بازخوردهاى ضدامنیتى هستى شناسى اجتماعى سلفیت جهادى
هادى معصومى زارع*[۱]
چکیده
بنیادهاى نظرى هر مکتب فکرى (اعم از هستى شناسى، معرفت شناسى و روش شناسى) زمینه ساز بروز رفتارها و بازخوردهاى ویژهاى است که به متمایزشدن پیروان مکتب، از اتباع دیگر مکاتب فکرى مىانجامد. جریان سلفىگرایى نیز از این مقوله مستثنا نخواهد بود.
در این میان هستى شناسى سلفیت و زاویه نگاه آن به «هستى» که بر پایه ثنائى متخاصمِ «خودى- دشمن» تعریف شده است، مولّد و هدایتگر طیفى از رفتارهاى ضدامنیتى و خشونتبار از سوى پیروان این فرقه، علیه دیگران است که چالشهاى فراوانى را براى جوامع مختلف به دنبال داشته است.
در یک جمعبندى کلان، مىتوان مهمترین بازخوردهاى ضدامنیتى چنان هستىشناسىاى را در مؤلفههاى رفتارى مشخصى، همچون: دگرستیزى نظرى و عملى یا مخالفت خشونتبار فکرى و عملى علیه دیگران، خودستیزى نظرى با سرکوب فطرتهاى الهى- انسانى، جامعهستیزى و مبارزه با هندسه هنجارها و عرفهاى اجتماعى، رادیکال سازى فضاى اجتماعى و در نهایت تحرکپذیرى مرزستیزانه جستوجو کرد.
کلیدواژگان: بازخورد، ضدامنیتى، هستىشناسى، دگرستیزى، خودستیزى، خشونتورزى، سلفیت جهادى
پیشگفتار
باورهاى بنیادین هر مکتب فکرى (اعم از هستىشناسى، معرفتشناسى و روششناسى) ضمن آنکه عهدهدار تدوین و برسازى پارادایم نظرى آن مکتب است، قالبى رفتارى براى کنشگرى پیروانش مىدهد که به موازات عرضه سنجهاى براى فهم، تفسیر و ارزشیابى رفتارهاى ایشان، به طور ویژهاى متمایزشدگى آنان از اتباع دیگر مکاتب فکرى را به همراه دارد.[۲]
در این میان مسئله هستىشناسى از مهمترین بنیانهاى نظرى هر مدرسه فکرى است که آثار، تبعات و نتایج فکرى و اجتماعى ویژه خود را، به همراه دارد. زیرا مسئله شناخت هستى از آن جهت که بخش بیشتر متعلَّق آن، تفهم جهان خارج از وجود خود است، عملًا با صحنه اجتماع و مناسبات اجتماعى درهم تنیده شده و به کنشگرى اجتماعى افراد سو مىدهد.
در هر حال موضوع هستىشناسى از بنیادىترین، کهنترین و در عین حال پیچیدهترین موضوعاتى است که از دیرباز، محققان بسیارى درباره آن به تلاشهاى فکرى دست زده و طرحریزى و مهندسى منظومه هستىشناسانه مطلوب خود را در صدر اهتمامهایشان قرار دادهاند. چه آنکه پاسخ به بسیارى از دیگر بنیادهاى نظرى بشر، در گروى رویکرد فیلسوفانه بشر در حوزه هستىشناسى خواهد بود.
هستىشناسى اجتماعى نیز از مهمترین حوزههاى فکرى است که باید در صلب تلاشها براى خوانش و فهم جهانبینى و فلسفه رفتارى هر بازیگر سیاسى در نظر گرفته شود. این نوع هستىشناسى، به نحوه صورتبندى نگاه هر بازیگر به واقعیتهاى اجتماعى اشاره دارد که به نوبه خود، کارویژه و مأموریت بازتنظیم واکنش و رفتار متقابل وى در برابر آن حقایق، را برعهده دارد، در نتیجه هستىشناسى اجتماعى در عین آنکه یک مقوله شناختى غیرهنجارى[۳] و توصیفى است، یک ماهیت هنجارى و تجویزى نیز دارد[۴] که به رفتارهاى مُدرِک معنابخشى کرده و با تبیین ماهیت بایستگىشان، آنها را جهت مىدهد؛ بهویژه اهمیت آن، در منظومه فکرى بازیگران سیاسى بینشگرا و یا ایدئولوژیک و همچنین قالبهاى سودهنده رفتارى ایشان بسیار ملموستر خواهد بود.
به عنوان نمونه هستىشناسى ماتریالیستى توام شده با بینش تاریخى مارکسیسم، به الگویى از هستىشناسى اجتماعى در این مکتب منتهى شده است که دالّ مرکزى آن را تجویزگرى تلاش انقلابى بشر براى تغییر شرایط مادى معیشتى اش- که خود تابعى از شرایط وجودى و هستىشناسانه انسانى و اجتماعى است- تشکیل مىدهد.
نگاه روندى و سیال ایشان به مناسبات اجتماعى، درست از همین دیدگاه هستىشناسانه اجتماعى تغذیه مىشود که بر اساس آن انسانها مىبایست با هدف ایجاد تحول اجتماعى براى گذار از جوامع بردهدارى، فئودالى و بورژوازى به جامعه کمونیستى منطبق با کمون اولیه گام بردارند.
از همینرو، الگوى مبارزاتى براى برساختن چنان جامعه بىطبقهاى، در محوریت خطمشىهاى مکاتب مختلف مارکسیستى، جاى گرفته و به بازتولید منطق رفتارى ویژه خود، براى هدایتبخشى به کنشهاى معترضانه طبقه کارگر مىانجامد.
جریانهاى سلفى و از جمله جریان سلفیت جهادى- به عنوان یکى از نحلههاى سهگانه سلفیت معاصر- نیز از این مقوله مستثنا نبوده و رفتارهاى پیروان آن، از بنیادهاى نظرى خاص خود تغذیه مىگردد.
در این میان هستىشناسى اجتماعى، سلفیت جهادى و زاویه نگاه آن به «هستى اجتماعى» که بر پایه ثنائى متخاصمِ «خودى- دشمن» تعریف شده است، مولّد و هدایتگر طیفى از رفتارهاى اجتماعى است که، «خشونت» و «ارعاب»، دو مولّفه مفهومى تبیینکننده آن، بهشمار مىآید؛ به بیان دیگر، هستىشناسى اجتماعى این جریان بر پایه خوانشى از اسلام است که مطابق آن، تمامى انسانها در دو طبقه خودى (باورمندان به ارزشهاى سلفیت) و دشمن یا کافر (غیرباورمندان به ارزشهاى سلفیت) دستهبندى شده و ضرورت جهاد با دسته دشمنان از ابتدایى ترین وظایف و ماموریتهاى دسته خودى به حساب مىآید؛ در نتیجه تکفیر و مشرکخوانى از یکسو و جهاد و مبارزه از طرف دیگر، مهمترین مفاهیم قابل استفاده در تبیین ماهیت مناسبات اجتماعى سلفیت جهادى با دیگران (دشمنان یا کفار) مىباشند.
هستىشناسى اجتماعى، نقش بسیار برجستهاى در دهى و فرمولهکردن کنشهاى عمیقاً خشونتبار و ستیزهجویانه این فرقه دارد.
