رهنمودهاى تربیتى امام کاظم(علیه السلام)
آنچه در امر تربیت مهم و اساسى است ارائه شیوههاى اطمینان بخش تربیتى است کهضمن در برداشتن همه ابعاد زندگى انسان او را به سعادت حقیقى که همان مقام قربالهى است نائل گرداند و بىشک چنین شیوههاى تربیتى جز از سیره قولى و عملىاسوههاى راستین دین یعنى معصومین(علیهم السلام) میسر نیست. بدین جهت ضرورىمىنماید که زندگانى معصومین(علیهم السلام) را بطور کامل و دقیق از منظرتربیت نگریست و از خلال سیره رفتارى و گفتارى آنها تربیت صحیح را عرضه نمود. دراین مقاله تلاش بر آن است که گوشههایى از سیره امام کاظم(علیه السلام) در تربیت فرزندانرا هر چند ناقص به تصویر بکشانیم.
گام نخست در تربیتاز ویژگیهاى انحصارى اسلام نگاه عمیق و ریشهاى به امر تربیتاست، از دیدگاه اسلام زمینههاى تربیت را نه از لحظه تولد که از مدتها قبل بایدفراهم نمود، از بزرگترین اهداف ازدواج تربیت فرزندان صالح و شایسته است،ازدواج تنها یافتن شریک در زندگى مشترک و پیوند ساده میان زن و مرد نیستبلکهمرد باید مادرى شایسته و زن پدرى لایق براى فرزندان آینده خود برگزیند امامکاظم(علیه السلام) فرموده است: … واختاروا لنطفکم … براى نطفههاى خود انتخاب کنید[مادران شایستهاى براى فرزندان آیندهتان برگزینید] و نیز آن حضرت ویژگیهایىرا براى انتخاب همسر فرمود که رعایت آنها شرط موفقیت در زندگى آینده است، برخىاز این معیارها عبارتند از:
صالح بودنآن حضرت از پیامبر اکرم(ص) نقل مىکند که رسول خدا(ص) فرمود: خداوندفایدهاى بهتر از همسر صالحه به انسان نداده تا وقتى او را مىبیند خوشحال گرددو هر گاه شوهر خارج از منزل استخود و مال شوهر را حفظ نماید.همچنین آن حضرت دعایى را به اصحاب تعلیم دادند که از خداوند طلب همسر صالح و مهربان کنند«اللهم ارزقنى زوجه صالحه ودودا …» و سفارش کردند که این دعا را بعد ازنماز و قرائتسوره فاتحه و یس بخوانند.
کفو بودنهمشان بودن والدین، در تربیت اولاد نقش بسزایى دارد، چنانچه والدین از نظر سطح سواد و فرهنگ و مسائلاخلاقى و اعتقادى به هم نزدیک نباشند دچار تضاد و ناهماهنگى در تربیتخواهند شدو تربیت مطلوب حاصل نخواهد گشت. امام کاظم(علیه السلام) در حدیثى مىفرماید: وانکحواالاکفاء … با همسرانى که همسطح و کفو شما باشند ازدواج کنید …
عاطفه همسرفرزند بیش از هر چیز بویژه در دوران کودکى نیاز به محبت دارد، با محبتبودنهمسر از دو جهت اهمیت دارد از طرفى کانون خانواده را صفاى بیشتر مىبخشد و باعثنیرو و توان بیشتر مدیر خانواده یعنى شوهر مىگردد و از طرف دیگر فرزندان تشنهمحبت، خود را از چشمه زلال محبتسیراب و روان آنها را طراوت مىبخشد. امامکاظم(علیه السلام) در دعایى که به اصحاب تعلیم دادند طلب همسر ودود و باعاطفه زیاد را ازخداوند، سفارش نمودند.
