مجمع جهانی شیعه شناسی

کسی که بگوید بین شیعه و سنی اختلاف نیست یا جاهل است یا منافق! / هدف گسترش معارف اهل بیت است، نه تغییر مذهب دیگران

وحدت حتی مصنوعی و تشریفاتی اش به مراتب بر هر نوع تفرقه ای شرف دارد. اما نیاز به تشریفات و تصنع نیست. اگر نگاه علمی و منطقی به منابع طرفین شود، خواهیم دید که نیازی به تشریفات و تصنع نیست. وحدت ریشه در سنت مذاهب اسلامی دارد.

به گزارش بولتن نیوز، وحدت به این معنا نیست که ما از عقاید خودمان بگذریم. اگر کسی بگوید ما هیچ اختلافی نداریم و همه دقیقا عین هم هستیم، یا جاهل است و یا منافق و ریاکار. چنین وحدتی نه ضرروت دارد و نه شدنی است. اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف نظر چیز بدی نیست

منظور از وحدت شیعه و سنی این نیست که هر دو جمع شوند و بشوند«شُنّی»! خیر، شیعه شیعه باشد و سنی هم سنی بماند. منتها اختلافات فقهی تبدیل به تضاد و تعارض و درگیری نشود. برادری اجتماعی حاکم باشد نه دشمنی و کینه.

 

*استاد حسن رحیم پور ازغدی

 

اختلاف مختص به شیعه و سنی نیست

وحدت شیعه و سنی یعنی چه؟ یعنی همان که قرآن می گوید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» . در اختلافات فقهی و کلامی و تاریخی گفتگوی علمی میکنیم. هرکسی بینه و بین الله تسلیم حجت خدا باشد. اگر به توافق نرسیدیم حساب هرکسی در قیامت با خداست. جنگ مذهبی نداریم. اختلافات فقهی و تاریخی و کلامی نباید موجب درگیری شود. 

 در قرن دوم و سوم هجری، فرقه های مختلف شیعه و سنی بوجود آمد. در شیعه دو انشعاب بزرگ، یکی بعد از امام سجاد «ع» و دیگری بعد از امام صادق «ع» ایجاد شد. بیش از صد و بیست مذهب مختلف فقهی اهل سنت نیز شکل گرفت. البته در قرن پنجم همه مذاهب غیر از چهار مذهب فعلی (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی) از طرف حکومت عباسیان ممنوع اعلام شد.
وجود اختلاف نظر طبیعی است و مختص به اختلاف شیعه و سنی هم نیست. بین خود علمای حنفی هزاران اختلاف وجود دارد. بین علمای شافعی همین طور و بین علمای شیعه نیز همین طور. مگر در خود شیعه اختلاف فقهی نیست؟ مگر فقهای شیعه همگی همفکر هستند؟ مگر مفسرین و متکلمین شیعه همه یک نظر واحد دارند؟ مگر بزرگان اهل سنت آرای یکسانی دارند؟ مسئله اینجاست که اختلافات علمی را باید به روش علمی و برادرانه حل کرد نه ستیز و درگیری. 

 

وحدت به معنای عقب نشینی از عقاید خود نیست
وحدت به این معنا نیست که ما از عقاید خودمان بگذریم. اگر کسی بگوید ما هیچ اختلافی نداریم و همه دقیقا عین هم هستیم، یا جاهل است و یا منافق و ریاکار. چنین وحدتی نه ضرروت دارد و نه شدنی است. اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف نظر چیز بدی نیست. منتها به دو شرط: اول اینکه بحث ها برادرانه و با ادبیات رحمانی باشد و نه تکفیری. دوم اینکه بحث ها باید علمی باشد و نباید به کوچه و بازار کشیده شده شود. غیرکارشناس نباید در این موضوعات وارد شود. نباید این بحث های علمی رنگ عوامانه به خود بگیرد. در مباحث اختلافی هرکسی نباید حرف بزند. کسی باید وارد بحث بشود که هم علمانیتش را داشته باشد و هم آداب اخلاقی بحث کردن را. 

 

شُنّی نشویم!  
منظور از وحدت شیعه و سنی این نیست که هر دو جمع شوند و بشوند«شُنّی»! خیر، شیعه شیعه باشد و سنی هم سنی بماند. منتها اختلافات فقهی تبدیل به تضاد و تعارض و درگیری نشود. برادری اجتماعی حاکم باشد نه دشمنی و کینه.
وحدت مذاهب به این معنا نیست که فقط یک مذهب حق باشد و بقیه باطل باشند. منظور این هم نیست که مقداری از مشترکات را اخذ کنیم و اختلافات را حذف کنیم. این هم نیست که این دو با هم مخلوط شوند.