چنین رویکردى به جهان اجتماعى از سویى از مبانى کلامى- فقهى چهرههایى همچون: احمدبنحنبل، ابنتیمیه، بربهارى، ابنقیم جوزیه و در نهایت محمدبنعبدالوهاب بارور مىشود که تکفیر، مشرکخوانى و ستیزش دیگران- غیرمعتقدان به مکتب وهابیت- نهادینهترین ارزشهاى نظرى آن به شمار مىآیند. در این میان واکنشها و ضدکنشهاى این جریان، در برابر فرهنگ مهاجم و مسلط مدرنیته غربى و تلاش براى طرح یک الگوى اصیل اسلامى در برابر این فرهنگ، بر غلظت تکفیرگرایى و ستیزهجویى آن افزوده است.
از طرف دیگر اقتضائات جغرافیایى محیط رشد سلفیت جهادى که آمیختهاى از بیابانى- قبیلهاى (مانند شبه جزیره عربستان، افغانستان، پاکستان، عراق و …) است، بر چارچوب معرفتى و سوگیرى هستىشناسانه این جریان سایه افکنده و ضمن تجرید آن از رویکردهاى انتزاعى معناگرایانه، عرفانى، باطنپذیرانه و حتى روندهاى عقلانى، حسگرایى مناسکى، رفتارگرایى ظاهرى و نصگرایى و نقلگرایى کلامى- فقهى را هدایتبخش بینشى- کنشى ایشان قرار داده است.[۵] مسئلهاى که به خودى خود به شیبدهى هستىشناسى اجتماعى سلفیت، به سمت خشونتورزى و تسهیل زمینههاى بروز چنین کنشورزى ستیزهجویانهاى انجامیده و در نهایت بر دامنه خشونتگرایى این جریان افزوده است.
پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسى نظرى- میدانى، به کاوش در بازخوردها و نتایج ضدامنیتى هستىشناسى اجتماعى سلفیت جهادى پرداخته و هر یک را جداگانه بررسى کند.
-
بازخوردهاى ضدامنیتى هستىشناسى اجتماعى سلفیت
۱- ۱٫ دگرستیزى (در قالب نظر و عمل)
بدیهىترین بازخورد ضدامنیتى هستىشناسى مبتنى بر دوگانه متخاصم «خودى- دشمن»، ستیزهجویى مستمر با نیروهاى «غیرخودى» است که طبیعتاً در هستىشناسى اجتماعى سلفیت جهادى از آنان به دشمنان و یا کفار یاد مىشود. به منظور دستیابى به توفیق در چنین هدفى است که مسئله تکفیر با ارزشهاى سهگانه جهاد با کفار، دعوت به اسلام و امربه معروف، که هر سه با ارزش دیگرى به نام «هجرت» درهم تنیده است و موتور محرک دگرستیزى سلفیت جهادى را تشکیل مىدهند.
در مقابل چنین دیدگاهى، رویکرد اصیل اسلامى وجود دارد که به جاى پافشارى بر دوگانه ضرورتاً متخاصم «خودى- دشمن»، بر سهگانه ممکنالتخاصم «خودى غیر- دشمن» تأکید مىکند، که بر اساس آن ضرورتاً فضاى مناسبات تمام نحلههاى سهگانه یادشده، آکنده از تخاصم نبوده و صرفا رویارویى با کفار (آن هم کفار حربى) مىتواند توجیهپذیر باشد.[۶] در نتیجه آنچه موجب خصومت و نزاع میان مسلمانان با دیگر طبقات مىشود، نه حالت «غیریت» ایشان، که وضعیت «حربى بودن» آنهاست.
در این رویکرد، طبقه «غیر» مىتواند شامل بسیارى از غیرمسلمانان و از جمله مستضفعان و کفار غیرحربى باشد که نه تنها جهاد و مبارزه با ایشان اولویت نظرى و عملى و نیز مطلوبیت ذاتى و گاه حتى عملى نداشته، که برعکس مىتواند منهىعنه باشد. حرمت مال، جان و ناموس کفار ذمّى، برآمده از همین سنخ هستىشناسى دینى است.[۷]
همچنین موضوع جهاد ابتدایى نیز در آخرین حلقه از سلسله برنامههاى ارشادى دین و در انتهاى فهرست اولویت تعامل با دیگر گروهها قرار دارد.
اما رویکرد و سوگیرى سلفیت جهادى، مبتنى بر توسیع دایره طبقه دشمنان بوده و با تفسیرى موسع از مفاهیمى چون: کفار و دشمنان، نه تنها مستضعفان غیرمسلمان، که تمام فرقههاى اسلامى- به غیر از سلفیت وهابى مسلک جهادى- را شامل مىشود. ازهمینرو در این بخش به جاى کاربست واژه «دشمنستیزى» از مفهوم «دگرستیزى» بهره گرفته شده، تا به توسیع دایره شرک و کفر و در نتیجه توسعه مفهومى و عملیاتى طبقه دشمنان از سوى سلفیت جهادى توجه داده و معلوم شود که دشمنتراشى و بازتولید مستمر خصومت در نظام هستىشناسانه این جریان چگونه به فراگیرى و شمولیت طبقه «غیر» و دشمنپندارى ایشان مىانجامد.
نکته مهم آن است که در بنیاد هستىشناختى اجتماعى این جریان با ایجاد توسعه مفهومى، کفر و شرک از مرزهاى نظرى خود تجاوز کرده و پا به قلمروى التزام و تعهد عملى نهاده است؛ به بیان دیگر در منظومه بینشى ایشان، صِرف اقرار به توحید و پذیرش نظرى وحدانیت خداوند، نمىتواند انسان را از دایره شرک و کفر و در نتیجه اباحه جانى و مالى خارج کند.
آنچه که مُخرِج فرد از ضلالت کفر و شرک است، التزام عملى به توحید- با قرائت سلفى- و پرهیز عملى از تمامى مظاهر شرک و کفر است. همچنین در ذیل مفاهیمى همچون: «نواقض التوحید»، «نواقض الإسلام» و «قوادح العقیده» با اتخاذ سیاست توسعه مصداقى در حوزه کفر، بر گستره رفتارها و اقدامات کافرانه، ملحدانه و مشرکانه افزوده و بسیارى از اقدامات عملى و بینشهاى نظرى، چون: شفاعتطلبى، توکل و توسل به انبیا و اولیا، جادوگرى و سحر، همکارى با مشرکان، را مصداق نقض اسلام و ایمان و سهگانه (کفر، ارتداد و شرک) قلمداد کرده و مرتکب آنها را سزاوار مرگ برمىشمارند.[۸]
به عنوان نمونه در جهانبینى ایشان، حاجتخواهى از انبیا، ائمه و صلحا شرک بوده و مرتکب آن، سزاوار مرگ و قتل دانسته مىشود،[۹] نیز توسل به ایشان، جهت شفاعتطلبى، شرک تلقى شده و موجب مباحشدن خون و مال انسان مىگردد.[۱۰] همچنین متأثر از همین دیدگاه است که ذکر اهلبیت (علیهم السلام) موجب شرک و خروج از اسلام تلقى شده و باعث حرمت ازدواج و قربانى گویندگان «یاعلى» و «یا حسین» مىگردد.[۱۱] زیارت قبر اهلبیت و حتى پیامبر اکرم (ص) نیز مصداقى از شرک بوده و قتل زائران را به دنبال خواهد داشت.[۱۲] ویرانى مزارات مقدسه به مثابه نمادهاى شرکورزى، از مهمترین مأموریتهاى سلفىهاى جهادى خواهد بود.[۱۳]
با توجه به دو توسعه مفهومى و مصداقى گفته شده، از دید ایشان بسیارى از اهلسنت به شرک، الحاد و کفر متهم و با ایشان معامله خشونتبار «دشمنان» مىگردد. به همین دلیل بسیارى از نامههاى محمدبنعبدالوهاب به علماى اهل تسنن حجاز از مضامینى، همچون: مشرکپندارى و کافرخوانى ایشان برخوردار بوده است.
