مجمع جهانی شیعه شناسی

وظایف سیاسی مسلمانان در برابر پیامبر(ص)

اگر قرآن در قلمرو رسالت، برای رسول حق اطاعت قائل می شود و می فرماید: «هیچ رسولی را اعزام نکردیم مگر این که به فرمان خدا، از او اطاعت شود»(نساء/۶۴)، مقصود اطاعت طریقی است نه موضوعی؛ یعنی به پیامهای او گوش فرا دهند و به گفته های او (مانند انجام نماز و پرداخت زکات) جامه عمل بپوشانند. انجام چنین وظایفی در حقیقت، اطاعت فرمان خداست، نه اطاعت پیامبر(ص)؛ هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر(ص) نیز به شمار می رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان می کند و می فرماید: «هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است.»(نساء/۸۰)بنابراین، در بعضی از موارد که قرآن برای رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقی او نیست، بلکه اطاعت خداست و به گونه ای به او نیز نسبت داده می شود. از این جهت، قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم می کند:«یادآوری کن تو تذکر دهنده ای، نه مسلط بر آنها» (غاشیه/۱-۲۲)اما در قلمرو اطاعت در حالی که رسول گرامی یادآور و آموزنده و پیام رسانی بیش نیست، گاهی از جانب خدا دارای مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» می گردد که با توجه به آن، خود شخصاً دارای مقام امر و نهی می گردد. در این قلمرو، پیامبر(ص) فقط گزارشگر وحی و پیام رسان الهی نیست، بلکه رئیس دولت اسلامی است که برای تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد. رسول گرامی آنگاه حقیقتاً دارای امر و نهی می گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضی و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و دینی معرفی گردد. در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقی، دارای حق اطاعت موضوعی می گردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش و نافرمانی موجب کیفر می گردد.قرآن روی اطاعت پیامبر(ص) در موارد زیادی تکیه می کند. مفسران، آیات قرآن در اطاعت از پیامبر را به دو دسته تقسیم می کند:الف)گروهی که بر اطاعت رسول فرمان می دهند و قرائن گواهی می دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهی است که او تبلیغ می کند، مانند انجام فرایض و دوری از محرمات؛ در این صورت اطاعت رسول راهی است برای اطاعت خدا و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانی ندارد.ب) آیاتی که او را به عنوان «اولی الامر» و فرمانده و قاضی و داور معرفی می کند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهی می دهد. در چنین مواردی، اطاعت از خود پیامبر(ص) موضوعیت پیدا می کند و دارای احکام و خصایص می گردد.آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، به مجال وسیع تری نیاز دارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخی را یادآور می شویم:۱- خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».(نساء /۵۹)شکی نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولی الامر منکم» می باشد و به خاطر احترام بیشتر از وی، جداگانه از او نام برده شده است. «اولی الامر» زمامداران واقعی جامعه اسلامی هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده اند و به خاطر داشتن چنین مقامی، دارای امر و نهی واقعی بوده و برای خود اطاعت و عصیانی دارند.۲- «…سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهای خود داور قرار دهند آنگاه از داوری تو در دل، احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم گردند». (نساء /۶۵)در این مورد، رسول خدا به صورت قاضی و داور، تجلی نموده و برای حفظ نظام، دارای مقام امر و نهی خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهای او اجرا نگردد، داوری مختل و هرج مرج بر جامعه حاکم می گردد.۳- «آنان که با فرمان پیامبر(ص) مخالفت می ورزند، از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکی دامنگیر آنان گردد». (نور/۶۳)این آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است. در این شرایط، پیامبر(ص) مبلغ احکام نیست، بلکه فرمانده «واجب الطاعه» است که باید دستورهای او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد.۴- «مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسول ایمان دارند و اگر در امر مهمی با او باشند بدون اذن او به جایی نمی روند. آنان که از تو اذن می گیرند، کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده اند. در این صورت هرگاه برخی ازآنان برای کارهای خود اجازه بگیرند، به آن کس که بخواهی اذن بده و برای آنان طلب آمرزش کن، خدا بخشاینده و رحیم است». (نور/۶۲)الزام به اجازه خواستن از پیامبر به هنگام ترک میدان نبرد و یا به هنگام ترک مجلس که برای مشورت درباره امر مهمی برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطیر رسول گرامی(ص) است که حرکات و سکنات افراد باید زیر نظر او صورت پذیرد.۵- «پیامبر(ص) به مؤمنان از خود آنان اولی است». (احزاب/۶)این نوع اولویت که در هیچ شریعتی در جهان نظیر آن دیده نشده است، از جانب «مالک النفوس» به پیامبر(ص) افاضه شده که از آن در مصالح جامعه اسلامی بهره بگیرد و افراد به فرمانهای او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند.