهی که عمل شریف وگرانقد ر هدایت را با ماموریت خداوند ی بر عهده دارند ، سخت ترین وگرانبها ترین کارها را بر دوش داشته اند وزیبا ترین ومقدس ترین نقش انسانی را آنان به انجام رسانده اند .در این میان احیانا به کسانی بر می خوریم که به ناحق وبدون پشتوانه، دست به جایگاهی دراز نموده اند که مستحق آن نه بوده اند وبا تقلب وجعل، نقش های د یگران را به خود نسبت داده اند ویا اینکه خود مدعی چنین کمال وهنری شده اند . چنین کار های در حوزه عمل مادی بشر قابل تصور ودر ذهن اجتما ع امری چندان غریبی نیست ، و لی متاسفانه در تاریخ بشر کسانی مشاهده می شود که در قلمرو زندگی معنوی بشر ونقش فاخر وبی بدیل انبیاء الهی دست به جعل وتزویر زده اند ؛ امری که در بدو نظر برای توده مردم بسیار پیچیده وغیر قابل هضم جلوه می کند منتهی این یگ واقعیت تلخی است که راه برای ترد ید در آن نیست وبرای اهل اطلاع در تاریخ اسلام چهره کسانی مثل : اسود عنسی ، مسیلمه کذاب ، طلیحه ، سجاح ، که مدعی نبوت مانند رسول معظم اسلام بودند ؛ کاملا آشنا است وبعضی از همین مدعیان مورد تکذیب وقدح پیامبر اکرم هم واقع شده است .در تاریخ تشیع هم به کسانی بر می خوریم که در زمان امامان معصوم علیهم السلام مدعی نیابت وعناوینی دیگری برای خود از سوی امامان شده اند ولی مورد تکذیب ولعن قرار گرفته اند وخود ائمه از آنان برائت جسته اند ؛ کسانی مثل : ابوالخطاب ، ابو هارون مکفوف ، محمد بن بشیر، محمد بن فرات ، و… از این افراد اند .طرح موضوع بابیت وبهائیت توسط این قلم الزاما به معنای تحرک وجهش ومقبولیت این ایده در سطح جهان نیست ؛ بلکه بااین باور مطرح شده است که در فضای کنونی اطلاع رسانی اجمالی در این زمینه ها جهت پاسداری از هویت اسلامی وماهیت اصیل آن، ودفاع ازحقیقت، ودر راستای بیان واقعیات وحقایق ؛ امری ضروری یه نظر می رسد ؛ زیرا فضای باز فرهنگی از یگسو وعوامل تبلیغاتی واجتماعی وفرهنگی از سوی دیگر با عث شده است که نا آگاهانه وبدون تحقیق بعضا تمایل به اندیشه های نو وارد مشاهده می شود . این مقاله می کوشد که در حد معلومات نویسنده وظرفیت یگ مقاله، شما خواننده گان عزیز با جریان نو ظهور بابیت وبهائیت آشنا شوید ودر صورت ضرورت بتوانید به منابع مربوطه مراجعه نموده وسپس آگاهانه در صدد انتخاب بر آید ؛ چه اینکه مسائل فکری واعتقادی فقط با گرایش وانتخاب خود انسان بدست می آید وهرگز نمی توان فکری را با زور تبدیل به باور نمود ؛ بلی شرط یگ انتخاب خوب آن هست که انسان زحمت تحقیق ومطالعه را تحمل نماید .در این مقاله ابتداء جریان بابیت وبهائیت وافکار آنان با توجه به منابع معتبر ؛ طرح می شود وسپس اشکالاتی مطرح خواهد شد ودر پایان مقاله نکاتی چندی یاد آوری می شود .