به عنوان نمونه وى در نامهاى به یکى از عالمان سنىمسلک زمان خود به نام شیخ «سلیمان بن سحیم حنبلى» مىنویسد: «به تو یادآورى مىکنم: تو و پدرت، آشکارا کفر و شرک و نفاق را اظهار مىکنید. تو و پدرت در دشمنى با این دین، شبانهروز در حال تلاش هستید. تو مردى لجباز و عالمى گمراه هستى. اسلام را رها کرده، کفر را برگزیدهاى …»[۱۴]
همین دیدگاه و رویکرد نظرى در حوزه «توحید» بود که وهابیت اولیه را به جنگ با مناطق سنىنشینى نجد، طائف، ریاض، مکه، مدینه و نیز شهرهاى شیعى مانند: کربلا و نجف کشانده و امروزه نیز موجد آشوبها و ناامنىهاى فراوان در سوریه، عراق، لبنان، پاکستان و دیگر مناطق اسلامى شده است.
مىتوان نشانههاى دگرستیزى این فرقه را در هر دو حوزه تئوریک و عملى مشاهده کرد.
در حوزه نظرى، دگرستیزى سلفیت جهادى با مواردى همچون: تکفیر، مشرکخوانى، تحقیر و در نهایت اباحه نظرى مال، جان و عِرض طبقه «غیر» تحقق مییابد. پازل دگرستیزى و نفى خشونتبار عملى این طبقه نیز با اقدامات سختى همچون: ترور، قتل و اسارتگیرى تکمیل مىگردد.
البته عرصه خشونتورزى عملى و تدابیر خشونت بار، منحصر به طبقه «غیر» نبوده و بلکه شامل بسیارى از سلفىهایى نیز مىشود که از دید این جریان مرتکب جرم یا گناهى شدهاند. به عنوان نمونه اقداماتى همچون: اعدام، سربریدن، به صلیب کشیدن و تیرباران به سهولت براى جرمهایى چون: ارتشا، همکارى با دولتهاى ملى کشور هدف و حتى کارمندى دولت مخالف، اعمال مىشود؛ به بیان دیگر در این حوزه با گسترش دایره کفر و الحاد به عدم التزامعملى به اسلام و قوانین شریعت، مجازات کفار و ملحدان درباره گنهکاران اعمال مىشود. در نتیجه چنین رویکردى، تنها سلفىهاى ملتزم و متعبد جهادى مىتوانند از گزند خشونتورزى این فرقه در امان باشند؛ یعنى گروهى که از هر دو حیث نظرى و عملى به اعتقادات این گروه ملتزم هستند.
۱- ۲٫ خودستیزى (در قالب نظر و عمل)
خودستیزى نظرى و عملى از دیگر تبعات و نتایج ضدامنیتى جهانبینى کلامى- فقهى سلفیت جهادى است. ممکن است این مسئله در وهله اول کمى ثقیل و دور از ذهن بیاید، اما تبیین آن مستلزم پرتوافکندن بر کیفیت خودستیزى سلفىهاى جهادى در هر دو ساحت نظرى و عملى است.
خودستیزى سلفیت جهادى در حوزه نظرى اساساً از تعصبورزى، انحصارگرایى مطلقبینشى و خشونتورزى زبانى و اعتقادى این فرقه ناشى مىشود که بهطور مستقیم از جهانبینى تکفیرگرایانه و بینش عمیقاً دگرستیزانه آن مشروب مىشود.
قطع پیوندهاى عملى و نظرى میان ایشان و دیگر گروههاى اجتماعى و دینى و مغفول ماندن شیوه جدال احسن و مباحثات دوسویه میان ایشان و «دیگران» از یک سو و قطع علقههاى محبتمحورانه میان خود و دیگران به فرایندى مىانجامد که در نهایت، ستیزش عملى و نظرى سلفیت با روح آزاداندیشى را به همراه دارد.
چنین رویهاى بهطور طبیعى به نفى امنیت روانى و فردى افراد این فرقه انجامیده و از آنجا که ایشان، بخشى از بافت اجتماعى و اعتقادى برخى از جوامع را تشکیل مىدهند، در نهایت امنیت اجتماعى نیز به نوعى تحتالشعاع قرار گرفته و به سلبامنیت اجتماعى منجر مىشود؛ به بیان دیگر چون افراد، عضوى از پیکره جامعه هستند، آسیبپذیرى امنیت فردى ایشان به حوزه امنیت اجتماعى سریان پیدا کرده و در نهایت به ناامنى اجتماعى ختم مىشود.
بهویژه ترویج روحیه پرخاشگرى و دگرستیزى در این فرقه، موجب مىشود تا محبت که در منظومه بینشى اسلامى از آن به عنوان رکن اسلام[۱۵] و فراوان بر یگانگى آن با دین تاکید شده[۱۶] و در نگاه عرفاى اسلامى از آن به عنوان سبب خلقت تعبیر شده[۱۷] و در نهایت نیز محبت ورزى اجتماعى که در هندسه فلسفه سیاسى اسلامى از آن به زیرساخت مناسبات اجتماعى یاد شده و بر آن بهشدت تأکید شده است،[۱۸] مورد تجاهل قرار گرفته و با حرکت در مسیرى، خلافِ نظام فطرى آفرینش مبتنى بر محبتمحورى، به محروم سازى خود از مناسبات اجتماعى مبتنى بر محبتورزى متقابل دست یازیده است، در نتیجه بسترهاى مناسب براى خودستیزى روانى و امنیت روانى فردى پیروان سلفیت فراهم مىگردد.
از طرف دیگر تثبیت و استمرار رویه تعصبورزى و کنارهگیرى از دیگر گروههاى اجتماعى که عدم شناخت از ایشان را در پى دارد، محیط مناسبى را براى ترویج فضاى دگرستیزى و تکفیر در بین جریانهاى سلفى فراهم ساخته است. چون در فضاى جهل و بىاطلاعى از اعتقادات و ارزشهاى دیگران است که مىتوان ملحدپندارى و مشرکخوانى ایشان را ترویج داده و موفق به قبولاندن آن شد.
جهانبینى تکفیرى و دگرستیزانه سلفیت جهادى، همچنین اقتضائات خود را بر حوزه حیات عملى و میدانى پیروان تحمیل کرده و نوعى از خودستیزى عملى را در میان ایشان رواج داده است؛ نوعى ملازمه و تلازم ذاتى میان خودستیزى نظرى و خودستیزى عملى جریان سلفیت جهادى مشاهده مىشود. بدین شکل که خاستگاه خودستیزى عملى این جریان را باید در حوزه خودستیزى نظرى ایشان جستوجو کرد.
مهمترین جلوه خودستیزى عملى سلفیت جهادى را مىتوان در قالب «انتحار» و کشتن خود براى از میان بردن «دیگران» عنوان کرد. در واقع قربانى ساختن خود، در راه اهداف فرقه، چه از دید مجریان اینگونه اقدامات انتحارى به شهادت فىسبیلالله تفسیر مىشود، اما آنگاه که چنین اعمالى نه از روى شناخت حقیقى ماهیت قربانیان این اقدامات، که بر اساس رویکرد متعصبانه و کورکوانه درباره ایشان و بدون هرگونه شناخت حقیقى از آنها صورت مىگیرد و در نتیجه بیش از هر چیز به قتل عام بىگناهان، زنان و کودکان منتهى مىشود، در نتیجه چنین اقدامى را بیش از آنکه بتوان لایق عنوان شهادتطلبى دانست، مىبایست مصداقى از انتحار، خودکشى و خودستیزى براى کشتن دگراندیشان (و نه الزاماً دشمنان حربى) تلقى کرد، که به نابودسازى نعمت الهى حیات و قتل نفس محترمه منجر مىشود.