عفاف و پاکدامنى همسرعفاف و پاکدامنى از معیارهاىضرورى انتخاب همسر است; زیرا فرزندان طیب و پاکیزه از دامان مادران پاکدامن وبا عفت پرورش خواهند یافت.امام کاظم(علیه السلام) از رسول خدا(ص) نقل مىکند که فرمود: با زنان فلان طایفه ازدواجکنید زیرا آنها با عفت هستند و زنان آنان نیز با عفتند و با زنان فلان طایفهازدواج نکنید زیرا آنان با عفت نیستند و زنانشان نیز با عفت نخواهند بود ونیز على بن جعفر مىگوید از برادرم سؤال کردم آیا استفاده از شیر زنى که از راهزنا بچه زاییده صلاح هست؟فرمود: استفاده از شیر او و شیر دختر او که از زنا متولد شده صلاح نیست.امام هفتم(علیه السلام) بیش از آنکه دیگران را به انتخاب همسر شایسته توصیه کند خود بدینامر اساسى اهمیت مىداد و براى فرزندان خود مادران صالح و شایسته انتخاب نمود،نکته قابل توجه اینکه هر کدام از همسران ایشان که از نظر تقوى و فضیلتبرجستهتر بودند فرزندان بلند مرتبهترى داشتند براى نمونه به منزلت دو نفر ازهمسران آن حضرت اشاره مىکنیم:
۱-مادر امام رضا(علیه السلام)از عون بن محمد کندى روایتشده که من مردى را آگاهتر ازعلى بن میثم به کارهاى ائمه(علیهم السلام) و ازدواجشان ندیدم او مىگفت که حمیدهمصفاه مادر حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر(علیه السلام) که از اشراف و بزرگان عجم بود کنیزىخرید و اسم آن تکتم بود و او در عقل و دین و احترام به حمیده بهترین زن بودبطوریکه به احترام حمیده هیچگاه در مقابل او نمىنشست، حمیده به فرزندش گفت:پسرم من کنیزى بهتر از تکتم سراغ ندارم و شکى ندارم اگر فرزندى داشته باشدخداوند او را پاکیزه مىگرداند و من این کنیز را به تو بخشیدم، درباره او سفارشبه نیکى کن، آنگاه که حضرت رضا(علیه السلام) از آن بانو متولد شد او را طاهره نامید، نوادش سالم بود و از او شیر زیادى مىخورد، آن بانو درخواست کرد دایهاى بگیرندکه در شیر دادن به او کمک کند. از او پرسیدند مگر شیر تو کم شده؟ گفتشیرم کمنشده اما من اوراد، اذکار و عبادتهایى داشتم و از هنگامى که فرزندم به دنیاآمد، کمتر به آنها مىرسم.
۲-ام احمد (مادر شاهچراغ)ام احمد تنها زنى استکه امام کاظم(علیه السلام) در وصیتنامه خود از او یاد مىکند، مرحوم مجلسى درباره اومىنویسد:مادر احمد از زنان مورد احترام بود و امام کاظم(علیه السلام) علاقه شدیدى به او داشت،هنگامى که حضرت مىخواست از مدینه به سوى بغداد حرکت کند، ودیعههاى امامت راپیش او سپرد و فرمود: هرگاه کسى پیش تو آمد، در هر وقتى از اوقات که باشد واین امانت را از تو طلب کرد، بدان که من به شهادت رسیدم و او جانشین بعد از منو امامى است که اطاعت او بر شما و دیگران واجب است.
اولین نیکى به فرزندانتخاب نام نیکو از حقوق فرزند بر والدین و نشانه احترام و اهمیت آنها بهآینده فرزند مىباشد. نام علامتى است که فرزند آن را تا پایان عمر به همراه دارداگر نیکو باشد مایه سرور و شادى فرزند و اگر ناپسند و زشتباشد باعث اندوه وحسرت او مىگردد. موسى بن بکر از امام کاظم(علیه السلام) نقل مىکند که فرمود: اولین کارنیک پدر براى فرزند این است که نام نیکو برایش انتخاب نماید. در حدیث دیگرىآن حضرت برخى از اسامى نیکو را ذکر مىنماید. سلیمان جعفرى مىگوید از حضرتکاظم(علیه السلام) شنیدم که فرمود: خانهاى که یکى از اسمهاى محمد، احمد، على، حسن، حسین،جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمىشود. اهمیت