بررسى احادیث مهدویت و ولادت حضرت مهدى (عج) (قسمت دوم)

بخش دوم – بررسى مجموعه‏ى احادیث ولادت حضرت مهدى (عج)
کاتب در بخش دیگرى از کلام خود، احادیث ولادت امام مهدى علیه السلام را داراى ضعف و جهالت‏سند مى‏داند . به این اشکال، جواب‏هاى دیگرى علاوه بر جواب‏هاى کلى گذشته مى‏توان داد که به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم .
1- احادیث وارده درباره‏ى ولادت امام مهدى علیه السلام بیش از هزار حدیث است که به دلالت مطابقى یا تضمنى یا التزامى، بر ولادت آن حضرت به عنوان مهدى موعود (عج) دلالت مى‏کند، ولو بعضى از اسنادش ضعیف یا مجهول است . لکن با توجه به این که بسیارى از این روایت‏ها صحیح السند است، یکدیگر را معاضدت نمود و همه‏ى آن‏ها حجت مى‏شوند . و این طریق براى تصحیح مجموعه‏ى روایت‏ها – ولو در میان آن‏ها ضعیف باشد طریقه‏اى است که علماى شیعه و سنى از آن استفاده کرده‏اند .
ناصرالدین البانى; محدث معروف اهل تسنن در کتاب خود «سلسله الاحادیث الصحیحه‏» بعد از تصحیح حدیث ثقلین از راه‏هاى گوناگون مى‏نویسد: «بعد تخریج هذا الحدیث‏بزمن بعید، کتب على ان اهاجر من دمشق الى عمان، ثم ان اسافر منها الى الامارات العربیه; اوائل سنه ۱۴۰۲ هجریه، فلقیت فى قطر بعض الاستاذه و الدکاتره الطیبین، فاهدى الى احدهم رساله له مطبوعه فى تضعیف هذا الحدیث فلما قراتها تبین لى انه حدیث عهد بهذه الصناعه و ذلک من ناحیتین ذکرتهما له:
الاولى: انه اقتصر فى تخریجه على بعض المصادر المطبوعه المتداوله و لذلک قصر تقصیرا فاحشا فى تحقیق الکلام علیه، وفاته کثیر من الطرق و الاسانید التى هى بذاتها صحیحه او حسنه فضلا عن الشواهد و المتابعات کما یبدو لکل ناظر یقابل تخریجه بما خرجته هنا .
الثانیه: انه لم یلتفت الى اقوال المصححین للحدیث من العلما ولا الى قاعدتهم التى ذکروها فى مصطلح الحدیث: ان الحدیث الضعیف یتقوى بکثره الطرق، فوقع فى هذا الخطا الفادح من تضعیف الحدیث الصحیح‏» . (11)
نویسنده بعد از تخریج و تصحیح حدیث ثقلین از طرق گوناگون مى‏گوید: «بعد از تخریج این حدیث از مدت‏ها قبل، دعوت‏نامه‏اى براى من فرستاده شد تا مسافرتى از دمشق به عمان داشته باشم . سپس در اوایل سال ۱۴۰۲ از آن جا به کشور امارات بروم . در کشور قطر با بعضى از اساتید و دکترها (که ظاهرا مراد ایشان، دکتر على احمد سالوس; استاد فقه و اصول در دانشکده‏ى شریعت قطر است) . ملاقاتى داشتم که در آن موقع، یکى از افراد دانشکده، رساله‏اى از – دکتر سالوس – در تضعیف حدیث ثقلین به دست من داد . من بعد از خواندن رساله پى بردم که نویسنده، شخصى تازه وارد در علم حدیث‏شناسى است و اشتباه او از دو ناحیه است که به او تذکر دادم .
ناحیه‏ى اول این که ایشان در تخریج‏حدیث ثقلین تنها به بعضى مصادر حدیثى طبع شده‏ى متداول، اکتفا کرده و لذا در تحقیق و بحث درباره‏ى طرق حدیث جدا کوتاهى کرده است . او بسیارى از طرق و سندهاى این حدیث را که مستقل و بدون ضمیمه کردن شواهد صحیح یا حسن است، فراموش کرده بود تا چه رسد به این که این حدیث، شواهد و متابعات نیز دارد . همان طورى که واضح است‏بر هر شخصى که طرق حدیث را که من استخراج کردم، مشاهده نماید .