نظرات مختلف درباره تقریب مذاهب
چند نظر در تقریب مذاهب مطرح می شود. یکی نظر «تعطیل مذاهب» است به جای «تقریب مذاهب»! می گویند که همه مذاهب را کنار بگذاریم و همه مسلمان باشیم! یعنی همگی یک مذهب داشته باشیم. خط ما تعطیل مذاهب نیست. بله درست است که همه می خواهیم مسلمان باشیم، ولی بحث اینجاست که مسلمانی چگونه است؟
عده دیگری می گویند «تکثیر مذاهب». یعنی نوعی هرج و مرج در مذاهب اتفاق بیفتد که هرکس هرچه می خواهد بگوید و کسی مخالفت نکند. بحث از این که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست انجام نشود. این خط را هم قبول نداریم. خط دیگر خط «تکفیر مذاهب» است که این را هم قبول نداریم. تکفیر بزرگترین آفت جهان اسلام در دنیای امروز است.
ما قائل به «تقریب مذاهب» هستیم. یعنی در عین حفظ اختلافات فقهی و علمی، با برادری و منطق با یکدیگر گفتگو کنیم. ما به هیچ وجه از تشیع عدول نمی کینم. البته از تشیع صحیح، نه تشیع توهین و غلو. ما نمی خواهیم شنی شویم. شیعه می مانیم منتها شیعه با اخلاق و با منطق. 

وحدت سیاسی یا بنیادین؟
وحدت حتی مصنوعی و تشریفاتی اش به مراتب بر هر نوع تفرقه ای شرف دارد. اما نیاز به تشریفات و تصنع نیست. اگر نگاه علمی و منطقی به منابع طرفین شود، خواهیم دید که نیازی به تشریفات و تصنع نیست. وحدت ریشه در سنت مذاهب اسلامی دارد.
اگر از وحدت احساسی و سیاسی فراتر برویم و در منابع حدیثی و تفسیری و فقهی و کلامی همدیگر با دقت مطالعه کنیم، خواهیم دید اشتراکات ما آنقدر زیاد است که وحدت ما بنیادین خواهد بود نه سیاسی. اختلافات ما صرفا اختلاف نظرهایی فقهی و کلامی است که بین همه عالمان وجود دارد و طبیعی است. لذا بحث وحدت برای بعد از انقلاب اسلامی نیست. این سنت علمای شیعه و سنی در طول تاریخ بوده است.

***

هدف گسترش معارف اهل بیت است، نه تغییر مذهب دیگران

در هیچ موردی دیده نشده است که ائمه اطهار- علیهم السلام- بخواهند عنوانِ مسلکِ مسلمانی را تغییر دهند بلکه مهم برای اهل بیت- علیهم السلام- آگاه ساختن مردم نسبت به حق و باطل بوده است، آگاهی می تواند آنها را ملزم به انتخاب راه حقی کند که توسط آن بزرگواران ترسیم شده است

این گونه تعامل با اهل سنت ضمن تشدید بدبینیِ آنها نسبت به شیعیان و خصوصاً عالمان شیعه، تعصباتِ کور مذهبی آنها را شعله ور نموده و فاصله ای از جنسِ جمود و تعصب میان مذاهب اسلامی به وجود می آورد.

ائمه اطهار- علیهم السلام- هیچ گاه در پی تغییر عنوانِ مسلک و مرام مسلمانان نبودند، بلکه همواره با انتقال و گسترش معارفِ الهی خویش، به تبیین خطوط انحراف پرداخته و طریقِ حق را برای آنها نمایان می ساختند و این بدان خاطر بود که دعوت آن بزرگواران دعوت به سوی خویشتن نبود بلکه دعوت به سوی حقیقتی بود که ایشان طریقِ وصول به آن بودند

برخلافِ تصورِ عدّه ای از شیعیان که فکر می کنند تبلیغِ شیعه با مجادله ها و مناظره های خصمانه صورت می گیرد، اهل بیت- علیهم السلام- نشر و بیانِ مُحکمات و محاسنِ کلام ایشان را عامل اصلی گسترش معارف شیعه و جذبِ مسلمانان به این مکتب می دانستند