مرز دقیقى میان انتحار و در نتیجه خودستیزى با استشهاد وجود دارد، که دو مؤلفه معرفتى و اخلاقى آندو را از یکدیگر جدا مىسازد. این شاخصه معرفتى و شناختى جداکننده را باید در شناخت عالمانه و متتبعانه جبهه خودى و دشمن و هدف مورد تهاجم در جبهه خودى و انجام عملیات استشهادى از روى شناخت کامل از باطلبودن و حربىبودن جبهه مقابل دانست که صرفاً در فرض عدمامکان دیگر روشهاى جهادى و با اجازه شرعى مجتهدان دینى و در میدان نبرد با دشمنان میسّر است؛ حال آنکه بررسىهاى میدانى نشان مىدهد که قربانیان عمده اقدامات انتحارى سلفیت جهادى در دو دهه اخیر مسلمانان بىگناه بوده که تنها جرمشان عدم اعتماد به مکتب فکرى این فرقه است، در نتیجه این عملیاتها فاقد هر دو پیششرط یادشده (جبهه باطلبودن و حربىبودن) و نیز ضرورت اضطرارىبودن عملیات هستند.
همچنین از حیث اخلاقى عملیاتهاى استشهادى مستلزم کاربست تدابیرى براى کاهش حداکثرى احتمال آسیبدیدن بىگناهان در طى عملیات است. به گونهاى که صرفاً به اهداف مشروع و مجازِ از پیش تعیین شده حمله شود و دایره خسارتها به این هدفها محصور بماند. در مقابل، زنان و کودکان و انسانهاى بىگناه، مهمترین اهداف انسانى عملیاتهاى انتحارى صورت پذیرفته بهوسیله این فرقه بوده و بازارها، مساجد، کلیساها و اماکن عمومى مهمترین اهداف جغرافیاى این عملیاتها را تشکیل مىدهد.
در نتیجه واژههاى «انتحار» و «خودستیزى» که با کشتنِ خود، براى نابودى «دیگران» صورت مىپذیرد، مىتواند بهترین مفاهیم براى تفسیر این قبیل اقدامات خشن و دگرستیزانه سلفیت جهادى باشد.
۱- ۳٫ جامعهستیزى
از دیگر بازخوردها و تبعات ضدامنیتى منظومه هستىشناختى اجتماعى سلفیت جهادى، مىتوان به مقوله و ستیزش این فرقه با مبانى و بنیادهاى هر جامعهاى اشاره کرد، که بر پایهاى غیر از بنیانهاى هستىشناختى و معرفتشناختى ایشان بنا شده است.
هندسه بینشى این جریان، جهتدهنده نوعى از پندار و رفتار در قبال جامعه است که بر اساس آن، ستیزه با تمامى ارزشها، هنجارها، عرفها و رسوم اجتماعى- حتى هنجارهاى منبعث از حوزه «منطقه الفراغ» و مباحات- در رأس هرم اولویتهاى بینشىکنشى ایشان قرار مىگیرد.
اساساً چنین ویژگىاى بهطور مستقیم از ساختار و ماهیت «فرقهاى» این جریان تغذیه مىشود، که مطابق آن، تمامى رفتارهاى برونفرقهاى نفى شده و تلاش مىگردد تا با فرآیندهاى مغزشویى[۱۹] و کنترل ذهنى[۲۰] بر روى پیروان، هویت پیشین افراد منکوب شده و لباس هویتى جدیدى مبتنى بر ارزشها و آرمانهاى فرقه و رهبران آن، بر تن ایشان پوشانده شود و در نهایت جهان اجتماعى جدیدى منطبق هنجارهاى جعل شده بهوسیله رهبران گروه براى پیروان وضع شود، تا معیارى براى کنشگرى ایشان به حساب آید.[۲۱]
چنین سیاستى منجر به انقلاب و دگردیسى ماهیتى یک گروه اجتماعى به یک ساختار فرقهاى بسته مىشود که در آن، با پیروى خودآگاه و یا ناخودآگاه از رأس هرم فرقه، به مرور از سطح مناسبات روزمره اجتماعى با دیگر جریان ها، گروهها و گاه حتى موسسات و نهادهاى عمومى کاسته شده و بر انزواى اجتماعى ایشان افزوده مىشود.[۲۲]
چنین فرایندى بسترهاى مناسب براى کنترل منابع اطلاعاتى و دریافت نظرى پیروان و در نهایت قبولاندن لزوم مبارزه با هنجارهاى اجتماعى را در ایشان نهادینه مىسازد.[۲۳]
مکانیسمهاى بازتربیتى و بازسازى ادراکى تعریف شده از سوى مغز متفکر فرقه، با بهرهمندى از کارویژههاى «گریز از مرکز» در راستاى برساختن هویتهاى جدید براى پیروان، ایشان را به گونهاى بار مىآورد که به کلى از دلبستگىهاى فردى، اجتماعى و گاه حتى خانوادگى فاصله گرفته و زندگى جدیدى را بر اساس اولویتبخشى ارزشهاى فرقهاى و گروهکى و وابستگى تمام عیار به این منظومه ارزشى، آغاز کنند.
این مکانیسم در حقیقت با نفى و تردیدانگارى در اصالت و اعتبار و نرمهاى اخلاقى، فرهنگى، اجتماعى و گاه حتى سیاسى و اقتصادى حاکم بر جوامع، به گونهاى خزنده، اعضاى فرقه را به عصیان و شورش پنهان و یا آشکار علیه بنیانهاى نظرى فرهنگ رایج جامعه و ارزشهاى اجتماعى مىکشاند و گاه حتى به برنامهریزىهاى بلندپروازانه با هدف سرنگونى دولتها دعوت کرده و بر لزوم ایجاد تغییرات اساسى در اندیشه و سبک زندگى آدمیان تاکید مىکند.[۲۴]
در نهایت نیز با وابستگى تام پیروان، به مرکزیت نظرى و معنوى فرقه، رویکرد نفى خشونتبار اکثریت جامعه و تکفیر نفرتآمیز غیرمؤمنان به فرقه را، در اذهان ایشان نهادینه مىشود.[۲۵]
سلفیت جهادى مىکوشد که خود را صرفاً مجرى شریعت و احکام الهى در بستر اجتماعى جلوه دهد، اما ردپاى ویژگى فرقهگرایانه یادشده به صورت آشکار در ساختار کنشگرى آن مشهود است. همین رویکرد منجر به ستیزه مستمر این فرقه با بسیارى از هنجارهاى صحیح اجتماعى شده است. از همینرو این جریان در هر جامعهاى مأموریت مبارزه براى سرنگونسازى بنیادنهاى اجتماعى و سیاسى آن را دنبال کرده و با رویکردى ظاهرگرایانه، از رویههاى اصلاحمحور و انطباقدهى احتمالى عرفها و هنجارهاى اجتماعى موجود در هر جامعهاى با ارزشهاى اسلامى پرهیز مىکند.
به عنوان نمونه منع زنان از بسیارى از حقوق اجتماعى، از میانبردن آثار باستانى، تحریم برخى از ورزشهاى رایج جهانى، نفى مطلق حقوق تمامى دیگر گروههاى اجتماعى، تحریم بىضابطه بسیارى از مظاهر تکنولوژیکى همچون: رادیو، تلویزیون و تلگراف، از بارزترین مصادیق اقدامات ضداجتماعى این فرقه است همچنین بیانگر عدم انعطاف و انطباقپذیرى جهانبینى آن با بسیارى از هنجارهاى اجتماعى در جهانى کاملًا جدید و دائماً تحولپذیر است.