ناحیه‏ى دوم این که ایشان به کلمات علماى علم حدیث و مصححین آن و قواعدى که در این رابطه در اصطلاحات حدیثى دارند، هیچ توجهى نکرده است; زیرا حدیث هرچند ضعیف باشد، لکن با کثرت طرق، تقویت مى‏شود . لذا اشتباه آشکارى از او سرزده و این حدیث را تضعیف کرده است .
2- احادیثى که از طریق امامیه درباره‏ى مسایل مسلم اعتقادى و کلامى نزد شیعه رسیده، از باب این که مفاد آن‏ها نزد امامیه، مسلم و ثابت و راسخ است، راویان آن احادیث مورد بحث و جرح و تعدیل نزد رجالیین قرار نگرفته‏اند; زیرا احتیاج و ضرورتى براى آن دیده نمى‏شد . از آن جمله احادیث، احادیث ولادت امام مهدى علیه السلام است .
3- مساله‏ى ولادت امام مهدى علیه السلام و وجود او را مى‏توان از طریق تواتر و حساب احتمال نیز ثابت کرد و با اثبات تواتر، دیگر به بررسى سند هر یک از روایت‏هاى وارده حول ولادت، احتیاجى نیست . توضیح این مطلب، به مقدماتى احتیاج دارد که به هر یک از آن‏ها به اختصار اشاره مى‏کنیم .
مقدمه‏ى اول: با مراجعه به کتب منطق براى اطلاع از راى مشهور در کیفیت‏حصول یقین در خبر متواتر در مى‏یابیم که منطق ارسطویى، خبر متواتر را این چنین تعریف کرده است: «خبر متواتر، نقل جماعت کثیرى است که اتفاق شان به دروغ، محال است‏» . از خلال این تعریف پى مى‏بریم که خبر متواتر از دو رکن اساسى ترکیب یافته است:
 1) اخبار عدد کثیر .
2) عدد کثیر به حدى باشد که توافق آن‏ها بر دروغ، محال باشد .
رکن اول درباره‏ى ولادت امام مهدى علیه السلام به حس و وجدان ثابت است . اما درباره‏ى رکن دوم، از منطق ارسطویى سؤال مى‏کنیم که: چگونه ممکن است محال بودن اجتماع افراد زیادى به دروغ ثابت‏شود؟
منطق ارسطویى مى‏گوید: این مساله از قضایاى بدیهیه‏اى است که عقل به مجرد تصورش، به آن حکم مى‏کند، مانند: قضیه‏ى «کل بزرگ تر از جزء است‏» . همان طور که این قضیه از بدیهیات است و عقل به مجرد تصور طرفین موضوع و محمول و نسبت‏بین آن دو، به آن حکم مى‏کند، هم‏چنین قضیه‏ى استحاله‏ى توافق افراد کثیرى که غرض‏ورزى آن‏ها بر کذب ثابت نشده، قضیه‏اى است که عقل به بداهت آن حکم مى‏کند . پس مى‏بینیم که در منطق ارسطویى، خبر متواتر یکى از قضایاى ضرورى شش گانه قرار گرفته است .
نظر مرحوم شهید صدر این است که سبب پیدایش یقین در قضایاى متواتر و تجربى، حساب احتمال است، نه آن چه در منطق ارسطویى به آن اشاره رفته است . مثلا در قضیه‏ى «غدیر خم‏» ، زمانى که مخبر اول از این قضیه خبر مى‏دهد، احتمال صدق درحد ۱% است و هنگامى که نفر دوم نیز خبر مى‏دهد، احتمال صدق و مطابقت‏با واقع به ۲% مى‏رسد و هم‏چنین با اخبار جدید از هر راوى، احتمال صدق و مطابقت‏با واقع، تقویت و در مقابل، احتمال مخالفت‏خبر با واقع، ضعیف مى‏گردد و به حد صفر یا قریب به آن مى‏رسد و این، منشا حصول یقین در قضایاى متواتر و تجربى است .
