در سال سیزدهم بعثت، مردم مدینه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مکه معظمه بیعت نمودند که حضرت به مدینه منوره مهاجرت نماید و در آنجا مانند جان خود، وی را حفظ نمایند، چون این معاهده بر قرار گشت مردم مدینه به وطن خود بازگشتند و کفار قریش از پیمان ایشان با پیامبر(صلی الله علیه و آله) آگاه شدند، لذا قرار بر این گذاشتند که از هر قبیله مردی دلاور انتخاب کرده تا با هم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)را به قتل برسانند و خونش درمیان قبائل پراکنده گردد، نتیجه اینکه خویشان پیامبر(صلی الله علیه و آله) نتوانند فرد خاصی را قصاص کنند. این جماعت شب اول ربیع الاول در اطراف خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جمع شده و قرار گذاشتند وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله)به رختخواب برود او را محاصره نموده و به قتل برسانند. خداوند متعال پیامبرش را از این موضوع باخبر ساخت و آیۀ شریفه : {وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماکِرینَ} (انفال/۳۰) نازل شد و حضرت مأمور گردید که مولا امیر المؤمنین(علیه السلام) را به جای خویش در بستر قرار دهد و از مکه بیرون رود. لیله المبیت و آیۀ شراء فضیلتی دیگر برای امیرالمؤمنین(علیه السلام)رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)به مولا علی(علیه السلام) فرمودند: یا علی! کفار قریش نقشه ترور مرا کشیدهاند و من مأمورم به مدینه حرکت نمایم. سپس افزود: یا علی!من بر اساس این فرمان شب به سمت غار «ثور» حرکت میکنم و شما باید در جایگاه من بخوابی تا دشمن از هجرت من آگاه نگردد، اینک نظر شما چیست؟ مولا علی(علیه السلام) در پاسخ فرمودند: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) آیا با خوابیدن من در جایگاه شما جانتان به سلامت خواهد بود؟ فرمودند: بلی. مولا علی(علیه السلام) به شکرانۀ خبر سلامتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سجده نموده، سپس فرمودند: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) گوش و چشم و قلب من به فدای شما! اینک من آمادۀ انجام فرمان الاهی هستم … سپس جبرئیل نازل شد و دست پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را گرفت و از خانه بیرون برد و کفار حضرت را ندیدند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به غار ثور تشریف بردند و پس از سه روز روانه مدینه گردیدند. خداوند متعال درحالیکه رسولش به سمت مدینه در حرکت بود در شأن مولا علی(علیه السلام) این آیۀ شریفه را نازل فرمود: {وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ} (بقره/۲۰۷) «در میان مردم کسانی هستند که جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»«ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح نهج البلاغه مینویسد: «روی المفسرون کلهم ان قول الله تعالی: {وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ} انزلت فی علی لیله المبیت علی الفراش» ؛ «تمام مفسران روایت کردهاند که آیۀ : {مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ} در شأن امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به هنگام قرار گرفتن در بستر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است» (شرح نهج البلاغه/ابن ابی الحدید/۱۳/۲۶۲) آیۀ غار مذمت ابوبکربرخی از علمای عامه در مقابل آیۀ شراء – که در شأن مولاء امیر المؤمنین(علیه السلام) نازل شده – آیۀ «غار» را مطرح نمودهاند و ادعا میکنند که این آیه در شأن ابوبکر نازل شده است آن هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از مکه هجرت کرد و در غار «ثور» با ابوبکر به جهت مصون ماندن از کفار پناه گرفت.آنان با توجه به آیه غار در صدد تمجید ابوبکر بر آمده و آن را از فضائل او به حساب آوردهاند، در حالی که با کمی تأمل در آیه پی میبریم که نه تنها مدح او به حساب نمیآید بلکه از آیاتی به شمار میرود که باعث مذمت اوست و هر مدقّقی با کمی تأمل به این مطلب پی میبرد.