در نتیجه رویکرد جامعهستیزانه این فرقه از دیگر بازخوردهاى ضدامنیتى هستىشناسى اجتماعى است که البته مسئلهاى فراتر از دگرستیزى و مربوط به ستیزه این جریان با ساختارهاى اجتماعى و قالبهاى ارزشى اجتماع بوده و بحرانهاى امنیتى در پى خواهد داشت.
۱- ۴٫ رادیکالسازى نظرى و عملى فضاى اجتماعى
رادیکالسازى نظرى و عملى فضاى جامعه چهارمین بازخورد ضدامنیتى هستىشناسى سلفیت جهادى است. درواقع این بازخورد ضدامنیتى، بیش از هر چیز حاصل یک دیالکتیک نظرى- امنیتى میان سلفیت جهادى و دیگر گروههایى است که بهوسیله جریانهاى سلفى از آنها به، غیرخودى و یا دشمن، یاد مىشود.
فهم چنان دیالیکتیکى به ویژه در گروى درک «دگرستیزى» این فرقه است که به نوبه خود، واکنش طرف مقابل را در پى دارد؛ به بیان دیگر، دگرستیزى نظرى و عملى این فرقه به بازتولید فضایى از خصومت درباره «دیگران» مىانجامد که در چنین فضایى، احساس «تهدیدشدگى» و «زوال موجودیت» مهمترین و بارزترین شاخصههاى فهم «دیگران» را تشکیل خواهد داد.
به طور طبیعى دیگر گروه ها، با هدف حفظ موجودیت فردى، دینى و اجتماعى، اقدامات حفاظتبخش امنیتى را ترتیب خواهند داد که در مقابل واکنشهاى خصمانهتر و خشونتبارترِ جریانهاى سلفى، را به دنبال خواهد داشت. واکنش متقابل سلفى ها، مجددا به بازتولید رفتارهاى انتقامجویانه دیگر گروهها منجرشده و واکنشهاى خشونتبار شدیدترى از سوى سلفىهاى جهادى درپى خواهد داشت.
چنین وضعیتى در واقع چرخهاى از «دیالیکتیک خشونت» را در عرصه جامعه به همراه داشته و منجر به تشدید فضاى امنیتى در سطح جامعه گردیده و در نهایت رادیکالیزه شدن فضاى اجتماعى، سیاسى و امنیتى را در پى خواهد داشت.
از بارزترین نمودهاى چنین دیالیکتیکى، افزایش چرخه خشونتها در عراق در سال ۲۰۰۶ م و بلافاصله پس از انفجار حرمین عسکریین (علیهم السلام) مىباشد. بررسىهاى مستند آمارى و میدانى بیانگر آن است که سطح خشونتها و کشتارهاى متقابل میان شیعیان و اهلتسنن در این کشور، اندکى پس از حمله جریانهاى سلفى به این مکان مقدس شیعى، رشد قابل توجهى داشته است.
همچنین جدول ذیل که برگرفته از ارزیابىهاى بىطرفانه و قابلاستناد مرکز (IBC) [۲۶] است، دربردارنده آمار تلفات غیرنظامیان عراقى در سالهاى ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ م است که به خوبى نشانگر شدت افزایش کشتارها پس از تخریب حرمین عسکریین و به ویژه در سالهاى ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ م است؛ به گونهاى که مجوع تلفات چرخه خشونتها در دوساله پس از این اقدام تروریستى جریانهاى سلفى، معادل تلفات تمام سالهاى قبل و بعد خود، در دوره اشغال عراق به حساب مىآید.[۲۷]
نمونهاى دیگر از رادیکالسازى فضاى اجتماعى و وادارسازى دیگر گروههاى اجتماعى به واکنشهاى خشونتبار و خصمانه، رفتارِ خشن کلامى و عملى برخى از گروههاى اجتماعى و نیز رسانههاى جمعى اروپایى و غربى علیه اسلام و مسلمانان مشاهده کرد که عمدتاً در پى هر بمبگذارى یا حمله انتحارى علیه شهروندان عادى غربى و در مکانهاى عمومى شهرهایى چون: لندن، مادرید، پراگ و پاریس تشدید گردیده و با افزایش قابل توجهى روبهرو مىشود.
به عنوان نمونه در دهه اخیر و پس از انجام اقدامات تروریستى در کشورهاى غربى که عموما یا از سوى گروههاى سلفى جهادى مسئولیت چنین اقداماتى پذیرفته مىشود و یا از طرف دستگاههاى امنیتى غربى به ایشان و بهویژه القاعده نسبت داده مىشود، موجى از خشونتها و واکنشهاى نفرتآمیز علیه مسلمانان ساکن در کشورهاى اروپایى و امریکایى و نیز علیه مکتب اسلام و جهانبینى آن شکل مىگیرد که گاه حتى دامنه آن به توهین به مساجد، مدارس و حتى مقابر مسلمانان نیز کشیده مىشود.[۲۸]
در سالهاى پس از یازده سپتامبر، ترس از گسترش روحیه افراطگرایى متقابل، اتحادیه اروپا را به تدوین سیاستها و راهبردهاى «ضدبنیاد گرایىسازى»[۲۹] واداشته است.[۳۰]
در واقع پدیده اسلامهراسى که به ویژه در دهه اخیر و از سوى دستگاههاى رسانهاى و اطلاعاتى غربى در حال اشاعه است، بخش قابلتوجهى از بنمایهها و سرمایه خود را، از اقدامات ترویستى جریانهاى سلفى علیه اهداف غیرنظامى و مردمى در کشورهاى غربى همچون: بمبگذارى در متروها، اتوبوسها و دیگر اماکن عمومى اخذ کرده است و زمینههاى مساعد براى اسلامگریزى و در نهایت اسلامستیزى را از طرف بسیارى از گروههاى اجتماعى در مغرب زمین فراهم آورده است.
رویکردهاى دگرستیزانه و خشونتبار جریانهاى سلفى، نقش بسیار بارزى در رادیکالیزهشدن فضاى اجتماعى علیه اسلام و مسلمانان در کشورهاى غربى داشته و بر دامنه تنشها میان مسلمانان و غیرمسلمانان افزوده است.
به عنوان نمونه سیاست سرکوب مسلمانان «روهینگیا» از سوى بودایىهاى میانمار عموماً به بهانههایى چون پیوند عملى ایشان با گروههاى جهادى سلفى، همچون:
جماعه المجاهدین، حرکه الجهاد الإسلامى و جماعه الإسلامى و در نتیجه هراس از اقدامات تروریستى احتمالى آنان در آینده نزدیک توجیه مىشود،[۳۱] باوجودِ سستبودن مدعاى بوداییان و عدم استنادشان به دلایل حقوقى مبرهن و قابل قبول، اما رویکردهاى خشونتبار سلفىها در سرتاسر جهان، بهانه اسلامهراسى، اسلامستیزى و سرکوب مسلمانان را به کمترین دلیل حقوقى فراهم ساخته است.