مقدمه‏ى دوم: در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان خبر، از ثقات و عدول باشند; زیرا خبر متواتر خود به خود مفید یقین و قطع به مفاد آن است و در جاى خود نیز ثابت گشته است که قطع و یقین بودن احتیاج به جعل شارع، حجت است . بر خلاف خبر واحد که حجیت آن یا از باب حجیت‏خبر ثقه است – بنابر نظر عده‏اى از اصولیون – و یا از باب حجیت‏خبر موثوق به است، طبق نظر عده‏ى دیگرى . به هر دو تقدیر، ما به اثبات وثاقت در خبر واحد محتاجیم .
بنابر آن چه ذکر کردیم، نتیجه مى‏گیریم که ما نمى‏توانیم با احادیثى که بر ولادت امام مهدى علیه السلام به عنوان موعود عالمى دلالت مى‏کند و فوق حد تواتر است، معامله‏ى خبر واحد کنیم و هر یک از راویان این اخبار را مورد نقد وبررسى قرار دهیم و در صورت عدم اثبات وثاقت آنان، احادیث را مورد طعن قرار دهیم .
مقدمه‏ى سوم: بزرگان، تواتر را به سه بخش تقسیم کرده‏اند:
1- تواتر لفظى: آن است که محور مشترک در تمام خبرها، لفظ معینى باشد . همان طور که جماعتى ادعا کرده‏اند که خبر «من فسر القرآن برایه فلیتبوا مقعده من النار» از این قسم است .
2- تواتر معنوى: آن است که محور مشترک در تمام خبرها، معنى معینى باشد مثل: حدیث کساء .
3- تواتر اجمالى: آن است که محور مشترک در تمام خبرها، لازم انتزاعى، مدلول خبر باشد مثل: اخبار شجاعت امام امیرالمؤمنین على علیه السلام به دلالت التزامى از طریق قضایاى متعددى که در مدلول التزامى شجاعت‏با هم اتفاق دارند .
پس مى‏گوییم فرض کنیم مجموعه‏اى از اخبار در دست ماست که در خصوصیات و تفاصیل، با یکدیگر اختلاف دارند، لکن تمام آن‏ها در یک معنى واحد و زاویه از زوایا با هم اشتراک دارند . براى ما علم به همان معنا و زاویه حاصل مى‏گردد، ولو از زوایاى دیگر که اختلاف در آن‏هاست، براى انسان علم حاصل نمى‏گردد . با این بیان، دیگر نمى‏توانیم در احادیث ولادت امام مهدى (عج) به ادعاى این که این‏ها در تفاصیل و جزئیات ولادت اختلاف دارند، مناقشه کنیم . همانند اختلاف در اسم مادر امام مهدى (عج) که نام او سوسن یا نرجس بوده یا غیر این دو; زیرا تمام این خبرها در یک امر که آن ولادت حضرت (عج) است، اتفاق دارند و لذا به آن اخذ مى‏کنیم .
مقدمه‏ى چهارم: کسى حق ندارد در مقابل نصوصات، اجتهاد کند . پس اگر ادله، نص در ولادت امام مهدى (عج) و وجود آن حضرت است و سند نیز تمام بوده، بلکه متواتر است، کسى حق ندارد بگوید: من مجتهدم و حق دارم در روایات امام مهدى (عج) اجتهاد کنم; زیرا این نوع اجتهاد از قبیل اجتهاد در مقابل نص است که حکم به بطلان آن، در جاى خود مشخص شده است .
اقسام تواتر به اعتبار سعه و ضیق بزرگان براى تواتر به اعتبار سعه و ضیق دایره‏ى آن، تقسیماتى دارند که مناسب است‏به یکى از آن‏ها اشاره شود:
1- گاهى دایره‏ى تواتر، بسیار وسیع است مثل: تواتر در خبر وقوع جنگ جهانى اول و دوم .