نام نیکو بدانحد است که گاهى حضرت از نامهاى ناپسند نهى مىفرمود و حتى در کودکى نسبتبه آنحساس بود: یعقوب سراج نقل مىکند که بر حضرت ابىعبدالله (امام صادق) (علیه السلام) واردشدم در حالیکه بر بالین فرزندش (امام کاظم(ع» ایستاده بود و موسى(علیه السلام) درگاهواره جاى داشت و حضرت با او نجوى مىکرد و آهسته سخنانى مىگفت آنقدر تاملکردم تا سخنانش با فرزند تمام شد، آنگاه فرمود: نزدیک بیا و سلام کن، رفتم وسلام کردم، آن طفل با بیانى فصیح و روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نامدخترت را که دیروز [حمیراء] نام نهادهاى تغییر بده، به درستى این نامى است کهخداوند را به غضب مىآورد، آنگاه حضرت صادق(علیه السلام) به من فرمود:زود برو و آنچه موسى(علیه السلام) گفت عمل کن تا کامیاب شوى، سپس من نام دخترم را ازحمیراء تغییر دادم.سیره عملى امام کاظم(علیه السلام) گواه صادقى بر اهمیت نام نیکوبراى فرزندان است، آن حضرت با کثرت فرزندان براى آنها نام نیکو برگزید و حتىدر مواردى اسامى مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبرى، وسطى و صغرى آنهارا از هم جدا مىکرد. مرحوم مجلسى در بحارالانوار تعداد فرزندان آن حضرت را۳۷نفر ذکر مىکند و از اسامى آنان چنین یاد مىکند:الف) پسران: على رضا(علیه السلام)، ابراهیم، عباس، قاسم، جعفر، اسماعیل، هارون، حسن،احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبیدالله، زید، حسین، فضل و سلیمان.ب) دختران: فاطمه کبرى، فاطمه صغرى، رقیه، حکیمه، ام ابیها، رقیه صغرى،کلثوم، ام جعفر، لبانه، زینب، خدیجه، علیه، آمنه، حسنه، بریهه، عائشه، امسلمه، میمونه و ام کلثوم. همچنین از عمده الطالب، ابراهیم اکبر و ابراهیماصغر را نقل مىکند. علاوه بر مرحوم مجلسى برخى، نامهاى مشترک دیگرى را چونزینب، زینب الکبرى، خدیجه، خدیجه الکبرى، ام کلثوم الکبرى، ام کلثوم الوسطى وام کلثوم الصغرى را براى فرزندان امام کاظم(علیه السلام) ذکر کردهاند.
عقیقه و ولیمه فرزندعقیقه و ولیمه علاوه بر آثار اجتماعى چون اطعام فقراء و مؤمنین، براىکودک نیز مؤثر خواهد بود; زیرا از طرفى نشانه احترام والدین به کودک است و ازطرف دیگر به منزله تامین و حفظ سلامتى فرزند است. از امام صادق(علیه السلام) نقل شده کهفرمود: کل مولد مرتهن بالعقیقه: هر نوزادى در گروه عقیقه است. اهمیت عقیقهتا بدانجاست که امام کاظم(علیه السلام) فرمود: هنگام تولد فرزند عقیقه براى او واجباست، تعبیر به وجوب هر چند از نظر فقهى واجب شرعى نیست و عقیقه یک عملمستحبى است، اما نشانه اهمیت آن مىباشد. در مورد ولیمه، على بن حکم از بعضىاصحاب نقل مىکند که امام کاظم(علیه السلام) براى بعضى فرزندانش ولیمه داد و اهل مدینه راتا سه روز از اقسام فالودهها (غذاى معمول آن زمان) در دیگهاى بزرگ در مساجد وبرزنها طعام دادند، بعضى از اهل مدینه به خاطر این کار بر حضرت عیب گرفتند،خبر به گوش حضرت(علیه السلام) رسید، فرمود: خداوند هیچ چیزى را به پیامبرى نداده الااینکه مانند آن را به پیامبر [خاتم] عطا کرده و بلکه به او چیزهایى داده که بهدیگران نداده است، به سلیمان فرمود «هذا عطائنا فامنن او امسک بغیر حساب»محمد(ص) فرمود: «ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا» هر آنچهپیامبر به شما آموخت فرا گیرد و عمل کنید و از آنچه شما را منع کرده پرهیزنمایید.