البته رویکردهاى جریانهاى سلفى همچون: «حرکه الجهاد الإسلامى» مبنى بر کشاندن دامنه جهاد به میانمار و دادن شعارهایى مبنى بر ضرورت نابودسازى گروههاى بودایى، زمینه را براى پذیرش مدعاهاى دولت این کشور و گروههاى افراطى بودایى درباره تروریستبودن، فراهمتر کرده است.[۳۲]
همچنین سیاستهاى خشن و غیرانسانى دولت چین علیه مسلمانان «اویغور» ایالت «سین کیانگ» در شمال غرب چین پس از آن اعمال مىشود، که گروههاى سلفى برنامهریزى گستردهاى براى تجزیه کردن این ایالت از قلمرو چین و تشکیل کشور مستقل «ترکستان شرقى» ترتیب داده و در این راه حتى اقدام به انفجارهاى مرگبارِمتعدد و کشتار غیرنظامیان چینى در متروها و دیگر اماکن عمومى کردند.[۳۳]
رادیکالیزهشدن فضاى اجتماعى و سیاسى جوامع، بهویژه تشدید خصومت علیه اسلام و مسلمانان، از پیامدهاى حضور فکرى- عملیاتى جریانهاى سلفى جهادى در هر نقطه جغرافیایى است و در واقع واکنشى به این حضور خصومتآفرین و خشونتزا مىباشد. هر چند که در این میان نمى توان از نقش پررنگ سرویسهاى اطلاعاتى امنیتى غرب در بهرهگیرى و احتمالًا جهتدهى به اقدامات تروریستى این گروهها براى بهرهبردارىهاى سیاسى و امنیتى مدنظر خود و از جمله ترویج اسلامهراسى غافل بود.[۳۴]
۱- ۵٫ مرزستیزى و شورش علیه حاکمیت ملى کشورها
حاکمیت ملى کشورها و پیدایش قلمروهاى جغرافیایى مدرن سیاسى و در یک کلام پدیده «دولت- ملت» حاصل تحولات دوره مدرن مغربزمین و بهطور خاص معاهده وستفالیا در سال ۱۶۴۸ م بوده، اما بعدها به مثابه یک فراورده غربى و واراداتى براى جهان اسلام، بهویژه در قالب معاهداتى چون: سایکس- پیکو[۳۵] همواره مولّد بحرانها و چالشهاى فراوانى در حوزه کشورهاى اسلامى بوده است. مىتوان مدعى شد که تقسیمبندى جغرافیایى استعمارى کشورهاى اسلامى بدون لحاظ همگنى اعتقادى، قومیتى، نژادى و زبانى میان اتباع یک کشور و شاید بتوان گفت با لحاظ عمدى چنان تکثرى در قلمرو عموم کشورها صورت گرفته است.
وحدت جغرافیایى جهان اسلام، از مطلوبیت عملى برخودار بوده و بر دایره تأثیرگذارى ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک آن به شدت مىافزاید، اما در مقابل، مسئله عدمِ مطلوبیت تجزیه جغرافیاى دارالاسلام، منافات ذاتى با ارزشهاى اسلامى ندارد و مىتوان الگویى از حاکمیت اسلامى پیشنهاد داد که مطابق آن در عین برخوردارى واحدهاى سیاسى از مقدارى استقلال، خط مشىها و سیاست گذارىها، بهوسیله یک شخص یا شوراى راهبرى طرحریزى شده و در نهایت کنشگرى سیاسى واحدها در چنان حوزههاى مهمى، معطوف به تامین اهداف مطروحه مذکور باشد.
از منظر جریانهاى سلفى جهادى، هیچ الگویى به جز الگوى «حداکثرى»، وحدت کامل جغرافیایى جهان اسلام، آن هم در ذیل الگوى «خلافت»، قابل پذیرش نخواهد بود. در واقع این جریانها در حوزه یادشده، ضمن نفى هرگونه الگوى «مطلوبِ عملى» با سرسختى ویژهاى بر الگوى «مطلوبِ ذاتى» پافشارى کرده و در عین حال تمامى الگوهاى دیگر را نامشروع تلقى کرده و بر ضرورت مبارزه خشونتبار، براى لغو مرزهاى جغرافیایى پدید آمده از معاهده سایکس- پیکو، تاکید مىکنند.[۳۶]
این رویکرد به نوبه خود متأثر از جهانبینى متعصبانه، ظاهرگرایانه و انعطافناپذیر و نیز روحیه خشونتطلب این جریان است که منجر به مبارزه آن با تمامى پدیدههاى جدید، از جمله: قواعد، رژیمها و حقوق بینالملل گردیده است.
چنان دیدگاهى به موضوع مرزهاى جغرافیایى و حاکمیت ملى، منجر به شکلگیرى پدیدهاى به نام «فرامرزى شدن» سلفیت جهادى گردیده و تحرکپذیرى گسترده و خشونتبار ایشان در وراى مرزهاى ملى را موجب شده است.
به عنوان نمونه تنها در سى و دو سال اخیر، سلفیت جهادى سه موج بلند تحرکپذیرى و فرامرزى شدن را تجربه کرده است که در هسته مرکزى آن این سه موج سلفىهاى خارجى و غیربومى اقدام به نقشآفرینى و کنشگرى خشونتبار مسلحانه در جغرافیاى کشور هدف کردهاند.
نخستین موج با سرازیرشدن سلفىهاى جهادى از سرتاسر کشورهاى عربى به افغانستان در سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ م آغاز شد که در آن دهها هزار نفر از جنگجویان سلفى زیرنظر سرویس اطلاعاتى ایالات متحده و طى عملیات موسوم به «گردباد»[۳۷] داوطلب جنگ با شوروى سابق گردیده و پس از آموزش بهوسیله سازمان سیا و سازمان اطلاعاتى پاکستان وارد جبهههاى نبرد علیه تهاجم شوروى گردیدند.[۳۸]
دومین موج همزمان با اشغال عراق بهوسیله نیروهاى ائتلاف، به رهبرى آمریکا، آغاز شد و شاهد حضور هزاران جهادى سلفى از سرتاسر دنیا در عراق و انجام عملیات علیه نیروهاى اشغالگر و نیز مردم بىگناه عراق بوده است. نکته جالب در این میان آنکه بیش از هشتاد و پنج درصد عملیاتهاى انتحارى در عراق در خلال سالهاى ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ م بهوسیله جهادىهاى غیرعراقى صورت پذیرفته است.[۳۹]
موج سوم تحرکپذیرى سلفیت جهادى که مىتوان از آن به قدرتمندترین و گستردهترین موج یاد کرد، اما با بحران سوریه آغاز شده و موجب تغییر ضرباهنگ تحولات در این کشور و نیز در سطح منطقهاى شده است، قدرت تحرکپذیرى این موج آنقدر قوى ارزیابى مىشود که براى نخستین بار موفق شده است بخش مهم و بالایى از نیروهاى خود را از میان اتباع اروپایى و امریکایى جذب کرده و حتى موجب نگرانى مقامات امنیتى اتحادیه اروپا و مسئولان امریکایى شده است.[۴۰]
با توضیحات یادشده روشن مىگردد که مرزگریزى و حاکمیتستیزى از دیگر بازخورهاى ضدامنیتى هستىشناسى دگرستیزانه جریانهاى جهادى سلفى است که ستیزه متعصبانه ایشان با ساختار کلان حقوق بینالملل و تمامى عرفهاى بینالمللى را تئوریزه کرده و حاکمیت ملى و سیادت جغرافیایى کشورها را نقض مىکند.
نتیجهگیرى
-
باورها و بینشهاى بنیادین هر مکتب فکرى به طور ویژهاى موجب پدیدآمدن طیف رفتارى خاصى در میان اتباع آن خواهد شد. در این میان هستىشناسى اجتماعى نقش بسیار برجستهاى در هدایتبخشى به الگوى رفتارى و بازتنظیم منظومه کنشى- واکنشى ایشان دارد.