2- گاهى دایره‏ى تواتر، ضیق‏تر از قسم اول است مثل: تواتر در واقعه‏ى قیام امام حسین علیه السلام در کربلا .
3- گاهى دایره‏ى تواتر، از قسم دوم نیز ضیق‏تر است مثل: تواتر در قواعد ادبیات عرب از لغت و صرف و نحو و اشتقاق و بلاغت و . . . ; زیرا همه‏ى متکلمین به لغت عربى، از تمام خصوصیات ادبیات عرب، مطلع نیستند و تنها علماى علم ادب هستند که از خصایص این علم اطلاع دقیق دارند، ولى ضیق این دایره مانع از تحقق تواتر به حساب ریاضى و عقلى در محدوده‏ى قسم سوم نیست .
با ذکر این نکته روشن مى‏شود که اشکال بعضى از مشککین مانند عبدالرسول لارى معروف به احمد الکاتب و دیگران که مى‏خواهند از وقوع حیرت بعد از وفات امام حسن عسکرى علیه السلام در بین عده‏اى از شیعیان در مساله‏ى جانشینى آن حضرت و تفرق شیعه در امر حضرت مهدى (عج) به دسته‏هاى مختلف، سوء استفاده کرده و این موضوع را مخالف و معارض با تواتر احادیث‏بدانند، شبهه‏ى سستى بیش نیست; زیرا همان طورى که پیش تر آوردیم و در جاى خود نیز به اثبات رسیده است، در تواتر خبر، تنها تحمل جماعتى از راویان در هر طبقه، کافى است و احتیاجى به اطلاع تمام مت‏یا تمام طایفه یا تمام راویان ندارد .
بله نهایت چیزى را که مى‏توان گفت این‏که، دایره‏ى این تواتر وسیع و گسترده به نحو اول و دوم نیست، بلکه متوسط یا ضیق است و این امر با حصول پایین‏ترین درجه‏ى تواتر به قانون ریاضى و عقلى، هیچ منافاتى ندارد و این اشتباه آشکارى است که کسى گمان کند طبیعت تواتر تنها به یک قسم منطبق بوده و بیشتر از یک دایره شامل نمى‏شود .
4- شخص متتبع و محقق بعد از ملاحظه‏ى وضع سیاسى عصر امام عسکرى علیه السلام و قبل و بعد از آن، اطمینان پیداکند که یکى از عوامل جهالت راویان احادیث ولادت امام مهدى (عج) همان فشارهاى سیاسى بوده است که از طریق حاکمان ظلم و جور در آن زمان بر شیعیان وارد آمده بود . لذا بسیارى از راویان خود را با اسامى مستعار معرفى مى‏کردند تا شناخته نشوند . خصوصااین که مى‏دانیم که عده‏اى از کسانى که د راوایل عصر غیبت از وضعیت‏خلف و جانشین امام عسکرى علیه السلام و ولادت او سؤال مى‏کردند، اشخاصى بودند که از مناطق دور به سامرا وارد شده و چندان از خواص شیعیان و معروفین از اصحاب نبوده‏اند .
5- شخص متتبع با مراجعه به مجموعه‏ى احادیثى که اشاره به ولادت امام مهدى (عج) دارد، به تعداد زیادى احادیث که سندهاى آن‏ها، تام و صحیح است، دست پیدا مى‏کند که مجموعه‏ى آن‏ها را مى‏توان در حد استفاضه دانست . ما در این مقاله، به یکى از احادیثى که دلالت‏بر ولادت امام مهدى (عج) داشته و از حیث‏سند به تعبیر بزرگان، صحیحى اعلایى بوده و شیخ کلینى آن را با دو واسطه نقل مى‏کند، اشاره مى‏کنیم تا براى طالبین حق، راه‏گشا باشد . بقیه‏ى احادیث را مى‏توان در مجموعه کتاب‏هاى روایى جستجو کرد .