احترام به فرزندافراد نسبتبه رعایت ادب و احترام دیگران متفاوتند،برخى به نحو شایستهاى نسبتبه دیگران رعایت ادب و احترام مىنمایند و در اصلاحترام و ادب فرقى میان بزرگترها و کوچکترهاى اعضاى خانواده خود و دیگران قایلنیستند، برخى دیگر در خارج از کانون خانواده خویش و نسبتبه دیگران بسیار مودبمىنمایند و چه بسا به رعایت ادب و احترام شهرت یافتهاند اما در کانون خانوادهخویش چنان احترامى را لازم نمىدانند و رفتار و گفتارى مودبانه و محترمانهآنچنان که مىبایست در مقابل فرزندان خود ندارند، عدهاى دیگر هستند که فقط بزرگترها را شایسته رعایت ادب و احترام مىدانند و به کودکان وقعى نمىنهند و باپندار خود آنان را بچه مىانگارند غافل از آنکه گرچه ما آنان را کودک مىپنداریماما آنان خود را کوچک و کودک نمىپندارند بلکه در حد فهم خود تصور بزرگى ازخویشتن دارند، باید دانست که رعایت ادب و احترام صرفا نه در خارج منزل شایستهاست و نه هم فقط نسبتبه بزرگترها بایسته، بلکه هم چنان که احترام به بزرگترهالازم است و شایسته نسبتبه کوچکترها نیز ضرورى است و بایسته زیرا کودک ادب واحترام را در آموزشگاه خانواده فرا گرفته و آن را در صحنه اجتماع به نمایشمىگذارد. از سلیمان بن حفص مروزى نقل شده که گفت:موسى بن جعفر فرزند خود على را «رضا» نامید و هر زمان که نام او را بدونخطاب به او بر زبان جارى مىکرد، مىفرمود: بگویید فرزند من رضا، نزد من بیاید وبه فرزند خود «رضا» چنین گفتم و فرزند من رضا چنان گفت و هرگاه آن جناب رامخاطب قرار مىداد، مىفرمود: یا ابالحسن. امام(علیه السلام) نه تنها در زمان حیاتفرزندان آنها را احترام مىنمود که بعد از مرگ آنها نیز براى آنها احترام قائلمىشد و این رفتار براى فرزندانى که در قید حیات بودند بسیار جالب و با اهمیتبود. یونس بن یعقوب نقل مىکند هنگامى که امام موسى(علیه السلام) از بغداد به مدینهبرگشت، فرزند او در «فید» وفات یافت.حضرت او را در همانجا دفن نمود و به بعضى از دوستانش سفارش کرد که قبر او رابا گچ بسازند و نام او را بر لوحى نوشته، بر قبرش بگذارند.
فرزندان و محبتفرزندان گلهاى بوستان زندگیند و کام تشنه آنها جز با محبت والدین سیرابنمىگردد، هر نوع کوتاهى در سیراب نمودن آنها اثرى جز پژمرده شدن این گلهاىمعطر به دنبال ندارد، برخى والدین از نقش محبت در رشد معنوى و حتى جسمانىفرزندان خود غافلند و کمتر به اهمیت و تاثیر سحرآمیز آن توجه دارند در حالىکه محبت داروى شفابخش بسیارى دردهاست، بسیارى از ناسازگاریها و پرخاشگریهاىفرزندان را با محبت مىتوان پیشگیرى نمود، نکته مهم در محبت و عاطفه به فرزنداناظهار و ابراز آن است چه بسا والدینى که فرزندان خود را بسیار هم دوستمىدارند، اما کمتر این عاطفه قلبى خود را ابراز مىکنند. از بهترین شکلهاىاظهار محبت در آغوش گرفتن و بوسیدن فرزند در کودکى و هدیه دادن در نوجوانى وجوانى است. مفضل بن عمر نقل مىکند که بر موسى بن جعفر(علیه السلام) وارد شدم در حالیکهفرزندش على(علیه السلام) در کنارش نشسته بود و او را مىبوسید و زبان او را مىمکید و اورا بر شانه خود مىگذاشت و او را به خود مىچسباند و مىفرمود: پدر و مادرم بهفداى تو باد چقدر خوشبو و پاکیزه استبوى تو و چقدر خلقت تو پاک و طاهر است وچقدر فضل تو ظاهر است …
کودک و وابستگى به والدینپیوند عاطفى والدین و فرزندان از نشانههاى خداوند است; پیوند ناگسستنى وبىشائبهاى که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگى عاطفى فرزند بهوالدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجودکودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک تواندورى از والدین را ندارد و هرگونه بىتوجهى پدر و مادر به این وابستگىمىتواند در آینده براى کودک مشکلآفرین باشد. متاسفانه امروزه برخى ازوالدین، بىآنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک مىسپارند. هرچندمهدکودک بعد اجتماعى کودکان را پرورش مىدهد، اما هرگز پاسخگوى نیاز حیاتىکودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. توجه به وابستگى کودک چنانمهم است که حتى در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشستهاند، فاصلهانداخت.امام کاظم(علیه السلام) مىفرماید:رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهى فرمود. (۱)