-
هستىشناسى اجتماعى سلفیت جهادى نیز بر پایه ثنائى متخاصمِ «خودى- دشمن» تعریف شده است، مولّد و هدایتگر طیفى از رفتارهاى اجتماعى است که «خشونت» و «ارعاب» دو مؤلفه مفهومى تبیینکننده آن به شمار مىآید. چنان هستىشناسى اجتماعى، نقش بسیار مهمى در جهتدهى و فرمولهکردن کنشهاى عمیقا خشونتبار این فرقه دارد.
-
دو عامل در شکلدهى هستىشناسى اجتماعى در این جریان نقش داشته است. نخست: عامل نظرى که متاثر از باورهاى تکفیرگرایانه رهبران فکرى این فرقه (همچون: احمدبنحنبل، ابنتیمیه، بربهارى، ابنقیم جوزیه و در نهایت محمدبنعبدالوهاب) است؛ دوم اقتضائات جغرافیایى محیط رشد سلفیت جهادى که آمیختهاى از دوگانه بیابانىقبیلهاى (مانند شبه جزیره عربستان، افغانستان، پاکستان، عراق و …) است، بر چارچوب معرفتى و سوگیرى هستىشناسانه این جریان سایه افکنده و ضمن تجرید آن از رویکردهاى انتزاعى معناگرایانه، عرفانى، و نیز عقلانى، حسگرایى مناسکى، رفتارگرایى ظاهرى و نصگرایى و نقلگرایى کلامى- فقهى را نصبالعین آن قرار داده و به شیبدهى هستىشناسى اجتماعى سلفیت به سمت خشونتورزى و تسهیل زمینههاى بروز چنین کنشورزى ستیزهجویانهاى انجامیده است.
-
در یک نگاه کلان مىتوان پنج بازخورد ضدامنیتى براى هستىشناسى اجتماعى سلفیت جهادى استقرا کرد که در مجموع مىتوان از آنها طرح مناسبى براى حوزههاى خشونتورزى این جریان رسم نمود.
-
«دگرستیزى» نظرى و عملى و به بیان دیگر مخالفت خشونتبار فکرى و عملى علیه دیگران- که در منظومه بینشى سفلیت از آنان به دشمن یاد مىشود- را مىتوان نخستین بازخورد ضدامنیتى دانست.
-
«خودستیزى» نظرى با سرکوب فطرتهاى الهى- انسانى، همچون: آزادگى، تعصبگریزى، حقجویى، آزاداندیشى و محبتورزى در نهاد خود و در نهایت خودستیزى عملى با انتحار جسمى خویش براى کشتن بىگناهان، از بارزترین مظاهر خودستیزى و خودمحرومسازى سلفیت، از مواهب فطرى الهى تلقى مىشوند.
-
جامعهستیزى و تلاش براى مقابله با هندسه هنجارها و عرفهاى اجتماعى و در نتیجه منزوىسازى پیروان از روال طبیعى حیات اجتماعى به ایجاد گتوهاى اجتماعى چالشزا و در نهایت پدیدآمدن گسستهاى اجتماعى از پیامدهاى ناگزیر بافت هستىشناسانه سلفیت، قلمداد مىشود.
-
تاکید جریانهاى سلفى به برخوردهاى خشونتبار علیه دیگر گروهها، رادیکالسازى فضاى اجتماعى و واکنش متقابل دفاعى و خشونتبار دیگر جریانهاى اجتماعى و در نهایت رادیکالیزهشدن فضاى جامعه را به همراه خواهد داشت.
-
فرامرزى شدن و تحرکپذیرى گسترده این فرقه که در پوشش ارزشهاى ادعایى، همچون: جهاد و هجرت صورت مىگیرد، از دیگر اقتضائات و نتایج هستىشناسى سلفیت به حساب آمده، که خود مولّد مرزستیزى و شورش علیه حاکمیت ملى کشورها و در نهایت بحرانهاى ضدامنیتى فرامرزى (همانند تحولات جارى سوریه و عراق) خواهد گردید.
-
مقابله با چالشآفرینىهاى ضدامنیتى سلفیت جهادى، مستلزم کاربست طیفى از اقدامات نرمِ اعتقادى و بینشى و در عین حال تدابیر سخت امنیتى و نظامى است که تلفیق موفقیتآمیز و هوشمندانه آندو، مىتواند بخش مهمى از تلاشهاى ضدامنیتى و تروریستى این جریان را خنثى کند.
منابع
-
ابنتیمیه، تقى الدین، الردّ على الاخنائى، دارالخرّاز، جدّه ۱۴۲۰ ق.
۲٫-، زیاره القبور و الاستنجاد بالمقبور، ریاض ۱۴۱۲ ق.
۳٫-، کشف الشبهات، دارالعلم، بیروت ۱۴۲۷ ق.
-
ابنسینا، حسین بن عبدالله، رسایل ابنسینا، بیدار، قم ۱۴۰۰ ق.
-
ابنعربى، محى الدین، الحب و المحبه الالهیه، جمع و تالیف محمود محمود الغراب، الطبعه الثانیه، الکاتب العربى، دمشق ۱۴۱۲ ق.
-
ابنقیم جوزیه، یوسف بن عبدالرحمن، تفسیر بدائع الکلام فى تفسیر آیات الاحکام، چاپ اول: الدمام، دارإبن جوزى، ۱۴۲۷ ق.
-
موسوعه الفقه الاسلامى طبقا لمذهب اهل البیت (علیهم السلام)، جمعى از پژوهشگران، چاپ اول: موسسه دائره المعارف فقه اسلامى، قم ۱۳۸۳٫
-
خمینى، روح الله. تحریرالوسیله، چاپ اول: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم ۱۳۷۹٫
-
الدرویش، احمد بن عبدالرزاق. فتاوى اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والافتاء، مؤسسه الرساله للطباعه والنشر والتوزیع، بیروت ۲۰۰۴٫
-
رازى، ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الأعراق، ترجمه علىاصغر حلبى، اساطیر، تهران ۱۳۸۱٫
-
سید رضى، نهج البلاغه، ترجمه حسین انصاریان، چاپ هفتم: پیام آزادى، تهران ۱۳۸۹٫
-
صاحب جواهر، محمد حسن بن باقر، جواهر الکلام فى شرح شرائع الإسلام، دار احیاء التراث العربى، بیروت ۱۳۶۲ ق.
-
فارابى، ابونصر محمد. رساله فى أعضاء الحیوان، تحقیق دکتر عبدالرحمن بدوى، دارالاندلس، بیروت [بىتا].
۱۴٫-، فصول منتزعه، حقَّقَه و قدَّم له و علَّق علیه: الدکتور فوزى مِترى نجار، چاپ دوم: مکتبه الزهراء، تهران ۱۳۶۴٫
-
فیاض، ابراهیم. «شناخت معرفتى وهابیت»، مجله پگاه حوزه، شماره ۱۴۷، ۲۳، قم ۱۳۸۳٫
-
مجموعه فتاوى ومقالات متنوعه لسماحه الشیخ ابنباز، المجلد الثالث، اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الإفتاء، ریاض ۱۴۲۳٫
-
محمد بن عبد الوهاب، مولفات الشیخ محمدبن عبدالوهاب، «الرسائل الشخصیه» جامعه الإمام محمد بن سعود، ریاض ۱۹۷۷ م.
۱۸٫-، «مجموعه رسائل فى التوحید و الإیمان: رساله نواقض الإسلام»، جامعه الإمام محمدبن سعود، ریاض ۱۹۷۷ م.