روى الکلینى بسند صحیح اعلائى عن محمد بن عبدالله و محمد بن یحیى جمیعا عن عبدالله بن جعفر الحمیرى قال: اجتمعت انا و الشیخ ابوعمرو عند احمد بن اسحاق فغمزنى احمد بن اسحاق ان اساله عن الخلف، فقلت له: یا اباعمرو انى ارید ان اسالک عن شیى‏ء و ما انا بشاک فیما ارید ان اسالک عنه فان اعتقادى و دینى ان الارض لاتخلو من حجه الا اذا کان قبل یوم القیامه باربعین یوما فاذا کان ذلک رفعت الحجه و اغلق باب التوبه، فلم یک ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیرا فاولئک اشرار خلق الله عزوجل و هم الذین تقوم علیهم القیامه و لکنى احببت ان ازداد یقینا و ان ابراهیم علیه السلام سال ربه عزوجل ان یریه کیف یحیى الموتى؟ قال: اولم تؤمن؟ قال: بلى و لکن لیطمئن قلبى و قد اخبرنى ابوعلى احمد بن اسحاق عن ابى الحسن علیه السلام قال سالته و قلت من اعامل او عمن آخذ و قول من اقبل؟ فقال له: العمرى ثقتى فما ادى الیک عنى فعنى یؤدى و ما قال لک عنى فعنى یقول، فاسمع له و اطع، فانه الثقه المامون . و اخبرنى ابوعلى انه سال ابا محمد علیه السلام عن مثل ذلک فقال له: العمرى و ابنه ثقتان فما ادیا الیک عنى فعنى یؤدیان و ما قالا لک فعنى یقولان فاسمع لهما و اطعها فانهما الثقتان المامونان . فهذا قول امامین قد مضیا فیک .
قال: فخر ابو عمرو ساجدا و بکى . ثم قال: سل حاجتک . فقلت له: انت رایت الخلف من بعد ابى محمد (عج) ؟ فقال: اى والله و رقبه مثل ذا – و اوما بیده – فقلت له: فبقیت واحده، فقال لى: هات . قلت: فالاسم؟ قال: محرم علیکم ان تسالوا عن ذلک و لا اقول هذا من عندى، فلیس لى ان احلل و لا احرم، ولکن عنه علیه السلام فان الامر عند السلطان، ان ابامحمد مضى و لم یخلف ولدا، و قسم میراثه و اخذه من لا حق له فیه و هو ذا، عیاله یجولون لیس احد یجسر ان یتعرف الیهم او ینیلهم شیئا و اذا وقع الاسم وقع الطلب فاتقوا الله و امسکوا عن ذلک .
قال الکلینى . قدس سره و حدثنى شیخ من اصحابنا – ذهب عنى اسمه – ان اباعمرو سال عن احمد بن اسحاق عن مثل هذا فاجاب بمثل هذا . (۱۲)
و رواه الصدوق‏قدس سره . ایضا بسند صحیح عن ابیه و محمد بن الحسن عن عبدالله بن الجعفر الحمیرى . (۱۳)
حمیرى گوید: من و شیخ ابوعمرو (عثمان سعید عمرى، نایب اول) رحمه الله نزد احمد ابن اسحاق گرد آمدیم . احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که راجع به جانشین (امام حسن عسکرى علیه السلام) از شیخ بپرسم . من به او گفتم: اى اباعمرو! من مى‏خواهم از شما چیزى بپرسم که نسبت‏به آن شک ندارم، زیرا اعتقاد و دین من این است که زمین هیچ‏گاه از حجت‏خالى نمى‏ماند، مگر ۴۰ روز پیش از قیامت . چون آن روز برسد حجت‏برداشته و راه توبه بسته شود . آن گاه کسى که از پیش، ایمان نیاورده و یا در دوران ایمانش، کار خیرى نکرده، ایمان آوردنش سودى ندهد (۱۴) ایشان بدترین مخلوق خداى عزوجل باشند و قیامت علیه ایشان برپا مى‏شود، ولى من دوست دارم که یقینم افزوده گردد . همانا حضرت ابراهیم علیه السلام از پروردگار عزوجل درخواست کرد که به او نشان دهد، چگونه مردگان را زنده مى‏کند . فرمود: مگر ایمان ندارى؟ عرض کرد: چرا، ولى براى این که دلم مطمئن شود . (۱۵) و ابوعلى احمد بن اسحاق به من خبر داد که از حضرت هادى علیه السلام سؤال کردم: با که معامله کنم (یا پرسید احکام دینم را) از که به دست آورم و سخن که را بپذیرم؟ به او فرمود: عمرى مورد اعتماد من است، آن‏چه از جانب من به تو رساند، حقیقتا از من است و هر چه از جانب من به تو گوید، قول من است، از او بشنو و اطاعت کن; که او مورد اعتماد و امین است . و نیز ابوعلى به من خبر داد که او از حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام همین سؤال را کرده و او فرموده است: عمرى و پسرش (محمد بن عثمان، نایب دوم) مورد اعتماد هستند . هر چه از جانب من به تو برسانند، حقیقتا از جانب من رسانده‏اند و هر چه به تو بگویند از من گفته‏اند . از آن‏ها بشنو و اطاعت کن; که هر دو مورد اعتماد و امین‏اند . این سخن دو امام است که درباره‏ى شما صادر شده است .