مسلک بابیگری در قرن سیزدهم قمری ( نوزدهم میلادی ) توسط فردی بنام سید علی محمد پد ید آمد . وی در اول محرم سال ۱۲۳۵ یا ۱۲۳۶ ( ۱۸۲۰ میلادی ) در شیراز متولد شد ودر بیست و هفتم شعبان سال ۱۲۶۶ در تبریز به جرم ارتداد به دار آویخته شد . مشار الیه تحصیل ابتدایی و آموزش اندکی عربی را در شیراز گذراند (۱) وپنج سال در بوشهر به تجارت که پیشه پدری او بود اشتغال داشت وبعد از آن در کربلا مدتی از شاگردان سید محمد کاظم رشتی ( ۱۲۰۳ – ۱۲۵۹ قمری ) بود ؛ بعد از فوت سید کاظم رشتی علی محمد باب نخست ادعای ذکریت وبعد ادعای بابیت (یعنی باب علوم و معارف خدا وراه اتصال به مهدی موعود) وسپس ادعای مهدویت نمود وبه تدریج ادعای شارعیت ونبوت کرد ومدعی وحی ودین جدید گردید .(۲)علی محمد باب در کتاب احسن القصص که یکی از آثار او هست می نویسد : یا ایها الملا انا باب امامکم المنتظر: ای مردم من باب امام مهدی می باشم .(۳) و در مجلس تبریز به صراحت مدعی شد که من مهدی موعود می باشم : ( من همان قا ئم موعودی هستم که هزار سال است ، منتظر او هستید .) (۴) نامبرده در کتاب ( بیا ن ) عربی و فارسی که یکی دیگر از آثار او هست نسخ اسلام وانتهای دوران نبوت پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) را اعلام نمود : ( در هر زمان خداوند جل وعز کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می فرماید ودر سنه هزار و دویست و هفتاد از بعثت محمد رسول الله، کتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع ( علی محمد ) قرار داد .) (۵ ) در بیان فارسی کتاب خود را بر تر از قرآن و خود را اشرف از رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) معرفی می نماید . ( ۶) ودر ( لوح هیکل الدین ) خود را ذات خدا وهستی خدا می پندارد که بوی ربوبیت والوهیت از آن استشمام می شود . ( ۷)پس از آنکه غوغای باب در ایران مطرح شد حوادث زیادی اتفاق افتاد ؛ که مجال برای برسی نیست وبه همین بسنده می شود که فعالیت با بیان موجب نگرانی علما وحکومت وقت ایران گردید ولذا باب را از بوشهر به شیراز آورد ند ودر این شهر میان او وعلما مجلس مناظره برپا گردید که باب از عقاید خود اظهار ندامت کرد ودر مسجد میان جمع دعاوی خود را تکذ یب واستغفار نمود ؛ اما پس از چندی علی محمد باب دوباره همان ادعا را تکرار وتبلیغ می کرد که در نتیجه دستگیر وزندانی شد وسپس از شیراز به اصفهان واز آنجا وی را به آذربایجان برد ند ودر قلعه چهریق زندانی کردند .(۱۲۶۳ قمری ) در نهایت علی محمد باب به تبریز منتقل شد ودر حضور ناصر الدین میرزا در مجلس علما محاکمه وسر انجام به جرم ارتداد از دین وافساد در میان مومنین به دار آویخته شد . ( ۱۲۶۶ قمری ) علی محمد باب تالیفاتی دارد که ( قیوم الاسما ء ) و ( بیان ) مشهور ترین کتاب های او می باشد . ( ۸)
جریان بابیت پس از مرگ باب :
میرزا حسین علی بها ء وبراد ر ناتنی اش یحیی صبح ازل دو چهره شناخته شده در مسلک بهائیت است که در زمان حیات باب به او پیوستند ؛ حسین علی بهاء در سال ۱۲۳۲ قمری در دهکده ای از توابع نور مازندران متولد شد و در حوالی سال ۱۳۱۰ قمری در عکا بر اثر بیماری در گذشت ودر همانجا به خاک سپرده شد . ( ۹) مشار الیه تحصیلات مقدماتی وخواند ن و نوشتن ومقداری عربی را طبق سنت رایج زمان آموخت ومدتی منشی دولت شد، و پس از چندی به حلقه درویشان پیوست تا اینکه به علی محمد باب ملحق گردید .