-
محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، تهران ۱۳۷۵٫
منابع لاتین
-
Amghar, Samir others. European Islam: challenges for public policy and society, Brussels: Center for European Policy Studies, 7002.
-
Bures, Oldrich. EU counte rterrorism policy: a paper tiger?, Farnham; Burlington, Vt.: Ashgate, 1102.
-
Cohen, Louis Lawrence Manion Keith Morrison. Research methods in education
و
London; New York: RoutledgeFalmer, 0002. 32. Gwen Lopitz, Candy, Spiritual Battery: Hope for Cult Casualties- Help for Those Assisting Their Recovery, USA: Xulon Press, 1102.
-
Jones, Dantalion, Cult Control: The Bilding of a Cult, USA: Dantalion Joness, 8002.
-
Lewis, James R, Violence and new religious movements, Oxford; New York: Oxford University Press, 1102.
-
Mohammed Hafez. Suicide bombers in Iraq: the strategy and ideology of martyrdom, Washington, D. C. Institute of Peace Press, 7002.
-
OHanlon, Michael E. Iraq Index: Tracking Variables of Reconstruction Security in Post- Saddam Iraq, Washington, D. C.: Brookings Institution, January 13, 1102.
-
Peter L Bergen. Holy War, Inc.: inside the secret world of Osama bin Laden, New York: Touchstone, 2002.
-
Rob Wainright. TE- SAT 3102: EU Terrorism Situation and Trend Report, European Police Office, 3102.
-
Saliba, John A, Understanding new religious movements, USA: AltaMira Press, 3002.
-
Singer, Margaret Thaler, Cults in our midst: the continuing fight against their hidden menace, San Francisco: Calif. Jossey- Bass, 3002.
-
Wade, Carole Carol Tavris, Psychology, USA: Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall, 0002.
پایگاههاى اینترنتى
-
حساب التوئیتر أخبار دوله الإسلامdawlh i sh 12 خرداد للدوله الاسلامیه فى العراق و الشام: ولایه البرکه. «تقریر میدانى لتحطیم حدود سایکس- بیکو». ۲۱ خرداد ۱۳۹۳٫ (
https:// twitter. com/ dawlh i sh/ status/ 3466674 27475404538 )
-
Blanchard, Ben. Almost 001 killed during attacks in China’s Xinjiang last week, Reuters News Agency, Aug 2, 4102.( http:// www. reuters. com/ article/ 4102/ 80/ 30/ us- china- attacks- xinjiang- idUSKBN 0 G 103 H 30804102 )
-
Iraq Body Count site, Iraqi deaths from violence 11023002: Analysis and overview from Iraq Body Count( IBC ), 2 Jan 2102.) https:// www. iraqbodycount. org/ analysis/ numbers/ 1102/ (
-
Mutter, Paul. Islamophobes Insinuate Their Way Into U. S. Intelligence, Foreign Policy In Focus Site. August 1, 1102.( http:// fpif. org/ islamophobes- insinuate- their- way- into- us- intelligence/ )
-
Roggio, Bill. Jihadists seek to open new front in Burma, July 51, 3102.( http:// www. longwarjournal. org/ archives/ 3102/ 70/ jihadists- seek- to- op. phpixzz 93 T 6 mE 2 lX )
-
The Daily Star Newspaper Site. Sectarian Clash: Myanmar claims ‘ Jamaat link’, June 51, 2102. )http:// archive. thedailystar. net/ newDesign/ news- details. php? nid/ 234832(
[۱] * دانشآموخته حوزه علمیه قم و دانشجوى دکتراى مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران
[۲] .Louis .0002 :p .611 .
[۳] .Non -normative
[۴] .prescriptive
[۵] . ابراهیم فیاض،« شناخت معرفتى وهابیت»، مجله پگاه حوزه، شماره ۱۴۷، ۲۳، قم آبان ۱۳۸۳٫
[۶] . جمعى از پژوهشگران، موسوعه الفقه الإسلامى، ص ۲۰۲٫
[۷] . نجفى، جواهر، ج ۲۱، ص ۱۴۳٫ و روحالله خمینى، تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۴۹۸٫
[۸] . محمد بن عبدالوهاب، مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ج ۱، ص ۳۸۵٫
[۹] . ابنتیمیه، زیاره القبور، ص ۱۵۶٫
[۱۰] . ابنتیمیه، کشف الشبهات، ص ۲ و مجموع فتاوى بن باز، ج ۲، ص ۵۵۵٫
[۱۱] . احمد بن عبدالرزاق الدرویش، فتاوى اللجنه الدائمه، ج ۲، ص ۳۷۳٫
[۱۲] . ابنتیمیه، الرد على الاخنائى، ص ۲۸۰٫
[۱۳] . ابنقیم جوزیه، بدائع الکلام، ج ۱، ص ۳۲۸٫
[۱۴] . محمد بن عبدالوهاب، همان، ج ۶، ص ۲۲۶٫
[۱۵] . نهج البلاغه، ص ۴۴۲٫ و رىشهرى، میزانالحکمه، ج ۱، ص ۵۰۲( قال الباقر( ع): الدّین هو الحبّ و الحبّ هو الدّین)
[۱۶] . همان، ج ۳، ص ۳۹۵٫( قال الصادق( ع): هل الدّین الّا الحبّ)
[۱۷] . محىالدین عربى، الحب والمحبه الالهیه، ص ۲۰۳٫( و کانت الحرکه التى هى وجود العالم، حرکه حب …) و ابنسینا، رسایل ابنسینا، ص ۳۷۵( فبین ان لکل واحد من الموجودات المدبره شوقا طبیعیا و عشقا غریزیا و یلزم ضروره أن یکون العشق فى هذه الأشیاء سببا للوجود لها …)
[۱۸] . فارابى، رساله فى اعضاء الحیوان، ص ۸۳٫ و فارابى، فصول منتزعه، ص ۷۰٫ و ابنمسکویه رازى، تهذیب الاخلاق، ص ۱۷۹٫
[۱۹] .brainwashing
[۲۰] .mind control /thought control
[۲۱] .Margaret Thaler Singer .3002 :p .p .4 -5
[۲۲]
. Candy Gwen Lopitz. 1102: P. 011 Dantalion Jones. 8002: p. 57.
[۲۳]
. Carole Wade Carol Tavris., 0002: p. p. 572- 182.
[۲۴] .John A Saliba ,3002 :p .p .43 -53 .
[۲۵] .James R Lewis .1102 :p .53 .
[۲۶] .Iraq Body Count
[۲۷]
. Iraq Body Count. 2 Jan 2102: iraqbodycount. org
[۲۸] .Samir Amghar .7002 :p .19 .
[۲۹] .counter عradicalisation
[۳۰] .Oldrich Bures .1102 :p .37 .
[۳۱]
. The Daily Star. June 51, 2102: thedailystar. net
[۳۲]
. Bill Roggio. July 51, 3102: longwarjournal. org
[۳۳] .Ben Blanchard .Aug 2 ,4102 :Reuters .com
[۳۴] .Paul Mutter .August 1 ,1102 :fpif .org
[۳۵] .Sykes -Picot Agreement
[۳۶] . حساب التوئیتر للدوله الاسلامیه فى العراق و الشام: ولایه البرکه. ۲۱ خرداد ۱۳۹۳٫
[۳۷] .Operation Cyclone
[۳۸] .Peter L Bergen .2002 :p .17 .
[۳۹] .Mohammed Hafez .7002 😛 .۲۷ .
[۴۰] .Rob Wainright .3102 :p .22 .
منبع:
هیچ نظری وجود ندارد