ابو عمرو به سجده افتاد و گریه کرد . آن گاه گفت: حاجتت را بپرس . گفتم: شما جانشین بعد از امام حسن عسکرى علیه السلام را دیده‏اى؟ گفت: آرى، به خدا! گردن او چنین بود و با دست اشاره کرد . گفتم: یک مساله‏ى دیگر باقى مانده است . گفت: بگو . گفتم: نامش چیست؟ گفت: نمى‏گویم; زیرا براى من روا نیست که چیزى را حلال یا حرام کنم، بلکه سخن خود آن حضرت علیه السلام است; زیرا مطلب نزد سلطان (معتمد عباسى که در ۱۲ رجب ۲۵۶ ه . خلیفه شد) چنین وانمود شده که امام حسن عسکرى علیه السلام وفات کرده و فرزندى از خود به جا نگذاشته است و میراثش قسمت‏شده و کسى که حق نداشته (جعفر کذاب)، آن را برده است و عیالش در به در شده‏اند و کسى جرات ندارد با آن‏ها آشنا شود یا چیزى به آن‏ها برساند . و چون اسمش در زبان‏ها بیافتد، تعقیبش مى‏کنند . از خدا بپرهیزید و از این موضوع دست نگه دارید .
کلینى گوید: شیخى از اصحاب ما (شیعیان) که نامش از یادم رفته است، به من گفت: ابوعمرو از احمد بن اسحاق همین پرسش را کرد و او هم همین جواب را گفت .
در ضمن، لازم به تذکر است که شیخ صدوق، قدس سره همین حدیث را به سند صحیح از پدرش و محمد بن حسن از عبدالله بن جعفر حمیرى نیز نقل کرده است .
پى‏نوشت‏ها:
1. تطور الفکر السیاسى الشیعى من الشورى الى ولایه الفقیه، ص ۲۰۹ .
2. تطور الفکر السیاسى الشیعى من الشورى الى ولایه الفقیه، ص ۲۰۸ .
3. کمال الدین، ج‏1، صص ۲- ۳ .
4. رجال نجاشى، ۲۳۰; ۶۱۲; منتهى الآمال، ابوعلى حائرى، ج ۴، ص ۲۸۶ .
5. وسائل الشیعه، ج ۲۰، صص ۶۵- ۶۶ .
6. ر . ک: موسوعه الامام المهدى علیه السلام، سید محمد صدر .
7. الرواشح، میرداماد، صص ۶۰- ۶۱ .
8. همان، صص ۶۱- ۶۲ .
9. مرآه العقول، ج ۳، ص ۶۱- ۶۲ .
10. منتخب الاثر، ج ۳، صص ۳۴۵- ۳۴۶ .
11. سلسله الاحادیث الصحیحه، ناصرالدین البانى وهابى، چاپ ریاض، ج ۴، ص ۳۵۸ .
12. اصول الکافى، ج ۱، صص ۳۲۹- ۳۳۰ .
13. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱، باب ۴۳ .
14. اعراف، ۱۵۸ .
15. بقره، ۲۶ .
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.