قابل توجه است که مبلغین بهای حسین علی بها را فردی مکتب نه رفته جلوه می دهند ؛ واو خودش نیز، چنین ادعای دارد : ( انا ما دخلنا المدارس وما طالعنا المباحث : ما هرگز به مدرسه نه رفته ایم و مطالب علمی را مطالعه نه نموده ایم . ( ۱۰) ولی قرائن وشواهد کافی در دست است که او فردی تحصیل کرده بوده است؛ولذا نویسندگان بهایی هم این نکته را تایید نموده اند . ( ۱۱ )انگیزه بهائیان از این کار تقلید از پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) است که حسین علی بها ء مثل حضرت محمد (صلّى الله علیه وآله) نه درسی خوانده است ونه استادی دیده است ؟. حاصل آنکه علی محمد باب در زندگی خود یحیی صبح ازل را به عنوان جانشین معرفی کرد ومستند کافی دراین زمینه در دسترس است ؛ وحتی مستشرقینی که در این موضوع تحقیق نموده اند به این نکته تصریح کرده اند وخواننده گان گرامی می توانند دراین خصوص به کتاب معرفی شده در پاورقی مراجعه نمایند . ( ۱۲) میرزا حسین علی بهاء در ابتدا تسلیم برادر بود اما پس از مد تی رقابت با اورا آغاز کرد ومدعی شد که علی محمد باب مبشر ظهور وی بوده است واو دارای کتاب وشریعت مستقل می باشد و ( من یظهره الله ) که درکلمات باب آمده است او می باشد .سر انجام با فشار علما ومسلمانان ، حکومت وقت مجبور شد که آن دو را با جمعی از یاران شان به بغداد تبعید کند ودر عراق هم پس از کشمکش زیاد میا ن دو برادر ودر گیری میان طرفداران آنان ؛ کار به دادگاه کشید ودادگاه حکومت عثمانی، حکم به تبعید دو برادررا در دو نقطه دور دست وجدا از هم صادر کرد ؛ از این رو یحیی صبح ازل با خاندان و پیروانش به قبرس وحسین علی بهاء وطرفدارانش به عکا در سر زمین فلسطین اسکان داده شدند ؛ با این حال هیچ وقت اختلاف میان دو برادر تمام نه شد وتکفیر وتبلیغ علیه یگدیگررا رها نه کردند ؛ ودر پایان کار، به نفع حسین علی بهاء تمام شد واو اکثریت را از آن خود کرد .پس از مرگ حسین علی بهاء عباس افندی که عبد البهاء لقب گرفته بود ، رهبری را به عهده گرفت ورابطه نزدیک با کشورهای غربی بر قرار کرد . عباس افندی پسر بزرگ حسین علی بهاء در سال ۱۸۴۴ میلادی متولد ودر سال ۱۹۲۱ میلادی در گذشت . نامبرده هم برسر وصایت پد ر با برادر دیگر خود میرزا محمد علی دچار کشمکش واختلاف وتکفیر شد که این مقاله گنجایش ورود به همه این مطالب را ندارد ؛ و به صورت گذرا کلیات این جریان مطرح می شود .:حسین علی بهاء به عباس افندی لقب( غصن اعظم ) وبه میرزا محمد علی ( غصن اکبر ) را اعطا کرده بود ودر وصیت نامه خود نوشت که : قد اصطفینا الاکبر بعد الاعظم امرا من لدن علیم خبیر : یعنی بعد از من مقام وصایت به عباس افندی وسپس به میرزا محمد علی می رسد واین کار فرمان الهی است . ( ۱۳ )در هر صورت عباس افندی در این کشمکش پیروز شد وبر خلاف وصیت پدرش – که حکم خداوند است از نظر بهائیان – برای بعد از خود وصایت را به (شوقی¬افندی ) نوه دختری میرزا حسین علی بهاء سپرد واضافه کرد که بعد از شوقی بیست وچهار نفر از فرزندان او به مقام وصایت وریاست بیت العدل می رسند ولی از شوقی هرگز فرزندی باقی نه ماند ( ۱۴). شوقی افندی تا سال ۱۹۵۷ میلادی این جریان را اداره کرد وبعد از مرگ او گروه نه نفری بیت العدل که مرکز آن در حیفای اسرائیل قرار دارد بهائیت را اداره می کند .