وفا به وعدهوفاى به وعده، حتى در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دیناست. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیتبیشترى برخودار است. کودکانجز به تحقق وعده والدین نمىاندیشند، در وفاى والدین تردید ندارند و هماره بهانتظار لحظه موعود مىنشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفاى به وعده آنها رامىآزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین مىانجامد. افزون بر این، چنینکردار ناپسندى غیر مستقیم درس پیمانشکنى به آنان مىآموزد. کلیب صیداوى نقلمىکند که، امام کاظم(علیه السلام) فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم …; هنگامى کهبه فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان مىپندارند که شما بهآنها روزى مىدهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزى به اندازه زنان و کودکانخشمگین نمىشود. (۲)
کودکان و نمازنماز ستون دین و سرچشمه همه نیکیهاست.هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب مىشود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهى قرار مىگیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقى گام خواهند گذاشت.انسانى که از کودکى با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینى عبادت و ارتباطبا پروردگار را مىچشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمىپسندد. ازبعد اجتماعى نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیکرفتاران و پسندیدگان پیوندمىدهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایى با آلودگان و تبهکاران بازمىدارد. نمازدر نوجوانى و قبل از تکلیف، تجربهاى شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساسسختى فرایض را از انسان دور مىسازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندانخود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا مىساختند. امام کاظم(علیه السلام) فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین …; هنگامى که فرزندانتان به سن هفتسالگى رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (۳)
فرزندان و بستر استراحتاسلام به پیشگیرى از گناه اهمیتبسیار مىدهدو براى از بین بردن زمینههاى گناه تاکید مىکند. رعایتحجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهتسخن گفتن بسیار با نامحرمان و … از همین باباست. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشى از برنامه پیشگیرىاز گناهان است. امام کاظم(علیه السلام) فرمود: … هنگامى که فرزندانتان به ده سالگىرسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید. (۴)
فرزندان و مسوولیتمسوولیت دادن بهفرزندان از روشهاى مؤثر تربیتى است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکانباشد و در انجام دادن آن یارى شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت مىکند و آنانرا براى پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهاى بزرگتر آماده مىسازد علاوه براین، کودکان احساس مىکنند که والدین براى آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمىانگارند. پیشواى هفتم شیعیان، در فرصتهاى مناسب، به فرزندانشمسوولیت مىداد. سلیمان جعفرى مىگوید: هنگامى که یکى از فرزندان امام کاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافاتبخوان. قاسم قرائتسوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا اممن خلقناه …; رسید، برادرش وفات یافت …» (۵)آن حضرت همچنین، همزمان باوصى اصلى قرار دادن حضرت رضا(علیه السلام) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایتبا امام هشتم(علیه السلام) همراه ساخت.