 

*حجت الاسلام مهدی مسائلی

 

تغییر مذهب اهل سنت به ضرر شیعه است
 یکی از انحرافاتِ تبلیغیِ روحانیون شیعه در مواجهه با اهل سنت، آن است که بسیاری از مبلغین شیعه به جای انتقال معارفِ الهیِ اهل بیت- علیهم السلام- و گسترش آنها به فکر گسترش تشیع و به عبارتی صریح تر تغییر عنوانِ مَسلک و مَرامِ اهل سنت هستند، یعنی آنها فقط می خواهند افرادی عنوان مسلکِ خویش را تغییر داده و نام شیعه بر خود بگذارند.

این مطلبی است که تعدادی از روحانیون شیعه بی پرده از آن سخن می گویند البته در این میان گروهی نیز اگرچه صریحاً از تغییر مذهبِ اهل سنت سخن نمی گویند، ولی به گونه ای صحبت و رفتار می کنند که مشخص است هدف آنها از تعامل با اهل سنت تغییر عنوانِ مذهبِ آنهاست.

هرچه هست این گونه تعامل با اهل سنت نه تنها به نفع شیعه نخواهد بود بلکه به عنوان مانعی جدّی در راه انتقال معارفِ مکتب اهل بیت- علیهم السلام- به شمار می آید. زیرا اگرچه ممکن است در مواردی چند، افرادی عنوانِ مسلک و مَرام خویش را تغییر داده و نامِ شیعه بر خویش بگذارند، ولی در کُل، این گونه تعامل با اهل سنت ضمن تشدید بدبینیِ آنها نسبت به شیعیان و خصوصاً عالمان شیعه، تعصباتِ کور مذهبی آنها را شعله ور نموده و فاصله ای از جنسِ جمود و تعصب میان مذاهب اسلامی به وجود می آورد. آن گونه که بسیاری از عالمان اهل سنت برای جلوگیری از نفوذ سازمانیِ تشیع دست به تکفیر و جریان سازی علیه آن می زنند، بدیهی است که اگرچه این گونه اقدام ها فی نفسه عملی ناصواب است امّا عکس العملی در مقابل اقداماتِ تبلیغی نابجای روحانیون شیعه می باشد. 

 

تشیع را محصور نکنید!
به دیگر سخن، تعاملِ نادرست بعضی از روحانیون شیعه با اهل سنت منجر می شود که تشیع در حصار خودساخته ای محصور و محدود گردد. چنانچه امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی فعالیت های شیعیان با محدودیّت های فراوانی روبرو است و نشر و پخش کتاب های عالمانِ شیعه ممنوع می باشد؛ بی شک بخشی از این محدودیت ها به روشِ تبلیغی نادرست روحانیون شیعه و تعامل ناصواب آنها با اهل سنت باز می گردد.

همه اینها در حالی است که ائمه اطهار- علیهم السلام- هیچ گاه در پی تغییر عنوانِ مسلک و مرام مسلمانان نبودند، بلکه همواره با انتقال و گسترش معارفِ الهی خویش، به تبیین خطوط انحراف پرداخته و طریقِ حق را برای آنها نمایان می ساختند و این بدان خاطر بود که دعوت آن بزرگواران دعوت به سوی خویشتن نبود بلکه دعوت به سوی حقیقتی بود که ایشان طریقِ وصول به آن بودند. شاهد سخن این که در طول حیات ائمه اطهار- علیهم السلام- بسیاری از عالمان اهل سنت همنشین و مُصاحبِ ایشان بودند و همیشه مراتبِ علاقه معنوی خویش را به آنها اظهار نموده و حتی گاهی سرسپردگی خویش را نسبت به اهل بیت- علیهم السلام- اعلام می داشتند، اما در هیچ موردی دیده نشده است که ائمه اطهار- علیهم السلام- بخواهند عنوانِ مسلکِ مسلمانی را تغییر دهند بلکه مهم برای اهل بیت- علیهم السلام- آگاه ساختن مردم نسبت به حق و باطل بوده است، آگاهی می تواند آنها را ملزم به انتخاب راه حقی کند که توسط آن بزرگواران ترسیم شده است. چنانچه عبدالسلام هَرَوِی‏ می گوید: از امام رضا – علیه السلام – شنیدم که چنین می فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا؛ خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد.»