مراکز مهم بهائیت یکی ( حظیره القدس ) در عشق آباد ترکمنستان است ودیگری ( مشرق الاذکار ) در شیکاگوی آمریکا .حاصل آن که از نظر بابیت وبهائیت با ظهور باب وحسین علی بهاء شریعت اسلام الغا گردید ودوران نبوت حضرت محمد (صلّى الله علیه وآله) سپری شده است وپس از حضرت محمد (صلّى الله علیه وآله) نخست باب وسپس حسین علی بهاء به عنوان ظهور الهی در عالم آمدند ولا اقل تا هزار سال دیگر ظهور الهی در عالم نه خواهد بود . کتاب ( ایقان ) که به زبان فارسی است در بغداد بر حسین علی بهاء وحی شده است وکتاب ( اقدس ) که به زبان عربی است در عکا بر او نازل شده است .میزان بلوغ در مذهب بهایی پانزده سالگی است بدون فرق میان دختر وپسر؛ وقبله آنها شهر عکا است که قبرمیرزا حسین علی در آن واقع است . حج زیارت خانه ای است در شیراز که علی محمد باب در آن متولد شده است یا خانه ای که میرزا حسین علی بهاء در عراق ساکن آن بود . تمام اشیا پاک است حتی امثال بول وسگ وخوک وغائط و …( ۱۵ )
نگاهى انتقادى به بابیت وبهائیت :
از مجموع مطالب گذشته روشن شد که اساس بابیه وبهائیه وازلیه بر صحت ادعای علی محمد باب استوار است وتمام فرق بعد از او حقانیت ومشروعیت خود را از او می گیرند واورا مبشر وزمینه ساز بقیه می دانند . به همین جهت به صورت بسیار گذرا تمام تکیه ما روی علی محمد باب خواهد بود اگر چه از دیگران هم یا د خواهیم کرد .
۱- تناقض درپیام :گذشت که علی محمد باب در ابتدا خود را باب حضرت مهدی علیه السلام معرفی می کرد واینکه مرتبط با او هست وسپس خود را همان مهدی خواند و در اخیر مدعی وحی وشریعت جدید گردید . تناقض بسیار روشن وآشکار در این مطالب نهفته است که بهترین دلیل بر عدم صداقت گوینده آن هست ؛ کسی که باب مهدی موعود باشد هرگز نمی تواند خود مهدی باشد . مبلغین بهائیت کوشش کرده اند که توجیهاتی برای تناقضات باب درست کنند ولی بر مشکل او افزوده اند . ( ۱۶)
۲- روایات مهدویت بر باب صدق نمی کند :روایاتی مهدویت که بنیان بابیت بر آن استوار است از چند جهت مدعای باب را تکذیب می کند که ما با استفاده از مفاد روایات منقول در کتب شیعه وسنی این مطلب را به اثبات می رسانیم : مهدی مورد نظر اسلام کسی است که مهر ومحبت وعدالت را در جهان می گستراند وبر شرق وغرب حکومت خواهد کرد ؛ علی محمد باب بعد از دعوایش که یگسال وسه ماه ویازده روز گذشت دستگیر شد، ودر دوشنبه ۲۷/ شعبان سال ۱۲۶۵ هجری یا ۲۸ / شعبان همان سال اعدام گردید . حضرت مهدی علیه السلام طبق روایات وارده مادرش کنیز خواهد بود چنانچه ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ، جلد ۷ ، صفحه : ۵۹ تصریح به کثرت روایات وارده به این مضمون نموده است ودر کتب شیعه هم روایات زیادی نقل شده است . ( ۱۷) علی محمد باب مادرش شناخته شده وهرگز کنیز نه بوده است . از نظر روایات شیعه حضرت مهدی علیه السلام فرزند امام حسن عسکری ودر سال ۲۵۵ قمری متولد شده است واین نکته از مسلمات این طایفه است که روایات زیادی پشتوانه آن هست واهل تحقیق می توانند به منابع معتبر مراجعه نمایند . اما علی محمد باب حامل احدی از این خصوصیات نیست .