ناآرامى کودکانبرخى از کودکان بسیار شلوغ، پرتحرک و ناآرامند; به هر کارىدست مىزنند و چه بسا سبب آزار والدین مىشوند. برخى از والدین در برابر آنهاموضع مىگیرند، لب به سرزنش مىگشایند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند; درحالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولا طبیعى است و کسانى که در کودکى شلوغ وپرتحرک باشند، در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمتببندند و با صبر و حوصله، خود را براى گذر از این دوره حساس و چه بساطاقتفرسا مهیا سازند.امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (۶) الصبى فى صغره لیکونحلیما فى کبره; … ما ینبعى ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزند در کودکىشلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود; … و جز این روانیست. (۷)
تفاوت آرى، تبعیض هرگزتبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولى متفاوتاست. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بىدلیل فرد یاافرادى را برتر به شمار آوریم; ولى تفاوت عبارت است از برترى شایستگان. درسیره تربیتى امام کاظم(علیه السلام) تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیضمیان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینى به والدین را در دل کودکانمىپراکند. امام کاظم(علیه السلام) از پدرانش چنین نقل مىکند: مردى یکى از دو فرزندشبوسید و دیگرى را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتى] فرمود: چرا بین آنها بهمساوات رفتار نمىکنى؟ (۸)تفاوت اگر بجا و منطقى باشد، موجب پیشرفت فرزندانمىشود; زیرا حس رقابتسالم را در آنها تقویت مىکند. امام کاظم(علیه السلام) در مواردىمیان فرزندانش تفاوت قایل مىشد. رفاعه از حضرت موسى بنجعفر(علیه السلام) پرسید: اىفرزند رسول الله، مردى چند پسر دارد; آیا برتر شمردن یکى بر دیگران، درستاست؟امام(علیه السلام) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد کان ابى(علیه السلام) یفضلنى على عبدالله;بلى، مانعى ندارد; زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترمترجیح مىداد. (۹)حضرت رضا(علیه السلام) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکهاز عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (۱۰)شیخ مفیدمىنویسد: «احمد بنموسى شخصى بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم(علیه السلام) اورا دوست مىداشت، بر دیگران مقدم مىشمرد و مزرعه خود را به او بخشید.» (۱۱)تفاوت نهادن میان فرزندان امرى بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد; زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:۱ هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونهاى رفتار کنند که کسى آن راتبعیض به شمار نیاورد;۲ دقت کنند که سبب برترى فرزندى که برتر مىشمارند،کاملا آشکار باشد;۳ در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتىسازنده، بیان کنند.امام هفتم(علیه السلام) در مواردى حضرت رضا(علیه السلام) را بر دیگران ترجیحمىداد، او را الگوى دیگر فرزندان معرفى مىکرد و وجه برترىاش را آشکارمىساخت.اسحاق بنموسى(علیه السلام) مىگوید: امام کاظم(علیه السلام) به فرزندانش مىفرمود:برادرتان على(علیه السلام) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان مىکند، به خاطر بسپارید. همانا ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود:دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وى را درک مىکردم.بىتردید او همنام امیرمومنان [على] است. (۱۲)
موقعیت اجتماعى فرزندانفرزندانتا وقتى به بلوغ شرعى، عقلى و اجتماعى دست نیافتهاند، به مراقبت والدین وهدایت آنها نیاز دارند.فراهم ساختن زمینه مساعد براى دستیابى فرزندان به جایگاه اجتماعى مناسب،بخشى از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید، براى رسیدن به اینهدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یارى دهند. چه بسیار فرزندانى که براثر بىتوجهى والدین به مشاغل پست و منفى تن دادهاند و به خاطر محروم بودن ازراهنماییهاى سودمند والدین از موقعیتهاى ارزشمند و شایسته اجتماعى محرومشدند، سرانجامشان به رذالت و پستى گرایید و مایه ننگ و خوارى والدینگردیدند. امام کاظم(علیه السلام) فرمود:شخصى [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتى نیکقرار ده.[جایگاه اجتماعى مناسب برایش فراهم ساز] (۱۳)در حدیث دیگرىمىفرماید: شخصى همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، منبه فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کارى گمارم؟حضرت فرمود: او را به کارى که خشنودى خداوند در آن استبگمار و از پنجشغلبازدار: سیائى، صائغى، قصابى، حناطى و نحاسى.مرد پرسید: سیاء کیست؟فرمود: کسى که کفن مىفروشد و براى امتم آرزوى مرگ مىکند. همانا نوزاد امتمن، نزد من از آنچه خورشید بر آن مىتابد، محبوبتر است. صائغ کسى است که درپى زیان (۱۴) امت من است; قصاب ذبح مىکند تا آنکه رحمت از قلبش مىرود; حناطکسى است که غذا را احتکار مىکند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدىمشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس[بردهفروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:اى محمد، بدترین امت کسانىاند که مردم را مىفروشند.