قبل از ذکر آیه و استدلال پوچ عامه، به کلام «شیخ ابوالقاسم بن صباغ» – که از مشاهیر علماء عامه است – اشاره میکنیم: وی در کتاب «النور و البرهان» راجع به این موضوع چنین مینویسد: «امر رسول الله علیّاً فنام فی فراشه و خشی من ابن ابی قحافه ان یدلّهم علیه فاخذه معه و مضی الی الغار» «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) امر کرد که در رختخواب حضرتش بخوابد و بیم داشت از اینکه ابوبکر کفار را از جایگاهش مطلع سازد لذا او را مصاحب خود قرار داده و به جانب غار روانه شدند!» (به نقل از «سوالات ما»، حسین تهرانی، ص ۴۲) این عالم بزرگ عامه خود اعتراف میکند که پیامبر(صلی الله علیه و آله)ابوبکر را به جهت دفع فتنه و اینکه محل اختفایش را به دشمنان خبر ندهد با خود به غار برد! حال آیا این مصاحبت، میتواند فضیلت برای ابوبکر باشد؟ مناظره شیخ مفید& با عمر و بررسی آیۀ غار{اّلاتَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها} (توبه/۴۰) «اگر پیامبر را یاری نکنید خداوند او را یاری خواهد کرد، آن هنگام که [در جریان هجرت] کافران او را بیرون کردند، در حالیکه دو نفر بودند [یک نفر همراه او بیش نبود] در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود میگفت: غم مخور خدا با ماست. در این هنگام خداوند آرامش خود را بر او [پیامبر(صلی الله علیه و آله)] فرو فرستاد و با لشکرهایی که آنها را نمیدید او را تقویت نمود».در جواب به این استدلال واهی و سست عامه، بسنده میکنیم به مناظرۀ میان «شیخ مفید&» و «عمر بن خطاب»: وی میفرماید: شبی در خواب دیدم گویا به راهی میروم ناگاه چشمم به جمعیتی افتاد که به گرد مردی حلقه زده بودندو آن مرد برای آنها قصه میگفت: پرسیدم: آن مرد کیست؟ گفتند: «عمر بن خطاب» است. من نزد عمر رفتم، دیدم مردی با او سخن میگوید ولی من سخن آنها را نمیفهمیدم، سخنشان را قطع کرده و به عمر گفتم: بگو دلیل برتری ابوبکر در آیۀ غار چیست؟ عمر گفت: شش نکتهای که در آیه وجود دارد بیانگر فضیلت اوست، آنگاه آن شش نکته را برشمرد«شیخ مفید&» میفرماید: به او گفتم: به راستی حق رفاقت با ابوبکر را ادا کردی! ولی من به یاری خداوند به تمام این شش نکته پاسخ میدهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی خاکستر را میپراکند و آن این است: ۱ – دومین نفر قرار دادن ابوبکر دلیل بر فضیلت او نیست. [و تنها اخبار از عدد است] زیرا گاهی مومن با مؤمن و همچنین مؤمن با کافر در یکجا قرار میگیرند و وقتی انسان بخواهد یکی از آنها را یاد کند میگوید: دومین از آن دو [{ثانی اثنین} با توجه به اینکه معیار فضیلت در قرآن منحصر در تقواست {ان اکرمکم عند الله اتقاکم}]۲ – ذکر پیامبر و ابوبکر در کنار یکدیگر هیچ دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد؛ زیرا – چنانچه گفتیم – در یک جا جمع شدن دلیل بر خوبی نیست و چه بسا مؤمن و کافر در یک مکان جمع میشوند، همانگونه که در مسجد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که شرافتش از غار ثور بیشتر است مؤمن و منافق و … میآمدند و در آنجا کنار هم اجتماع میکردند. چنانچه خداوند در قرآن میفرماید: {فَما لِ الَّذینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعینَ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزینَ} (معارج/۳۶) «این کافران را چه میشود که به سرعت نزد تو میآیند، از راست و چپ و گروه گروه» و همچنین در کشتی نوح هم نبی الله بود و هم شیطان و هم حیوانات، پس اجتماع در یک مکان دلیل بر فضیلت نیست. ۳ – اما در مورد مصاحبت و همراهی، این نیز دلیل فضیلت نیست؛ زیرا مصاحب به معنای همراه بودن است و چه بسا کافر با مومنی همراه و مصاحب باشد، چنانکه قرآن میفرماید: {قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ} (کهف/۳۷) «دوست [با ایمان] او [به همراه و مصاحبش] که با او گفتگو میکرد گفت: آیا به خدایی که تو را از خاک آفریده است کافر شدی» پس مصاحبت به تنهایی دلالتی بر فضیلت ندارد.