واقعیت آن هست که بهائیت در رابطه با روایات مهدویت – که مورد قبول واستناد شان هست – زمین گیر شده اند زیرا اگر این روایات را نفی کنند اساس بابیت لطمه می خورد در حالیکه آنان باب را همان حضرت مهدی می دانند و پیامبر اسلام را مبشر آمدن علی محمد باب ؛ واگر این روایات را بپذیرند علی محمد باب هرگز نمی تواند مصداق این روایات قرار گیرد چنانچه اشاره شد . راه سوم آن هست که با تاویل بدون پشتوانه وتفسیر سلیقه ای وخلاف مفاد معنای عرفی روایات ؛ علی محمد باب را مصداق این روایات قرار بدهیم ، که این کار درمنطق اهل خرد اعتراف به شکست وبه مثابه خود کشی است . چهارمین راه آن هست که احتمال تصرف در روایات مهدویت را توسط علمای اسلامی مطرح کنند واز این راه تضاد میان روایات واعتقادات بهائیت را دور کنند ؛ ولی لازمه این کار سقوط اعتبار همه روایات مهدویت هست زیرا همه این روایات از طریق همین علمای اسلامی به دست بهائیت ودیگران رسیده اند وطبق این فرض عدالت ووثاقت وامانت همه محدثین اسلامی مورد شک واقع می شود ودر نتیجه دوباره مدعای علی محمد باب بدون پشتوانه خواهد شد ، در حالیکه او خود این روایات را مورد استناد وتایید بابیت قرار داده است . علاوه بر این جریان بهائیت چیزی تازه تاسیس است وبرای علمای قرون اولیه وپیش از بهائیت داعی بر جعل وتحریف نه بوده است ؛ اگر مبلغین بهائیت منصفانه در همین نکته دقت کنند که علمای اسلامی اعم از شیعه وسنی در زمان های قبل از ادعای علی محمد باب ، چه تصوری از مهدویت داشتند واز روایات رسول مکرم اسلام (صلّى الله علیه وآله) در باب حضرت مهدی علیه السلام چه برداشتی داشتند – با توجه به اینکه خالی الذهن بودند ومسئله بنام بابیت در میان نه بوده است – شک نمی کنند که روایات مهدویت بیگانه از علی محمد باب است . ( ۱۸)
۳- ادعای نبوت ونسخ شریعت اسلام با ضرورت اسلام نمی سازد :با توجه به اینکه باب اسلام را قبول دارد وآنرا دین آسمانی می داند ، قهرا اگر مطالب او با ضروریات اسلام نسازد این سوال برای هر انسانی اعم از کافر ومسلمان طرح می شود که در حقانیت اسلام شک دارید یا در صحت ادعای نبوت خود؟ اگر حضرت محمد (صلّى الله علیه وآله) فرستاده خدا است ودین اورا قبول دارید یکی از ضروریات دین او ختم نبوت است ؛ پس چکونه می توان ادعای نبوت را در کنار آن جمع کرد ؟ ویا چگونه می توان شریعت ناسخ را بعد از پذیرش، شریعت جاودانه قبول نمود ؟