والدین و موعظه فرزندانهرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه مىگفتند با کردار خود، مردمرا ارشاد مىکردند; ولى پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده مىشود.امام کاظم(علیه السلام) بعضى از فرزندانش را چنین اندرز مىدهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهى که از آن نهىات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکهپروردگار تو را از اطاعتى که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو بادبه تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهى در عبادت خداوند تهى مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمىشود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامىبرد و تو را سبک مىسازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیرى مىکنند.» (۱۵)
مسافرت خانوادگىمسافرتهاى خانوادگى مىتوانداثر تربیتى داشته باشد; زیرا: ۱٫ باعث نشاط و شادابى اعضاى خانواده مىشود;۲٫ سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتى فرزندان ضرورى است، مىگردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.۳٫ زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم مىآورد;۴٫میدان مناسبى براى تجلى اخلاق اجتماعى و تمرین صفات پسندیدهاى چون همکارى،تعاون، نوعدوستى، ایثار و گذشتبه شمار مىآید;۵٫ چنانچه سفر، زیارتى باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات مىشود.على بنجعفر، برادر امام کاظم(علیه السلام) مىگوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانوادهاش سمتحج راه مىسپرد. این سفرها گاه۲۶ روز،زمانى ۲۴ روز و گاه ۲۱ روز به درازا مىکشید. (۱۶)
تربیت از تولد تا مرگامام(علیه السلام) هنگام تولد فرزندش رضا(علیه السلام) کلمات زیباى اذان و اقامه را در گوششزمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آواى توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرترضا(علیه السلام) مىگوید: هنگامى که وضع حمل کردم پسرم [على بنموسى] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخنمىگفت. پدرش موسى بنجعفر(علیه السلام) بر من وارد شد و فرمود: اى نجمه، کرامتپروردگارت گوارایتباد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، بهحضرت دادم.امام(علیه السلام) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروى زمین است. (۱۷) حضرت حتى در لحظات پایانى عمرش نیز به تربیت فرزندانشمىاندیشید. آن بزرگوار در وصیتنامهاش نکات تربیتى مهمى به یادگار نهاده،مىفرماید: … در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت مىکنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و على را، بویژه در امر زنان; و پسرم على(علیه السلام) در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد … من داراى اموالى هستم که صدقه قرار دادهام; فرزندم على بدانآگاه و راستگفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخى از فرزندانمبه عنوان وصى نام بردم، براى احترامشان بوده تا در اجراى وصیتشرکت کنند.فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانهاى که هستند، اقامت و با مقدارى ثابتاز صدقات معین زندگى کنند …هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).اگر رضا ناخشنود بود و کسى بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولىاشمخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر مىدهد و اگر نخواست نگه مىدارد. (۱۸)
پی نوشت ها:
۱ الکافى، ج۶، ص ۵۰٫۲ مستدرک الوسائل، ج۳، ص ۵۵۸٫۳ همان.۴ حیاه الامام موسى بنجعفر(ع)، ج ۲، ص ۴۳۰٫۵ صبى عارم: بین العرام بالضم اى شرس (مجمع البحرین، ج۶، ص۱۱۳) و الشرسهو السیىء الخلق، بین الشرس (همان، ج ۴، ص ۷۸); عرم عرامه: اشتد و خرج عنالحد (المنجد) در برخى کتب عرامه را تحمل سختى و مشقت کودک معنا کردهاند کهبه نظر مىرسد صحیح نباشد.۶ الکافى، ج۶، ص ۵۱٫۷ مسند امام کاظم(ع)، ج ۱، ص ۴۸۱٫۸ همان، ج۳، ص۷٫۹ عیون اخبار الرضا(ع)، ص۲۷٫۱۰ الارشاد، ج ۲، ص ۲۴۴٫۱۱ کشف الغمه، ج۳، ص۱۰۷٫۱۲ الکافى، ج۶، ص ۴۸٫۱۳ در نسخه تهذیب و استبصار «دین» امتى ذکر شده. (تهذیب، ج۶، ص ۳۶۲ واستبصار، ج۳،ص۹۶)۱۴ مسند امام کاظم(ع)، ج ۲، ص ۳۹۱٫۱۵ تحف العقول، ص۳۰۶٫۱۶ بحار، ج ۴۸، ص ۱۰۰٫۱۷ عیون اخبار الرضا، ص۱۷۱۶٫۱۸ بحار، ج ۴۸، ص۲۷۶ ۲۸۰٫منبع: ماهنامه کوثر
http://shiastudies.com
هیچ نظری وجود ندارد