۴ – اما اینکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به ابوبکر فرمود: {لاتحزن} «نترس» این دلیل بر خطای ابوبکر است نه فضیلت او؛ زیرا حزن و ترس ابوبکر یا به جا بوده و یا بی جا و گناه. اگر به جا بود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) او را از آن نهی نمیکرد، پس بی جا و گناه بوده که حضرت او را از آن نهی نموده است و فرمود: «لاتحزن» [آری، ترس او بی جا و گناه بوده، و این آیه نه تنها دلالت بر مدح ندارد بلکه گویای مذمت اوست. چون خداوند متعال میفرماید: {أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ} (یونس/۶۲) «آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترس و اندوهی در دل آنها نیست» جالب اینکه: این حزن و ترس او حتی در صورتی بوده که ابوبکر بشارتهای پیامبر(صلی الله علیه و آله) را میشنیده و برخی از معجزات آشکار را نیز دیده است؛ معجزاتی که بایست او را به سر حدّ یقین برساند، معجزاتی که خبر از محافظت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دست دشمنان میداد، حتی دید که چگونه و در یک لحظه عنکبوت تاری را بر در غار تنید و کبوتری نیز در آنجا تخم گذارد، اما در عین حال ابوبکر برخود میترسید که مبادا خطری به وی رسد!]۵ – اما اینکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: {ان الله معنا} «خدا با ماست» دلیل بر آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه منظور شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به تنهایی میباشد و حضرت از خودش تعبیر به جمع میکند، چنانکه خداوند در قرآن از خود به لفظ جمع یاد کرده است و میفرماید: {إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ} (حجر/۹) «ما ذکر [قرآن] را فرستادیم و ما قطعاً آن را نگهبانیم».6 – اما اینکه گفتی: سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده [{فَأَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ}] با ظاهر سیاق آیه مخالف است؛ زیرا سکینه بر آن کسی نازل شده است که طبق قسمت آخر آیه لشکر نامرئی خدا به یاری او شتافت که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) باشد. اگر بخواهی بگویی هر دو [یعنی سکینه و یاری لشکر نامرئی] برای ابوبکر بوده، باید پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در اینجا از نبوت خارج سازی. پس سکینه بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرود آمده: زیرا در غار تنها کسی بود که شایستگی آرامش داشت [توضیح اینکه: ضمیر {علیه} در {فَأَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ} به شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) باز میگردد به دو جهت: جهت اول اینکه: در آن حال با این حرکات و جزع و فزعهایی که ابوبکر داشت، پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بیم این را داشت که قضیه فاش شود، لذا خداوند سکینهاش را بر او نازل فرمود. جهت دیگر اینکه: ضمائر قبل و بعد در آیه همگی بدون شک به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) باز میگردد مثل ضمیر در ]تنصروه – نصره – یقول – اخرجه – لصاحبه – ایده[ حال اگر تنها ضمیر {علیه} به غیر حضرت باز گردد خلاف ظاهر و سیاق است و اینکه گفته شد: پیامبر(صلی الله علیه و آله) احتیاج به سکینه و آرامش ندارد در پاسخ میگوییم: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز در هنگام شدائد احتیاج به سکینه و آرامش دارد، چنانچه خداوند در چند جا آرامش و سکینهاش را بر حضرت نازل فرمود، کما اینکه در واقعۀ حنین فرمود: {ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤمِنینَ} (توبه/۲۶) «سپس خداوند سکینه و آرامشش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان نازل کرد». و همچنین در دیگر موارد مانند آیه ۲۶ سوره فتح. جالب اینجاست که در تمامی موارد خداوند سکینه و آرامشش را بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و بر مؤمنین فرو فرستاده است اما در آیۀ غار فقط بر شخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرستاده است.در ادامه شیخ مفید& به عمر بن خطاب فرمود: اگر به این جمله [آیۀ غار] برای رفیقت [ابوبکر] استدلال نکنی بهتر است. در اینجا بود که او [عمر] نتوانست پاسخ مرا بدهد و مردم از دورش پراکنده شدند و من از خواب بیدار شدم. (شرح المنام شیخ مفید/۲۳).حال اگر این آیه را با آیه «شراء» مقایسه کنیم میفهمیم که چه مقدار فرق اساسی بین این دو آیه است
ماهنامه امام شناسی شماره ۲۹
بازدیدها: ۰










هیچ نظری وجود ندارد