اینکه ختم نبوت از ضروریات دین اسلام است براهین زیادی دارد که خود مقاله مستقل را می طلبد ولی به عنوان نمونه روایت منزلت که شیعه وسنی از رسول مکرم اسلام (صلّى الله علیه وآله) نقل نموده اند نقل می شود . از نظر سند ، بهترین شاهد بر صدور این روایت از زبان رسول خاتم (صلّى الله علیه وآله) آنست که شیعیان در طول تاریخ به این روایت در مسئله ولایت حضرت علی (علیه السلام) استدلال نموده اند واگر سند دچار کوچکترین ضعفی بود یقینا بزرگان علماء اهل سنت تا هنوز در سند حدیث اشکال می کردند . در این حدیث می خوانیم : یا علی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی : ای علی منزلت تونسبت به من همان منزلتی حضرت هارون نسبت به موسی است ولی بعد از من نبی دیگر نه خواهد بود . (۱۹) این حدیث از هر جهت روشن وخدشه ندارد ودر طول تاریخ اسلام ذهنیت مسلمانان هم بر ختم نبوت استوار بوده است ولذا مدعیان نبوت فورا وبدون تحقیق تکذیب می شد . قرآن کریم هم در سوره احزاب /۴۰ ختم نبوت را تصدیق نموده است . روایات دراین زمینه فراوان است ودر کتاب ( معالم النبوه ) قریب ۱۳۵ روایت در این خصوص نقل نموده است که خواننده گان میتوانند مراجعه نمایند . (۲۰).در خصوص جاودانگی شریعت اسلام هم جای برای مناقشه وکلام برای اهل تحقیق نیست ونبوت جاوید شریعت دائمی را می خواهد ، علاوه بر آن ادله نقلی فراوان از منبع وحی در این زمینه در دسترس است ؛ در روایتی می خوانیم : حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه وحرامه حرام ابدا الی یوم القیامه لایکون غیره ولا یجیء غیره : حلال محمد (صلّى الله علیه وآله) برای همیشه تاروز قیامت حلال خواهد بودو حرام او هم برای همیشه حرام می باشد ؛ غیر آن نمی باشد وغیر آن هم نمی آید .( ۲۱ ) .با توجه به آنچه گذشت برهان سوم روشن شد ؛ وبطلان ادعای علی محمد باب بطلان ادعای همه کسانی بعد از اورا به دنبال دارد اعم از حسین علی بهاء وعباس افندی وشوقی افندی و … علاوه بر آن چون حسین علی بهاء مدعی شریعت ونبوت بوده است دلیل سوم علیه او هم خواهد بود ، خصوصا اگردر وصایت او از علی محمد باب شک کنیم – که اشاره شد – مشکل اوبیشتر خواهد شد وقهرا تمام کسانی بعد از او هم بی پشتوانه می ماند . چهارمین مناقشه در ادعای حسین علی بها ء این است که ایشان به صراحت معاد وقیامت را منکر شده است که با ضرورت همه ادیان الهی اعم از اسلام ومسیحیت ویهود نمی سازد وقرآن کریم در مواقع مختلف مثل : انعام / ۲۹ و ۳۰ ، یس / ۵۱ و۵۲ ، احقاف /۳۳ و… قیامت ومعاد را باصراحت بی بدیل مطرح نموده است .مشکل دیگر بهائیت رهبری عباس افندی است که اشاره شد زیرا چنین اختلافی میان دو برادر بر سر قدرت پس از مرگ حسین علی بهاء ، خود بهترین شاهد است که این جریان ریشه وصبغه الهی ندارد زیرا که برگزیدگان الهی هیچ وقت حکم خداوند را نادیده نمی گیرند واگر حسین علی بهاء با امر خداوند هردو پسر را با ترتیب برای رهبری انتخاب کرده بود، – ووصیت بهاء هم روشن بود – پس چطور هر دو برادر به جان هم افتادند ؟ وحکم تکفیر دیگری را صادر کردند ؟ وچرا عباس افندی وصیت پدررا نادیده گرفت وبرای بعد از خود شوقی افندی را – بر خلاف وصیت پدرش – انتخاب نمود ؟ واین نکته را هم باید اضافه کرد که عباس افندی پیش بینی کرده بود که فرزندان شوقی افندی که بیست و چهار نفر خواهند بود به مقام وصایت وریاست بیت العدل می رسند در حالیکه از شوقی فرزندی نه ماند واو عقیم بود ؟