عرض کردم: «وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ؟؛ چگونه امر شما زنده شود؟»
حضرت فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ علوم ما را بیاموزد و به مردم بیاموزاند، زیرا اگر مردم بر آن گفتار نیک اطلاع می یافتند، از ما پیروی می کردند.»[1]
همچنین امام صادق- علیه السلام نیز در روایت دیگری می فرمایند:«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَنَا إِلَى النَّاسِ وَ لَم یُبَغِّضْنَا إِلَیْهِمْ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ یَرْوُونَ مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَکَانُوا أَعَزَّ وَ لَمَا اسْتَطَاعَ أَحَدٌ أَنْ یَتَعَلَّقَ عَلَیْهِمْ بِشَیْ‏ء[۲]؛ یعنی: رحمت خدا بر آن بنده ای که ما را نزد مردم [عامه] محبوب گرداند و منفور آنان نکند. به خدا قسم، اگر محاسن سخن ما را روایت می کردند، ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست بدانها هیچ نسبتی بدهد.»[3] 

 

تبلیغ شیعه با مناظره و مجادله امکان پذیر نیست
آری برخلافِ تصورِ عدّه ای از شیعیان که فکر می کنند تبلیغِ شیعه با مجادله ها و مناظره های خصمانه صورت می گیرد، اهل بیت- علیهم السلام- نشر و بیانِ مُحکمات و محاسنِ کلام ایشان را عامل اصلی گسترش معارف شیعه و جذبِ مسلمانان به این مکتب می دانستند. گستردگی روایات اهل بیت- علیه السلام- در این زمینه بسیار زیاد است ولی می توان روحِ حاکم بر همه آنها را در این سخن حکیمانه امام صادق- علیه السلام- یافت: « فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَهَ بَنِی أُمَیَّهَ کَانَتْ‏ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّهِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ؟! فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیه‏[4] ؛ یعنی: پس شما بر مردم فشار نیاورید، مگر نمى دانى که فرمانروایى دولت بنى امیه به زور شمشیر و فشار و ستم بود، ولى فرمانروایى ما با مدارا و مهربانى و متانت و تقیه و معاشرت نیکو و پاکدامنى و کوشش است؟! پس کارى کنید که مردم به دین شما و مسلکى که دارید رغبت پیدا کنند.»
البته همان گونه بیان شد سیره عملی و رفتاریِ ائمه شیعه نیز در این مسیر بهترین الگو برای شیعیان است؛ رفتاری که موجب می شد بسیاری از عالمان اهل سنت حتی شاگردی ایشان را کنند. مسلماً امامتِ مذهب خاصی، مثل مذهب شیعه امامیّه را داشتن و در عین حال محبوب و مُرادِ پیشوایان مذاهب دیگر بودن، مُدارایِ عمیق و وسیعی را در رفتارِ عَمَلی می طلبد که باعثِ جذب و جلبِ نظر مخالفان شود؛ زیرا کوچک ترین برخوردِ تُند و بدرفتاری باعث تنفر و دوری آنها می شود. 

 

پانوشت:
[۱]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۵ و معانی الأخبار، ص۱۸۰ و مصادقه الإخوان، ص۳۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۹۲ و بحار الانوار، ج۲، ص۳۰ و سیدحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعه، ج۱، ص۲۳۸.
[۲]. علی بن بابویه، فقه الرضا، ص۳۵۶؛ شیخ کلینی، کافی، ج۸، ص۲۲۹؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۱۷ و بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۴۸. (سند این روایت صحیح است. حمید بن زیاد عن الحسن بن محمد عن وهیب بن حفص عن أبی بصیر)
[۳]. روایتهایی بدین مضمون فراوان از ائمه – علیهم السلام – نقل شده است همچنان که امام صادق – علیه السلام – می فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّهَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُون‏؛ رحمت خدا بر بنده‏اى باد که به قدر فهم مردم سخن گوید و آنچه را که باور ندارند نگوید و با این روش محبت مردم را به خود جلب نماید. رک: شیخ صدوق، الخصال، ص۲۵؛ حسن بن سلیمان حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص۱۰۱؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار، ج۳، ص۵۹۰ و سیدحسین بروجردی، جامع أحادیث الشیعه، ج۱۴، ص۵۳۵.
[۴]. شیخ صدوق، خصال، ص۳۵۴ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۶۴.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.