۶- «بر هیچ مرد و زن مؤمن آنگاه که خدا و پیامبر(ص) او در موردی فرمان دادند هیچ نوع اختیاری درکارشان نیست، هر کس که خدا و رسول او را مخالفت کند، آشکارا گمراه شده است». (احزاب/۳۶)دادن چنین قدرت و موقعیتی بر پیامبر(ص) نشانه دعوت به حکومت فردی و استبدادی شخص نیست، زیرا اگر پیامبر(ص) خدا یک فرد عادی بود، طبعاً دادن چنین قدرتی به او، جز استبداد و حکومت فرد بر جمع چیز دیگری نبود، در حالی که او چنین نیست؛ او یک فرد وارسته از هر نوع خودخواهی است که جز رضای خدا خواهان چیزی نیست، در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشی مصون می باشد. در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست که از زبان او به مردم ابلاغ می گردد.۷- «ای افراد با ایمان، بر خدا و رسول او پیشی نگیرید و از (مخالفت) خدا بپرهیزید خدا شنوا و دانا است». (حجرات /۱)خداوند به خاطر عصمت و مصونیتی که به پیامبر(ص) اعطا کرده، هر نوع پیشدستی را بر او تحریم می کند.۸- «بدانید در میان شماست پیامبر خدا(ص) اگر در بسیاری از امور از شما پیروی کند، شماها به زحمت می افتید».(حجرات/۷)دلایل اطاعت پیامبر(ص) بیش از آن است که در این جا منعکس گردید، آنچه مهم است، تعیین حدود اطاعت و قلمرو آن است که به گونه ای فشرده بیان می گردد.پیامبر(ص) علاوه بر مقام تبلیغ احکام، رهبر سیاسی و مرجع قضایی و فرمانده کل قواست و در این زمینه ها «نافذ القول» و مطاع می باشد و ما در هر مورد، نمونه ای را متذکر می شویم:الف) اطاعت در قلمرو مسائل سیاسی: یکی از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبهه ها و گزارشهای مربوط به پیروزی و شکست است. تصمیم گیری در پخش و عدم پخش این گونه گزارشها، نیاز به تفکر و اندیشه، و رعایت مصالح عمومی نیاز دارد.پخش بی موقع خبر پیروزی چه بسا مایه غرور می گردد، همچنانکه اشاعه خبر شکست موجب تضعیف روحیه ها می شود، لذا وظیفه مسلمانان جز این نیست که اخبار رسیده را در اختیار پیامبر(ص) و صاحبان فرمان از خود بگذارند تا آنان پس از ریشه یابی و تحقیق، دیگر مسلمانان را از حقیقت امر آگاه سازند.ب) اطاعت در قلمرو مسائل قضایی: اگر پیامبر(ص) یگانه رهبر سیاسی است، به حکم آیات دیگر، یگانه مرجع قضایی نیز می باشد و داوری داوران دیگر به فرمان و نصب او رسمیت پیدا می کند و چنان که می فرماید:«ای افراد با ایمان، خدا را اطاعت کنید و پیامبر(ص) خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمایید اگر در چیزی نزاع کردید آن را به خدا و پیامبر(ص) ارجاع دهید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این برای شما بهتر است و عاقبت و پایان نیکویی دارد».(نساء/۵۹)اگر این آیه دستور می دهد که مشکلات قضایی را به خدا و رسول او بازگردانیم مقصود از ارجاع به خدا، ارجاع به نماینده اوست. به خاطر همین اصل که پیامبر(ص) یگانه مرجع قضایی مسلمانان است، خدا گروهی را که با وجود پیامبر(ص)، به حکام باطل مراجعه می کردند، سخت نکوهش می کند و می فرماید: «آیا ندیدی کسانی را که مدعی ایمان به آنچه بر تو و بر پیشینیان از تو نازل شده است، می باشند، و می خواهند مظاهر طغیان (حکام باطل) را به داوری بطلبند و شیطان می خواهد آنها را شدیداً گمراه کند». (نساء/۶۰).مراجعه به طاغوت، دام شیطانی است که می خواهد انسانها را از راه راست (داوری پیامبر(ص) معصوم) به بیراهه ببرد.این آیات، پیامبر(ص) را یگانه رهبر سیاسی و مرجع قضایی معرفی می کند و مسلمانان را موظف می دارد حتماً به او مراجعه کنند و از مراجعه به غیر که همگی مظاهر طاغوت و حکام باطل و خودکامه اند، خودداری نمایند و فرمانهای او را محترم بشمارند.ج) اطاعت در قلمرو مسائل نظامی: قرآن پیامبر(ص) را یگانه مرجع نظامی می داند، به اندازه ای که جزئی ترین مسائل نظامی باید با اجازه او صورت پذیرد؛ مانند ترک میدان جنگ که باید به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، باید حضور خود را در میدان بر همه چیز مقدم بدارند. چنانکه می فرماید: «افراد با ایمان کسانی هستند که به خدا و پیامبر(ص) او ایمان آورده اند آنگاه که در کاری که اجتماع در آن لازم است، بدون اجازه او به جایی نمی روند». (نور/۶۲)اگرپیامبر(ص) در این آیات، یگانه رهبر و مرجع در امور سیاسی و قضایی و نظامی معرفی شده، به خاطر حفظ مصالح جامعه است که باید تمام تشکیلات در نقطه ای متمرکز شده و مدیریتهای رده های گوناگون به مدیریت واحد بازگردد و یک فکر و اندیشه بر تمام تشکیلات سایه افکند.به خاطر همین مقام نظامی است که خدا اجازه نمی دهد (آنگاه که پیامبر(ص) مردم را به جهاد دعوت می کند) اهل مدینه و بادیه نشینان آنها، از پیامبر(ص) تخلف جویند و برای حفظ جان خود از جان او چشم بپوشند:«هرگز بر اهل مدینه و بادیه نشینان اطراف آن روا نیست که از پیامبر(ص) خدا تخلف جویند و برای حفظ جان خود، از او اعراض نمایند»(توبه/۱۲۰). این آیات ایجاب می کند که مسلمانان وظیفه دارند در مسائل سیاسی، قضایی، نظامی، و… به او مراجعه کنند و از سخنان او تخلف و تخطی ننمایند و در حقیقت قلمرو لزوم اطاعت را روشن می سازند.
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.