تذکر :۱- یکی از نکاتی که در زندگی علی محمد باب مشاهده می شود وخود بهائیت هم به آن اعتراف دارند توبه نامه ای است که برای پادشاه وقت ایران نوشته است ؛ متن نامه مفصل است که خوانندگان می توانند به ماخذ اشاره شده در پاورقی مراجعه نمایند . (۲۲) این توبه نامه از آن جهت حائز اهمیت هست که در تاریخ پیامبران الهی هرگز مشاهده نه شده است که پیامبر الهی از مرام خود دست بکشد وتوبه نماید وباعث وهن وسستی دیگران گردد .۲- در تاریخ بهائیت به مواردی بر می خوریم که رهبران آن مورد تشویق وحمایت کشورهای خارجی واستعمارگر واقع شده اند واین برای تیز بینان سوالاتی زیادی را خلق می کند ، مثلا در وقتیکه حسین علی بهاء زندانی بوده است سفیر روسیه برای آزادی او تلاش فراوان نموده است وشوقی افندی در کتاب ( قرن بدیع ) این مطلب را آورده است . (۲۳) ودر جای دیگری از کتاب خود از قول حسین علی بها ء این نکته را نقل نموده است . ( ۲۴) . عباس افندی یکی دیگر ازرهبران بهائیت بعد از جنگ جهانی اول طی مراسمی از دولت انگلستان نشان ( نایت هود ) راجهت خدمات که کرده بود دریافت نمود که شوقی افندی این را هم تایید نموده است .(۲۵)۳- این قلم کوشیده است که در مواردی اختلافی از منابع هردو طرف استفاده نماید وتلاش شده است که بحث منطقی ودور از جدال وجا نبداری ، و به منظو ر رسید ن به واقعیت ارائه گردد وقضاوت نهای را خود خوانندگان خواهند نمود ؛ به نظر این جانب بدون آشنای با اسلام وخصو صا روایات مربوط به مهدویت هرگز نمی توان در رابطه با بهائیت قضاوت کرد واین مقاله می تواند راهگشا باشد برای کسانی که بخواهند در این زمینه تحقیق بشیتر داشته باشند . در فهرست منابع کتابهای خوبی از بهائیت وعلمای اسلامی درج شده است ، خصوصا دو کتاب مرحوم آیتی قابل ذکر است ؛ نامبرده در اول بهای بود و در دفاع از بهائیت کتاب ( الکواکب الدریه ) را نوشت وسپس از بهائیت برگشت به اسلام وکتاب ( کشف الحیل ) را در رد بهائیت نوشت .. در زبان عربی کتاب (نصائح الهدی والدین الی من کان مسلما و صار بابیا ) تالیف مرحوم علامه بلاغی بهترین کتاب است وبه فارسی هم ترجمه شده است . مبلغین بهای معمولا یا آگاهانه – وبعضا نا آگاهانه – ادعا می کنند که در بهائیت هرگز اختلاف مشاهده نمی شود و در جهان اسلام آنقدر اختلاف است که انسان در انتخاب یکی،دچار حیرت می شود ؛ از آنچه گذشت روشن شد که در میان رهبران بهائیت همیشه اختلاف وتکفیر بوده است ودر اثر همین اختلاف است که از پیروان یحیی صبح ازل به ( ازلیه ) تعبیر می شود وطرفداران میرزا حسین علی بهاء بهائیه نامیده می شودوکسانی که این دو برادر را قبول ندارند خود را بابی می نامند . وخصوصا که دو قرن از عمر آن نگذشته است ودر مقایسه با اسلام از نظر زمانی قابل مقایسه نیست وجمعیت مسلمانان هم قابل قیاس با آنان نمی باشد – گذشت زمان وجمعیت زیاد خود اختلاف فکری وسلیقه ای را به دنبال دارد – علاوه بر آن نه باید میان اختلاف در جوامع اسلامی واختلاف در خود اسلام خلط شود . خلاصه آنکه این بحث یگ بحث کلامی نیست ومجال طرح آن هم در این مقاله نمی باشد .
——————————————–فهرست منابعى که براى نگارش این مقاله به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم مورد بهره بردارى واقع شده است :۱- قرآن کریم۲- ماجراى باب وبها ء ، مصطفی حسینی طباطبایی ، انتشارات روزنه، صفحه : ۲۹ به بعد . ( منابع بهای که مطلب فوق را نقل کرده اند در همین کتاب آمده است .)۳- فرق ومذاهب کلامی ، علی ربانی گلپایگانی ، چاپ اول ، صفحه : ۳۳۸ .۴- احسن القصص ، علی محمد باب ، نسخه خطی ، صفحه : ۱۱۶ ، طبق نقل : ماجرای باب وبهاء : صفحه: ۲۹ به بعد .۵- مطالع الانوار ، تلخیص تاریخ نبیل زرندی ، صفحه : ۳۲۰ و الکواکب الدریه ، آیتی ، جلد ۱ ، صفحه : ۲۲۴ ، طبق نقل : ماجرای باب وبهاء ، صفحه : ۲۹ به بعد .۶- بیان عربی ، علی محمد باب ، صفحه : ۳ ، طبق نقل همان کتاب .۷- بیا ن فارسی ، علی محمد باب ، صفحه : ۵۵ ، طبق نقل همان کتاب .۸- لوح هیکل الدین ، علی محمد باب ، چاپ شده همراه بیان عربی ، صفحه : ۵ ، طبق نقل همان کتاب۹- فرق ومذاهب کلامی ، علی ربانی گلپایگانی ، صفحه : ۳۳۹ .۱۰- همان ، صفحه : ۳۴۰ و : ماجرای باب وبهاء ، صفحه : ۱۲۷ به بعد .۱۱- کتاب اقدس ، حسین علی بهاء ، چاب بمبی ، صفحه : ۲۹ ، طبق نقل : ماجرای باب وبهاء ، صفحه : ۱۲۷ به بعد .۱۲- حضرت بهاء الله ، محمد علی فیض ، صفحه : ۱۸ . ( نویسنده بهایی است ) طبق نقل همان کتاب .۱۳- راهنمای دین ، شیخ احمد شاهرودی ، چابخانه حیدری ، صفحه : ۱۶۱ به بعد .۱۴- ادعیه محبوب ، صفحه : ۴۱۰ ، چاپ مصر ، طبق نقل : ماجرای باب وبهاء ، صفحه : ۲۲۷ .۱۵- ماجرای باب وبهاء ، صفحه : ۲۲۸ ، ( منابع بهائیت هم این مطالب را نقل کرده اند که می توان به همان کتاب مراجعه نمود) .۱۶- فرق ومذاهب کلامی ، صفحه : ۳۴۲ به بعد .۱۷- نصا ئح الهدی والدین الی من کان مسلما وصار بابیا ، شیخ محمد جواد بلاغی ، ناشر : منشورات دلیل ما ، صفحه : ۵۷ به بعد ( با تصرف وتلخیص واضافات )۱۸- همان ، صفحه : ۱۲۳ به بعد . ( روایات شیعه به این مضمون در همان کتاب از منابع حدیثی جمع آوری شده است . )۱۹- همان ، صفحه : ۱۳۱ به بعد . ( با تصرف وتلخیص و اضافاتی زیادی که در دلیل گنجانده شده ا ست ودر همین کتاب روایات قابل توجهی در همین زمینه با ذکر منابع جمع آوری شده است .)۲۰- صحیح بخاری ، جلد ۶ ، حدیث : ۴۰۸ ، صحیح مسلم ، جلد ۷ ، صفحه : ۱۲۰ ، ارشاد مفید ، جلد ۱ ، صفحه : ۱۵۶ . طبق نقل همان ، صفحه : ۱۳۴ به بعد . ( در همین ماخذ روایات بسیار زیادی از منابع مختلف جمع آوری شده است که می توان مراجعه نمود .)۲۱- طبق نقل : بحثی مبسوط در آموزش عقاید ، محسن غرویان وسایر، چاپ دوم، انتشارات دار العلم قم ، جلد ۲ ، صفحه : ۲۰۰ .۲۲- طبق نقل : نصائح الهدی والدین الی من کان مسلما وصار بابیا ، صفحه : ۱۳۷ به بعد .۲۳- کشف الغطاء ، میرزا ابوالفضل گلپایگانی و مهدی گلپایگانی ، صفحه : ۲۰۴ و ۲۰۵ .۲۴- قرن بدیع ، شوقی افندی ، ترجمه نصر الله مودت ، قسمت دوم ، صفحه : ۴۳ و ۴۴ .( طبق نقل ماجرای باب وبهاء)۲۵- همان ، صفحه : ۷۶ .۲۶- همان ، جلد ۳ ، صفحه : ۳۹۹ ، طبق نقل : انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی ، اسماعیل رائین ،ناشر : موسسه تحقیقی رائین ، صفحه : ۱۱۶ به بعد .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.